فرشاد امینی خواه فعال رسانه ایی / دانشگاه اگر قرار است نقش تاریخی خود را در توسعه ایفا کند، باید محل شنیدن صداهای متکثر و پیوند اندیشه با عمل باشد؛ نه صرفاً تریبونی برای سخنرانیهای از پیشچینششده. مقایسه دو حضور اخیر در دانشگاههای خوزستان، یکی از جنس گفتوگوی زنده و مسئلهمحور و دیگری در قالب سخنرانی گزینشی، تصویری روشن از دو نگرش متفاوت به دانشگاه و نقش دانشجو در حل مسائل استان ارائه میدهد.
خوزستان، استانی با انباشت مزمن مسائل اقتصادی، اجتماعی، زیستمحیطی و زیرساختی است؛ استانی که حل مسائلش بیش از هر چیز نیازمند شنیدن است. شنیدن صدای مردم، نخبگان و بهویژه دانشجویان؛ نسلی که هم آگاه است و هم مطالبهگر. در چنین بستری، نوع مواجهه مدیران و چهرههای سیاسی با دانشگاه، صرفاً یک رویداد نمادین نیست، بلکه بازتابی از مدل حکمرانی آنهاست.
دیدار سیدمحمدرضا موالیزاده، استاندار خوزستان، با دانشجویان دانشگاه علوم کشاورزی خوزستان، نمونهای کمسابقه از حضور مسئلهمحور در دانشگاه بود. فضایی گرم، صمیمی و بهدور از تشریفات، که در آن دانشجویان بهصورت آزادانه و خودجوش پشت تریبون قرار گرفتند، دغدغههایشان را گفتند و بدون واسطه با عالیترین مقام اجرایی استان گفتوگو کردند. این دیدار نه یک جلسه سخنرانی، بلکه یک «میز کار زنده» برای پیگیری مطالبات دانشجویی بود.
نکته متمایز این حضور، عبور استاندار از پاسخهای کلی و وعدههای کلیشهای بود. موالیزاده همزمان با طرح مسائل، مدیران اجرایی استان را پشت خط تلفن آورد، موضوعات را بهصورت موردی پیگیری کرد و حتی امکان گفتوگوی مستقیم دانشجویان با مدیران دستگاههای مرتبط را فراهم ساخت. این رفتار، دانشگاه را از یک فضای نمادین به حلقهای واقعی در زنجیره تصمیمسازی و حل مسئله تبدیل کرد.
این شیوه حضور، الگویی نو از پاسخگویی است؛ الگویی که در آن مقام مسئول نه بالاتر از دانشجو، بلکه در کنار او مینشیند، میشنود، پیگیری میکند و پاسخ را به فرآیند اجرایی گره میزند. در چنین مدلی، دانشجو احساس میکند صدایش شنیده میشود و دانشگاه به بخشی از راهحل تبدیل میشود، نه فقط محلی برای بیان اعتراض.
در نقطه مقابل، حضور سعید جلیلی در دانشگاه چمران اهواز، واجد ویژگیهایی کاملاً متفاوت بود. دیداری محدود و با حضور تعداد مشخصی از دانشجویان وابسته به تشکلهای خاص . چنین حضوری، هرچند ممکن است از منظر هوادارانش موفق ارزیابی شود، اما با روح دانشگاه و نیازهای امروز خوزستان فاصله دارد.
دانشگاهی که قرار است موتور توسعه و نقد قدرت باشد، با جلسات یکسویه و چینششده، به تریبونی بیخطر و بیاثر تبدیل میشود.
تفاوت این دو حضور، تفاوت میان «دانشگاه بهمثابه شریک حل مسئله» و «دانشگاه بهمثابه صحنه سخنرانی» است.
موالیزاده نشان داد که میتوان به دانشگاه اعتماد کرد، نقد را شنید و حتی از دل همان نقد، مسیر اجرایی تعریف کرد. این نگاه، نهتنها احترام به دانشجوست، بلکه نشانهای از بلوغ مدیریتی و درک پیچیدگی مسائل استان است.
در شرایطی که خوزستان بیش از شعار، نیازمند تصمیم و اقدام است، چنین الگوهایی از حضور میتواند سرمایه اجتماعی مدیریت استان را تقویت کرده و دانشگاه را دوباره به جایگاه واقعی خود بازگرداند؛ جایی که مطالبه، نقد و راهحل در کنار هم شکل میگیرند. این همان نگاهی است که اگر تداوم یابد، میتواند فاصله میان دانشگاه و مدیریت اجرایی را به فرصتی برای حل مسائل ریشهدار خوزستان تبدیل کند.



