تاریخ انتشار: ۲۱ تير ۱۴۰۳ - ۱۹:۱۶
کد خبر: ۲۹۶۴۶۰
نسخه چاپی ارسال به دوستان ذخیره
او که بود؟

 

او، که بود؟ هان؟ کسی هست که جوابی در خور این سوال در چنته داشته باشد؟ نه، هیهات! که هرگز نخواهیم توانست جوابی برای پیچیدگی این سوال کوتاه باشیم.
خبرگزاری فارس: دست‌هایش را در زنجیرها بستیم، زخم‌هایش را بر حرف‌هایش مقدم ساختیم، از جلال هیبتش به آه اکتفا کردیم و زینب، دختر حیدر کرار (ع) تبدیل شد به مجموعه‌ای از رنج‌های به هم پیوسته. بعد هم آمدیم و خطبه‌اش را در کتاب‌ها به دستان امانتدار راویان حدیث سپردیم و تنها هر سال، جهت رفع تکلیف از روح‌مان، اشاره‌ای دور به جبروت جملاتش کردیم که آهای ایها الناس، بدانید که روزگاری، زنی، غم‌زده و عزادار اما یک تنه در برابر ننگ حکومتی بر آستانه‌ی کاخ شیاطین ایستاد و سنگ روی یخشان کرد! برای دردهای قبل‌ترش هم روضه خواندیم که مثلا سنگ تمام گذاشته باشیم؛ برای مادری که داغ فرزند دیده، خواهری که داغ برادر، عمه‌ای که داغ برادرزاده و زنی که داغ قوم‌وخویش و از اشک‌هایمان برای روز حساب، کنتور انداختیم که خب با این هزار قطره‌ی اشک، کجای بهشت بیفتیم بهتر است؟!
ما، به او، چون تنها، شکسته، رنجور و اسیر دیدیم‌اش، ظلم کردیم، و به خیال خام‌مان خواستیم در ادامه‌ی جفای‌مان، از عمق جنایتی که چشم‌هایش به دوش کشیده قصه ببافیم اما تصویر پیامبری چون او آنقدر بزرگ و عمیق بود که کلمات ناقص و آغشته به دنیاهایمان از توصیفش به رنج بیفتد و کم بیاورد. اصلا مگر می‌توان موسای رسالت کربلا را آنگاه که نیلِ پیکرهای به خون پیچیده را شکافت و به آسمان رسید به قلم کشید؟ چه یاوه‌سرایی‌ای! ما، شاعران و نویسندگان و ادیبان، پا را از گلیم قلم فراتر گذاشتیم اگر اینگونه گمان بستیم و امید، که خدا، این گناه نابخشودنی را بر ما ببخشد. خنده‌دار نیست؟ وصف آن زن؟! چگونه؟ چگونه ممکن خواهد بود به تصویر کشیدن بانویی که فراتر از تصویرها و تصورهاست؟ و مگر ما، از چون اویی، چه می‌دانیم؟
براستی او، که بود؟ هان؟ کسی هست که جوابی در خور این سوال در چنته داشته باشد؟ نه، هیهات! که هرگز نخواهیم توانست جوابی برای پیچیدگی این سوال کوتاه باشیم.باید سال‌ها در کنج خلوتی نشست و تمام سکنات و حرکات و مُقالات او را در جریانی به عظمت عاشورا زیر ذره‌بین اندیشه گرفت، آنگاه شاید، به تعریفی از سرگشتگی خودمان برسیم و طی این رهایی، به بارگاه عقیله‌ی بنی‌هاشم راهمان دهند.
آه از این لقب باشکوه، عقیله؛ در فرهنگ عرب، عقیله به زنی خردمند گویند که مسائل را با صبر و خرد بالا حل‌وفصل کند و در کارش دوراندیشی و آینده‌نگری داشته باشد. تو گویی که او سال‌ها قبل‌تر از کربلا به پیامبری برگزیده شده بود، آن هم در طور سینای دردهایی که بعد از سینه‌ی شکسته‌ی مادر و سر شکافته‌ی پدر و جگر آتش‌گرفته‌ی برادر به قلبش نیش میزد.

حال بین ما و شناختن او یک کربلا فاصله است، او که اولی‌العظم‌ترین پیام‌بر یک واقعه بود؛ اگر نوح نبی را به کشتی، ابراهیمِ خلیل را به کعبه، موسی کلیم را به نیل، عیسی مسیح را به زنده کردن مردگان و محمد حبیب را به قرآن می‌شناسید این بار بیایید تا زینب کبری را، آن کوهِ ایستاده در چشم تاریخ را، به معجزه‌ی کربلا بسنجید که این واقعه برای اولی‌العظم شدن تمام پیامبران تاریخ کافیست! آنگاه دیگر او را آنگونه که می‌دیدید نخواهید یافت و به ناگاه، به عظمت رسالتش شهادت خواهید داد، رسالتی که هنوز پس از یک هزار و چند صد سال، بوی خون خدا را می‌دهد و فریادش این است: «او، که بود؟»

مرجع / فـارس
:
:
:
آخرین اخبار