خوزستان، رنگ و بوی محرم به خود گرفت، رخت عزا به تن کرد و بیرق یا حسین را برافراشته کرد
خوزستان، رنگ و بوی محرم به خود گرفت، رخت عزا به تن کرد و بیرق یا حسین را برافراشته کرد.
ماه مویه و عزای سالار شهیدان و رخداد عظیم نهضت عاشورا از راه رسیده و باز هم کوچه و بازار شهرها رنگ ماتم پوشیده و رخت تیرگی به تن کرده است.
مردم ولایتمدار ایران و عاشقان اهل بیت در خوزستان نیز، همچون بزرگان و اجداد خود، این ماه را ازا عزیزترین اشهار خداوند میدارند و برای پاسداشت آن، بهترین جامهها را بر تن و بر دیوار میکنند و بهترین طعام را ارزانی عزاداران و عاشقان حضرت سیدالشهدا میکنند.
آنان معتقدند، عزادارای برای اباعبداله الحسین(ع) به راستی هموارساز صراط مستقیم و خیرکننده عاقبت این امت از شر تکبر و تزویر و پلیدی است.
خوزستان یکی از مامن و خواستگاههای اصلی حب به اهل بیت پیامبر و خاندان عصمت و طهارت است، که مردمانش، از کودک و کهنسال گرفته تا مردان و زنان غیورش، غیرت مثال زدنیشان را در راه پاسداشت این حماسه عظیم خدایی و نهضت کربلایی به مواکب و تکایا آورده و ارادت خود را با هر چه در توان دارند، نثار سید و سالار شهیدان و برادر وفادارشان میکنند.
آنها خوب میدانند طفل شش ماهه آن امام همان در چه راهی گلوش را به تیغ سپرد و جوان کربلا در مسیر کدام هدف، خود را فدای دین کرد و صبر در مصائب بیبی دشت نینوا، به کدام نقاط زندگی روزمره ما اشاره دارد، پس برای برپا داری مراسمات عزاداری، هرکدام به شکلی جالب توجه اما برای هدفی واحد آداب و سننی گوناگون را به عرصه ظهور میآورند.
در خوزستان رسم همیشه بدینگونه بوده که از عصر عید غدیر، مردان عرب با بستن چفیههای خود به دور کمر، در واقع کمر همت به برپایی تکایان نموده و خود را مهیای ماه محرم می کنند.
ایشان در این باب، ضربالمثلی دارند که می گوید، «اکل لقمه العید و قول وا حسینا» به این معنی که پس از اتمام عید غدیر و صرف ناهار عید ولایت، بگو یا حسین و مشغول برپایی و تکایا شوید.
برپا شد خیمهها، چرا که حسین جز ما از کسی انتظار استقبال ندارد، کشیدند چادر سیاه را، که زینب احساس غربت نکند، برافراشته شد بیرقها، که عباس تنها نماند، بر کوچهها آب جاری شد که علیاصغر... آه علیاصغر، که اصغر تشنه نماند، سلام بر محرم، سلام بر محرم حسین، و سلام بر یاران حسین و سلام بر خون حسین و علیک منی سلام... یا حسین.
اکنون کوچههای خوزستان معطر شده به بوی چای دمکرده حسینی، بیرقها برافراشته در عزای حسینی، جامههای سیاه بر تن، گویی که شهر یک سره به تشییع میرود، کاروانی از دلها تا کربلای عشق روانه است و تا وصل به مولای خویش آرام نخواهد نشست.
آنها سینهزنان به سبک کربلاییها سعی در قربت و نزدیکی به خاک نینوا را دارند، آنها گرچه در کربلای ایران یاد حسین را زنده نگاه داشتهاند، اما بیگمان دلهاشان در سرزمین نینوا و در دشت بین الحرمین است، آنجا که مرید و سالارشان سر بر سنگ نهاد اما اسلام را زنده نگاه داشت.
اکنون مقتلها به پا شده و تکیهداران منتظر ظهر عاشورا ماندهاند تا به اهل تشیع و امت اهل بین نشان دهند، آن امام مظلوم چگونه خود و 72 یار با وفایش را در نیمروز سیاه کربلا به سرخی کشید.
در شهرهای آبادان و خرمشهر، در هر کوچه و خیابان، داربستهایی برای برپایی تکایا و حسینیهها برپاست و مردم شمارش معکوس برای عزاداری ابا عبدالله را آغاز کردهاند و حال و هوای خاصی به شهر دادهاند.
اماکن زیادی برای نشان دادن صحنههای مقتل یاران حسین(ع) در حال آماده شدن است و صحنه کربلا را با هر دستاوردی که دارند مشغول احیاء و بازسازی هستند تا بر همه نشان دهند آنچه را که در سرزمین نینوا و در روز عاشورا گذشت.
در بازار هم جسته و گریخته صدای نوای حسینی به گوش میرسد، کاسبان و دورهگردها، مشغول تکثیر و فروش مجموعههای نوحهخوانی هستند و عدهای نیز دور آنها جمع شده و برای خود و بنا بر اقتضای دل خود و برای عزای حسین(ع) نوایی را خریداری کرده و اینگونه است که رنگ و لعاب محرم، کم کم خانهها را فرا گرفته و شهرها میروند تا محرم را به جان و دل بسپارند و از سالار شهیدان خود استقبال گرمی کنند.
و چه عیان دیده میشوند مردمی که به عشق مولای خود برای تهیه مایحتاج غذای دهه محرم و ادای نذر خود و دین خود به سید و سالار شهیدان با چه متانت و دقتی سعی دارند بهترین را در عزای امام خود به نیازمندان عرضه کنند و خداوند دستان عاشق را به دور از بلا بدارد.
منزل به منزل تا خیمهگاه، صدای طنین زمزمههای عاشقانه، آخرین ناصرین دین الله، خیمه بعدی صدای واه عطشای طفلان کربلا، بانویی خمیده قامت گسترده عبای بر سر تنهایی یتیمان صبح عاشورا همه و همه خبر از رسیدن ماهی میدهد که به راستی دین ما را احیاء و اسلام را برای همیشه زنده نگه داشته است، پس عاشقان برخیزید که هنگام عزاست، عزای بزرگمردی که تاریخ را به سود خدا رقم زد و برای همیشه پرچم اسلام را بر دستهای بریده برادرش برافراشته ساخت.
آماده می شوم که فراهم کنی مرا
خرج عزای ماه محرم کنی مرا
آشفته ام؛به سینه زدن عادتم بده
تا در صفوف نوحه منظم کنی مرا
فرموده ای که:" اشک شما مرهم من است "
اشک مرا بریز که مرهم کنی مرا
آنقدر در طواف سرت گریه می کنم
تا پای نیزه چشمه زمزم کنی مرا
اصلا بعید نیست که در روضه خودت
همسایه رسول مکرم کنی مرا
روزی که اشک و خون تو در قتلگاه ریخت
می خواستی شهید محرم کنی مرا