حال سوال اینجاست که چرا مدیران وقت چنین برنامه ریزی کرده اند که زاینده روز به این روز دچار شود؟ مگر از همان ابتدا کارون وقف زاینده رود بوده است که بدون توجه به حق ذی نفعان حاضر در حوضه در مورد آن حساب باز کرده اند؟ اگر این مشکلات را می دانسته اند و با این وجود دست به این کارها زده اند که خیانت کرده اند و اگر نمیدانسته اند پس در سال های گذشته متخصصین آب با چه توجیهی علمی برداشت بیشتر آب از زاینده رود را تجویز و بلامانع دانسته اند؟ تاوان این ندانم کاری را چه کسانی باید تحمل کنند؟
خوزنیوز/ دکتر مهدی قمشی (استاد دانشکده مهندسی علوم آب دانشگاه شهید چمران اهواز):
دیدن وضعیت فعلی رودخانه زاینده رود و دریاچه ارومیه برای کسانی که گذشته این دو منظر زیبای کشور عزیزمان را دیدهاند بسیار سخت و تاسف آور است و البته برای کسانی که از نظر تخصصی نیز دستی بر آتش دارند علاوه بر حیف و دریغا خوردن علامات سوال مهمی نیز در ذهنشان نقش می بندند که مثلاٌ چرا چنین شده است؟ چه کسی مقصر بوده است؟ چه اشتباهی رخ داده است؟ چه تغییری صورت گرفته است؟ آیا تغییرات طبیعی بوده یا ثمره دخالت انسانهاست و نهایتاٌ چه کار باید کرد؟
متخصصان آب همیشه از اینکه کشورمان از حیث منابع آب با کشورهای همسایه منابع مشترک زیادی ندارد خدا را صدهزار مرتبه شکر میکنند زیرا اگر چنین نبود باید مانند کشورهای عراق و سوریه چشممان به کشور ترکیه دوخته میشد و به التماس میافتادیم تا مقداری آب در دجله و فرات راهی کند و از تشنگی نجاتمان دهد. حال که منابع آب در کشورمان در حیطه اراده و مدیریت خودمان است پس چه شده است که هر روز از گوشه ایی ندایی بلند می شود که به دادمان برسید که از دست رفت آن دُر گرانبها؟ در این یادداشت قصدم این است که نه چندان بصورت تخصصی و البته به اختصار این مسئله را با هموطنانم در میان بگذارم که مسئله چیست؟ آیا بارشها در مناطق مختلف کشور تغییر محسوسی نموده است؟ که جوابش خیر است. آیا آبهای حاصل از بارشها بلایی سرشان آمده و از دست خارج می شوند؟ بازهم جوابش خیر است. پس چه شده؟ جواب، روشن است با افزایش جمعیت کشور مقدار تقاضا برای مصرف در بخشهای کشاورزی، صنعتی و خانگی افزایش یافته و چون در مدیریت و تخصیص هر بخش درست و صحیح تصمیم نگرفته ایم اکنون شاهد تبعات آن هستیم. باز ممکن است سئوال شود مگر از حجم آب موجود سالیانه اطلاع نداشته ایم؟ جوابش این است که چرا اطلاع داشته ایم و اتفاقاٌ در کشورمان از سالیان بسیار دور آمار و اطلاعات خوبی از مقدار منابع آب قابل دسترس سالیانه و تغییرات آن وجود دارد. یا سئوال شود مگر علم بشری از حل مسائل آب عاجز بوده است؟ باز هم جوابش منفی است زیرا اکنون مقادیر مصرف در تمام بخش ها به جزئیات مشخص است و سایر مسائل آب نیز کاملاً شناخته شده است. آیا ما ایرانی ها نتوانسته ایم به درستی با علم آب آشنا شویم؟ جوابش باز هم خیر است زیرا در زمینه آب فارغ التحصیلان دانشگاه های داخل کشور بسیار توانمند و متبحّر می باشند. پس چرا با چنین وضعیتی مواجه شده ایم؟ بنظر نگارنده متاسفانه مشکل در دو چیز می تواند باشد 1- عدم رعایت تعهد حرفه ای بعضی از متخصصان 2- ندانم کاری و یا سیاسی کاری بعضی مدیران.
مثلاٌ با نگاه کلی به وضعیت تاریخچه دریاچه ارومیه کاملاٌ واضح میگردد که این دریاچه از هزاران سال پیش تا چندین سال پیش وضعیتی کاملاً مطلوبی داشته است و هیچگاه وضعیت امروز را تجربه ننموده است و لذا این تئوری که ثمره تغییرات طبیعی است کاملاً منتفی می گردد و دلیل اصلی متاسفانه به خودمان برمی گردد که منابع آورد آب به این دریاچه را با زدن سد بر رودخانه های مهم تامین آب آن بسته ایم و بدون ملاحظه حقابه دریاچه ارومیه سهم آب مورد نیاز آن را صرف امور دیگر نموده ایم و علاوه بر این با زدن بیش از حد چاه های عمیق در منطقه، سطح آبهای زیرزمینی را پایین آورده ایم. پس بطور کلی خودمان به دست خودمان این بلا را بر این دریاچه نازل کرده ایم و دست پنهان هیچ دولت خارجی و یا عوامل طبیعی در آن نیست.
در شرایط چند سال گذشته احساس نیاز به آب بیشتر، در همه بخش های کشاورزی، صنعتی و خانگی وجود داشته و بعد از درخواست برداشت بیشتر از آب قاعدتاً مدیران مربوط به بخش آب، آن را در دستور کار خود قرار داده اند و سپس شرکت های مهندسی مشاور موجود در این زمینه طرحها را از جوانب مختلف علمی، خصوصاً مسائل زیست محیطی، بررسی نموده اند ولابد برداشت بیشتر آب را توجیه نموده اند و سپس مدیران نیز اجازه برداشت آب را داده اند. اما حال که دریاچه در خطر مرگ قرار گرفته این سوال مطرح می شود که مگر مقدار نیاز دریاچه به آب مشخص نبوده است؟ مگر اثر برداشت از آبهای زیرزمینی بر دریاچه مجهول بوده است؟ پس چرا چنین وضعی پیش آمده است؟ چه کسانی در اختصاص تقاضای آب برای بخشهای مختلف اشتباه کرده اند و حقابه دریاچه را نادیده گرفته اند؟ کدام مشاورین بر طرحهای اشتباه برداشت آب مُهر تائید زده اند؟ آیا بنظر شما می توان این سوال را مطرح کرد که چه کسی یا چه دستگاهی اشتباه کرده است؟ متاسفانه باید اذعان کرد که در کشورمان این سوال راه به جایی نمی برد و بیهوده تلقی می شود. لذا به همین جهت است که هیچ وقت از تجارب گذشته درس نمی گیریم و این اشتباهات را همچنان ادامه میدهیم و ندانم کاری مدیران متخلف و یا اشتباه متخصصان غیرمتعهد، همچنان ادامه می یابد.
از همین زاویه به مسئله سد گتوند نگاه کنید. سدی با هزینه بسیار زیاد ساخته می شود و بعد متوجه می شویم وجود گنبدهای نمکی در مخزن آن نادیده گرفته شده و آب دریاچه را اکنون شور نموده است و بقول معروف اظهر من الشمس می شود که مشکل جدی است و کسانی در تصمیم گیری و یا مطالعات اشتباه نموده اند. اما متاسفانه هیچ کس پیدا نمی شود که سراغی از مقصر این واقعه بگیرد. وزارت نیرو که خود از طرف ملت باید بعنوان مدعی بدنبال خطاکاران بگردد، به زمین و زمان می زند تا مسئله را توجیه کند و همه دستاندرکاران را مبّرا نماید.
اما برویم سراغ زاینده رود. واقعیت این است که شرایط فعلی زاینده رود در محل شهر اصفهان اصلاً زیبنده کشورمان نیست اما چه شده که زاینده رود زیبا به این روز افتاده است. آیا منابع آورد تغییر کرده اند؟ آیا آب زاینده رود به جایی دیگر منتقل شده است؟ آیا شرایط طبیعی تغییر نموده است؟ جواب همه این سئوالات خیر است. در مجموع منابع آورد آب به زاینده رود نه تنها نسبت به گذشته کم نشده اند بلکه بعداز کسر مقداری آب که به استان یزد منتقل میشود سالیانه حداقل هفتصد میلیون مترمکعب آب از سرشاخه های کارون و دز به آب این رودخانه اضافه نیز شده است. یعنی اینکه مقدار آب رودخانه زاینده رود در بالادست نه تنها نسبت به گذشته کم نشده بلکه اضافه نیز شده است. پس اشکال در کجاست؟
اشکال در همان است که در مسئله دریاچه ارومیه به آن پرداخته شد، یعنی عدم مدیریت صحیح تقاضای آب. یعنی ابتدا در بخشهای مختلف کشاورزی، صنعت و مصارف شهری تقاضا بالا رفته است و بعد مدیران وقت منطقه نیز بدون در نظر گرفتن واقعیات علمی و مقدار آب قابل دسترس، مطالعه شده یا مطالعه نشده اجازه برداشت از آبهای سطحی و زیرزمینی را دادهاند و حال که زایندهرود به این روز افتاده صدایشان به سمت کارون بلند شده که ای وای به دادمان برسید.
حال سوال اینجاست که چرا مدیران وقت چنین برنامه ریزی کرده اند که زاینده روز به این روز دچار شود؟ مگر از همان ابتدا کارون وقف زاینده رود بوده است که بدون توجه به حق ذی نفعان حاضر در حوضه در مورد آن حساب باز کرده اند؟ اگر این مشکلات را می دانسته اند و با این وجود دست به این کارها زده اند که خیانت کرده اند و اگر نمیدانسته اند پس در سال های گذشته متخصصین آب با چه توجیهی علمی برداشت بیشتر آب از زاینده رود را تجویز و بلامانع دانسته اند؟ تاوان این ندانم کاری را چه کسانی باید تحمل کنند؟ آیا راه صحیح این است که از منابع دیگر که خود دچار تنش هستند آب به زاینده رود منتقل شود تا باز هم ندانم کاری ها، آب را هدر دهد؟ یا باید تصمیم گیران کارهای غلط رسوا و جریمه شوند تا دیگر چنین اشتباهاتی صورت نگیرد و سرمایه های ملی به این آسانی به بازی گرفته نشود. در شرایط فعلی مسلماً راه صحیح آن نیست که چشمانمان را بر اشتباهات گذشته ببندیم و پدیده را از امروز مورد توجه قرار دهیم زیرا با این کار بجز امتیاز دهی به مدیران متخلف و اشاعه فرهنگ غلط " راه بنداز و جا بنداز" کار دیگری نکرده ایم و هر از چندی نیز باید منتظر تکرار مسائل مشابه نیز باشیم.
بنظر نگارنده در مورد شرایط زاینده رود، حل مسئله از طریق اصلاح الگوی مصرف و بهبود و نوسازی سیستم های انتقال و توزیع آب و مدیریت صحیح، در کوتاه مدت کاملاً شدنی است. برای مثال در شرایط فعلی مقدار متوسط مصرف روزانه آب خانگی هر فرد از جمعیت چهار میلیونی استان اصفهان حدود 310 لیتر است (منبع: مطالعات منابع آب و مصارف آب حوضه زاینده رود- مطالعات مرحله اول- جلد هشتم – آب شرب- مهندسین مشاور زایند آب- مهر 1388) و این در حالی است که این مقدار در کشور ما زیر 200 لیتر در روز برای هر فرد می باشد و در طراحی ها نیز معمولاً عددی بین 150 تا 200 لیتر در روز برای هر فرد در نظر گرفته می شود. معنی این جمله این نیست که مصرف واقعی مردم در استان اصفهان 310 لیتر در روز است بلکه می تواند نشانه افت یا هدر رفت آب در شبکه انتقال آب شهری باشد و اگر بتوان با نوسازی شبکه آبرسانی و فرهنگ سازی استفاده صحیح از آب، از تلفات آب جلوگیری کرد همین مقدار آب شبکه شهری موجود فعلی می تواند جوابگوی آب مصرفی یک و نیم برابر شدن جمعیت فعلی استان اصفهان باشد. این یعنی اینکه حداقل تا 20 سال آینده استان اصفهان مشکل آب مصرفی خانگی را نخواهد داشت. مثال دیگری که می توان آورد مسئله نوع کشت تولیدات کشاورزی در استان اصفهان می باشد. در حال حاضر هر ساله حدود 20000 هکتار از زمینهای زیر کشت استان به کشت برنج که از جهت مقدار آب مورد نیاز از پُر مصرف ترین کشت هاست اختصاص دارد. مقدار مصرف آب کشت برنج در هر هکتار در طول دوره کشت بین 30000 تا 35000 مترمکعب است در حالی که مصرف آب در کشت گندم در هر هکتار در طول دوره کشت بین 3500 تا 6000 متر مکعب است. و این بدان معناست که اگر الگوی کشت از برنج به گندم تغییر یابد با همین مقدار آب به راحتی می توان بجای 20000 هکتار برنج، 120000 هکتار زمین را به زیر کشت گندم برد. به واقع برای کشور ما که با کمبود آب روبروست کشت برنج به هیچ وجه منطقی نیز نمی باشد. مثال دیگری که باز هم در بخش کشاورزی می توان ذکر کرد بحث راندمان آبیاری است. متاسفانه راندمان مصرف آب در بخش کشاورزی حدود 30 درصد است. این یعنی اینکه در حال حاضر در بخش کشاورزی 60 درصد آب هدر می رود. اگر با استفاده از تکنولوژی های نوین آبیاری بتوان راندمان را به 60 درصد رساند معنی آن این می شود که با همین مقدار آب می توان سطح زیر کشت را به دو برابر رساند. هر چند هنوز می توان مثال های دیگری آورد امّا به همین مقدار کفایت می شود. قصدم این بود که نشان دهم که حیات و شکوفایی در استان اصفهان و شاداب کردن زاینده رود تنها از مسیر قربانی کردن کارون نمی گذرد بلکه با مدیریت صحیح نیز می توان شادابی را مجدداً به زاینده رود برگرداند. مردم عزیز استان اصفهان آگاه باشند که انتقال های جدید آب از سرشاخه های کارون، اختلال در زندگی مردم استان های واقع در حوضه کارون را که ذی نفعان اصلی آب این رودخانه محسوب می شوند را نشانه رفته است. و هیچ وجدان بیداری نیز نمی پذیرد که دود آتش ندانم کاری و یا اشتباه بعضی مدیران در استانی به چشم مردم محروم استان های دیگر فرو رود. و نکته آخر اینکه، حال که با تصمیم شورای عالی آب کشور مقرر گردیده که طرح جدید انتقال آب موسوم به بهشت آباد مجدداً بررسی گردد، از مسئولین وزارت نیرو انتظار می رود که با دوری جستن از تعصبات منطقه ای و اقناع مردم مناطق مبدا و مقصد سرنوشت روشنی برای آینده کارون را سرلوحه تصمیمات خود قرار دهند. کارون متعلق به ایران است، و نباید قربانی ندانم کاری های دیگران شود.