یادداشت بسیار قشنگی بود
سلام من هم بچه خیابان 8 بیست متری هستم و برای شما آرزوی موفقیت میکنم
مهدی اینجا چیکار میکنی
سلام منم بچه لین 6 پلاک 62 بودم ... دوستت دارم آقا مهدی
سلام آقای مرادی /منم بچه بیست متری لین 5 هستم .من شما رو کاملا به یاد دارم /من با شما توی کانون پرورش فکری باهم بودیم و با هم یک تاتر بازی کردیم همون تاتری که جلوی آقای هوشنگ مرادی کرمانی بازی کردیم/ ما با آقای مرادی کرمانی عکس گرفتیم /عکسا رو دارم / خانم فارسانی هم با دخترش تو عکس بود/ یادش بخیر /من هر جای دنیا که برم میگم بچه بیست متری شهرداری ام/دبستان فروغی/خیلی مطلب جالبی نوشتین /متشکرم
اشکم درآمد. یاد کودکی های بی قراری بخیر
روزهای تلخ و شیرینی بود... شیرینی یاد آن روزها تلخی کمبودها رو کمرنگ میکنه...
من هم بچه بیست متری شهرداری بودم لین 8 پلاک 42 تا سال دوم دبیرستان اونجا بودم بعد رفتیم زیتون کارگری. مدرسه فروغی هم درش خوندم راهنمایی و دبیرستان هم شجرات و خیاط بودم خیلی لذت بردم که یادی از اون محله کردی من واقعا" خاطره های خوبی از اونجا دارم من کودک اون کوچه و خیابان هستم. من در اون محله بچگی کردم درس خوندم تجربه کردم عاشق شدم و..... چه خوب از بابا کمال یاد کردی یاد اون فرفره های دست سازش بخیر..... یاد اون پارک علامه و مهد کودکش بخیر یاد کتابخونش بخیر چه بچه های کتابخونش بخیر دستت رو می فشارم هم محلهای صفا کردم عزیز و کی بغض گلومو فشار می ده .........
|
وای که نفسم گرفت چقققققققققد با احساس نوشتی دلم واسه روزای بچگیم تنگ شد
خیلی زیبا بود بهانه ای بود برای شکستن بغز گلو/من هم بچه 20 متری خیابان 8 بیست متری هستم و برای شما آرزوی موفقیت میکنم
خیلی زیبا نوشتید.
اقامهدی من بچه خیابان10هستم الان 20متری بیش ازبیش فرق کرد
سلام
شیفته ی این سادگی ام، ای کاش کودکی ام همراهم بود
سلام منم بچه بیست متریم اما الان افتخار نمیکنم چون گندزدن به محله ها
|
لیلا خانم سلام چرا دیگه نبایدافتخارکنی با مرگ رحیم دیونه چیزی عوض نمیشه خدول هم مردمیدونستی
|
راستی نام جندتن ازدیوانگان محل رو برات میگم رحیم دیونه خدول چارلی حیوان فریبا ابدیر توهم که زنده ای
من هم بچه 20متری شهرداری خ 8 هستم آقا مهدی.هنوزهم مسجد امام حسین(ع) کارفرهنگی انجام میدهدوپایان سال یادواره شهدامحفل انسی برای همه ی بچه های قدیمی محله است.حاج عظیم هنوز مسجد رو سرپانگهداشته.
سلام من ٢٩سال تو ٢٠متري بودم چهارده سال لين ٧پانزده سال لين ٩مدرسه فروغي درس خوندم خاطراتي زيادي ازاونجا دارم از زنده ياد عمو بهرام كه سرلين ٨ساندويچي داشت از بابا كمال ازمسجد امام حسين وشيخ محمودي ازپارك علامه كه هر روز با بچه ها اونجا شطرنج بازي ميكرديم يادش بخير
آقامهدی بچه محل بهت افتخارمیکنم دمت گرم من بچه لین 2 خیابان فیروزمتولو1356هستم وعموم جاسم که توی نانوایی مش هزمزچانه گیربود رو همه میشناسندبا تشکرفراوان ازشما امیدوارم بازهم گل بکارید
سلام به 20 متری و سلام به همه مردم خوبش من متولد لین 8 پلاک 41 هستم یاد باد آن روزگاران یاد باد
سلام دوستان منم بچه لین هشتم خونه ای با دیواربلند نقره ای که پروانه های سیاه روی اون نقاشی شده بود.مش حسن ودسته کلیدی که پرت میکرد تا بچه ها رو بیرون کنه که یکی از اون پرتابها نسیب سر من شد چون گوشه چادر زنی رو گرفته بودم یعنی (مادرمه).هر روز توی راه فروغی تاخونه خستگیمونو با هی هو ناصر پنیر نداره در میکردیم.هر روز توی راه استخر چهارصد تا خونه همه شلوارها خیس بود
سلام به همه عزیزان.من بچه زیتون کارگری نبش غریب پلاک1 هستم.خونه ای 2طبقه با سنگ مرمر که از تو خیابون نقاشی یک غروب بر دیوار بام دیده میشد.بعد مغازهامون سر نبش بود و فوروختیمو از اهواز رفتیم.و دکان سر نبش تعویض روغنی جاسمی زده شد.دبستان در فروغی بودم.بابا کمال با اون همه پسر یادش بخیر.چطور بعضیها میگید دلتون تنگ نشوده.من همش با رویای
یاد رضا محمدی که در پارک چهارصد کشته شد به خیر!
سلام
سلام یاد اون دوران بخیر...چه ساده و صمیمی بودیم...خیلی دلم گرفت چه خوب که یادی از بابا کمال کردی
منم بچه لین 6 هستم . ناصر شیربرنجی رو یادتون هست . رضا محمدی فامیل ماست که کشتنش
روزها را گذراندیم تا به خوشی برسیم،غافل از اینکه روزهایی را که گذراندیم روزهای خوشیمان بود هربار با اومدن به این قسمت خاطرات شیرین بچگی رو آروم آروم ورق میزنم(داریوش)
گله سنگم گله سنگم چی بگم از دله تنگم منو آفتاب ...این آوازه همون پیرمرد شاد و شوخ چشم احتمالا باغملکی که در سالهای 56 و 57 کپسول های گاز مایع مردم محل بر دوش میگذاشت و می برد پر می کرد البته برای در امان ماندن از نور آفتاب یه دستمال عرق گیر مردانه هم بسرش می بست زیر شلوار راه راه و زیر پیراهن و کفش های کتانی سفید زیره سبز و همگی فاقد رنگ و رو .ناقلا تا خانم هارو رویت میکرد شروع میکرد به خواندن آواز . یه پیرمرد دوره گرد دیگه هم بود که یه فلاکس با استوانه ی فلزی سبز رنگ و از درون دارای شیشه فلاکس مخصوص و یه کلا نقاب داره نظامی بر سر بستنی می فروخت البته یه قاشق مسی سفید شده هم جز ابزار کارش بود بابا کمال خدابیامرز که نماد بیست متری شهرداری اهوازه...تشنه مرام و سادگی و پاکی اون آدمای افسانه ای .یاور
یه جایی نشسته بودیم یک نفر از شما اقای مرادی تعریف کرد که موفق هستی من خیلی خوشحال شدم البته سن من بیشتر از نسل شماست و به خوبی یادم هست که کودکی که به سختی با بچه های هم سن و سالش بازی میکرد الان از همه جلو زده موفقیت را برایتان ارزو دارم
سلام. آقای امیر کبیری و آقای داریوش قاسمی و سروش زیدون زیدانی رو میشناسید؟من متولد ۴۱هستم،یاد دبستان فروغی ،معلم جوکار ،اسداللهی ،تم تم بخیر
سلام من دوران ابتدایی دبستان فروغی بودم یادش بخیر سال 1238
سلام من سال 1348 در دبستان فروغی کلاس اول بودم خیلی دوست دارم با ان هم مدرسه اون موقع اشنا بشم اگر عکسی دارید لطفا بگذارید با تشکر مجید طهماسبی زاده
سلام من سال 1348 در دبستان فروغی کلاس اول بودم معلم کلاس اولم اقای سواری دوم اقای بیاناتی و سوم اقای افشار چهارم اقای دلامی و پنجم اقای خیاط اگر کسی از همکلاسی های قدیمی هست خوشحال میشم باهاش گپی بزنم
سلام من از سال 48 تا 53 دبستان فروغی بودم طهماسبی زاده هستم اشنایی هست
سلام به همه منم بچه بیست متریم بین 3/4
سلام
با عرض سلام و خسته نباشی خدمت برادران ۲۰متری شهرداری انشالله خداوند قوت زیادی بهتون دهد این دنیا فانی است تاحالا کسی به مرگ توجه کرده است پس بهتر از به مادیات این دنیا توجه نکنیم به اعمال وکردار نیک جمع آوری کنیم تا بتوانیم در روز غیامت در آتش جهنم در امان باشیم یا علی
حصیرآباد رو عشقه
سلام.خیلی جالب بود.خاطرات هر نسل بچه های 20متری گفتنی و شنوفتنی اس.این بنده حقیر محمودکاظمی هستم بچه خیابون 8پلاک150چندین ساله ک رفتیم ازمحل اما مرتبا میام پیش بچه محلا.آقای مرادی من کاملا شمارو میشناسم.وآقای مجتبی گهستونی پسر دایی بنده هستن.ب اومید موفقیت هم برای محل هم مجموعه 20متری شهرداری
با سلام ، منم بچه ی زیتون کارگری هستم زیبا و مؤثر نوشتید . بارک الله .موفق تر باشید .
سلام منم بچه بیست متری شهرداری هستم لین 6پلاک 105یادش بخیر ناصر شیر برنجی
سلام
سلام من بچه لین هفت بودم.سال1348
منم بچه خیابان 7 بودم و از فروغی و شجرات و خیاط خاطرات زیادی دارم
منم بچه بیست متری لین ۲ هستم اون موقع اسم کوچمون کوچه فیروز بود دلم میخواد بدونم الان اسم اون محل چی گذاشتن ویک مسجدم تو کوچه پشتیمون بود نمیدونم هنوز هست یا نه مسجد امام حسین
سلام ما هم لین ۴ بودیم یاد رفتگان بخیر بابا کمال عزیز دبستان فروغی فالوده در مدرسه همه چیز عوض شده دوستان
سلام ما هم خ ۴ بودیم شیرانی هستم درود به همه بچه محله ها یاد گذشتگان بخیر
سلام به همه دوستان منم متولد بیست متری شهرداری هستم بچه خیابان ۸ واقعا یادش بخیر مدرسه فروغی و مسجد امام حسین بابا کمال شاهین پسر باباکمال همکلاسی من بود یاد بچه های خیابان ۸ بخیر فرشید منجزی و بهنام خزایی و محمد امیری و صفر و فرج و صیف اله مومنی و ابراهیم مولا و...
من هم بچه بیست متری ام یادش بخیر
با سلام خدمت شما آقا مهدی دستت درد نکنه که ما رو بردی به اون زمان در بیست متری یادش بخیر.هنوز صدای اذان پدرم در گوشم هست ممنون که از او یادی کردی. نامه ات واقعا زیبا بود.امیدوارم همیشه در مراحل زندگی ات موفق باشی.لین۳ ۲۰متری شهرداری.
باسلام خدمت تمام همشهریهای گلم و همچنین بچه های محل عزیزم، باتشکر از دوست گرای اقای مرادی که با خاطرات زیبایش تلنگری به گذشته زد.بنده نیز توی لین۷ زندگی میکردم و هنوز با خاطرات شیرین گذشته (مدرسه فروعی،شجرات، زمین فوتبال۱۶هکتاری،استخر و پارک۴۰۰دستگاه و غیره) زندگی میکنم.
سلام ما هم یه همکار داریم بچه بیست متری شهرداریه که هر روز از خاطرات اون موقع برامون تعریف میکنه و ما هم لذت میبریم
خاطرات جالب لود ممنونم
سلام. بنده هم زمانی توی این محل بودم دهه ی هفتاد ، اونمحلو خونمونو دوست داشتم ، لین شش بودیم، با بچه های هم سنمون تو خیابون بازی میکردیم.ماه محرم تو محل همه جمع میشدن و دسته راه می افتاد ، شیخ محمودی توی مسجد توی اتاق کوچیک برای بچه ها کلاس برگزار میکردو برچسب مذهبی بهمون میداد ،شبهای قدر مسجد کلی شلوغ میشد ، صبحای جمعه دعای ندبه میرفتیم و کلی خاطرات دیگه.
سلام من بچه بیست متری خ هشت منزل ما تو اصلی هست میخوام بگم هنوزم هستیم او قدیم پدر من فالوده فروشی داشتم به پدرم می گفتن حاج فالود