وی ادامه داد: نمیفهمم مشکل این رمان چیست. به هر حال رمان من یک کار اجتماعی نیست. کاراکترهایش نیز خاکی نیستند و سیر دیگری دارند، اما متاسفانه تنها ظاهر آن را دیدند و نه محتوایش را و همین شد که به من گفتند معلوم نیست رسالت رمان تو چیست.
طهماسبی گفت: در زمان معاون فرهنگی سابق ارشاد نیز به من قول داده بودند که این کتاب را به همراه سومین چاپ از رمان تلاوت از من میخرند؛ شخص آقای دری به من این قول را داده بود، اما انگار دوستان ناشر قبلی این کار چندان رغبتی به آن نشان ندادند و کار بر زمین ماند.
این شاعر ادامه داد: یک ماهی میشود که در کنار همه این مشکلات روحی گرفتار مسئله مسکن هم هستم. حس کردم در مجتمعی که خانهای اجاره کرده بودم، کار خلاف زیاد انجام میشود و کارهای غیراخلاقی زیادی صورت میگیرد. الان 20 روزی است که از آنجا فرار کردهام و ساکن یک مهمانسرا شدهام. من دوست دارم در جایی پاک و مقدس فکر کنم و بنویسم که آنجا نبود.
وی افزود: اینطور که من در حال پسرفت هستم، احساس سرخوردگی شدیدی وجودم را گرفته است. مسائلی که دیروز از آن دفاع میکردیم، امروز رنگ باخته است، حال و هوا ما هم حال و هوای دیگری شده. دوستان هم همه دنبال چیزهای دیگری رفتند که منجر شد لااقل مانند من اینطور نباشد که خانه به دوش بمانند. این حس و این خانه به دوشی است که مرا از پا در میآورد.