مرتضی دهداری عکاس جبهه و جنگ، سال 1334 در آبادان متولد شد؛ 35 سال عکاسی در کارنامه کاری وی و حضورش در وادی جنگ از دوران کودکی با خرید یک دوربین کوچک 110 عکاسی آغاز شد، اکنون آن دوربین کوچک از مرتضی عکاسی پرسابقه ساخته به طوری که برخی به او مستندسازترین عکاس جهان میگویند.
گفتوگوی ما با دهداری به مناسبت روز خبرنگار انجام شد اما در میان مصاحبه صحبت از برادر و دوستان شهیدش نیز به میان آمد و چندین بار اشک مجال سخن را از وی ربود.
از چه زمانی عکاسی را شروع کردید و چگونه عکاس جبهه شدید؟
از دوران کودکی با خرید یک دوربین 110 عکاسی را شروع کردم و بعد از ورود به عرصه رسانه و آغاز کار در روزنامه جمهوری اسلامی کار را به شکل جدی پیگیری کردم مدتی بعد با شروع جنگ تحمیلی، عکاسی در جبهه و جنگ را در کنار رزمندگان ادامه دادم.
در آن زمان برخی اوقات برای رساندن اخبار و عکسها حضوری به تهران میرفتم که در یکی از سفرهایم متوجه شدم آیت الله خامنهای برای نخستینبار قصد سفر به اهواز را دارد و میخواهند بازدیدی از مناطق جنگی به عمل آورد با اصرار و پافشاری که به خرج دادم موافقت حضورم در کنار امام خامنهای را در این سفر گرفتم، در فرودگاه در کنار ایشان و همراهان منتظر هواپیما بودیم که بعد از لحظاتی عبور ماشینی با سرعت توجه ما را به خود جلب کرد.
مدتی بعد متوجه شدیم بنی صدر سفر هواپیمای ایشان را کنسل کرده است و یکی از سرهنگها به آیت الله خامنهای خبرش را داد و ایشان در آرامش کامل گفت "باشد ، هرچه باشد ما میرویم" تنها هواپیمایی که به اهواز پرواز داشت یک هواپیمای باربری پر از بار بود که آقا فرمودند با همین میرویم.
در خاطرم هست که ایشان تمام مسیر را قرآن می خواند، بعد از رسیدن به اهواز و رفتن به خرمشهر آیت الله خامنهای با شهیدان جهان آرا و سردار نوری و دیگر همراهان از زیر پل خرمشهر و از دریچههای دیدبانی اقدامات عراقیها را رصد کردند.
این خاطره برای من خیلی شیرین بود.
کدام عملیاتها را حضور داشتید؟
از سال 59 که عکاس جبهه شدم بیشتر عملیاتها را با رزمندگان همراهی می کردم، به طوری که میتوانم بگویم همه عملیاتهای جنوب و برخی از عملیاتهای غرب را عکسبرداری کرده ام، عکس بسیاری از رزمندگانی که در عملیاتهای مختلف شهید شدند را در کارنامه کاری خود ثبت کردهام.
با کدام گروههای رسانه ای در دوران دفاع مقدس همکاری داشتید؟
با گروههای رسانه ای و رزمندگان بسیاری که در عرصه رسانه کار میکردند همراه بودم و در بین آنان می توانم به شهید رهبر اشاره کنم.
شهید رهبر مردی استثنایی در عرصه خبر و رسانه بود یادم هست که روزی با او به افتتاحیه پتروشیمی بندر امام رفته بودم که او به شوخی به من گفت مرتضی، تو که تمام وقت در شهرستانها و خیابانها و مناطق جنگی هستی اگر روزی شهید شدی چه کسی خبر شهادتت را میرساند و من با خنده گفتم بالاخره یک راننده پیدا میشود که این خبر برساند.
دهداری در این هنگام که از یادآوری نام همرزمان شهیدش متاثر شد و بغض امانش نمیدهد میگوید: بهروز مرادی عکاس، نویسنده، طراح، خبرنگار و نقاش بود او واقعا هنرمند بود و یکی از افتخارات ماندگارش تابلوی «به خونین شهر خوش آمدید» است.
بهروز را می شناختم و به جرأت میتوانم بگویم خدا او را برای خود میخواست، بهروز در حالی که در اکثر عملیاتها شرکت کرده بود هیچ جراحتی نداشت ولی در آخرین عملیات قبل از پایان جنگ در آخرین شلیکهایی که شد ترکشی به وی اصابت کرد و شهید شد.
هنگام فتح خرمشهر کجا بودید و چه کار میکردید؟
خبر آزادی خرمشهر را که شنیدم در تهران بودم ولی به سرعت به خرمشهر برگشتم و دوباره شروع به ثبت نقطه به نقطه خرمشهر کردم به قدری خوشحال بودم که از در و دیوار عکس میگرفتم.
تصمیم گرفتم از پل خرمشهر عکسی بگیرم ولی احساس میکردم که این عکس چیزی کم دارد اطراف را نگاه کردم، سربازی در زیر پل گشت میزد، صدایش کردم و از او خواستم در کنار پل سجده کند سرباز که گویی در انتظار این حرکت بود سریعا به خاک افتاد و سجده کرد.
تصویری که بنده از پل خرمشهر و سجده سرباز به ثبت رساندم تا کنون برنده 25 جایزه شده و افتخارات بسیاری از جمله بهترین عکس سال 74 در مطبوعات ایران و نیز رتبه نخست در جشنواره عکس جنگ را کسب کرده است.
عکس چه خاطرهای از دوران جنگ در ذهن شما به یادگار ثبت شده است؟
در زمان جنگ مقام معظم رهبری به آبادان آمد، آن زمان پدرم فوت کرده و برادم شهید شده بود، ایشان در آرامگاه بر سر مزارها میرفت و برای اهل قبور فاتحه قرائت میکرد، میخواستم از ایشان درخواست کنم که بر سر قبر برادرم نیز فاتحه ای قرائت کند که ایشان بر بالای سر قبر برادر شهیدم رسیدند و من گفتم این قبر برادرم است، مقام معظم رهبری بر سر قبر نشست و فاتحه ای خواند و سپس به هنگام برخواستن فرمودند خداوند رحمتشان کند.
لحظه ای که مقام معظم رهبری این جمله را گفتند در ذهن بنده به یادگار ثبت شد و برای من فاتحهای که بر سر مزار برادرم قرائت کردند نعمتی به شمار میرود.
سلاح شما دوربین و سلاح برادرتان تفنگ بود، از شهید محمدرحیم دهداری بگویید؟
به یاد دارم در سال 42 امام خمینی(ره) در قم سخنرانی داشتند و من و مادرم در سخنرانی امام شرکت کرده بودیم امام خمینی(ره) فرمودند سربازان من در شکم و یا در آغوش مادرانشان هستند، در آن زمان مادرم محمدرحیم را باردار بود.
برادرم شهید محمد رحیم از طلاب حوزه علمیه قم بود که با آغاز جنگ، حوزه و طلبگی را رها کرد و به جبهه رهسپار شد و بعد از شرکت در عملیاتهای زیادی در فکه به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
روزهای متمادی حضور شما در جنگ چگونه گذشت؟
من صبحها ثبت کننده ریز و درشت وقایع بودم و شبها را در کنار رزمندگان در سنگرها به صبح میرساندم.
در جشنوارهها و برنامههای عکاسی هم شرکت داشتید؟
بنده نفر دوم نشان لیاقت جنگ در سال 65، کسب تقدیرهایی از جانب مقام معظم رهبری، تقدیر در جشنواره فیلم های آموزشی دانشگاه شهید چمران در سال گذشته، کسب رتبه های بسیاری در جشنواره ها و نیز به عنوان مستند ساز ترین عکاس جهان شناخته شده ام، ولی به شخصه بهترین افتخارم را خدمت به رزمندگان میدانم.
رفتار مسئولان استان با شما به عنوان یکی از هنرمندان ایران اسلامی در دوران جنگ تحمیلی چگونه است؟
در گذشته جایگاه ما به عنوان میراث جنگ حفظ نمیشد ولی اکنون رو به بهبودی است ولی هنوز هم جای کار بسیار است.
اگر توصیهای برای عکاسان جوان دارید بفرمائید؟
توصیهای به عکاسان دارم و آن اینکه زیاد عکس بگیرند و به عکسهای مختلف زیادی نگاه کنند تا بتوانند نگاه متفاوت و زوایای متفاوتی را کسب و تجربه کنند.
علاقه مهمترین اصل برای پیشرفت در هنر عکاسی است و به عکاسی به عنوان یک هنر نگاه شود، نه یک شغل ولی این امر مستلزم این است که مسئولان از عکاسان حمایت کنند.