دو هفته پیش وقتی که هوای اهواز مه آلود بود، حدود 24 ساعت در فرودگاه مهر آباد معطل آمدن به اهواز شدیم. دو بلیط هم باطل کردیم . در حالیکه امیدمان کم رنگ شده بود ،گفتند برای پروازی در حدود 36 ساعت بعد می توانیم برایتان بلیط صادر کنیم!
صدای مسافرین اهواز که بلاتکلیف در ترمینال شماره دو مهر آباد مانده بودند،درآمد.اما لاجرم بسیاری از آنها به راه آهن واتوبوس وسواری پناه بردند تا بلکه بتوانند به اهواز بیایند. من وتعداد دیگری مایوس در دفتر مدیر ترافیک فرودگاه ماندیم وپافشاری کردیم که چرا برای ما پرواز فوق العاده حد فاصل ساعات 12 تا 16 که هوای اهواز روشن می شد، نمی گذارید. اول بهانه آوردند که چنین چیزی پیش بینی نشده ودوم گفتند ... سوم ... تا بالاخره پس از یکساعت چانه زنی ، قولی گرفتیم . بدین ترتیب ساعت 14 همان روز با یک پرواز فوق العاده «ایرباس» در حالیکه از 300 صندلی فقط 69 تای آن پرشده بود به سمت اهواز آمدیم!
حال اگر این پیش آمد را در برابر پیش آمد دیگری که در صبح روز 20/11/89 در فرودگاه اهوازبه وقوع پیوست بگذاریم تفاوت رفتارها می تواند حاوی پیام هایی روشن برای افکار عمومی باشد .
قرار بود ساعت 21:55 با پرواز ایران ایر از اصفهان به اهواز بیایم. در حالیکه از یک ساعت قبل در فرودگاه این شهر کارت پرواز را گرفته بودم، اعلام شد پروازی که قراربوده از اهواز به اصفهان بیاید پس از برخاستن از فرودگاه اهواز به علت نقص فنی مجدداً به آسمان اهواز بازگشته است. بالاخره با رفع نقص فنی وآمدن هواپیما به اصفهان ساعت 2:40 دقیقه صبح روز بعد سوار هواپیما شدیم و با هزار دلهره از ذهنیت نقص فنی پریدیم. ساعت 3:40 به فرودگاه اهواز رسیدیم . قبل از رسیدن ما بشدت باران باریده وخیابان ها را آب گرفته بود. با هزار امید به سمت کیوسک تاکسی ویژه در داخل سالن فرودگاه رفتیم . هیچکس آنجا نبود . بیرون از سالن هم کیوسک تاکسی فرودگاه درش قفل وچراغش روشن اما هیچکس وجود نداشت واز تاکسی های زرد رنگ هم خبری نبود! ازدحامی از زن ومردو پیرو جوان وکودک درهوای سرد پس از باران ،جلوی کیوسک شکل گرفته بود.در این میان تعدادی راننده های متفرقه هم از مسیر های افراد می پرسیدند وچهار تا چهار تا مسافر توی ماشین ردیف می کردند ! راننده هایی که هیچکس آنها را نمی شناخت وهویتشان نامعلوم بود. قیمت هایی هم که اعلام می کردند می بایستی بالا جبار مسافر بپذیرد زیرا در این موقع صبح خبری از بازرسی وناظر واساساً در فرودگاه اهوازکسی برای اینکه تو به او مراجعه کنی وفریادی از سینه ات برخیزد، وجود ندارد!
بالاخره من با سه نفر دیگر در یک پراید که کلی اثاثیه توی صندوق آن وروی پای افراد گذاشته شده بود، چپانده شدیم و از میان آبگرفتگی خیابان های منتهی به "فرودگاه بین المللی مهمترین منبع نفت کشور" به سمت کیانپارس حرکت کردیم.در حالیکه سردی آب را در خیس شدن جوراب هایم حس می کردم همه چیز را به فال نیک گرفتم وسر کوچه پیاده شدم و14 هزار تومان به راننده بی نام ونشان پرداختم ودعایش کردم!
حال میان این دو واقعه ومقایسه رفتاری که در فرودگاه مهر آباد با ما خوزستانی ها شد ورفتاری که در فرودگاه اهواز با ما بعمل آمد می تواند مبین بسیاری از برداشت هایی باشد که از دور ،از خوزستان، مردم ومسئولین آن می شود.برداشتی که یکی از مسافرین غریبه که بر حسب اتفاق برای اولین بار به اهواز آمده به زبان آورد، و به سرگذشتی که در فرودگاه این شهر بر او می گذشت، با تعجب وتاثر، می نگریست!
براستی با این برداشت نمی توان به ضرب المثل قدیمی پناه جست که : « از ماست که برماست»!