در زیارت اربعین میخوانیم که حسین(ع) جانش را برای خدا داد تا مردم از بیراهه گمراهی بیرون بیایند تا پرده جهل کنار برود و راه هدایت پیش چشمها روشن شود.جهل، فقط ندانستن نیست. تاریکیای است که چشم را به روی حقیقت میبندد. وقتی ندانستن با اطمینان کاذب همراه شود، خطرناکتر میشود. این همان جهل مرکب است؛ وقتی اشتباه میکنیم و فکر میکنیم درست میدانیم.در مسیر سعادت، جهل مثل دیو سر راه میایستد.
راه را گم میکنی، حتی اگر هدف را میشناسی. بیخبرها راحتتر اسیر وسوسه و دروغ میشوند. اینجاست که شیطان بیزحمت، فرمان زندگیشان را میگیرد.جاهل آرام ندارد. دلش همیشه آشفته است. نه مطمئن است، نه آرام. تصمیمهایش اغلب اشتباه است، چون تصویر روشنی از پیامد کارهایش ندارد. این بیقراری، خودش یک نوع اسارت است.هر جا فساد و شرارت هست، رد پای جهل هم هست. از دروغ و ظلم گرفته تا حسد و بخل، همه در خاک ناآگاهی رشد میکنند.
جامعهای که علم و آگاهی را کنار بگذارد، کمکم به همین سرنوشت میرسد.اما جهل فقط با دانستنِ بیشتر از بین نمیرود. باید جرئت پرسیدن داشت، جرئت شنیدن حقیقت، حتی اگر تلخ باشد. تا وقتی فرد نخواهد از تاریکی بیرون بیاید، چراغ علم هم برایش بیاثر است.علم، چراغی است که راه را روشن میکند. غلبه بر جهل، یعنی پیدا کردن مسیر در این نور. سعادت فقط سهم کسانی است که از تاریکی ناآگاهی بیرون میزنند و با آگاهی قدم برمیدارند.