تاریخ انتشار: ۱۷ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۷:۵۷
کد خبر: ۲۱۳۶۸
نسخه چاپی ارسال به دوستان ذخیره
حکومت و راه زندگی در دو نامه از امیرمؤمنان (ع)
بدان ، كه هر كس را امامى است كه بدو اقتدا مى ‏كند و از نور دانش او فروغ مى ‏گيرد . اينك امام شما از همه دنيايش به پيرهنى و ازارى و از همه طعامهايش به دو قرص نان اكتفا كرده است . البته شما را ياراى آن نيست كه چنين كنيد ، ولى مرا به پارسايى و مجاهدت و پاكدامنى و درستى خويش يارى دهيد...
خوزنیوز/ سعید مهدوی: روزانه میلیون ها  مصاحبه، گفت و گو و یادداشت از افراد مختلف منتشر می شود، مطالبی که گویندگان آن مردم را  به آنچه که گمان منتفع شدن خود و یا مخاطبان را دارند، فرا می خوانند.   برای پیدا کردن استنادی در اینترنت جستجو می کردم که به چند سخنرانی و نامه از حضرت امیر (ع) برخوردم. نا خواسته تا خط آخر آن را خواندم. تازگی سخن امیرالمومنین و سرگویی و حکمت پنهان و آشکار آن است که نهج البلاغه را «اخ القران» نامیده اند. کاش فارغ از گرفتاری های زندگی روزمره و غفلت می توانستیم به مانند صدها خبر، گفت و گو و ... که روزانه از کانالهای مختلف می بینیم، می شنویم و می خوانیم، دریچه قلبمان را بر روی حکمت های امیر مومنان(ع) بگشاییم.

نامه ‏اى حضرت علی (ع) به عثمان بن حنيف

نامه ‏اى از آن حضرت (ع) به عثمان بن حنيف كه عامل او در بصره بود ، وقتى كه شنيد به مهمانى قومى از مردم بصره دعوت شده و به آنجا رفته است .

اما بعد . اى پسر حنيف به من خبر رسيده كه مردى از جوانان بصره تو را به سورى فرا خوانده و تو نيز بدانجا شتافته‏ اى . سفره‏اى رنگين برايت افكنده و كاسه‏ ها پيشت نهاده . هرگز نمى ‏پنداشتم كه تو دعوت مردمى را اجابت كنى كه بينوايان را از در مى ‏رانند و توانگران را بر سفره مى ‏نشانند . بنگر كه در خانه اين كسان چه مى‏ خورى ، هر چه را در حلال بودن آن ترديد دارى از دهان بيفكن و آنچه را ، كه يقين دارى كه از راه حلال به دست آمده است ، تناول نماى .
بدان ، كه هر كس را امامى است كه بدو اقتدا مى ‏كند و از نور دانش او فروغ مى ‏گيرد . اينك امام شما از همه دنيايش به پيرهنى و ازارى و از همه طعامهايش به دو قرص نان اكتفا كرده است . البته شما را ياراى آن نيست كه چنين كنيد ، ولى مرا به پارسايى و مجاهدت و پاكدامنى و درستى خويش يارى دهيد . به خدا سوگند ، از دنياى شما پاره زرى نيندوخته ‏ام و از همه غنايم آن مالى ذخيره نكرده ‏ام . و به جاى اين جامه ، كه اينك كهنه شده است ، جامه ‏اى ديگر آماده نساخته ‏ام .
آرى ، در دست ما از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده است ، « فدكى » بود كه قومى بر آن بخل ورزيدند و قومى ديگر از سر آن گذشتند و بهترين داور خداوند است . فدك و جز فدك را چه مى‏ خواهم ؟ كه فردا ميعاد آدمى گور است . در تاريكى آن آثارش محو مى ‏شود و آوازه‏ اش خاموش مى ‏گردد . حفره ‏اى كه هر چه فراخش سازند يا گور كن بر وسعتش افزايد ، سنگ و كلوخ تن آدمى را خواهد فشرد و روزنه‏ هايش را توده‏ هاى خاك فرو خواهد بست . و من امروز نفس خود را به تقوا مى ‏پرورم تا فردا ، در آن روز وحشت بزرگ ، ايمن باشد و بر لبه آن پرتگاه لغزنده استوار ماند . اگر بخواهم به عسل مصفا و مغز گندم و جامه ‏هاى ابريشمين ، دست مى ‏يابم . ولى ، هيهات كه هواى نفس بر من غلبه يابد و آزمندى من مرا به گزينش طعامها بكشد و حال آنكه ، در حجاز يا در يمامه بينوايى باشد كه به يافتن قرص نانى اميد ندارد و هرگز مزه سيرى را نچشيده باشد . يا شب با شكم انباشته از غذا سر بر بالين نهم و در اطراف من شكمهايى گرسنه و جگرهايى تشنه باشد . آيا چنان باشم كه شاعر گويد :
و حسبك داء آن تبيت ببطنة و حولك اكباد تحنّ الى القدّ « تو را اين درد بس كه شب با شكم سير بخوابى و در اطراف تو گرسنگانى باشند در آرزوى پوست بزغاله ‏اى » آيا به همين راضى باشم كه مرا امير المؤمنين گويند و با مردم در سختيهاى روزگارشان مشاركت نداشته باشم ؟ يا آنكه در سختى زندگى مقتدايشان نشوم ؟ مرا براى آن نيافريده ‏اند كه چون چارپايان در آغل بسته كه همه مقصد و مقصودشان نشخوار علف است ، غذاهاى لذيذ و دلپذير به خود مشغولم دارد يا همانند آن حيوان رها گشته باشم كه تا چيزى بيابد و شكم از آن پر كند ، خاكروبه ‏ها را به هم مى ‏زند و غافل از آن است كه از چه روى فربهش مى ‏سازند . و مرا نيافريده ‏اند كه بى ‏فايده ‏ام واگذارند ، يا بيهوده ‏ام انگارند ، يا گمراهم خواهند و در طريق حيرت سرگردانم پسندند ؟
گويى يكى از شما را مى ‏بينم كه مى ‏گويد ، اگر قوت پسر ابو طالب چنين است ، بايد كه ناتوانيش از پاى بيفكند و از نبرد با هماوردان و كوشيدن با دليران بازش دارد .
بدانيد ، كه آن درخت كه در بيابانها پرورش يافته ، چوبى سخت‏تر دارد و بوته‏ هاى سرسبز و لطيف ، پوستى بس نازك . آرى ، درختان بيابانى را به هنگام سوختن ، شعله نيرومندتر باشد و آتش بيشتر . من و رسول خدا ، مانند دو شاخه ‏ايم كه از يك تنه روييده باشند و نسبت به هم چون ساعد و بازو هستيم . به خدا سوگند ، كه اگر همه اعراب پشت به پشت هم دهند و به نبرد من برخيزند ، روى برنخواهم تافت و اگر فرصت به چنگ آيد به جنگ بر مى ‏خيزم و مى ‏كوشم تا زمين را از اين شخص تبهكار كج انديش پاكيزه سازم . چنانكه گندم را پاك كنند و دانه‏ هاى كلوخ را از آن بيرون اندازند .
اى دنيا از من دور شو ، افسارت را به پشتت افكندم . من خود را از چنگالهايت رها كردم و از دامهايت بيرون افكندم و از آن پرتگاهها كه بر سر راه من كنده ‏اى اجتناب كرده ‏ام . آن گردن فرازانى كه با دليريهايت فريفتى ، اكنون كجايند ؟ آن مردمى ، كه به زرق و برقهايت مفتون ساختى ، چه شدند ؟ آرى همه در گور خفته ‏اند . به خدا سوگند ، اگر تو موجودى مجسم بودى و پيكرى محسوس ، به خاطر آن گروه از بندگان خدا كه به سراب آرزوها فريفته ‏اى و آنها را در گودالهايى كه بر سر راهشان تعبيه كرده‏ اى ، سرنگون ساخته ‏اى و پادشاهانى كه به ورطه نابودى سپرده‏ اى و به آبشخور بلا آنجا كه هيچكس را از آن بازگشتنى نيست كشيده‏ اى ، حد خد را بر تو جارى مى ‏ساختم . فسوسا كه هر كس بر لغزشگاه تو پاى نهاد ، سرنگون شد و هركس كشتى بر گرداب تو راند ، غرقه گشت و هر كه از چنبر تو سر بيرون كشيد ، پيروز شد .
آنكه از تو در امان مانده ، باكى از آن ندارد كه روزگار بر او تنگ گيرد ، زيرا دنيا در نظر او روزى است بر آستان غروب . از نزد من دور شو ، در برابر تو سر فرود نمى ‏آورم كه بر من سرورى جويى و زمام كارم را به دست تو نسپارم كه هر جا كه خواهى مرا بكشى . به خدا سوگند تا مشيت خداوند چه باشد كه نفس خويش را چنان پرورش دهم كه چون قرص نانى يابد شادمان شود و به جاى هر نانخورش به نمك قناعت ورزد . و چشمانم را چنان به گريه وادارم كه سرچشمه اشكش بخشكد و سرشكش به پايان رسد . آيا شتر ، شكم را به چرا انباشته است . و اينك به قرارگاه خود مى ‏رود ؟ يا آن گوسفند از علف اشباع گشته و اينك به آغل خود روى مى ‏نهد ؟
آيا على نيز سير شده و اينك از تلاش باز ايستاده است ؟ اگر على پس از ساليان دراز به آن گوسفند يا شتر رها شده در علفزار ، شباهت يافته باشد ، چشمش روشن باد .
خوشا به حال كسى كه وظيفه خود را نسبت به پروردگارش گزارده باشد و در بلاى خويش صابر باشد و شب هنگام خواب را بر چشم خود حرام كند ، يا چون خواب بر او غلبه كند ، زمين را نهالى و دستهاى خود را بالش سازد . در ميان مردمى كه از وحشت قيامت شب را زنده داشته‏ اند و از جامه خواب دورى گزيده‏اند و لبهايشان به ذكر پروردگارشان مى ‏جنبد و گناهانشان در اثر آمرزش خواستن فراوانشان ناچيز گشته است . « اينان حزب خداوندند و حزب خداوند رستگارند . » پس اى پسر حنيف ، از خدا بترس . به همان چند قرص نان اكتفا كن تا از آتش رهايى يابى.

راه زندگی از نامه امام امیرالمومنین علی ابن ابیطالب(ع) به حارث همدانی

به ریسمان قرآن تمسک کن و از آن نصیحت پذیر، حلال قرآن را حلال و حرام آن را حرام بدان و حقی را که پیش از این بوده است تصدیق کن. از گذشته دنیا برای باقیمانده آن عبرت بگیر; زیرا که بعضی از [امور] دنیا شبیه بعضی دیگر است و آخر دنیا به اول آن ملحق می شود و همه آن تمام شدنی است. نام بردن خدا را بسیار بزرگ بدان و جز بر [امر] حقی آن را بر زبان نیاور. بسیار یاد مرگ و یاد بعد از مرگ کن و آرزوی مرگ مکن مگر آنکه بدانی عاقبت نیکتری در پی داری. از هر کاری که فاعل آن، آن را برای خود روا می داند و برای همه مسلمانان بد، به دور باش. از هر عملی که در پنهانی انجام می شود و در ملا عام از آن خجلت برند، اجتناب کن و نیز از هر عملی که اگر از عامل آن سوال شود انکار می کند یا عذر خواهی می نماید، دوری کن.
آبروی خود را در معرض تیر گفته ها قرار مده، هر چه را می شنوی برای مردم بازگو مکن که همین که شنیده ای کافی است برای آنکه دروغ باشد و هر چه را مردم به تو گویند رد مکن که همین انکار علامت جهل است. غیظ و غضب خود را فرونشان و به هنگام قدرت و توانایی گذشت کن، به هنگام غضب حلیم باش و در وقت قدرت [از لغزش دیگران]چشم پوشی کن تا عاقبت برای تو باشد. هر نعمتی را که خداوند به تو عطا کرده است نیکو بدار و هیچ نعمتی را ضایع مکن، و باید مردم اثر نعمتهای خدادادی را در تو ببینند.
بدان که بهترین مومنان کسانی هستند که جان و اهل و مال خود را تقدیم [خدا]می کنند; زیرا هر خیری را که از پیش فرستی برای تو می ماند و هر آنچه را به تاخیر اندازی برای دیگری سودمند خواهد بود. از یاوران ضعیف الرای و بد عمل دوری کن که همیشه یار را با یار قیاس کنند. در شهرهای بزرگ که محل اجتماع مسلمانان است سکونت گزین و از جاهایی که محل غفلت و ظلم است و اهل طاعت خدا کم اند دوری گزین. تنها به چیزی بیندیش که به کار تو می آید و از اینکه بر سر گذرگاه بازار بنشینی دوری کن که محل جمع شدن شیطانها و فتنه هاست. به کسی که برتر از توست بسیار بنگر که همین کار از راههای سپاسگزاری است. روز جمعه مسافرت مکن تا آنکه نماز جمعه را به جاآوری مگر اینکه معذور باشی یا سفر تو در راه خدا باشد. در همه کارها اطاعت خدا کن که اطاعت خدا از هر چیز بهتر است. با خودت در عبادت خدعه کن و بر خودت آسان گیر و مجبورش مکن. در وقت نشاط و فراغت عبادت را بجا بیاور، مگر آنکه بر تو واجب باشد که در این صورت باید در وقت خود آن را انجام دهی و قضای آن هم بر عهده توست. بترس از اینکه مرگ به سراغت آید و تو در راه بدست آوردن دنیا از پروردگارت گریزان باشی. بترس از همنشینی با فاسقان که شر با شر همراه شود. خدا را بزرگ بدار و دوستانش را دوست بدار. از خشم و غضب بپرهیز که آن لشکر بزرگی از لشکریان شیطان است.
:
:
:
آخرین اخبار