1- نخستین پرسش این است که آیا این تماس تلفنی یک رویداد ناگهانی و شوک آور بوده و باید به دنبال علل پنهان آن گشت، یا خیر، با توجه به زمینه ایجاد شده در نیویورک، انتظار آن -البته نه به شکل تلفنی بلکه مانند گذشته در شکل نامه- میرفته است؟ پاسخ این پرسش در دیدار محرمانه آقای محمدجواد ظریف با آقای جان کری نهفته است. بر اساس اخباری که از دیدار وزیران خارجه دو طرف منتشر شده، آقای کری بر تعهد رئیس جمهور آمریکا برای رسیدن به راه حل در موضوع هسته ای بر اساس مذاکره و احترام متقابل تاکید کرده و دکتر ظریف نیز خواستار عبور از مرحله حرف و رسیدن به عرصه عمل شده است. آنگونه که پیداست، وزیران خارجه دو طرف بر سر پیشنهاد کاملا اجرایی برای حل و فصل موضوع هستهای ظرف مدت یک سال توافق کرده اند. لذا طبیعی بوده که پس از توافقی اینچنین، توافق به سطحی بالاتر منتقل شده و فراتر از وزیران خارجه، رئیسان جمهور دو کشور، مفاد توافق را تائید و اجرایی شدن آن را ضمانت کنند.
2- مسئله پراهمیت دوم آن است که با توجه به اینکه تصمیم گیری درباره سیاست های کلان کشور به عهده رهبر انقلاب است، آیا دولت اجازه داشته است چنین ورودی به موضوع داشته باشد؟ از بررسی ادبیات رهبر انقلاب درباره موضوع آمریکا دو نکته اساسی را می توان استخراج کرد. نکته اول اینکه رهبر انقلاب به این گفت و گوها «خوشبین نیستند». عدم خوشبینی حضرت آقا به فرموده خودشان ناشی از این است که «تجربه گذشته» نشان میدهد که گفت و گو در منطق حضرات آمریکائی به این معنی نیست که بنشینیم تا به یک راه حل منطقی دست پیدا کنیم، منظورشان از گفتگو این است که بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول کنید! علاوه بر این، آمریکایی ها درباره موضع هستهای رفتار منطقی نداشته اند. رهبر انقلاب خطاب به آمریکایی ها می فرمایند «ما به شما بارها گفتهایم که در پی سلاح هستهای نیستیم، شما می گوئید باور نمیکنیم؛ ما چرا باید حرف شما را باور کنیم؟! وقتی شما حاضر نیستید یک سخن منطقی و صادقانه را قبول کنید، ما چرا باید حرفی را که شما می زنید ــ که خلاف آن بارها ثابت شده است ــ از شما قبول کنیم؟ اما در ادبیات رهبر انقلاب نکته دومی نیز وجود دارد و آن اینکه فرموده اند با انجام گفت و گو «مخالفت ندارند». یعنی دست دستگاه اجرایی را باز گذاشته اند که اگر آمریکایی ها سخن منطقی و صادقانه ایران مبنی بر اینکه در پی سلاح هسته ای نیستیم را پذیرفتند، و منظورشان از گفت و گو بر خلاف «تجربه گذشته»، رسیدن به یک راه حل منطقی بود، دولت می تواند «با رعایت خطوط قرمز رهبری» وارد گفت و گو شود.
3- حجت الاسلام روحانی یک دیپلمات با سابقه است که سال ها در پست های امنیتی حضور داشته و نماینده مورد اعتماد ملت و نظام است. ایشان همچنین تجربه این را دارند که یک بار رهبر انقلاب دست دولت اصلاحات را در موضوع هستهای باز گذاشتند تا در چارچوب اختیارات اجرایی دولت، منافع کشور را تامین کنند، اما این دولت وارد یک روند عقب نشینی و پاسخ گویی به مطالبات پی در پی و یکجانبه غربی ها شد لذا رهبری به دلیل شکسته شدن خطوط قرمز نظام خود وارد میدان شده و این روند را متوقف کردند. این تجربه حجت الاسلام روحانی قطعا در ورود و نحوه ادامه گفت و گو با طرف آمریکایی یک چراغ راه است. دولت یازدهم یحتمل در طرف آمریکایی یک «تغییر» مشاهده کرده که تصمیم به گفت و گو گرفته است. این تغییر البته برای ناظر بیرونی نیز قابل مشاهده است اگر واشنگتن در این موضع خود، صادق باشد. آقای اوباما در سخنرانی مجمع عمومی خود بر خلاف سال های گذشته لحن مثبتی نسبت به ایران داشته، نوع ورود به گفت و گو ظاهرا تغییر یافته و رئیس جمهور آمریکا در تماس تلفنی با آقای روحانی نیز بر فتوای رهبر انقلاب مبنی بر حرمت ساخت و استفاده از سلاح های هسته ای تاکید کرده است. احتمالا این تغییر است که باعث شده حجت الاسلام روحانی، یک بار دیگر پای دولت آمریکا را به صحنه آزمون ملت ایران باز کند. با این وجود، بدیهی است که عدم مخالفت کلی رهبر انقلاب با گفت و گو به معنای این نیست که جزئیات رفتاری دولت یازدهم نیز در جریان گفت و گوها مورد تائید است و قابل نقد نیست.
4- گفت و گو با آمریکا در موضوع هسته ای به معنای این نیست که دو طرف وارد فرآیندی از مذاکرات شده اند که خاتمه آن، تبدیل دو دولت «مخاصم» به دو دولت «متحد» است. چه، حجت الاسلام روحانی نیز بر خلاف برخی گذشتگان چنین نگاهی به آمریکا ندارد. دقت در سخنرانی رئیس جمهور در مجمع عمومی و نیز مصاحبه با رسانه های آمریکایی نشان می دهد که وی نه ماهیت آمریکا را فراموش کرده، نه شیفته فرهنگ و تمدن و رابطه دین و آزادی در این کشور شده، و نه واژه مقدس شهید را برای درگذشتگان این کشور به کار برده است. در نگاه آقای روحانی، اعتراض ماهوی جمهوری اسلامی به رویکردهای امپریالیستی آمریکا به وضوح مشاهده می شود: «نمی توان اهداف استراتژیک و توسعه طلبانه و بهم ریختن توازن و تعادل های منطقه ای را با پنهان شدن پشت کلمات بشردوستانه، تحقق بخشید... خشونت ها و افراط هائی که تحت عنوان مبارزه با تروریزم و از جمله استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین علیه مردم بی گناه صورت می گیرد محکوم است». بدیهی است که چنین کشوری، نمی تواند «دوست و برادر» باشد، و اگر گفت و گویی صورت می گیرد، تاکتیکی و محدود به موضوعی خاص است نه راهبردی.