جریان انحرافی و اصلاح طلبان در مجلس آینده باهم ائتلاف می کنند / به دلیل احساس وظیفه در انتخابات شرکت کردم/ هرکسی با ولایت زاویه دارد باید به او شک کرد / احمدی نژاد از نردبان اصولگرایی به ریاست جمهوری رسید/ هنوز وقت برای بازگشت احمدی نژاد وجود دارد / احمدی نژاد چرا نگاهی به رانت خواری ها نمی کند؟ / اختلاس اخیر برای اهداف سیاسی طراحی شده بود / زمینه بازگشت در کروبی وجود دارد اما در موسوی خیر! / اگر هاشمی کنار ولایت باشد؛ برای رهبری هیچ کسی جای او را نمی گیرد
حجت
الاسلام مجتبی ذوالنور جانشین سابق نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران است
که خیلی ها او را با سخنرانی هایش در دوران اصلاحات به یاد می آورند.
ذوالنور
در ابتدای حضور احمدی نژاد در دولت نهم حمایت های ویژه ای را از وی انجام
داد، اما این حمایت ها با بروز جریان انحرافی کمتر و تبدیل به انتقاد از
دولت شد. وقتی برای مصاحبه با ذوالنور قرار های لازم را گذاشتیم و در دفتر
او حاضر شدیم ابتدا این مساله را مطرح کرد که به دلیل دستور رهبری موظف
هستم گفتار خود را تا حدی مهار کنم.
در
این مصاحبه سعی کردیم از هر دری با این چهره سیاسی به گفت و گو بنشینیم و
انصافا ذوالنور نیز به تمام سوالات پاسخ داد. در مصاحبه تفصیلی مشرق با
جانشین سابق نماینده ولی فقیه در سپاه درباره ناگفته های او از عتاب رهبری و
همچنین نظر او درخصوص احمدی نژاد سال 90 را پرسیدیم.
متن زیر حاصل گفت و گوی 2 ساعته مشرق با حجت الاسلام مجتبی ذوالنور است.
جریان انحرافی و اصلاح طلبان در مجلس آینده باهم ائتلاف می کنند
* چرا تصمیم گرفتید وارد بحث انتخابات مجلس شوید؟
ذوالنور:
بنده تا به امروز هیچ وقت برای خود تعیین تکلیف نکردم که در چه عرصهای
کار کنم، بلکه ضرورتهای انقلاب من را به سمت موضوعات مختلف سوق داده است.
به حسب شرایط و وضعیت سعی کردم در خدمت اهداف انقلاب قرار بگیرم.
در
اقدام اخیر احساس تکلیف جدی کردم. چون مجلس آینده را دارای حساسیت ویژه
میدانم. معتقدم که مجلس آینده یکی از مجالس بسیار فعال و صحنه مجلس، صحنه
تضارب آراء و خطوط مختلف سیاسی خواهد بود. با توجه به اینکه انتخابات در
نظام ما از آزادی خوبی برخوردار است به هر حال افکار مختلف سیاسی در مجلس
نماینده خواهند داشت.
هماکنون
مجلس، ترکیبی از اصلاحطلبان، اصولگرایان و محافظهکاران است. پیشبینی
بنده این است که در انتخابات مجلس آینده با تلاشی که جریان انحرافی امروز
آغاز کرده، مطمئناً نمایندگانی از این جریان در مجلس بعدی حاضر میشوند.
البته اگر مردم ماهیت وابستگی کاندیداها به جریان انحرافی را بدانند به
آنها رأی نمیدهند ولی امروز جریان انحرافی راه چراغخاموش را برگزیده و در
حال فعالیت است و امکان دارد انسانهای ناشناخته را وارد عرصه کند و به
شکلی پشتیبانی مادی و معنوی را از آنها را نیز انجام دهد.
لذا
پیشبینی میشود کسانی از این جریان به مجلس راه پیدا کنند. چشماندازی که
از مجلس آینده هست این است که اصلاحطلبان و جریان انحرافی در مجلس آینده
اگر هم برای حفظ ظاهر دو فراکسیون مجزا داشته باشند که عملاً در راهبردها
ائتلافی حرکت میکنند.
به دلیل احساس وظیفه در انتخابات شرکت کردم/ هرکسی با ولایت زاویه دارد باید به او شک کرد
* چه دلایلی برای این مسأله وجود دارد؟
دلایل
مختلفی بر این موضوع و هماهنگی دلالت میکند. بنابراین احساس کردم که شاید
در مجلس آینده زمینهای برای فعالیت باشد و من بتوانم فعالیتی در حد وسع و
تأثیر خودم داشته باشم. از طرف بنده عرضه اتفاق افتاده ولی حال اینکه رأی
بیاورم یا خیر را نمیتوانم پیشبینی کنم و در ذهنم نیز این مسأله وجود
ندارد. چون بنا ندارم از حد عرفی و شرعی در تبلیغ خودم استفاده کنم. بنده
صرفاً وظیفه دارم خودم را عرضه کنم.
*
آقای مطهری پیش از ورود به مجلس هشتم گفت که؛ برای مبارزه با اصلاحطلبان
به مجلس میروم. شما چه هدفی از ورود به انتخابات مجلس دارید؟
من
نمیتوانم وزن خودم را اینطور ببینم که مثلاً توان دارم در مقابل جریان
انحرافی بایستم. میتوانم بگویم احساس تکلیف میکنم اگر بضاعتی دارم برای
اینکه مسیر اصلی انقلاب یعنی ولایت حفظ شود، بگذارم.
اگر
کسی مدعی انقلاب است و با ولایت زاویه دارد باید در ادعای او شک کرد. باید
همه توان خود را بگذاریم که جریانهای مختلف مانند فتنه و انحرافی و...
کنار بروند و ملاک و شاخص خط ولی فقیه حاکم باشد.
ممکن
است 6 ماه بعد جریان دیگری به وجود بیاید. از حالا نمیتوان گفت که ما
میخواهیم با چه جریانی مقابله کنیم. هدف این است که از خط ناب ولایت حمایت
شود. حالا هر جریانی چه از جریانهای قدیمی و چه از جریانهای جدید و حتی
محتمل الظهور(!!) بخواهد مقابل این خط قرار بگیرد لزوم برخورد با آن وجود
دارد. لذا من به طور عام مطرح کردم.
نمی توان گفت همه نیروهای انقلاب در جبهه پایداری هستند
*
چندی پیش جریانی با نام «جبهه پایداری» که با عنوان نیروهای ناب شناخته
میشوند یعنی کسانی که با فتنه مرزبندی کامل دارند و به آرمانهای انقلاب
پایبند هستند و شعارهای سوم تیر را قبول دارند تشکیل شد. این نیروها در یک
گروه جمع شدند. نوع ارتباط شما با این جبهه و نظرتان درباره آنها چیست؟
بزرگوارانی
که به تشکیل این جبهه اقدام کردند، کسانی هستند که اگر از دولت کنار زده
شدند به دلیل مقابله با جریان انحرافی بود و در بزنگاههای مختلف نیز که
احساس کردند باید با خط انحراف مقابله کنند به لطف خدا تمامقد در مقابل آن
ایستادهاند. افراد خوشنام و خوشسابقه و اصولگرایی هستند. طبیعتاً
دغدغهها و مبانی هم دارد و عزیزانی هستند که آرمانشان از دفاع نسبت به
ولایت منشا میگیرد.
ولی
باید عرض کنم که نمیتوان گفت مطلقاً همه طرفداران انقلاب صرفاً در جبهه
پایداری هستند. بلکه طرفداران انقلاب طیفی گسترده از مردم در سطوح مختلف تا
خواص جامعه هستند. هر جریانی که در خط امام و ولایت حرکت کنند مورد قبول
است و من نیز خود را خدمتگذار آنها میدانم و هر کاری که از دستم بر بیاید
انجام میدهم.
از
طرفی نیز جریانهای مقابل انقلاب را نیز در چند حزب نمیتوان خلاصه کرد.
به هرحال لایهها و سطوح مختلف را شاهد هستیم که از طریق دشمن سازماندهی
میشوند و علیه نظام کار میکنند. طبیعتاً در دوری جستن نیز نمیتوان یک
جریان خاص را معرفی کرد. معتقدم با هر جریانی که در تقابل با جمهوری اسلامی
قرار گرفت، باید مقابله کرد.
تاکنون با هیچ گروهی برای حضور در لیست آنها مذاکره نکرده ام
*
معمولاً افرادی که قصد کاندیداتوری در انتخابات را دارند وارد یک جریان
شده و بعد از طرف همان جریان به عنوان کاندیدا معرفی میشوند. شما مذاکراتی
با گروهی انجام دادهاید؟
بنده
تاکنون با هیچ جریانی مذاکره نکردهام و بعید هم میدانم مذاکره کنم. اگر
جریانی از بنده حمایت کرد تشکر میکنم. البته اگر آن جریان در مسیر انقلاب
باشد. به هر حال امکان دارد برخی برای تخریبب افراد، آنها را در لیست خود
قرار دهند.
بنده
اعتقادی به مذاکره با جریانهای سیاسی ندارم، به این دلیل که فکر میکنم
آفت و آسیب یک نماینده مجلس آن است که وامدار یک جریان سیاسی باشد.
طبیعتاً ممکن است در بزنگاههایی افراد بخواهند موضعی بگیرند که با گفتمان
درون سازمانی مطابقت نداشته باشد. بنابراین اعتقاد دارم برای آزاد بودن در
اندیشه و عمل، اگر انسان وامدار جریانهای سیاسی نشود بهتر است. البته اگر
جریانهای سیاسی خودی، از کسی حمایت کنند اشکالی ندارد. اما به شخصه توقعی
از کسی ندارم چون هرکدام از احزاب سلیقه و ذوق خود را دارند. من صرفاً
خودم را عرضه میکنم که انشاءالله در آینده زبانم برای حرف زدن باز باشد.
* یعنی به عنوان کاندیدای مستقل حاضر میشوید؟
بنده
این را عرض نکردم. ممکن است برخی از احزاب سیاسی تشخیص دهند که اسم بنده
را در لیست خود بگذارند ولی از ناحیه من درخواست و تقاضایی نیست، به دلیل
اینکه بنای تحمیل خودم را ندارم.
* دلیل کاندیدا شدن شما نیز از شهر قم شناخت بیشتر مردم بوده است؟
شهر
قم تفاوتهایی با سایر مناطق کشور دارد. الحمدلله سلامت در انتخابات کشور
ما با هیچ کشوری قابل مقایسه نیست ولی ممکن است با نظر به سلیقه کاندیداها و
طرفداران آنها، شاهد ناهنجاریهایی باشیم. فکر میکنم این پسلرزهها در
قم کمتر است. به دلیل اینکه قم مهد و خیزشگاه انقلاب بوده و رنگ انقلاب در
آن پررنگتر از دیگر جاهای کشور است. نکته دیگر اینکه قم محل حضور اساتید و
علماء است و لذا مردم قم نیز در موارد اینچنینی نگاهشان به موضع بزرگان و
علماء است. تبلیغات و پول و رایزنیهای سیاسی در قم تأثیر ندارد وغالباً
نگاه به نظر بزرگان حوزه و شخصیتهای دینی است.
فضای
انتخاباتی قم از دیگر جاهای کشور سلامت بیشتری را دارد. سوابق من نیز در
قم بیشتر از باقی جاهاست. سوابق طلبگی بنده در قم بوده و سالیان سال در تیپ
امام صادق(ع) در خدمت برادران بودیم. اگر چند سالی هم هست که در تهران
مسوولیت دارم رابطهام با قم قطع نشده و در واقع این شهر وطن من است و نماز
خود را تمام میخوانم.
برای کاندیدا شدن از علما کسب اجازه کردم
* برای کاندید شدن از بزرگان و علما نیز تقاضای مشورت کردید؟ چون این کار یک ریسک سیاسی است.
البته
باید ببینیم منظور از سیاست چیست؟ بنده نگاه دیگری به سیاست دارم. البته
زمانی که در سپاه هم بودم سیاسی بودم. الان هم سیاسی هستم. اگر در یک روستا
کشاورزی هم کنم باز هم سیاسی خواهم بود. چون معتقدم که سیاست ما عین دیانت
ما و دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست چیزی جز اخلاق دینی نیست.
لذا
نگاه ما نسبت به سیاست با غربیها متفاوت بوده و با دیانت قابل تفکیک
نیست. پس همه کارهای ما سیاسی است. این اعتقادم درباره اصل سیاست بود.
نکته
بعدی اینکه قم مرکز حوزه علمیه و مرجعیت است. طبیعتاً ادب اقتضا میکند که
وقتی می خواهم وارد حریم فعالیت جدیدی شوم باید بدون توقع حمایت و به شرط
ادب خدمت برخی از بزرگان برای عرض اجازه بروم. لذا با برخی بزرگان جلسه
داشتم و در آینده نیز خدمت برخی خواهم رسید. ولی اینکه بزرگواران ار من
حمایت کنند خیر چنین چیزی را نخواستهام.
* خدمت کدامیک از علماء رسیدید؟
من
10 تا 15 نفر از علماء را زیارت کردم و فکر میکنم اگر اسم نبریم بهتر
باشد. نظری دارم که به هر حال بزرگان به صورت مثبت و منفی اظهار نظر
میکنند درباره مسائل کشور و امکان دارد نظر حمایتی داشته باشند. به همین
دلیل جلسههای بنده خصوصی بوده است.
باید دعا کنیم دولت با طناب جریان انحرافی به چاه نیافتد/ حیات جریان انحرافی در ایجاد تفرقه است
*
بحثی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری اوج گرفت. بحث وحدت اصولگرایان است.
موضوعی که بسیاری از علماء مانند آیتالله مهدوی و یزدی و مصباح را وارد
خود کرد و این افراد تأکید زیادی بر وحدت اصولگرایان دارند تا چهارچوب وحدت
حفظ شود و راه را برروی اصلاحطلبان همراه فتنه ببندند و جریان انحرافی
نیز نتواند افراد چراغ خاموش خود را به مجلس وارد کند. نظر شما درباره این
وحدت چیست و نتیجه آن را چه میدانید. چون به هرحال هنوز برخی روی موضوع
وحدت تأمل دارند و نگران آن هستند.
اصولگرایان
گستردهترین افراد در بدنه کشور هستند. به هر حال بسیاری از مردم با توجه
به معیارها اصولگرا هستند. مثلاً افرادی که موضع آنها نسبت به اصلاحات و
فتنه روشن است و نسبت به جریان انحرافی نیز مرزبندی دارند.
براساس
آمار رسانههای بیگانه یک جمعیت میلیونی در 9دی به خیابان آمدند و نسبت به
فتنهگران اعتراض کردند. باید یقین بدانیم کسانی که حاضر شدند اصولگرا
بوده و پشت سر ولایت هستند و نسبت به جریانهای ضدنظام و ولایت موضع دارند.
منتها
جریانهای ناخالص و انحرافی حیات خود را در ایجاد تفرقه بین مردم و
اصولگرایان میدانند. مثلاً اگر در یک شهری بتوانند جمعیتی را با خود همراه
کنند مطمئناً نمیتوانند تناسبی با جریان اصولگرایی داشته باشند، ولی
زمانی میتوانند تفرق ایجاد کنند که 7 کاندیدای اصولگرا در میدان باشد و
رأی جمعیت اصولگرا بخش شود ولی رأی آنها متمرکز شود. آن وقت آنها شانس
رأیآوری پیدا میکنند.
لذا
راهبرد اصلی آنها ایجاد تفرقه در بین اصولگرایان است. تاکنون به لطف خدا
قاطبه اصولگراها متحد هستند. حالا اختلافی هم که بین جبهه پایداری و 8+7
وجود دارد به حول قوه الهی با پادرمیانی بزرگانی مانند آیتالله مهدوی و
علامه مصباح و دیگر شخصیتهای ذینفوذ کشور در حال رفع است.
ولی
اگر منظور از اصولگرایی این باشد که خود دولت یک جریان باشد، طبیعتاً
دولت خود نمیتواند به انتخابات ورود کند. یا دولت به عنوان دولتی اصولگرا
باید در قالب جبهه اصولگرایان وارد شود که در این صورت نگرانی وجود ندارد و
یا از نام دولت جریان انحرافی استفاده کند و بیاید دولت را از جرگه
اصولگرایان جدا کند. در اینجا خوف تفرقه وجود دارد. به این معنا که دولت
اصولگرا از جرگه اصولگرایی جدا شده است.
هم
اکنون نیز از آن جهت یک مرزبندی ایجاد شده و جریان انحرافی خود را از درون
جریان اصولگرا جدا کرده و در حقیقت پاکسازی جریان اصولگرایی در این برهه
انجام شده است. اینجا باید تذکر و هشدار داد که امیدواریم دولت اصولگرا با
طناب جریان انحرافی در داخل چاه نیافتد.
لیدر جریان انحرافی خود را به نخاع دولت رسانده/ جداسازی دولت و جریان انحراف بعید است
* به نظر شما این اتفاق افتاده و آیا دولت صدمه جدی خورده است؟
تا
الان بدنه و پیکره دولت به حمدالله اصولگرا باقی مانده ولی لیدر جریان
انحرافی سعی کرده خود را به نخاع دولت نزدیک کند. طبیعتاً آسیب وارد شده
است. اما با همت مقام معظم رهبری و تدبیر، ایشان مانع از رسیدن آسیب جدی به
دولت شدند.
ما
نیز امیدواریم که خود دولت زودتر به درمان این موضوع بپردازد تا وقتی که
درمان سخت نشده است. چون زمانی هست که این تومور با درمان ساده و کمترین
آسیب درمان میشود و گاهی ممکن است که نیاز به شیمیدرمانی داشته باشد. در
این صورت ولو اینکه تمام ظرفیت دلسوزان نظام به کار گرفته شود به هر حال
شکل و قیافه فرد تغییر میکند و ممکن است پس از همه این راهها، کار به عمل
بکشد که در آن صورت احتمال مرگ و حیات وجود دارد. فکر میکنم باید از
خداوند متعال عاجزانه بخواهیم که بدنه دولت سالمسازی شود و آن اتفاق تلخ
نیافتد.
* به نظر شما کار به عمل کشیده و اگر این غده عمل شود نتیجه چه میشود؟
با
شرایط فعلی معتقدم جداسازی این دو ممکن نیست ولی اگر به لطف خدا جلوی رشد
این تومور گرفته و تضعیف شود قطعاً دولت آسیب نخواهد دید.
اعلام ارزیابی اصلی خود درباره جریان انحرافی را فعلا به صلاح نمی دانم
*
خیلی از رسانهها عنوان لیدر جریان انحرافی را به کار میبرند. بسیاری به
طور شفاف نمیگویند که این شخص کیست و آیا حقیقتاً در حال مدیریت جریان
انحرافی است یا خیر؟ نظر شما چیست؟
گاهی
وزارتخانهها و کمیسیونهای مجلس و قوای سهگانه سخنگو دارند. اعتقاد
دارم جریان انحرافی پشت صحنه و پستوهایی دارد که با ظاهر آن متفاوت است.
شاید نگاه من مقداری بدبینانه باشد. البته امروز مصلحت نمیدانم که این
نگاه را باز کنم ولی این جریان یک ظاهری هم دارد که بین مردم نیز معروف
است.
در
رأس این جریان جناب آقای رحیم مشایی است. البته این باور را ندارم که رأس
جریان انحراف رحیم مشایی بوده چون به موضوع دیگری اعتقاد دارم که فعلاً
مصلحت بیان آن نیست. به هر حال این جریان به نام این فرد نامگذاری شده
است.
خاطره ذوالنور از کلاس درس قرآن رجوی!/ جریان انحرافی وزن چندانی ندارد
*
الان بزرگترین خطری که جریان انحرافی برای عموم جامعه دارد چیست؟ چون برخی
تحرکات این جریان بر روی خواص تاثیر دارد و اثراتی نیز بر روی عوام جامعه
میگذارد.
وزن
جریان انحرافی و جریانات مشابه وزن سنگینی نیست. ممکن است که حجم آن گاهی
اوقات مثل پنبه زیاد به نظر برسد ولی وزنی ندارد. ریشهای هم وجود ندارد.
به دلیل آنکه مردم ما فطرت الهی و دینی دارند و فضای کشور دینی است.
جریانهای انحرافی که از اساس با باطل هم نشین بوده و از دین فاصله دارند
خود به خود و به مرور زمان از مردم فاصله می گیرند.
البته
در مقاطعی امکان دارد این افراد یک بردی را داشته باشند. مثلاً منافقین در
ابتدای انقلاب نفوذ بسیاری داشتند و در کوهها حاضر میشدند، در همین
استادیوم آزادی مسعود رجوی کلاس تفسیر انقلابی قرآن میگذاشت. ورزشگاه از
نسل جوان موج میزد ولی هماکنون منافقین کجا رفتند؟ بعد از آنکه وجودشان و
چهره واقعی معلوم شد از سوی مردم طرد شدند. پس راه حیات آنها این است که
مدتی مردم را فریب داده و چهره خود را مخفی کنند.
راه
بعدی آن است که بیایند و در پناه ارزشهای مردم بایستند. به طور ملموس
بیایند و بحث مهدویت را مطرح کنند و یا به دولت اصولگرایی که مردم با
اعتماد به آن روی آوردند بچسبند. این راهها میشود رگههای بقاء و روزی
این گروه که انشاءالله دوام نمیآورد. چون مردم وقتی این گروه را بشناسند
یا از دولتی که پشت این جریان است اعراز میکنند و یا دولت وقتی ببیند
پایگاه مردمی خود را از دست میدهد از این جریان فاصله میگیرد.
بنابراین
چون این جریان دوام و بقا ندارد خطر طولانی مدتی برای نظام نیست. معنی حرف
من این نیست که دستگاههایی که باید با این جریان برخورد کنند تلقیشان
این شود که چون خطری ندارد پس برخورد هم نکنیم، خیر. روشنگری، اطلاعرسانی،
برخورد و... وظیفه همه است.
مردم
نیز بسیار خوشباطن هستند و ممکن است در مواردی و در تشخیص مصداق اشتباه
کنند. اما به محض اینکه وقتی متوجه اشتباه در مصداق شوند خودشان جبران
میکنند. چون مردم ما عنود و لجوج نبوده و نیستند، بلکه دلسوز انقلاب هستند
و ملاک آنها ولایت است. خیلی نگرانی از ناحیه مردم وجود ندارد.
احمدی نژاد از نردبان اصولگرایی به ریاست جمهوری رسید/ هنوز وقت برای بازگشت احمدی نژاد وجود دارد
*
یک بحثی موضوع حذف این جریان است و بحث دیگری وجود دارد با عنوان نجات
احمدینژاد. چون به هر حال اصولگرایی هزینههایی برای وی داده است.
میخواهم به این دو سؤال یکجا پاسخ دهید که اولاً راه مقابله با این جریان
چیست و دوماً اینکه راه نجات احمدینژاد چیست؟ چون شما قبلاً گفتید که شاید
جداسازی احمدینژاد و مشایی ممکن نیست. خیلیها نیز معتقدند که اصولگرایی
برای احمدینژاد همه هزینهها را انجام داده است.
به
شخصه اصلاً نگران آینده نیستم. به این دلیل که معنی اصولگرایی این نیست که
یک حزب و یا گروه است که اگر مثلاً کاندیدای آنها بد عمل کرد دیگر
اصولگرایی محو شود. مردم یعنی اصولگرا. اینکه ما فکر کنیم اصولگرایی یک حزب
است و اصولگراها حزباند بله چنین متصور است ولی بدنه مردم اصولگرا
هستند، به همین دلیل نیز نگرانی وجود ندارد. این مطلب را هم که بگوییم تمام
ظرفیت اصولگرایی برای احمدینژاد پای کار آمده، خیر. چنین چیزی نیست.
ظرفیت اصولگرایی خیلی بیشتر از این حرفها است.
نکته
سوم اینکه همه گروهها و مردم اصولگرا برای او مایه گذاشتند و اگر همه
ظرفیتها صرف وی نشده باشد به هر حال احمدینژاد از نردبان اصولگرایی بالا
رفت و زیر تابلوی اصولگرایی قرار گرفت. لذا وی یک تعهد ویژه نسبت به تفکر و
آرمان اصولگرایی دارد. ما با گروهها و احزاب کاری نداریم. گفتمان
اصولگرایی و راس آن که مسیر ناب ولایت است باید حفظ شود.
احمدینژاد
نباید از این آرمانها عدول کند. جریان انحرافی یقیناً منحرف کننده این
آرمانها است. دکتر احمدینژاد باید مسیر خود را با جریان انحرافی متمایز
کند. معتقدم هنوز هم وقت هست، با اینکه آسیبها و ضربههای جدی به چهره
احمدینژاد وارد شده است.
البته
در این میان اصولگرایی آسیب ندیده، چون اصولگرایان پشت سر ولایت هستند و
در این راه فقط اشخاص هستند که طرد میشوند. قاطبه مردم در این مسیر
اصولگرایی حرکت میکنند. طبیعتاً احمدینژاد خودش باید تلاش کند و ما نیز
وظیفه داریم از کارهای خوب دولت حمایت و آن را به گفتمان سوم تیر متذکر
کنیم. رئیس جمهور باید توجه کنند که امروز در بطن جریان انحرافی فسادهای
سنگین و گستردهای در حال رخ دادن است.
احمدی نژاد چرا نگاهی به رانت خواری ها نمی کند؟/ شکایت از مشرق مصداق " رها کردن سگ و بستن سنگ است
بنده
از ثمره هاشمی شنیدم که میگفت در دور اول ریاست جمهوری دکتر احمدینژاد
شخصی پول زیادی را به ستاد وی آورد. دکتر احمدینژاد دستور دادند که؛ "
بررسی کنید ببینید این پول پاک است و آیا خمس آن داده شده یا خیر؟ نباید
ستاد من به پولهای حرام آلوده شود."
ولی
از طرفی امروز اختلاس 3 هزار میلیاردی رخ میدهد و آیا میتوانیم بگوییم
ربطی به دولت ندارد؟ اگر ربطی ندارد بیایند این سندهای منتشر شده را مخدوش
کنند که رئیس دفتر ریاست جمهوری و لیدر جریان انحرافی نامهای میدهد که
بدون تشریفات قانونی سهام شرکت فولاد را به گروه امیرمنصور آریا واگذار
کنند.
در
مرحله بعدی نیز اختلاس بانک را داریم. طبیعتاً شأن اختلاس به گذشته
بازمیگردد. یعنی از جیب دولت پولی خارج شده و از سوی دیگر وسیله دزدی از
دولت شود.
چه
ارتباطی بین رأس جریان انحرافی و آقای آریا وجود دارد؟ آیا این مسائل بدون
منافع انجام میشود؟ اگر واقعاً بدون شناخت یک مسوولی چنین دستوری را
میدهد، پس ابتداییترین شرایط مسوولیت را هم ندارد. پس چطور شما 15 الی 20
وظیفه حساس را به او سپردهاید؟ و این قدرت را در اختیار آدمی گذاشتهاید
که در نامهنگاری کمترین تشخیصی را که متوقع از یک کارمند معمولی یک اداره
است، از او نمیبینیم.
همه اینها با این فرض است که مشایی این فرد را نمیشناخته و اگر با شناخت بوده که حتماً باید منافع و سر و سری وجود داشته باشد.
باید
به آقای احمدینژاد گفت پول حرام فقط آن پولی نیست که وجوهات پرداخت نکرده
باشد. اتفاقاً آقای احمدینژاد در آن موضوع اصلاً موظف به تحقیق نبودند
چون ما مکلف به این تفحص نیستیم. اما احمدینژاد در این بحث و در مقام
ریاست جمهوری باید به دیده تفحص و موشکافی نگاه کند.
رییس
جمهور اینجا باید نگاهی به قرار داد 450 میلیاردی تالارهای کیش، به
واگذاری زمین چندین هکتاری کیش و به خرید زمین در بلاروس به علاوه سایر
موارد داشته باشد. چون آنجا آقای احمدینژاد یک فرد است و ستاد شخصی وی،
ولی امروز توجه احمدینژاد باید به خزانههای مردم باشد. امروز آدم داریم
که برای دو میلیون دیه غیرعمد سالها در زندان است. حالا چرا این وامها به
سراغ دیگران میرود. بنابراین اگر این ارتباطات وجود ندارد، بیایند و این
اسناد را ابطال و اثبات کنند که دروغ است.
در
این صورت ذهن مردم پاک میشود تا بنده در اینجا به اخبار سایت مشرق استناد
نکنم. ولی اینکه بیاییم غوغاسالاری کنیم و سایتی که دلسوزانه و متعهدانه
آمده یک خطر جدی را هشدار داده مورد برخورد قرار دهیم کار درستی نیست.
در
ضمن خطر فقط خروج 3 هزار میلیارد نیست، بلکه این پول میشود خمیرمایه
دزدیهای کلانتر و فساد در نظام اقتصادی کشور و داغان کردن اغیار نظام.
متأسفانه میبینیم ابطال این سند از طریق ارائه اسناد نبوده و صرفاً
هجومها به سمت یک سایتی به راه میافتد. تعبیری را داشتم که " سگ را رها
کرده و سنگ را بستهاند" باور من این است که سایت مشرق نیاز به تشکر، تقویت
و تقدیر دارد که با این دغدغه به این موارد ورود پیدا کرده است.
در
کل معتقدم که راه نجات احمدینژاد این است که خودش بخواهد و دیگر اینکه
دلسوزی دلسوزان را باور کند. نکته دیگر اینکه واقعاً جریانها و
دستگاههایی که در حفظ نظام وظیفه دارند باید نسبت به اطلاعرسانی و روشن
کردن افکار عمومی کار کنند که رسالت قوه قضائیه در اینجا بسیار سنگین خواهد
بود.
اختلاس اخیر برای اهداف سیاسی طراحی شده بود/ بدنه دولت دهم حزب اللهی هستند
* اختلاس اخیر را سیاسی میدانید یا اقتصادی؟ چون برخی معتقدند که قرار بوده از این پولها استفاده سیاسی شود.
نفس
کار اقتصادی و دزدی است ولی در هدفی سیاسی از آن استفاده میشود. طبیعتاً
هیچ گربهای برای رضای خدا موش نمیگیرد! جریانهای سیاسی برای اینکه
بتوانند اهداف خود را محقق کنند نیاز به پشتوانه اقتصادی دارند و کسانی که
این کارها را میکنند برای دوام و بقای خود دست به چنین عملی میزنند. نفس
کار اقتصادی بوده ولی اهداف و انگیزهها سیاسی است.
*
ما در دوره اول و دوم دولت احمدینژاد با یک ویترینی روبرو بودیم. در دور
اول افرادی نظیر آقایان، فتاح، محسنی اژهای، الهام و... را شاهد بودیم ولی
در دور دوم شاهد افرادی نظیر مشایی، بقایی، رحیمی، ملکزاده و... هستیم.
چرا چنین تغییری به وجود آمد؟
اگر
شما بخواهید جهت قبله را پیدا کنید از نقطهای که هستید یک میلیمتر زاویه
بگیرید وقتی که بخواهید به مکه برسید قطعاً هزار کیلومتر منحرف شدهاید
ولی شما ابتدا در مسیر رو به قبله بودهاید. ابتدای حرکت دولت به طور طبیعی
با فضایی که در انتخابات مطرح بود و جدالی که بین جریان انقلاب و ضدانقلاب
وجود داشت، مردم کسان دیگری جز آن ویترین را توقع نداشتند.
اگر
دولت با همان مسیر و گفتمان جلو میرفت، قطعاً این انحراف ایجاد نمیشد
ولی در ادامه اگر بر همان جهت اصلی قبله حرکت نکند مطمئناً افراد از آن جدا
میشوند. لذا هر مقدار جلوتر رفتیم و جریان انحرافی قدرت بیشتری گرفت این
قالب بیشتر تغییر کرد و ورود افراد معلومالحال را نیز شاهد بودیم.
البته
این را نیز باید عرض کنم که بدنه دولت حزباللهی هستند. بنده اعتقاد ندارم
مثلا صالحی که به جای متکی آمده ولایت ندارد. فضا یک فضایی است که مجلس
باید رأی اعتماد به دولت بدهد و اینطور نیست که زور جریان انحرافی بچربد.
به لطف خدا فضا کنترل شده که تمامی اهداف آنها محقق نشود.
نظر ذوالنور درباره احمدی نژاد 84 و 90/ از شکایت مشایی از خودم خبر ندارم
*
فرق احمدینژاد سال 84 و 90 را در چه میدانید؟ چون افرادی مثل آقای باهنر
معتقدند که احمدینژاد همان فرد سال 84 است و شناخت ما نسبت به او کاملتر
شده است. یعنی وی این افکار را همان موقع نیز داشت.
من
فرمایش آقای باهنر را رد نمیکنم، منتها احتمال دیگری هم میدهم. یعنی
ممکن است افراد ماهیت دیگری داشته باشند و به مرور زمان بروز کند و همچنین
ممکن است افراد ابتدا انسانهای خوبی باشند و به تدریج القائات روی آنها
اثر بگذارد و تغییرات مثبت و منفی بروز کند.
ما
آدمهایی را داریم که در گارد شاه بودند ولی در جبههها شهید شدند. شهید
حاجیپور که این لفظ دریادل که به بسیجیها دادهاند تکهکلام او بود. این
شهید در گارد بود و در دوران جنگ آمد فرمانده تیپ عمار لشگر 27 محمد
رسولالله شد و روی قله 1904 کانیمانگا شهید شد.
این شهید تغییر کرد. لذا ممکن است افراد یا وجود و ذات خود را مخفی کند و یا دچار تحول شوند.
* احمدینژاد شامل کدام یک از این موارد میشود؟
احمدینژاد مشمول هر دو این موارد است. (با خنده)
* ظاهراً آقای مشایی از شما شکایت کردند خبر دارید؟
(وی
در زمان مصاحبه گفت: ) خیر بنده اطلاع ندارم. ممنون که اگر هم شکایت
نکردند شما دارید به آنها گرا میدهید که فلانی هم هست. (با خنده). هروقت
احضاریه برای ما آمد در دادگاه حاضر میشوم.
* اخیراً دیداری با آقای احمدینژاد داشتهاید؟
بنده چندین بار وی را ملاقات کردهام ولی به صورت سرپایی و در حد سلام و علیک اما درباره موضوعات کشور بحث جدی نکردیم.
زمینه بازگشت در کروبی وجود دارد اما در موسوی خیر!/ کروبی حرفی از توبه نزد
*ظاهرا شما سال گذشته و در جریان حضور کروبی در قم با وی در منزل آقای صانعی دیداری داشتید؟ جزییات آت دیدار را شرح دهید؟
ملاقات
ما در منزل آقای صانعی نبود. وی در منزل صانعی گیر افتاده بود. وقتی
خواستند کروبی را نجات دهند دوباره جمعیت حمله کرد در حالی که از منزل
صانعی هم فاصله گرفته بود به منزل دیگری بردند. آنروز بنده اتفاقی قم بودم.
یک سخنرانی داشتم. وقتی موضوع را فهمیدم گفتم که میشود کروبی را دید؟ و
جواب مثبت دادند. ساعت 12 شب توانستم به ملاقات وی بروم. ملاقات ما نیز
خصوصی و دونفره بود. مسئولین نظامی و شهری و حتی محافظین هم وارد بحث نشدند
و ما در اتاق دیگری بودیم. حدود 4 ساعت با کروبی جدل کردیم و بعد از آن هم
وی رقبت داشت به ادامه بحث. دو جلسه بعد از آن نیز به منزل کروبی در
فرمانیه رفتم.
*برخی می گویند کروبی می خواسته توبه کند ولی اطرافیان او نگذاشته اند.
کروبی
حرفی درباره توبه کردن نزد. اما غالب صحبتهای او این بود که من با ولایت
مشکلی ندارم. بنده با کروبی مبنایی بحث کردم. ابتدا هم به او گفتم که به من
به عنوان ذوالنور سپاه نگاه نکن. من یک طلبه هستم. گفتم که آقای کروبی
بنده سوابق قبل از انقلاب و خدمات شما نگاه میکردم و شما را به عنوان الگو
فرض میکنم. و فقط واقعاً برای من سؤال است که چرا وقتی آقای کروبی
میخواهد به قم بیاید مردم به جای اینکه بگویند "صلی علی محمد یار امام خوش
آمد" بگویند؛ " مرگ بر کروبی؟" چه چیزی عوض شده است؟ آیا انقلاب و نظام
تغییر کردهاند؟
مبنایی
از او سؤال کردم، اکنون نیز همین سؤال را دارم. کروبی مسائلی را مطرح کرد و
من نیز جوابهایی دادم که در مقابل آنها پاسخ جوابی نداشت.
بحث
به جایی رسید که خود کروبی این جمله را گفت که، " من میدانم اگر رهبری
آسیب ببیند نظام براندازی میشود و براندازی نظام این نیست که یک جمهوری
تضعیف شود بلکه با حضور دشمن در مرزهای ما و وضعیت قومیتها کشور تجزیه
خواهد شد."
عرض
کردم تو که میدانی راه این است چرا عمر خود را در راهی صرف میکنید که
اگر به نتیجه برسد نابود و تجزیه کشور را باعث میشود و اگر هم موفق نشوید
عمر خود را به راه باطل بردهاید؟ و کروبی جواب هم نداشت.
من
گفتم آقای کروبی چرا برنمیگردید؟ جوابهای متعددی داد که من رد کردم و
حرف رسید به اینجا که گفت: "من فقط نیستم که برگردم، پس کسانی که به فرمان و
طرفداری از من آمدند و لت و پار شدند چه؟"
به
وی گفتم آنها یا شما را قبول دارند که در این صورت از جهنم نجاتشان دادی
یا اینکه شما را قبول ندارند. پس چرا برای آنها میخواهید به دوزخ بروید و
در مسیر آتش قرار بگیرید؟ شما خودت را نجات بده. این صحبتها در حدود 9 الی
10 ساعت انجام شد.
*فکر می کنید زمینه بازگشتی وجود دارد؟
زمینه
برگشت در کروبی بیشتر از موسوی است. طبیعتاً چون من آقای کروبی را بدذات
نمیدانم. وی ساده و خوشذات است ولی اشتباه میکند و القائات افراد مختلف
روی او اثر میگذارد. لذا امید به اینکه عاقبت به خیر بشوند را دارم. اما
موسوی خیر چنین امیدی درباره او ندارم. البته مقلبالقلوب خداوند است بنده
بر اساس ملاک ظاهری عرض میکنم. ولی اگر کسی به مردم و اعتبار کشور و حیثیت
خون شهدا ضربه زد با «بک یا الله» شب قدر درست نمیشود، فقط شاید از مسیر
غلط خود نجات پیدا کند.
ناگفته هایی از عتاب مقام معظم رهبری به ذوالنور
*
مقام معظم رهبری ظاهراً در جلسهای که با کارگزاران نظام داشتند، به شما
تذکری را فرمودند. امکان دارد این موضوع را به طور کامل رسانهای کنید؟
با
توجه به اینکه تذکر حضرت آقا به بنده و در جمع مطرح شد پس از حالت خصوصی
خارج میشود. نکته بعدی اینکه در سایتهای مختلف با اغراض مختلف نیز منتشر
شد. فلذا در این مصاحبه برای اولین بار به طور کامل این مسأله را عرض
میکنم چون دیدم به اشکال مختلف و به طور ناقص منتشر میشود که این مسأله
را هم ظلم به آقا میدانم. ولی حالا چون سؤال فرمودید اگر من پاسخ ندهم
امکان دارد تلقیهای مختلفی شود. چون مساله منسوب به حضرت آقا است بر خود
واجب میدانم که نقل نشود ولی در اینجا پخش ناقص جمله جفا به مقام معظم
رهبری است، به همین دلیل ماجرا را عرض میکنم.
در
آن روز اشخاصی از مسوولین کشور در دیدار حاضر بودند. آقا در آنجا به بنده
فرمودند: «آقای ذوالنور آتش توپخانه شما خیلی شدید است اینقدر شدید به
مصلحت نیست.» عین عبارت بود، چون وظیفه میدانم عبارتهای رهبری را
جزءبهجزء حفظ کنم.
آقای
علی لاریجانی رئیس مجلس در آنجا گفت که آقای ذوالنور چون دیگر در سپاه
نیستند دیگر آن محدودیتها را ندارند. آقا فرمودند: «آن موقعی که در سپاه
بودند هم همینطور بود.» هیچ چیزی بیشتر از این نبود و اگر هم بوده در آن
جمع نبوده است.
دو
نکته را لازم میدانم که به آن اشاره کنم. اولاً اینکه مقام معظم رهبری
اصل آتش ریختن را نفی نفرمودند که چرا حرف زدی و آتش ریختی، بلکه فرمودند:
آتش خیلی شدید است و اینطور شدید به مصلحت نیست. لذا اصل آتش ریختن را نهی
نفرمودند. دوما ممکن است فرمانده به یک یگان خود دستور دهد برگردد و امکان
دارد به دیگری بگوید برود جلو. اما در کل دستور آقا برای ما واجب است.
موضع گیری برخی خواص زجر آورتر از مجروحیت است
* حالا یک سری سوالات شخصی هم دارم. شما اولین بار کی به جبهه اعزام شدید؟ و چند سالتان بود؟
اواسط سال 60 و حدود 17 سال داشتم.
* آن زمان هم طلبه بودید؟
بله طلبه بودم.
* چه مدت جبهه بودید؟
اینها را باید حتماً بگویم؟
* بله.
84 ماه
* یعنی فرزند شما معاف میشود؟
بله، معاف شد. بنده اگر چند پسر هم داشتم معاف میشدند.
* در جنگ مجروحیت هم داشتید؟
این سؤالها را باید جواب بدهم؟ ببینید تا اینجا عرق نکرده بودم ولی الان عرق کردم(با خنده) بله چند بار.
* درد مجروحیت بیشتر است یا دیدن موضعگیریهای نامناسب برخی مسئولان سیاسی؟
مجروحیت
درد ندارد. اتفاقاً من به فکر شهادت بودم و روی خودم کار کرده بودم که
لحظه شهادت را درک کنم و درد باعث نشود آن لحظه را درک نکنم. هنوز لذت آن
لحظهای که خمپاره در کنارم خورد و دچار موجگرفتگی و مجروحیت شدم در ذائقه
من وجود دارد.
مجروحیت
درد شاید داشته باشد ولی زجر ندارد. در مورد موضعگیریها نیز باید بگویم
که برخی موضعگیری مسئولان زجر دارد. وقتی انسان شاهد سقوط دیگران است
مطمئناً غصه میخورید.
* جایی بوده در دفاع مقدس که بترسید؟
اینکه
بگویم انسان نمیترسد بیمعنی است؛ طبیعتاً ترس وجود دارد. منتها ترسی که
همراه ناامیدی باشد فرق میکند. در بُعد فردی همه ما میترسیم اگر کسی
بگوید نمیترسم خیلی فرد فوقالعادهای است، مانند حضرت امام. ولی آدمهایی
در سطح من تمام وجودش پر از ترس است. ترس در جبهه از جان نبود چون اکثر
نیروها بسیجی بودند و با میل خود به جبهه آمده بودند. اما ترسها از این
بود که مثلاً یک تپه را گرفتید و دشمن داشت آنجا را مجدداً تصرف میکرد.
* با کدام سردار بیشتر مأنوس بودید؟
شهدای
مختلفی بودند که در خدمتشان بودم. آن زمان در منطقه شهید همت برای من
محبوبتر از دیگران بود. البته وقتی شهید شدند دیگر همه یکی هستند. در
میان روحانیون نیز با شهید میثمی بیشتر مأنوس بودم.
* در جنگ با کدام رزمنده مانوس بودید؟
من بیشتر با حاج علی آقای فضلی بیشتر مأنوس بودم و الان هم همینطور است.
سعی کرده ام آتش بارم سالم کار کند* توپخانه شما هنوز خوب کار میکند؟
سعی
کردهام آتشبارم سالم باشد. و مهماتم سالم و درست و گراگیری و هدفگیریم
هم درست باشد. حالا ممکن است یک گلولهای هم در داخل لوله خراب شود. درک و
فهم ما محدود است و امکان دارد موقعیت را غلط تشخیص دهد.
احمدی نژاد نیاز به دعا دارد/ اگر هاشمی کنار ولایت باشد؛ برای رهبری هیچ کسی جای او را نمی گیرد
* در قسمت آخر مصاحبه یک سری کلمات را عرض میکنم شما نظرتان را درباره آن بگوئید:
- آیتالله مصباح: شخصیتی که به تعبیر حضرت آقا خلأ مطهری را پر کرد.
- احمدینژاد: رئیس
جمهوری که با عنوان اصولگرایی سکان دولت را به دست گرفت و خدمات قابل
توجهی کرد و آرمانهای او مطالبات رهبری بوده است، اما جریان انحرافی به او
آسیب زده و به شدت نیاز به دعا دارد تا خدا از شر جریان انحرافی او را
خلاص کند.
- مشایی: دعا میکنیم که خدای متعال توفیق ضربه زدن به انقلاب را از او بگیرد.
- جریان انحرافی: ویروس و میکروب خطرناکی که با مزه مطلوب ولی باطل آلوده به جان دولت افتاد.
- فتنه: بستری که حق و باطل در آن آمیخته است و بسیاری ناخواسته در آن غرق میشوند.
- خواص مردود:
رانندگان ماشینهایی که در جاده مه گرفته حرکت کردند و پشت سر خودروی
جلویی که رهبر بود حرکت نکردند و به خودشان اعتماد کردند و به سه مشکل
برخوردند: 1- متوقف شدند. 2- مسیر خود را به پرتگاه ادامه دادند. 3- زدند
بغل و توقف کردند. امیدواریم این تجربهای برای آنها شود.
- هاشمی رفسنجانی: چهره
خدوم و خوشسابقه و باهوشی که اگر پشت سر رهبری حرکت کند هیچکس برای
رهبری هاشمی نمیشود و اگر عملکرد وی در فتنه 88 منافقین را به طمع بیندازد
که او را چتر فتنهگری کنند خسارت جدی میبیند.
- مکتب ایرانی: یک آدرس انحرافی و نقاب انحرافی است.
- رئیس جمهور آینده: برای بنده قابل پیشبینی نیست.
- تیپ امام صادق(ع): تشکلی
که در اواسط جنگ به منظور سامانههای طلاب رزمی و تبلیغی تشکیل شد و بعد
از دفاع مقدس نیز در سازماندهی بسیج طلاب فعال بوده است.
- اَینَ عَمّار:
فریاد مظلومانه و غریبانهای بود که علی(ع) سر داد و متأسفانه خواص مردود
تکرار تاریخ را شاهد بودند و باز اجازه دادند تاریخ اتفاق بیافتد.
* اگر سخن پایانی هم دارید بفرمائید:عرصههای مقابله با دشمنان انقلاب اسلامی مختلف است. آنها یک هدف دارند، یک راهبرد و یک تاکتیک.
اهداف
آنها از ابتدای انقلاب ثابت بوده و تغییری نکرده است. راهبردها و
تاکتیکها متفاوت و تغییر میکند. بعضی از مسائل و شیوهها منسوخ میشود
ولی جنگ فرهنگی، جنگی است که در تمام قرون بوده و خواهد بود و رسانه
مهمترین ابزار جنگ فرهنگی است.
اعتقاد
دارم کسانی که امروز با شناخت صحیح و بضاعت معقول در عرصه رسانه فعالیت
میکنند و جانانه تلاش کرده و همراه آرمانهای انقلاب و منویات رهبری هستند
معتقدم اینها اگر «کربلا» بودند در کنار امام حسین(ع) بودند و اگر «بدر»
بود در کنار پیامبر(ص) و اگر «صفین» بود در کنار علی(ع) بودند. و انشاءالله
اگر زمان ظهور امام زمان(عج) هم باشند در کنار ایشان خواهند بود.