
«زار» نه آیینی برای جنگیری است و نه نمایشی هیجانانگیز برای جذب مخاطب، بلکه در بنیان، روندی است برای «راندن ملال»؛ همان باری که بر روان میافتد و جسم را نیز بیمار میکند.
آیین زار در سال ۱۳۸۸، به فهرست آثار ملی معنوی کشور به ثبت رسیده است در ایران، مراسم آیینیـدرمانی زار در خوزستان به نام «زیران» و گاهی «مولودی»، در هرمزگان به نام «بازی زار» یا «گازی زار»، در بوشهر به همان نام «زار» و در بلوچستان به نام «گواتی» اجرا میشود.
موسیقی زار ماموریت دارد اعصاب فرسوده را آرام سازد، توازن ذهن را بازگرداند و در نتیجه، بهبود جسم بیمار را همراه آورد.
در استانهای خوزستان و هرمزگان نوع دیگری از مراسم زار به نام «مراسم نوبان» برگزار میشود که سازها، نوع مراسم و شیوه اجرای آن با زار تفاوت دارد، اما همچنان در مجموعه آیینهای آیینیـدرمانی زار جای میگیرد.
با این حال، در فضای مجازیِ امروز، همین میراث ثبتشده و پژوهشمحور، با عناوینی چون «مراسم جنگیری»، «آیین وحشتناک قربانی» و امثال آن، در قالب تدوینهای پرهیجان به نمایش گذاشته میشود از این رو طبیعی است که ناآگاهی نسبت به این مساله نمونهای تحریفشده و بیارتباط با حقیقت ماجرا را بهعنوان اصل به مخاطب قالب میکند.
«محمودرضا ثانی»، مستندساز بینالمللی و پژوهشگر این عرصه به عنوان کسی که بیش از سی سال در این حوزه مشغول تحقیق و پژوهش بوده معتقداست؛ اگر در زمینه میراث ناملموس آگاهسازی درست، محافظت نشود بهزودی نسخهای کممایه، تجاری و بیروح از آن باقی خواهد ماند.
وی همچنین تولید محتواهای غیرحرفهای در شبکههای اجتماعی، به بهانه جمع کردن مخاطب را کاری نادرست و غیرکارشناسانهای از آیین زار عنوان میکند که نتیجه آن تحریف آشکار میراث فرهنگی ناملموس مراسم آیینیـدرمانی «زار» در جنوب ایران است.
یکی از ویژگیهای مهم مراسم آیینیـدرمانی زار این است که اصولاً در مکانهای برگزاری که به نامهای «خیمه»، «مکید» و «مَدّه» شناخته میشوند، بیتماشاگر برگزار میشود و تنها بابازار، مامازار، بیمار و خانواده او، گروه موسیقی، همسرایان و اهالی همان محل که پیشتر درگیر بیماری بودهاند و برای خود مراسم گرفتهاند ـ و آنان را «اهل هوا» یا «اهل الهوا» مینامند ـ حضور دارند، نه از موبایل و دوربین خبری هست و نه اجازه میدهند گردشگران به محوطه خصوصیشان راه پیدا کنند.
پیش از شروع مراسم، بیمار باید مسیر معینی را طی کرده باشد وقتی بیمار را نزد بابازار یا مامازار میآورند، نخست از او میپرسند که آیا به پزشک مراجعه کرده است یا خیر. اگر پزشک نتوانست بیماری را تشخیص دهد و منشأ درد نامشخص بود، تازه بیمار را نزد بابا یا ماما زار میآورند.
بابازار یا مامازار پس از اطمینان از بینتیجهبودن درمان جسمانی، این بار میپرسند که آیا بیمار را نزد «طبیب روحانی» یا بهاصطلاح خودشان «ملا» بردهاند یا خیر؛ تا رُقیه شرعی یا درمانهای مرتبط با جنزدگی را بررسی کنند. «رُقیه شرعی» همان دعای درمانی است که در روایات پیامبر اسلام آمده و بر پایه آیات قرآن تلاوت میشود. تنها در صورتی که آن مسیرها نیز نتیجه ندهد، بابا یا ماما زار وارد مرحله تشخیص و درمان میشوند.
آنچه در ادامه میخوانید، گفتگوی تفصیلی با «محمودرضا ثانی»، مستندساز بینالمللی و پژوهشگر این عرصه است که با نگاهی عمیق و برآمده از تجربه زیسته، لایههای پنهان این آیین را میشکافد ثانی، سابقه کار در کشورهایی چون پرو، اسپانیا، کوبا و آفریقا را در کارنامه دارد، ۳۰ سال از عمر خود را صرف شناخت آیین زار کرده است او که هماکنون در رشته روانشناسی تحصیل میکند به اذعان خودش «حامل میراث زار» است که خود در این سیستم شفا یافته است. در ادامه مشروح گفتگو با این پژوهشگر را میخوانید.
شما اشاره کردید که زار فراتر از یک نمایش ترسناک است. اگر بخواهیم به ریشهها برگردیم، اصلاً فلسفه وجودی چنین آیینی چیست؟ بشر چرا به زار نیاز پیدا کرد؟
ببینید، برای درک زار باید به آغاز خلقت برگردیم. همانطور که میدانیم، در آغاز آفرینش، رابطه خالق و مخلوق بسیار نزدیکتر از هماکنون بوده است.
در قبایل بدوی، آنجا که هنوز «کلمه» و زبان وجود نداشت، انسانها با چه چیزی ارتباط میگرفتند؟ با «صدا» و «ضربآهنگ»، آنها با اصواتی که از حنجره خارج میکردند و با کوبیدن بر اشیاء، فرکانسهایی تولید میکردند تا با خالق خود ارتباط برقرار کنند.
امروز میبینیم که در برخی نقاط ایران و جهان، مثلاً برای دعای باران بر طبل یا سینی میکوبند به تدریج با پیشرفت تکنولوژی و کلام، رابطه خالق و مخلوق دورتر شد مراسم زار، با آن آواهای کهن و ضربآهنگهای خاصش، آن حلقه گمشده بین خالق و مخلوق را دوباره پیدا میکند.
زار در واقع نقطه اتصال مجدد است؛ جایی که با واسطه موسیقی و فرکانس، شفا جاری میشود بنابراین ریشه فرهنگ شفا در این آیین، قدمتی شاید به اندازه قدمت خلقت بشر دارد.
شما گفتهاید که خودتان هم «اهل هوا» هستید این فقط یک اصطلاح پژوهشی است یا تجربه شخصی پشت آن است؟
بگذارید صادقانه بگویم؛ وقتی من از زار حرف میزنم، فقط بر اساس دیدهها نیست، بلکه بر اساس «چشیدهها»ست. من خودم از جمله مریضهایی بودم که افسردگی و ملالِ دنیای امروزی گریبانم را گرفته بود و دچار بیماریهای روانتنی (سایکوسوماتیک) شده بودم.
با اینکه سالها درباره زار تحقیق میکردم، اما شخصاً درگیرش نشده بودم تا اینکه بیماری مرا از پا انداخت. من روی همان «فرش ماری» (فرش زار) نشستم و درمان شدم.
زیر دست «بابا غلام» در جزیره قشم بودم؛ ایشان توانست غم و اندوه را از من برهاند تا دوباره به زندگی عادی برگردم.
امیدوارم هیچکس بیمار نشود، ولی واقعیت این است که تا کسی روی آن فرش ننشیند و درمان را شروع نکند، متوجه نمیشود که اصلاً زار چیست و چطور عمل میکند.
شنیدهایم برخی شما را «بابا محمود» صدا میزنند. آیا این یعنی شما الان «بابازار» و درمانگر هستید؟
این نکته خیلی ظریفی است که باید روشن شود وقتی کسی مراسم زار را برای خودش میگیرد و تا مرحله آخر درمان پیش میرود و وارد جرگه «اهل هوا» میشود، برای او ضیافتی به نام «ضیافت آخر» میگیرند بعد از این مرحله، اگر مرد باشد به او لقب «بابا» و اگر زن باشد «ماما» میگویند.
اما گرفتن لقب بابا یا ماما به معنای «بابازار» یا «مامازار» بودن نیست! بابازار بودن یک تخصص و مقام بسیار والاست که مراحلش سالها طول میکشد. دانش شخصی، هوش، حس ششم قوی و حتی وراثت (ارث رسیدن از پدر یا مادر) در آن دخیل است.
من سالها در کنار بابا غلام در روستای سلخ زندگی کردم و آوازها را یاد گرفتم. من آوازها را بلدم، ریتمها را میشناسم و حتی بارها برای افرادی که نیاز داشتند (با رضایت خودشان) مراسم اجرا کردهام و نتایج بسیار خوبی هم داشته، اما ادعای استادی ندارم این دریایی است که پایان ندارد.
تصویر عمومی از بابازارها معمولاً با ترس و گاهی ناآگاهی همراه است واقعیت این افراد چیست؟
روزی در دبی از یک بابازار که تنبوره مینواخت سوالی پرسیدم و او را «بابا» خطاب کردم به من گفت: «به من نگو بابا، ما “فَنّان” هستیم.» فنان در عربی یعنی هنرمند و به راستی که چنین است.
بابازارها و مامازارها هنرمندان، موسیقیدانها و طبیبان محلی جامعه خودشان هستند آنها شادیآفریناند؛ در عروسیها و مراسمهای دیگر حضور دارند، خودشان معتقدند یک بابازار اصیل باید حداقل ۳۶۵ آواز و نغمه بلد باشد.
این دقیقاً شبیه حرف ابوعلی سینا است که میگفت به تعداد رگهای بدن و اعصاب، باید نغمه داشت، بابازار باید بگردد و آن ملودیِ خاصی را پیدا کند که بیمار با آن عکسالعمل نشان میدهد، وقتی آن فرکانس پیدا شد، لایهی «آلفا»ی مغز آزاد میشود و درمان شروع میشود.
مرز بین خرافات، جنزدگی و زار کجاست؟ آیا واقعاً موجودات ماورایی دخیل هستند؟
من وجود موجودات غیرارگانیک (جن) را رد نمیکنم؛ اینها در قرآن و کتب آسمانی هم آمدهاند. بحث ماوراءالطبیعه وجود دارد و من در کتابم مفصل به آن پرداختهام اما در بحث زار درمانی، قضیه کمی متفاوت است.
گاهی جنی که باید از طریق «رُقیه شرعی» (توسط ملا) خارج میشد، خارج نشده و بر فرکانسهای مغز بیمار تاثیر میگذارد و بیمار حرکات عجیب میکند اما واقعیتِ میدانی این است که اغلبِ بیمارانِ زار، جنزده نیستند!
اغلب آنها کسانی هستند که دچار نوعی افسردگی، کمبود عاطفه، مشکلات روحی-روانی و فقر شدهاند و خیالاتزده هستند، بابازارها و مامازارها خودشان این را خوب میدانند و با هوشمندی، از طریق موسیقی و فضای جمعی، این نیاز به توجه و تخلیه هیجان را برطرف میکنند.
آیا میتوانیم بگوییم زار نوعی تئاتر درمانی است؟
دقیقاً. من قبلاً گفتم زار مراسم نمایشی نیست که روی تماشا کنی، اما خودِ مراسم یک نوع نمایش است محلیها اصطلاح جالبی دارند؛ میگویند «فردا شب “بازی” داریم» بازی در اینجا یعنی نمایش.
یکی از بابازارهای قدیمی هرمزگان میگفت: «زار نمایشی است که اگر خوب اجرا شود، درمان صورت میگیرد.» این همان چیزی است که ما در روانشناسی مدرن به آن «سایکودرام» یا «خیالدرمانی» میگوییم طیف وسیعی از مفاهیم علمی را میتوان برای این مراسم به کار برد که همه برمیگردند به شخصیت افسونگر بابازار که همزمان کارگردان، بازیگر و درمانگر است.
شما گفتید تحقیقاتتان محدود به ایران نیست زار در کجای جهان وجود دارد؟
اعتماد به نفس من در صحبتهایم از اینجا میآید که من فقط زار را در شهر خودم آبادان یا جنوب ایران ندیدهام من جهانگردم و کارم مردمشناسی است.
من مراسم زار را در سراسر آفریقا دیدم؛ در سودان، مراکش، الجزایر، تانزانیا، زنگبار، جزایر کومور، کنیا و بندر مومباسا حتی دورتر رفتم؛ در قاره آمریکا، در کوبا، کلمبیا و پاناما هم این مراسم را دیدم که هر کدام به سبکی اجرا میکردند.
حتی چون در مورد سرخپوستهای اینکا در پرو فیلم ساختم، با «شمنها» زندگی کردم مراسم شمنها هم دقیقاً همین است؛ راندن ملال و پاکسازی بدن از آلودگیها همراه با موسیقی. در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس هم دیدهام. همه جا «ماهیت» یکی است، فقط فرم اجرا متفاوت است.
آیا در خودِ مراسم و سازها هم نوآوری داشتهاید؟
بله، از آنجا که نگاهم پژوهشی-هنری است، علاوه بر یادگیری آوازها از ملل مختلف، سازهایی را هم ابداع و اختراع کردم که بتوانند آن رزونانس خاصی را که برای فرکانسهای درمانی نیاز دارم، بهتر تولید کنند. این سازها ثبت شدهاند اما هنوز رونمایی عمومی نکردهام و منتظرم در زمان مناسب، پس از تثبیت کامل، یکی ۲ تا از آنها را معرفی کنم.
ساختار مراسم چقدر با باورهای مذهبی ما همخوانی دارد؟
برخلاف تصور غلطی که میگوید اینها ضد دین هستند، مراسم زارِ اصیل در ایران با ذکر خداوند و ستایش پروردگار شروع میشود. بعد صلوات بر پیامبر عظیمالشأن (ص)، ائمه اطهار، سادات و القاب آنها فرستاده میشود. توسل به این بزرگان بخش جداییناپذیر شروع مراسم برای شفاست.
بعد از این مقدمه توحیدی، وارد فصلهای تخصصی میشوند: فصل بَحری (با بخشهای مختلف)، فصل حبشی (با آوازهای مخصوص)، فصل سَواحلی (مربوط به بادهای آفریقایی) و… هر کدام از اینها داستانها و افسانههایی در دل خود دارند که شنیدنش برای انسان مدرن، مثل پیدا کردن گمشدهای عزیز است.
چرا در صحبتهایتان از بابازارهای معروف فعلی نام نمیبرید؟
ببینید، من در مقامی نیستم که کسی را رد یا تایید کنم، شاید بابازارها و مامازارهای بسیار قدرتمندی باشند که ما اصلاً آنها را نشناسیم؛ کسانی که در روستاهای دورافتاده، دور از هیاهو و دوربینها مشغول درمان مردم هستند.
اگر اسمی از گذشتگان (مثل بابا درویش یا ملا عبد فیحانی) میآورم، برای مثال است. قصد من دفاع از حرمت و قداست کاری است که آنها انجام میدهند، نه تبلیغ برای شخص خاص. من لیستی از این عزیزان دارم و همه را میشناسم و معتقدم باید حفظ و حمایت شوند، اما نام نبردن من به معنای انکار آنها نیست، بلکه برای جلوگیری از تجاریسازی و هجوم توریستی به حریم امن آنهاست.
در پایان، چه توصیهای برای مخاطبان و کسانی که میخواهند درباره زار بدانند دارید؟
هدف من از این گفتگو، روشن کردن ماهیت اصلی آن بود تا جلوی تحریفها گرفته شود من از همه میخواهم هر چیزی را که در فضای مجازی میبینید باور نکنید زار ترسناک نیست؛ زار میراث شفابخش بشری است که با نام خدا و پیامبر(ص) گره خورده است امیدوارم روزی برسد که دنیا زار را نه به عنوان سوژهای برای وحشت، بلکه به عنوان یک «میراث شفابخش» و نقطهای برای بازیافتن آرامش بشناسد.