چند سالی است که محبان امام حسین(ع)، آنان که نتوانستهاند در پیادهروی بزرگ اربعین شرکت کنند و خود را به کربلا برسانند، لقب «جامانده» نصیبشان شده است.

، چشمانش پر از اشک بود و با صدایی لرزان آرام آرام با خودش نجوا میکرد«خوش به سعادتِتون؛ حیف که پای رفتن ندارم، حیف». با مرواریدهایی که از چشمانش روی گونههای سرخش میغلتید زیباترین گردنبند دنیا را میشد ساخت. حسرتی که در نگاهش بود اگر عشق نیست پس چیست؟ اصلا چه کسی عشق را معنی میکند؛ عشق برای هر کسی یک معنایی خاص دارد و برای مادر خدا بیامرز من عشق یک کلمه بود «اهل بیت(ع)». هر وقت که ایام مشایه اربعین میشد میخکوب تلویزیون بود. با اشک چشمانش پشت سر مسافران کربلا آب میریخت و حسین حسین گویان بدرقهاشان میکرد.
هر سال ایام اربعین، تلویزیون خانه دربست در اختیار مامان بود. شبکهها را به امید دیدن مسافران کربلا الک میکرد. در نگاه من او یک جامانده بینظیر بود؛ جاماندهای که هرسال با پای دل عازم دیار دلدادگان میشد. جسم مامان پیر بود و ضعیف اما گلی به جمال روح بزرگش.روح مامان میدانست این پاهای ضعیف سبب شده او جا بماند پس در عالم رویا در حالی که محو تصاویر زائران و حرمین بود او را مشرف میکرد؛ تشرفی خیالی با لذتی واقعی. تشرفی توامان با اشک و لبخند. شعف در نگاهش موج میزد و او در ساحل رویا منتظر کشتی نجات حسین بود. این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست. پیر و جوان نمیشناسد سن و سال و یا شغل و جایگاه و اصلا حتی جنسیت هم مهم نیست همه به معنای واقعی کلمه شیدای حسین(ع) هستند. چه مشرف شده و چه جامانده از حب حسین در دلها کم نمیشود. چند سالی است که محبان امام حسین(ع)، آنان که نتوانستهاند در پیادهروی بزرگ اربعین شرکت کنند و خود را به کربلا برسانند و لقب «جامانده» نصیبشان شده است به برگزاری پیاده روی اربعین به صورت نمادین میپردازند و در این مسیر لبیک گویان ارادت و مهر خودشان را به سرور و سالار شهیدان نشان میدهند. این مراسم هر سال در روز اربعین در سراسر کشور برگزار میشود و به همت مردم، سازمانها و ارگانهای مختلف موکبهایی در مسیر راهپیمایی برپا میشود که تداعی کننده راه رسیدن به کربلای حسین(ع) است. جاماندهها از صبح زود به هوای حسین(ع) خود را به مسیر منتخب میرسانند و از دور به اباعبدالله سلام میکنند، گرمای تابستان را به جان میخرند تا کاروان حسین غرق در دلدادگانش شود.
خانم سپیده پاکدل یکی از زائران مراسم پیاده روی نمادین اربعین ضمن بیان اینکه در خانوادهای حسینی بزرگ شدهام و سالها در راه این امام بزرگوار نذری پختهام و هر چه دارم از حسین(ع) است، درباره حس و حالش میگوید: حس و حالم وصف ناشدنی است، با هر قدمم به سالار شهیدان سلام میدهم و زیارتنامه میخوانم و خودم را روبهروی حرم امام حسین(ع) تجسم میکنم. امیدوارم شب اول قبر فقط بیایند و نگاهم کنند. خانم پاکدل در ادامه میگوید: در این راه به هر موکب که میرسم به خادمانش نگاه میکنم که با چه عشقی و با چه شوری آمدهاند. به عرقهای نشسته بر پیشانیشان به مرد و زن، پیر و کودک نگاه میکنم و با خودم میگویم جز عشق به اباعبدالله چه چیزی میتواند اینجوری دلها را به هم گره بزند. در این مسیر هر کسی مشغول کاری است، بچهایی که التماس میکند کفشهایمان را واکس بزند و یا خانمی که روی آسفالت داغ نشسته و سینی شربت روی سرش قرار داده و از عاشقان حسین پذیرایی میکند.
این زائر جامانده از سفر اصلی با اشاره به اینکه با تمام وجودم عشق حسین(ع) را در وجودشان میبینم میگوید: این راه فقط راه امام حسین نیست بلکه راه همه اهل بیت(ص) است مثلا امروز گروهی را دیدم که به نیت امام حسن(ع) فعالیت میکردند. حال و هوای امروز، نوحهها و مداحیهایی که خوانده میشد و حرکتهای مملو از عشق و محبت خادمان حسین(ع) تمام طول مسیر اشک من را جاری میساخت.بعضی موکبها در حمایت از کودکان غزه فعالیت میکردند و به فروش اقلامی میپرداختند که هزینه آن به کودکان غزه میرسید و چون کار خداپسندانهای بود من نیز در این راه شرکت کردم چرا که هر چه دارم از حسین(ع) وپنج تن آل عبا است. وی از عشقش به حسین(ع) چنان با بغض و حرارت میگوید که اشک در چشمانش حلقه میبندد؛ در آن حالت به یاد خوابی میافتد از او میخواهم تعریفش کند. پاکدل چنین میگوید: « هر بار آب میخورم یاد مصیبت حسین(ع) میافتم؛ مادرم سالها پیش خواب دید که من سرم را بر دامن آقایی سبز پوش و پر نور گذاشتهام و ایشان سرم را نوازش میکند و میگوید هر بار آب میخورد بر من سلام میدهد».
مراسمی نمادین اما با حس و حال واقعی
خانم راضیه برزویی یکی دیگر از زائران جامانده از سفر اصلی که در مراسم نمادین پیادهروی اربعین شرکت کرده، میگوید: من خیلی دلم میخواست اربعین به کربلا بروم اما نشد ولی امام حسین(ع) باز هم مرا طلبید و امروز در این مراسم شرکت کردم. شرایط محیطی، موکبها، خادمان و رفتار مردم به گونهای است که انگار واقعا در راه کربلا قدم برمیدارم. وی ادامه میدهد: در مسیر عکسهای شهدا را نصب کردهاند و گویی آنها هم در این راه همراه ما هستند. وجود مواکب مختلف سبب شده که ما در راه از منظر تشنگی و گرسنگی مشکلی نداشته باشیم با این حال مدام به یاد حضرت اباعبدالله و اهل بیت و یارانشان هستم که چقدر در راه خدا سختی کشیدهاند ولی چقدر صبور، بردبار و از جان گذشته بودند. امیدوارم خدا قدمهایمان در راه اباعبدالله را از ما قبول کند. خانم منیژه شهباز نیز که به همراه همسرش در این مراسم شرکت کرده، میگوید: دوسالی بود که دلم میخواست در مراسم پیادهروی اربعین شرکت کنم اما این توفیق نصیبم نمیشد بلاخره امسال قسمت شد و تا جایی که درتوان بدنی من بود نیت کردم و به راه افتادم. قدمهایی که شروع کردم تمام وجودم را مملو از آرامش کرده است. در این مسیر شور و هیجان مردم را که میدیدم تعجب میکردم که اینقدر خالصانه و با چه شرایط خاصی همراهمی میکنند.
آرامش؛ سوغات زائران مراسم نمادین اربعین
وی ادامه میدهد: تمام مسیر نگاهم به مردم بود و به موکبها و خادمان که با جان و دل به مردم خدمت میکنند؛ با دیدن این زیباییها بی اختیار اشکهایم سرازیر میشد و تمام افرادی که جلوی چشمانم میآمدند را با دل شکسته دعا میکردم. خانم شهباز در حالی که بغض گلویش را میفشرد و با چشمانی پر از اشک با اشاره به اینکه در نگاه همه عشق به امام حسین موج میزند، میگوید: از امام حسین شفاعت همه را خواستم. از او خواستم آنهایی که بیریا و بادل پاک آمدهاند و نیتی در دلشان دارند را حاجت روا کند و گفتم یا اباعبدالله آنهایی که دلشان میخواست بیایند ولی به هردلیلی نتوانستند بیایند و در دلشان غمی دارند ونمیتوانند به کسی بگویند تسکین و آرامش بده. وی در پایان میگوید: شرکت در این مراسم حس وحال خیلی قشنگ و آرامش بخشی دارد تا جایی که حس میکنم از تمام غم و غصهها رها و آزاد شدهام. تمام طول مسیر دستم برروی سینه و السلام و علیک یااباعبدالله را زمزمه میکردم این بهترین آرامشی بود که امروز نصیبم شده است.
«حسین ندیده، عاشق حسین میشوند»
جاماندهها اگرچه در سفر زمینی جا ماندهاند اما از قدیم گفتهاند دل به دل راه دارد؛ آنها با دلهایشان به دل حسین(ع) پل زدهاند. به کربلا نرفتهاند اما به قول مامان خاک پای زائران را سرمه چشمهایشان کردهاند. اگر این عشق نیست پس چیست؟ فاطمه طاهری