امالبنین فقط مادر چهار پسر نبود؛ مادرِ چهار ایمان بود که قرار بود کنار حقیقت بایستند.
امالبنین(س) از همان اول میدانست مادر بودن فقط به دنیا آوردن بچه نیست. او نگاهش به تربیت، نگاه کسی بود که آیندهی فرزندش را در مسیر حقیقت میدید، نه در مسیر راحتی. برای همین، از همان کودکی دل پسرانش را با نور اهلبیت گره زد.برای او تربیت یعنی ساختن جوانهایی که «میفهمند از زندگی و دنیا چه میخواهند». پسرانش فقط بزرگ نشدند؛ رشد کردند. باور پیدا کردند. این همان معنای جملهی مشهور اوست: «به خدا قسم فرزندانم را فقط برای خدمت به حسین(ع) تربیت کردم.» این حرف، نتیجهی یک مادرِ معمولی نیست؛ نتیجهی ایمانی است که عمق دارد.امالبنین پسرانش را برای دنیا نساخت. دنبال این نبود که آیندهشان فقط راحت و بیدغدغه باشد. به آنها آموخت که زندگی ارزشمند، زندگیای است که معنا داشته باشد حتی اگر تمام دنیا در مقابلت بایستد و تو تنها باشی.
تربیتش جهت داشت. مقصد داشت. به آنها یاد داد انسان بودن یعنی «بخشیدن»، نه «داشتن». همین نگاه بود که از چهار جوان، چهار شیر ساخت؛ جوانهایی که جانشان را با آگاهی فدا کردن، نه از روی احساسات لحظهای.زیبایی تربیت او در این بود که کسی را مجبور نکرد. به جای اجبار، عشق کاشت. عشق به حق، عشق به حسین(ع)، عشق به روشنایی. این نوع تربیت، از دل برمیآید و در دل مینشیند چیزی که نه شمشیر میتواند از آدم بگیرد، نه دنیا.امالبنین(س) به ما یاد داد: مادر واقعی آن کسی است که فقط جسم فرزند را بزرگ نمیکند؛ روحش را هم میسازد. او نسلی امام حسینی تربیت کرد که با فضائل انسانی و اسلامی تاریخ را سربلند کردند و همین است که نامش هنوز هم زنده مانده است.