"جان آرکوییلا" در یادداشت تحلیلی که در فارین پالیسی منتشر شده است، به
تحلیل اقدامات آمریکا در سوریه میپردازد. او با استناد به سخنان نیچه
میگوید هرچه به یک ژرفنا بیشتر زل بزنید او هم به شما زل خواهد زد.
نویسنده رویکردی دو پهلو دارد اما در آخر نتیجه میگیرد که آیا «قدرت
فراوان ما فقط به حمایت از خودمان محدود شده یا اینکه میتواند برای حمایت
از ضعفا و نه فقط برای مجازات مختصر ستمکاران هم به کار گرفته شود.»
آمریکاییها
از باراک اوباما گرفته تا شهروندان متوسط در این کشور «لحظه ای نیچهای»
دارند؛ تجربهای که فیلسوف آلمانی زمانی که میگفت «اگر مدتها به ژرفنایی
زل بزنید، ژرفنا هم به شما زل خواهد زد» پیشبینی کرد در مورد تفکر جمعی ما
در خصوص اینکه در مورد بحران سوریه چه کنیم، برداشت نیچه شاید این بود که
در مواجهه با چنین پیچیدگیای، به همان اندازه که ممکن است در مورد خودمان
چیزهایی فاش کنیم به همان اندازه هم درباره دیکتاتوری که میکوشیم بر او
فائق آییم فاش میکنیم.
تصویر منعکس شده دراین آینه وجودی آزاردهنده است:
اول، ترکیب عجیب و غریبی از خشنودی آمریکایی وجود دارد - به بیعملی بر سر
کشته شدن 125 هزار سوری بنگرید که بسیاری از آنها غیرنظامی بودند -
همراه با خشمی که میگوید درصد اندکی در حمله شیمیایی جان خود را از دست
دادند. گویی ما میگوییم که به طور ضمنی وحشت محض از این جنگ را میپذیریم
اما شکلی که در آن کشتار اندکی انجام شده است. بمباران توپخانهای و هوایی
بیشتر مراکز روستایی و شهری شورشیان؟ نگرانی وجود ندارد. فقط کپسولهای گاز
را بسته نگاه دارید. آنچه این موضوع در مورد دامنه اخلاق آمریکایی
میگوید واقعاً نگرانکننده است.
در سطح استراتژیک، این ژرفنا به همان
اندازه که عادات ما را نشان میدهد ذهن و اولویتهای ما را هم نشان میدهد.
برای طراحان پنتاگون فقط چند روز طول کشید تا طیفی از گزینههای عملیاتی و
حرکت دادن منابع ضروری به موقعیت حمله را طراحی کنند. اما برای کاخ سفید
دو سال طول کشید تا به این استراتژی برای این جنگ برسد و این زمان زیادی
نیست. در بهترین حالت، باراک اوباما به دیپلماسی زور از سادهترین و
محدودترین نوع آن اشاره میکند که هدف آن قانع کردن بشار اسد به متوقف
ساختن استفاده از سلاحهای شیمیایی است. این جنگ به افراط کشیده شده است.
تغییر رژیم هدفی فوری نیست. بنابراین اگر موشکهایمان به پرواز در آید،
دستاورد اندکی خواهند داشت. این راهحل «جنگ بهمثابه تئاتر» دقیقاً در
مورد اینکه آمریکاییها به چه چیزی تبدیل شدهاند چه میگوید؟
مباحث
اخیر در کنگره مسیری طولانی برای پاسخ به این سؤال درباره شخصیت و هدف
آمریکایی در جهان قرن 21 خواهد داشت. بیتردید روح عراق نمودی «بانکو» گونه
خواهد داشت و هشدارهای زیادی را سبب میشود و ما هزینهها و خطرات رفتن
به سوی جنگ براساس ادعاهای نادرست را گوشزد میکند. اما اوباما «مَکبِث»
نیست. او این خیال را با شاهد روشنی که از اتهامات او علیه رژیم اسد حمایت
میکند باطل خواهد کرد. خیر، روی خاطره عراق حساب باز نکنید تا ما را از
دخالت در سوریه باز دارد. در عوض، ما در میان افکار عمومی باید اصرار
بورزیم که این مساله هم بر حسب شایستگیهای خود مورد بحث قرار گیرد.
و
این شایستگیها چه هستند؟ بهترین مورد در حمایت از استفاده از زور این است
که حملات تنبیهی ممکن است به نحوی استفاده آینده از سلاحهای شیمیایی را
مهار کند و این احتمال کمتر میشود که به دست سایر گروهها یا سازمانها
بیفتد. هرچند ورای این نگرانی، تهدید احتمالی اندکی برای منافع امنیت ملی
ما در آنجا وجود دارد. از این رو، مخالفان استفاده از زور سعی میکنند
اوباما را قانع کنند که سیاستهای مناسب در حال حاضر به نفع همه کشورها از
جمله روسیه و چین است تا حمله شیمیاییای که اتفاق افتاد را محکوم کرده و
بپذیرند که برای اتخاذ اقدامی جدی در صورت تکرار دوباره آن به اجماع آراء
بپیوندند. ممکن است استدلال شود که اقدام نظامی تنبیهی در حال حاضر غیر
ضروری است و به احتمال زیاد برای تلاشهای گستردهتر جهت آوردن صلح به
سوریه نتیجهای معکس داده و غیرسازنده تلقی شود.
برای تمام نمایشی که
بر ملاحظات مربوط به اعتبار ملی و پرستیژ ریاست جمهوری در این بحث متمرکز
است، مهمترین جنبه این گفتمان برای مشاهده همانا جان کلام نیچه است.
زل
زدن به ژرفنای سوریه چه چیزی را برای خود ما روشن خواهد کرد؟ آیا ما به
عنوان یک کشور مجبور به حمایت از رئیس جمهوری هستیم که خود را در گوشهای و
در میان تمام سخنان جنگطلبانه خود رنگآمیزی و پنهان کرده است؟ یا آیا
رهبران موج روز افزونی از تفکر لیبرتارینی را - که در رویکردشان به جهان
اساساً غیر مداخلهگرایانه است حمل میکنند و ما را از جنگ مشکلساز دیگری
دور میکنند؟ بر جای خود بمانید کنگره هرگز درخواست رئیسجمهور برای اجازه
به استفاده از زور را نپذیرفته است. میتوانید از سناتور ران پاول، رساترین
صدا در دولت امروز که مدافع سیاست خارجی کمتر فعالانه و کمتر
مداخلهجویانه است-انتظار داشته باشید که نوبت او برسد و کاری کند.
در
پایان میتوان آن را به «سامانتا پاور»، سفیر ما در سازمان ملل، واگذار کرد
تا زاویه دیگری از نگاه به خودمان را ارائه دهد. سالهاست که او مدافع
سرسخت دکترین «مسئولیت برای محافظت» از بیگناهان در برابر کشتارهای
نظاممند بوده است. در مورد سوریه، او حاشیهنشین شد و رویکرد آغازین کاخ
سفید برای عدم مداخله را برگزید. اما در حال حاضر او ناقوس مجرمیت رژیم اسد
در موضوع استفاده از سلاحهای شیمیایی را به صدا در آورده است. دیدن این
مساله خیلی جالب خواهد بود که آیا او از این رویکرد عقبنشینی میکند یا
خیر آن هم با توجه به اینکه انگیزههای او بیتردید وی را به سوی فراخوان
برای اقدام جدیتر از بمباران محدود موشکی اهداف رژیم سوق خواهد داد
کنایهآمیز است که مؤثرترین سخنگوی پرزیدنت اوباما در موضوع محافظت از
بیگناهان در برابر جنایات جنگی، کسی است که پاور کمتر تمایل به اتکا بر او
دارد. راهحل مورد علاقه پاور بیتردید متشکل از توصیه اقداماتی به مراتب
بیشتر از اقدامات کسانی است که کاخ سفید آنها را ترجیح میدهد.
بنابراین
رئیسجمهور سرد مزاج و متفکر ما برای تفکر در مورد این ژرفنا رها شده است.
همانگونه که نیچه میگفت او این را مدنظر دارد. ما هم همینطور. این نگاه
از ما میپرسد که آیا میبینیم که قدرت فراوان ما فقط به حمایت از خودمان
محدود شده یا اینکه میتواند برای حمایت از ضعفا و نه فقط برای مجازات
مختصر ستمکاران هم به کار گرفته شود. پاسخ ما برای دنیا و برای خودمان
نویدبخش خواهد بود از اینرو، خیره شدن به این ژرفنا میتواند برای روح،
خوب باشد.