سعی می کنم صدایش را ندید،بگیرم .فکر می کنم شاید الان تمام شود.اما مگر می شود؟گویی همه انرژی اش را برای همین ساعت گذاشته که از ته دل فریاد می زند:قوقولی قوقو...
مسیر صدا به گونه ای است که از توی آپارتمان آنهم از توی طبقه چهارم تا مغز استخوان را طی می کند. وقتی هم خواب زده شدی،عصبی می شوی و هزار جور می خواهی آنرا خالی کنی.
تعجب می کنم از صاحب این خروس که چه تحملی دارد؟خودش عاص نمی شود از این موسیقی ناهنجار؟آخر نگه داشتن خروس توی این اوضاع و احوال که همه مردم خودشان از فشارهای زندگی عین خروس جنگی آماده پریدن به همدیگرند ،چه لطفی دارد؟حالا اگر توی طبیعت و لابلای سبزه ها و باغ ها بود ،یک حرفی !نه در میان خیل مجتمع های سربه فلک کشیده که مثل لانه های زنبور توی آنها آدمها دارند لول می خورند.
حالا هم که از قضا پنجشنبه تعطیلی است تا آمدم بخوابم خروس محله مان نطقش گرفت و خواب را فعلا از سرمان پرانده! ناچارا برای اتلاف اوقات سری به فرهنگ لغت زدم تا ببینم "خروس بی محل "یعنی چه؟
نوشته بود: "بي موقع به جايي رفتن يا کاري را انجام دادن يا حرفي گفتن".البته در نزد ما بختیاری ها این باور وجود دارد که باید سر خروس بی محل را برید وگرنه زبانم لال آن خانه عزادار خواهد شد!
هرچند که چنین عقایدی حالا رنگ خود را باخته اما خداوکیلی توی عصر آپارتمان نشینی جایی برای زندگی با خروس ها باقی می ماند؟