ایران، سرزمین قناتها بار دیگر بر سر دو راهی ایستاده است. یا با اصلاحات عمیق نجات بخشِ میراث آبی خود هستیم و یا در سکوت و تردید، تشنگی به سرنوشت مشترک نسلها بدل خواهد شد.
تصویر ایران امروز را اگر بر روی نقشه بارشهای جهانی بگذاریم، تناقضی تلخ پیش چشم میآید. سرزمینی با تمدنی هفتهزار ساله که در کنار رودها و قناتها بالیده، اکنون با میانگین تنها ۲۵۰ میلیمتر بارش سالانه، به یکی از خشکترین کشورهای جهان بدل شده است.این در حالی است که جمعیت ۸۵ میلیونی کشور، مصرفی چندین برابر توان منابع تجدیدپذیر دارد. سعید خرمیان، عضو هیأت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز، در این باره هشدار داده است که تصمیمات شتابزده در مدیریت آب، مانند انتقالهای پرهزینه یا توسعه ناپایدار کشت، نهتنها این چالش را حل نکرده بلکه آن را شعلهورتر میکند. این استاد دانشگاه میافزاید: ما ۹۰ درصد آب خود را در کشاورزی صرف میکنیم، اما بهرهوری آن کمتر از یکسوم استاندارد جهانی است.
وقتی زمینِ خشک، نان نمیدهد
اما روایت چالشهای کمبود منابع آبی، فقط در آمار و نمودار خلاصه نمیشود. در روستاهای خوزستان، کشاورزانی که روزگاری صدای موتور پمپهاشان نشانه رونق بود، امروز با زمین ترکخوردهای روبهرو هستند که دیگر رمقی برای کشت ندارد. این کشاورزان میگویند: وقتی آب نباشد، زمین هم دیگر نان نمیدهد. این روایت، چهره انسانی مسألهای است که در جلسات رسمی، تنها با اعداد بیان میشود. کارشناسان محیطزیست نیز نگاه دیگری دارند. مهندس زهرا قاسمی، پژوهشگر منابع طبیعی، در این باره اظهار کرده است: سیاستهای بخشی، یعنی نگاه وزارت نیرو جدا از جهاد کشاورزی و محیطزیست، ریشه اصلی ناکامیهاست. این پژوهشگر میافزاید: بحران آب بدون حکمرانی یکپارچه حل نمیشود. ما به جای آنکه بین مصرف و تولید تعادل برقرار کنیم، مدام درگیر پروژههای مقطعی هستیم. در کنار این نقدها، نگاههای راهحلمحور نیز وجود دارد. برخی مانند دکتر علیرضا بهمنی، متخصص مهندسی آب، تأکید کرد که راه نجات در فناوریهای نوین آبیاری و بازچرخانی آب است. وی ادامه داد: تجربه نشان داده هر جا کشاورز آموزش دیده و حمایت شده، مصرف به نصف کاهش یافته است. او اما اضافه میکند که این مسیر، نیازمند اراده سیاسی، سرمایهگذاری و فرهنگسازی عمومی است.
انتقال آب از دریا به کویر تخریبگر است
از سوی دیگر، نسخههایی چون انتقال آب از دریا به کویر یا ساخت سدهای بیشتر، همچنان روی میز تصمیمگیران است؛ اما منتقدان، این راهکارها را پرهزینه، موقتی و حتی تخریبگر میدانند. بهویژه آنکه تجربه سدسازیهای بیرویه در دهههای گذشته، تالابها و رودخانههای ارزشمندی چون هورالعظیم و کارون را به مرز نابودی کشانده است. اکنون پرسش جدی پیش روی جامعه این است: آیا میتوان آینده ایران را با همان نگاه گذشته مدیریت کرد؟ پاسخ بسیاری از کارشناسان روشن است: بدون همافزایی دستگاههای حکمرانی و مشارکت واقعی مردم، بحران آب نهتنها حل نمیشود بلکه میتواند به چالش امنیتی و مهاجرتهای گسترده بدل گردد. ایران، سرزمین قناتها و فرزندان کویر، بار دیگر بر سر دو راهی ایستاده است؛ یا با اصلاحات عمیق و تصمیمهای شجاعانه، میراث آبی خود را نجات میدهد، یا در سکوت و تردید، تشنگی به سرنوشت مشترک نسلها بدل خواهد شد.