سی و یکم شهریور ۱۳۵۹، پایگاه وحدتی دزفول نخستین نقطهای بود که زیر آتش جنگ قرار گرفت. جایی که با تقدیم نخستین خلبان شهید و انجام هزاران سورتی پرواز، به نمادی از شجاعت، همبستگی و مقاومت ملت ایران بدل شد و تا امروز حافظ امنیت آسمان کشور است.
به گزارش فارس؛ دزفول، سی و یکم شهریور برای ما فقط یک تاریخ روی تقویم نیست؛ زخمی است که هر بار ورق میزنیم، صدای انفجار و بوی دود از لابهلای اعدادش بلند میشود. آن روز، پایگاه وحدتی دزفول نخستین جایی بود که آتش جنگ بر جانش نشست؛ جایی که قرار بود نگهبان آسمان خوزستان باشد و شد.مادرم بارها خاطرهی آن ظهر را برایم تعریف کرده است. ظهر آخر تابستان بود و او با خواهرهایش مشغول خانهتکانی بودند تا خانه برای آغاز مدرسهها آماده شود. ناگهان صدای غرش هواپیماها بر آسمان شهر سایه انداخت. «آنقدر پایین پرواز میکردند که شیشههای پنجره میلرزید»، این را همیشه با چشمهایی غمگین میگفت. درست چند لحظه بعد، دیوار صوتی شکست و پشت سرش، صدای انفجارها یکی پس از دیگری آمد. ترسی که هیچوقت از دلش بیرون نرفت، همانجا در جانش خانه کرد.در همان لحظات، خیابانهای دزفول پر از صدای فریاد مردم و زوزه ماشینهای نظامی شد. مردانی که میخواستند فرزندان و خانوادههایشان را به نقطهای امن برسانند، با شتاب در کوچهها میدویدند و زنانی که میخواستند خانهها را مهیای روزهای عادی کنند، ناگهان در میان دود و ترس سرگردان شدند. صدای انفجار و غرش هواپیماها، بهآرامی جای سکوت گرم تابستان را پر کرد و مردم، هر یک به شیوهای، لحظه آغاز جنگ را تجربه کردند.
پایگاه وحدتی در خط مقدم حملات دشمن
اما در همان لحظاتی که ترس در دل مردم ریشه میزد، در پایگاه وحدتی مردانی بودند که ایستادگی را انتخاب کردند. این پایگاه که گلوگاه خوزستان محسوب میشد، اگر سقوط میکرد، مسیر نفوذ دشمن به قلب ایران هموار میشد. جلال آرام، یکی از خلبانان پایگاه، بعدها روایت کرده بود: ساعت ۱۲:۳۱ دقیقه بود که ناگهان صدای چهار انفجار مهیب در فضا پیچید.فرمانده گردان فریاد زد: پایگاه را بمباران کردهاند! هنوز به محوطه نرسیده بودیم که دوازده فروند جنگنده عراقی بر فراز آسمان ظاهر شدند. دود و آتش مثل قارچهای سیاه به هوا برخاست. سوخوها گردان پروازی را هدف گرفته بودند، اما بمبها به پشت گردان خورد. در ادامه یکی از تانکرهای سوخت منفجر شد، ترکشها به همه سو پرتاب میشد، اما بچهها پیشتر خودشان را به پناهگاه رسانده بودند.تصویر پایگاه در آن روز، صحنهای از همزمانی ترس و شجاعت بود. دیوارهای آجری و بتن مسلح، لرزش انفجارها را به خود میگرفتند و دود سیاه در هوا موج میزد. صدای رگبار توپها و انفجار بمبها، به نحوی ریتمی سهمگین برای آن روز رقم میزد. هر سرباز، هر خلبان، هر نیروی پشتیبانی در میان گرد و غبار و ترس، معنای واقعی ایستادگی را تجربه میکرد و شور وطنپرستی و جوشش غیرت در رگهایشان میتپید.
اولین خلبان شهید در آغاز جنگ تحمیلی
در میان آن همه آتش و دود، نامی بر تارک پایگاه وحدتی ماندگار شد؛ امیرسرلشکر خلبان فیروز شیخحسنی. افسر ایمنی پرواز پایگاه، مردی آرام و شجاع که تازه دوره تخصصیاش را در آمریکا گذرانده بود. وقتی نخستین بمبها فرو افتاد، بیدرنگ سوار جیپ شد تا خسارتها را بررسی کند.او میدانست که برای پاسخدادن به این حمله ناجوانمردانه، باید پرندههای ایرانی دوباره بال بگشایند. اما درست در همان لحظه که به ابتدای باند رسید، سوخوهای دشمن بازگشتند. بمبها فرو افتادند و ترکش یکی از آنها به سرش نشست. همانجا پر کشید؛ نخستین شهید نیروی هوایی در آغازین لحظات جنگ تحمیلی.
هر پرواز، پیامی از ایستادگی
جلال آرام در ادامه روایت میکند که چگونه نیروها با وجود دود و ترس، پناهگاهها را ترک نکردند و حتی در حین بمباران، تجهیزات حیاتی پایگاه را به سرعت ایمن کردند. هر لحظه ممکن بود یک حمله دیگر شروع شود و همه چیز را با خاک یکسان کند، اما انسجام و همبستگی نیروها مانع از فروپاشی پایگاه شد.در همان روزها، هر پروازی که از باند این پایگاه برمیخواست، حامل پیام مقاومت بود. خلبانان ایرانی، برخلاف ترس و اضطراب طبیعی، با دقت و مهارت در آسمان میچرخیدند، مواضع دشمن را هدف میگرفتند و پشتیبانی هوایی از رزمندگان در جبههها انجام میدادند.در کنار خلبانان، سربازان پشتیبانی، مهندسان، تکنسینها و حتی کارکنان اداری پایگاه، در همان شرایط دشوار، از کوچکترین منابع حداکثر بهره را میبردند. هر کدام داستانی برای گفتن داشتند: یک سرباز وظیفه که در همان روز نخست، برای نجات یک تانکر سوخت به میان آتش رفت، یک مهندس که کابلهای حیاتی رادار را در میان دود و آتش تعویض کرد، یا خلبانی که با دستهای لرزان ولی محکم، پرندهای را آماده پرواز کرد.
از شهریور ۵۹ تا خرداد ۱۴۰۴، استمرار مقاومت
پایگاه وحدتی تا پایان جنگ تحمیلی، با انجام بیش از یکهزار و پانصد سورتی پرواز برونمرزی، نقشی تعیینکننده در بمباران مواضع دشمن و پشتیبانی از رزمندگان داشت. این پایگاه تاکنون ۱۴۷ شهید تقدیم کرده است؛ هر شهید داستانی دارد از شجاعت، فداکاری و عشق به میهن.اما شاید مهمترین نکتهای که پایگاه وحدتی را از یک پایگاه معمولی متمایز میکند، حس جمعی مقاومت باشد؛ آنجا که ترس و امید، ترس و شجاعت، اضطراب و همبستگی، در هم آمیخته و به حماسهای ماندگار بدل شد. امروز، وقتی به آسمان دزفول نگاه میکنیم، هنوز میتوان رد پرواز آن عقابها را دید؛ مردانی که با خون و جانشان امنیت و آرامش را بر آسمان این سرزمین نوشتند.دیوارهایش هنوز صدای گامهای شتابان سربازان و غرش جنگندهها را در خود نگه داشتهاند؛ هر گوشه و باندش روایتگر لحظههایی است که مردانی با دلهایی آرام و دستهایی لرزان، اما ارادهای فولادین، در برابر مرگ ایستادند تا آسمان ایران امن بماند.و این شجاعت، همچنان ادامه دارد. خرداد ۱۴۰۴، نبرد ۱۲ روزه را به یاد آورید. آسمان ایران به یکباره در شعله و دود، برخی از شهرها در لرزه و سکوت چند ثانیهای میان انفجارها، که هر کس آن را پر از ترس و تصمیم میدید. اما مردان و زنان ایران، با همان روح پایگاه وحدتی، به جای فرار، پاسخ دادند؛ موشکها و پهپادها، نشانهای بود از ارادهای که تکرار نمیشود و هر بار حماسهای تازه خلق میکند.
پایگاه وحدتی، در این نگاه، بیش از یک مکان نظامی است؛ یک یادگار زنده از اراده ملت ایران. هر نسل که از آن عبور میکند، صدای انفجارها و غرش بالگردها را در گوش خود میشنود و میفهمد که مقاومت، نه یک لحظه یا یک خاطره، بلکه رشتهای پیوسته است که تاریخ این سرزمین را با خون و شجاعت میبافد. از سی و یکم شهریور ۱۳۵۹ تا خرداد ۱۴۰۴، هر خط آسمان ایران گواهی است بر این مسیر جاودانه، که هیچ تهدید و هیچ بمبی نمیتواند آن را خاموش کند.