هنرمند خردسال خوزستانی با درخواست از مسئولان برای حمایت هرچه بیشتر از قشر هنرمند، گفت: آرزو دارم برای مقام معظم رهبری شعر بخوانم
قصهها از دخترکی میگویند که صدایش نوای عاشقانه ایران زمین را سر میدهد، قصهها میگویند از صدای کودکی که گرمایش ثنای خداوندی را که سالیان چند در ابیات خردمندان ایران زمین بود بازگو میکند، قصه از آن دختر پاکدامنی است که شروع قصهاش را این چنین آغاز میکند؛
به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه برنگذردصدایش برایم یادآور غرور و مردانگی ایران زمین است؛ غروری که در جای جای جهان از ادبیات حافظ، سعدی و فردوسیاش همتا ندارد، غروری که همانندش را در دنیای شعر ندیدهام. از خاطراتش که میگوید حس شیرین دختر ایرانی بودن وجودم را احاطه میکند، حسی سرشار از شعف و شادی، به خودم افتخار میکنم، به کشورم به آیین و سنتم که همچنان پاک و بیآلایش در دستان نسلهای ما میچرخد و ذرهای از عشق به آن کاسته نشده است.
«زهرا صفری»، شاهنامهخوان کودک ما، دخترکی است که از دیار خوزستان، تبلور یافته، چشمههای پاک منگشت و هنرمندمان اصیل بختیارینشین ایذه است. شاهنامهخوانی را از سه سالگی در کنار استاد جواد خسروینیا، سرآینده شاهنامه به زبان بختیاری شروع میکند و پس از آن با همراهی استاد و پدرش توانسته طی 6 ماه در سطح کشور شاهنامهخوانی کند و مقامهای مختلفی را کسب کند. از او میپرسم چرا شاهنامه خوانی را شروع کردی؟
میگوید:
شاهنامه هویت ایرانی است، اجداد من به شاهنامه علاقه داشتند و من نیز راه آنها را دنبال کردهام.گفتوگوبی با زهرا صفوی در زیر میآید:نخستینبار شاهنامهخوانی را کجا اجرا کرده و چه شعری خواندید؟در شهرستان اندیکا با حضور حجتالاسلام حاجتی امام جمعه موقت اهواز.
به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه بر نگذرد
خداوند نام و خداوند جای/ خداوند روزی ده رهنمای
چه آرزویی دارید؟آرزو دارم شاهنامهام را ادامه بدهم و به جاهای بلند مرتبه برسم.
به چه رشتهای علاقه دارید؟تاریخ. شناخت رسم و آئین کشورم برایم جالب است، دوست دارم بیشتر درباره آن مطالعه کنم.
یعنی دوست دارید تحصیلات دانشگاهیتان را تاریخ بخوانید؟خیر. دوست دارم تاریخ مطالعه کنم، اما تحصیلات دانشگاهیام ادبیات باشد.
به عنوان یک هنرمند کوچک چه انتظاری از مسئولان دارید؟به هنرمندان بیشتر توجه کنند، توی شهر من کلاسهای زیادی برای کودکان برگزار نمیشود و اگر کسی میخواهد پیشرفت کند، حتماً باید به مرکز استان بیاید و تحصیل کند و این برای خانوادهها خیلی سخت است، مثل پدر من.
چرا پدر شما؟امسال مدرسه تیزهوشان قبول شدم و برای ادامه درسم باید بیایم اهواز؛ اما شرایط برای پدرم خیلی سخت شده و من دوست ندارم به خاطر من، پدرم اذیت شود.
آینده را چگونه تصور میکنید؟به مقامهای بالاتری رسیدم و پیشرفت زیادی کردم.
چرا نسبت به آینده اینقدر مطمئن هستید؟وقتی گذشتهام را مرور میکنم پیشرفت خوبی داشتهام، چیزی که از بعد از اجرای اولم انتظارش را داشتم رسیدهام. حتی میتوانستم در خارج از کشور نیز ادامه دهم، اما شرایط برایم میسر نبود.
خارج از کشور؟ چطور؟در یک مراسمی که در تهران اجرا داشتم گروهی از انجمن ایرانیان مقیم آلمان نیز آنجا حضور داشتند و بعد از اجرا از من خواستند که برای اجرا در جشنواره آیینهای سنتی در آلمان و ادامه تحصیل با آنها به آلمان بروم، اما شرایط خانواده این امکان را به من نداد و من قبول نکردم.
نخستین اجرای تلویزیونی شما چه زمانی بوده و یک خاطره خوب از اجراهایی که داشتید، تعریف کنید؟سال 89 برنامه صبح بخیر ایران، بعد از آن شبکه خوزستان یک بار اجرا کردم و قبل از عید نیز برنامه روز از نو شبکه 2 سیما. همه اجراهایی که داشتم برایم خاطره خوب هستند، اما اولین بار در جشنواره مناطق زاگرسنشین بین بزرگسالان زیر 30 سال مقام دوم را کسب کردم که برام خیلی شیرین بود. شاهنامهخوانی و اجراها خیلی قشنگ بود و فکر نمیکردم دوم هم شوم و بعد از آن روز یک آرزو کردم که هنوز به آن نرسیدهام.
چه آرزویی؟دوست دارم برای رهبر شعر بخوانم.
به نام خداوند هفت و چهار/ خداوند روحانی باوقار
لباس پیامبر نموده به بر/ به فرمان رهبر به بسته کمر
به آن رهبر ارجمندم سلام/ به روحانی سربلندم سلام
ما ها آماده هستیم/ سر بندامونو بستیم
با سربند یا فاطمه/ کارو میدیم خاتمه
با سربند یا عباس/ با شور و عشق و احساس
با سر بند یا حیدر/ میشیم فدای رهبر
* استانهای دیگر استعداد دختر من را شکوفا کردندبرای خواندن این شعر بهوجد میآید از جایش بلند میشود و با حالتی خاص شروع به خواندن می کند، چشمهایش را میبندد و گویی غرق در رویای خویش غوطهور شده است. پدرش با شوق نگاهش میکند و تمام حرکاتش را زیر نظر دارد، بعد از اتمام شعرش پدر دستانش را به هم میکوبد و او را تشویق میکند. پدر زهرا خود نیز از اهالی قلم و از جرگه هنرمندان بختیاری است، او نیز سالهای عمرش را در راه آیین و سنت بختیاری و ایرانی در قاب دوربینش به نمایش گذاشته است.
پدر زهرا صفری، استعداد زهرا در شاهنامهخوانی را مثالزدنی دانست و اظهار کرد: زهرا در 6 ماه توانست ایرانی شود و خودش را به ایران معرفی کند.
وی ادامه داد: زمانی که زهرا شاهنامهخوانی را شروع کرد، جثه کوچکی داشت و در لباس بختیاری به چشم نمیآمد، بارها برای اجرا بر روی سن او را روی صندلی میگذاشتیم تا مردم بتوانند او را ببینند.
صفری اضافه کرد: زهرا از جمله هنرمندانی است که برای تمام اقوام ایرانی اجرا داشته است و قومیتگرایی برای او معنی ندارد و این امر موجب شده که در خارج از استان مطرحتر باشد و از او بیشتر حمایت شود.
پدر زهرا، موفقیتهای فرزندش را مدیون استان چهار محال بختیاری دانست و عنوان داشت: زهرا در استان خودش زیاد مورد استقبال قرار نمیگرفت، اما وقتی اجرای او در استان چهار محال بختیاری مورد توجه قرار گرفت دیگر استانها نیز از جمله اصفهان، سیستان بلوچستان، تهران و ... نیز از او برای اجرای برنامه دعوت میکنند و این استانها موجب شدند زهرا به این سطح برسد.
*هیچ ادارهای تاکنون حمایت نکرده استصفری متذکر شد: در یک مقطع زمانی، حوزه هنری از ما حمایت کرد، اما در سالهای اخیر هیچ حمایتی از این هنرمند خردسال از سوی هیچ ادارهای صورت نگرفته است، با وجود اینکه چندین بار نیز از سوی اداره ارشاد اسلامی تهران به خوزستان معرفی شدهایم.
وی با بیان اینکه در حمایت مسئولان، بحث فقط فرزند من نیست، بلکه باید شرایطی فراهم کنیم تا فرزندانمان به خودباوری و شکوفایی برسند، تصریح کرد: اینجا فقط بحث بچه من نیست، فرزند من در سطح کشور مطرح شده، دوست دارم مسئولان به فرزندانمان کمک کنند تا به خودباوری برسند.
پدر زهرای 13 ساله عنوان کرد: در هر برنامهای که زهرا خارج از استان اجرا دارد با تمام وجود سعی میکند؛ خوزستان، استعدادها و توانمندیهای این استان را به مردم دیگر شهرها نشان دهد و خوشبختانه همیشه با استقبال زیاد آنها مواجه شده و به پشتوانه مردم، زهرا این همه پیشرفت داشته است.
پدر این هنرمند خردسال خوزستانی بیان کرد: در یکی از برنامههایی که در تهران حضور داشتیم، پیشکسوتان این عرصه بر ما خُرده میگرفتند که جای شما در تهران است و یا در مرکز استان نه در جاهای دور دست، حضور شما در نقاط دوردست استعداد فرزند را خنثی میکند و این بیتوجهی مایه تأسف است که چنین استعداد فرهیختهای را از بین ببریم.
صفری با بیان اینکه برای حضور در مرکز با دغدغههای مالی زیادی مواجه هستیم، گفت: دغدغه ما برای حضور در اهواز دغدغه مالی است و توان مالی ما به این حد نیست که با هزینههای گزاف در اینجا زندگی کنیم و برای تمام اجراهای استان و خارج از استان زهرا هزینه کنیم.
*بسی رنج بردند در این سال سی...صحبتهای پدر زهرا اینجا پایان مییابد و اما بغض راهی را بر گلویش بسته است که دیگر ادامه ندهد. زهرا هنرمندی که میتواند افتخار خوزستان را جهانی کند، کودکی که شکوفایی خلقت خداوندی است، اکنون تنها به سبب دوری از امکانات و مشکلات مالی باید گوشهای بنشیند و شاهنامه فردوسی را بر دامن و برای دل خود بخواند.
به این کودک هنرمند که مینگرم ناخودآگاه یاد آن لحظه میزگرد مجلس شورایمان میافتم، روزی که لایحه حمایت از کودک هنرمند را برای تصویب بر میزشان قرار دادند، آن جایی که تصمیمی نگرفتند و وقتی زهرا برایشان از خوزستان، از رأی مردم و از حضورشان در شورا خواند، سپاسشان گفت و برایشان آرزو کرد، برایش به نشانه حمایت مبلغی ناچیز در نظر گرفتند.
به پاس تقدیر از همه این حمایتها قلم در دست گرفتهام و تقدیرشان میکنم، اما این تقدیر نشانهای از رضایت نیست، بارها گفته و شنیده و دیدهایم، صدا و صوت و تصویر ما استعدادهای زیادی در استان دارد و ضعفهایی نیز در سازمان؛ شاید استفاده از ظرفیتهایی اینچنینی بتواند ضعفی از سازمان برطرف کند و دغدغهای از یک خانواده و هنرمند. شاید افزایش ظرفیتها در راستای ایجاد پتانسیلها زمینه خودباوری و شکوفایی فرزندان خوزستان را فراهم کند و خوزستان را افتخارآمیزتر کند.
و این هنر دیرینه ایرانی را انتشار دهند.