ميخواستيم شهر را برايت آذين كنيم، گل پخش كنيم و شيريني بدهيم. برايت برنامهها داشتيم و ايمان به جسارت و جنگندگي و روحيه شكست ناپذيريت. همه چيز خوب پيش رفت؛ از ابتدا از آنجا كه ذهنت را براي بر سينه زدن نشان طلاي المپيك متمركز كردي. مرحله به مرحله آمدي ولي در جايي كه به حق شايسته پيروز بودي به ناحق چشم به روي عدالت بستند و ناعادلانه تو را از صحنه حذف كردند. گوششان شنواي هيچ اعتراضي و بيناي هيچ خطايي نبود ولي قسم به اشكهاي مردمي كه دستهايشان براي موفقيت تو رو به آسمان بود، اگرچه نشان را از گردنت درآوردند اما يك ملت كه نه، يك جهان به سينهات نشان پهلواني و غيرت زدنند. مباركت باد اين نشان، جوان برومند خطه خوزستان.
خبرنگار ايسنا به توصيف حال و هواي هواداران سعيد عبدولي در زمان ديدارهاي اين جوان دلاور خوزستاني كه در سالن محل تمرين او دور هم جمع شده بودند، ميپردازد.
اينجا سالن كشتي شهداي انديمشك است؛ جايي كه سعيد عبدولي بارها روي تشك آن به زمين خورد تا منش پهلواني و قهرماني را در خود پرورش دهد. كشتيگيران بزرگي همچون پرويز و مهدي زيدوند و برادران نامدار قلاوند از اين سالن آمدند و افتخارات زيادي را در ميادين بينالمللي براي ميهن عزيزمان كسب كردند.
امروز سعيد عبدولي يكي ديگر از اين نامآوران است كه جا پاي گذشتگان اين خطه نهاده و در عرصه جهاني نامي براي خود دست و پا كرده است. او امروز آمده است كه نام انديمشك را در سالن اكسل لندن پرآوازه كند. سعيد سه سال است كه به هيچ كشتيگيري امان نداده و در ميادين مختلف شكستي در پروندهاش ثبت نشده است. وقتي انديمشك را به مقصد لندن ترك كرد قول كسب مدال داد و گفت كه سعي ميكند خوشرنگترينش را به سينه بزند.
در سالن شهداي انديمشك، محلي كه علاقهمندان به فرنگيكار دسته 66 كيلوگرم ايران براي ديدن بازي او دور هم جمع شدهاند، هياهويي برپاست؛ همه از سعيد ميگويند و پيشاپيش طلاي اين وزن را بر گردنش ميدانند. يكي ميگويد سعيد شايسته طلا است و براي آن زحمات بسياري كشيده است. ديگري ميگويد اگر سعيد طلا نگيرد پس چه كسي ميخواهد طلا بگيرد! نوجواني هم كه با شور و هيجان منتظر آغاز بازيهاي عبدولي است ميگويد آقا سعيد سه سال است كه به هيچ كشتيگيري نباخته است، مگر ميشود حالا و در اين مسابقات به كشتيگيري ببازد؟
سامان عبدولي برادر سعيد كه خود نايبقهرمان جهان است، پيش از آغاز مسابقات برادرش بسيار مضطرب و مدام مشغول راه رفتن است. قطعا او خود ميداند كه شرايط مسابقه در المپيك چقدر سخت و حساس است. وقتي ميخواهيم با او همكلام شويم عذرخواهي ميكند و ميگويد نميتوانم صحبت كنم. او فقط آرزو ميكند كه سعيد در مسابقات موفق شود و دعاگويان از كنار ما ميرود.
مهرزاد قلاوند مربي سعيد ميگويد "اگر شرايط داوري عليه او نباشد قطعا طلايي سوم ايران است. سعيد به لحاظ بدني بسيار آماده و از هر جهت بر حريفانش برتر است. او يك كشتيگير تكنيكي است و كشتي گرفتن مقابل او براي هر حريفي مشكل است."
ساعت 17، هفدهم مردادماه است؛ مسابقه اول سعيد با حريف تركش شروع ميشود. دستان سعيد پرتوان بر سر حريف كار ميكند و مدام زير كتف او ميزند. همه شرايط براي امتيازگيري سعيد مهيا و حال و هواي درون سالن كه همگي افراد حاضر در آن كشتيگير هستند و از درون يك تلويزيون 40 اينچي بازي را تماشا ميكنند، بسيار ديدني است.
يك دقيقه از بازي ميگذرد سعيد هنوزم پرتوان كار ميكند. تماشاگران در سالن شهدا منتظر حملات هميشگي او هستند. انگار او صداي دوستدارانش را ميشنود و در يك لحظه از غفلت حريفش استفاده كرده و او را به بيرون از تشك هدايت و امتياز اول بازي را از آن خود ميكند تا در تايم اول پيروز از ميدان خارج شود.
تايم دوم بازي شروع ميشود و دلاور انديمشكي بازهم پرتوان و پرتحرك كشتي ميگيرد. هواداران با تشويق "سعيد سعيد" غوغايي در سالن به پا كردند. همه نگاهها به تلويزيون و تايمر بازي؛ يك دقيقه و 30 ثانيه و سعيد بايد در خاك حريفش بنشيند. نفسها در سينه حبس شده است و داور سوت شروع مجدد بازي را به صدا درميآورد. سعيد پرتوان و محكم به تشك چسبيده است و اجازهاي به حريفش نميدهد. بالاخره كشتيگير ترك، تسليم عبدولي ميشود و بازي در همين جا به پايان ميرسد تا عبدولي به دور بعد راه يابد.
شور و نشاطي در سالن برپا ميشود؛ همگي به هم تبريك ميگويند و با فرياد "سعيد سعيد" وي را تشويق ميكنند. عدهاي گوشهاي از سالن نشستهاند و آنقدر خيالشان راحت است كه ميگويند "اينكه هنوز اولشه حالا كجاشو ديديد"
عقربههاي ساعت، زمان 17 و 30 دقيقه را نشان ميدهد و وقت بازي دوم سعيد فرا ميرسد. باز هيجان به سالن شهداي انديمشك برميگردد. تصوير سعيد عبدولي روي گيرنده تلويزيوني مجددا نمايان ميشود. اين بار او ميبايست در مقابل حريف فرانسوي خود كه قهرمان المپيك پكن است، قرار گيرد. داور سوت شروع مسابقه را ميزند و سعيد مثل بازي قبل پرتوان ظاهر ميشود.
هر دو كشتيگير با هم گلاويز ميشوند. سعيد حملات طوفاني خود را شروع ميكند و آرام و قرار ندارد. هادي عامل نيز با گزارش خوب خود مثل هميشه هيجان كشتي را دوچندان ميكند. زمان به يك دقيقه و 30 ثانيه ميرسد و سعيد بايد در خاك حريفش بنشيند. با سوت داور كشتي آغاز ميشود و سعيد محكم روي تشك چسبيده است. كشتيگير فرانسوي هر چه تلاش ميكند نميتواند او را بارانداز كند. وقت 30 ثانيه خاك تمام ميشود و سعيد بايد پيروز اين تايم ميشد اما متاسفانه در عين ناباوري داور بازي كه از همان ابتدا عليه سعيد عبدولي سوت ميزد، دو امتياز به حساب دوبنده قرمز كه كشتيگير فرانسوي بود وارد كرد.
سالن شهداي انديمشك مات و مبهوت؛ محمد بنا و ايرج اسفندياري مربيان سعيد، مكعب آبي رنگ را به نشانه اعتراض به زمين كشتي پرتاب ميكنند. صحنه بازبيني ميشود. هادي عامل كه خود كارشناس كشتي است ميگويد "داور بيجهت دو امتياز به كشتيگير فرانسوي ميدهد چرا كه اصلا سعيد خطايي مرتكب نشد" اما چه فايده كه اعتراضات مربيان ايراني هم اثر ندارد و راي كشتي در تايم اول ديگر صادر شده است.
مربيان سعي ميكنند به سعيد آرامش دهند و او را براي تايم دوم آماده كنند. بازي مجددا شروع ميشود حملات سعيد طوفانيتر ميشود اما جالب است كه داور بازهم به او تذكر ميدهد. همه چيز مشخص است كه داور سعي در باخت دادن به سعيد دارد و ظاهرا از قبل تعيين شده كه سعيد بايد در اين بازي بازنده از ميدان خارج شود.
زمان يك دقيقه و 30 ثانيه بازي در تايم دوم به اتمام ميرسد و اين بار كشتيگير فرانسوي بايد در خاك سعيد بنشيند. داور بيجهت چند بار كشتي را متوقف ميكند و به سعيد ميگويد زود به پشت حريف نرو. همه ميدانند كه سعيد باراندازهاي خوبي انجام ميدهد. پس از اينكه دستانش را به خوبي دور كمر حريف قفل ميكند با يك بارانداز ديدني دو امتياز از حريفش ميگيرد. سالن شهداي انديمشك منفجر ميشود. مربي فرانسوي اعتراض ميكند و بازهم بازي متوقف ميشود. فيلم بازي توسط هيات ژوري بازبيني ميشود. داور وسط كه راي دو امتياز را صادر كرده بود پس از مشورت با هيات ژوري به اين نتيجه ميرسد كه هيچ امتيازي به سعيد ندهد.
سعيد ديگر نميداند چه كند. با دست بر سر خود ميزند و به داور اعتراض ميكند. از مربيانش ميخواهد كاري كنند. وقتي دوربين چشمان گريانش را نشان ميدهد گويي كه هيچكس نيست به فريادش برسد.
او تنها 16 ثانيه براي باقي ماندن در رقابتها فرصت دارد. اين طور كه داور بازي قضاوت ميكند حتي اگر عبدولي در اين زمان اندك هم سه امتياز بگيرد، قطعا داور بازي كاري ميكند كه حريف فرانسوي پيروز شود. 16 ثانيه هم به پايان ميرسد و گوينده سالن مسابقات سعيد را بازنده اعلام ميكند و همه چيز براي قهرمان 66 كيلوگرم جهان تمام ميشود. سالن شهداي انديمشك در يك لحظه به سكوت ميرود و سپس همه به داور بازي اعتراض ميكنند. عدهاي هم ناي حرف زدن ندارند. سامان عبدولي با ناراحتي سالن شهداي انديمشك را ترك ميكند. نونهالاني كه سعيد را الگوي خود ميدانند وقتي ميبينند سعيد گريان است با او همدردي ميكنند و اشك ميريزند. همه ناراحت هستند. سعيد روي تشك ديگر نميداند چكار كند. ديگر نميداند چطور بايد حقش را بگيرد. گريه ميكند.
هر كسي در يك گوشه از سالن كشتي شهدا كه سعيد در آن جا كشتي گرفتن را آموخت، مينشيند و گريه ميكند و در حالي كه ناراحت است فرياد ميزند "خدايا حقخوري ديگر چگونه."
قطعا پدر و مادر سعيد هم وقتي ميبينند كه فرزندشان چطور گريه ميكند دلشان به درد ميآيد و براي همسر او كه ماهها دوري از سعيد را تحمل كرده بود، ديدن چهره در هم ريخته او بسيار سخت بود.
اما سعيد جان همه ما ميدانيم كه تو قهرمان هستي و ميدانيم حق تو در اين ديدار برد بود. ميدانيم كه تو ميخواستي قهرمان المپيك شوي و پرچم ايران عزيز را در خاك غريب به اهتزاز درآوري اما ظاهرا عدهاي دوست نداشتند ايران به افتخارآفرينيهايش ادامه دهد.
تو را درك ميكنيم كه ماهها دور از همسر و فرزندت تلاش كردي تا بتواني در بزرگترين آوردگاه جهان، قدرتت را به رخ ديگران بكشاني اما حيف شد كه اين شانس را از تو گرفتند و ناجوانمردانه تو را از كسب مدال بازداشتند.
سعيد جان اينجا در سالن كشتي شهداي انديمشك دوستدارانت چهها كه برايت نكردند. آنها ميدانند تو قهرمان هستي و همين كافيست. بدان كه روزي تو مدال طلاي المپيك را به گردن خواهي آويخت. سعيد جان حرف همه طرفدارانت پس از باخت اين بود كه تو قهرمانشان هستي و خواهي ماند.