فیلم، کنایههای فراوانی به رئیسجمهور میزند که شما چگونه و چرا از درد مردم بیخبرید و آیا اصلاً شما با مردم ارتباط دارید؟ خصوصاً در جایی از فیلم، سخنرانی آقای احمدینژاد در تلویزیون پخش میشود و همان وقت تلفن زنگ میزند و دختر قربانعلی به دستور او تلفن را نزدیک تلویزیون میگیرد تا تماس گیرنده سخنان او را بشنود. و این درست در زمانی است که آقای احمدینژاد دارد از کمک به محرومان سخن میگوید
تلفن همراه رئیس جمهور (1390) چهارمین فیلم سینمایی علی عطشانی است که
نخستین مرتبه در جشنواره سیام فیلم فجر نمایش داده شد لکن اکران عمومی آن
به دلیل موضوعات سیاسیاش با شک و تردیدهایی از سوی سازمان سینمایی همراه
بود، که در نهایت از چهارشنبه 25 اردیبهشت بر پرده رفت.تلفن همراه رئیس
جمهور آنطور که فیلمنامه نویسش جابر قاسمعلی در برنامه هفت اعلام کرد بر
اساس یک داستان واقعی نوشته شده است. سیم کارت قبلی رئیس جمهور، به دست
مردی میافتد و او از مالک قبلی آن خبر ندارد. او به زودی میفهمد که این
شماره تلفن به عنوان شماره رئیس جمهور در فضای وب منتشر شده است. مردم به
او زنگ میزنند تا مشکلاتشان را حل کند.
***خلاصه داستان باربر
فقیری به نام قربانعلی کِیسومی (مهدی هاشمی) به زحمت یک سیمکارت دائمی
موبایل میخرد و از همان شب مزاحمتهای مردمی شروع میشوند در حالیکه تماس
گیرندگان گمان دارند که شمارۀ رئیس جمهور یا یکی از نزدیکان او را
گرفتهاند. هر کسی مشکل خود را مطرح میکند. یک سودجو (مجید یاسر) با
فهمیدن ماجرا میخواهد این شماره را به سه برابر قیمت بخرد تا مردم را
سرکیسه کند.
قربانعلی
در عوض به نهاد ریاست جمهوری مراجعه میکند تا بلکه سیمکارت را از او
بخرند. چندی بعد، رئیس جمهور به منزل آنها زنگ میزند ولی باجناق او مسعود
غمخوار (اکبر عبدی) مانع از صحبت آسودهخاطر آنها میشود. یک خانم به نام
طیّبی (نیکی کریمی) مکرراً زنگ میزند و تهدید میکند که اگر به مشکل او
توجه نشود خود را خواهد سوزاند. قربانعلی با مراجعه به منزل وی، خود را
فرستاده رئیس جمهور معرفی میکند و برای رفع مشکل او به دادگاه میرود و با
قاضی صحبت میکند تا سوگل دختر او را که به عمل قلب نیاز دارد از زندان
آزاد کنند. او سعی میکند مقداری پول برای عمل جراحی دختر قرض کند که به
نتیجه نمیرسد و نهایتاً وانت خود را میفروشد. با فروش وانت قربانعلی
بیکار میشود و میخواهد به کار قبلیاش در اداره دولتی برگردد که او را
نمیپذیرند. کمی بعد قربانعلی به خیال اینکه رئیس جمهور است به مأموران
نیروی انتظامی امر و نهی میکند. روزی که قرار است او را به آسایشگاه روانی
منتقل کنند اتومبیلهای گارد ریاست جمهوری به محله آنها وارد میشوند.
***مختصری درباره عوامل فیلم علی
عطشانی متولد 1357 در اصفهان است. او که از دوران نوجوانی به ساخت فیلم
کوتاه مشغول شده بود در رشته کامپیوتر تحصیل کرد. با فیلم دموکراسی در روز
روشن (1388) و فروش نسبتاً خوبش، مشهور شد. فیلمهای سینمایی که عطشانی
ساخته است عبارتند از: پوست موز (1386)، دموکراسی در روز روشن (1388)، در
امتداد شهر (1389)، تلفن همراه رئیس جمهور (1390)، آقای الف (1391). فیلم
اخیر که نخستین فیلم سه بعدی سینمای ایران محسوب میشود فیلم افتتاحیه
جشنواره سی و یکم فجر بود. آقای الف از 11 اردیبهشت در سه سالن شهر تهران
به صورت تک سئانس بر پرده رفته است. شاید نخستین مرتبه در تاریخ سینمای
ایران باشد که دو فیلم از یک کارگردان همزمان اکران میشوند. عطشانی همچنین
ساخت سیزده فیلم مستند و چهار فیلم تلویزیونی را در کارنامه دارد.
محسن
آقاعلیاکبری متولد 1339 در تهران، تهیه کننده سینما و تلویزیون است. از
معروفترین آثار او میتوان به این فیلم و سریالها اشاره کرد: ایوب پیامبر
(1372)، اصحاب کهف (1376)، مریم مقدس (1379)، همیشه پای یک زن در میان است
(1386)، کتاب قانون (1387)، استرداد (1390).
جابر قاسمعلی
فیلمنامهنویس این فیلم، متولد 1341 در چالوس است. قاسمعلی به غیر از تلفن
همراه، فقط چهار فیلمنامه ساخته شده در سینما دارد: جای امن (1372)،
بالاتر از خطر (1375)، روانی (1376)، ساعت شلوغی (1390). از فیلمنامههای
جناب قاسمعلی نُه تله فیلم و هشت سریال نیز ساخته شده که از مهمترین آنها
میتوان به سریالهای نرگس (1385) و راه شب (1385) اشاره کرد.
***جایزه جشنواره فیلم فجر فیلم
تلفن همراه رئیس جمهور در جشنواره سیام فیلم فجر فقط نامزد یک جایزه شد
که به آن نیز دست یافت. بازی خوب خانم بهناز جعفری در این فیلم توانست نظر
داوران را به خود جلب کند. لکن ظاهراً خانم هنگامه قاضیانی نیز در فیلم
روزهای زندگی خوش درخشیده بود و لذا سیمرغ بازیگری نقش اول زن به ایشان
رسید و دیپلم این بخش به خانم جعفری. در این دوره کارخانه سایپا به برندگان
اتومبیلهای اهدا میکرد که یک دستگاه پراید نیز نصیب ایشان شد.
***نقد و نظر سینما
یک پروسۀ بسیار طولانی است و گاهی یک فیلم تا به مرحلۀ تولید برسد موضوعش
کهنه شده است. فیلمنامۀ سال 1385 جناب جابر قاسمعلی بالاخره در سال 1390
توانست در قالب چهارمین فیلم علی عطشانی ساخته شود در حالیکه با آمدن
سیمکارتهای اعتباری دیگر باورپذیر نیست که امروزه در خانهای تلفن همراه
موجود نباشد.
فیلم، تا حد زیادی در جلب مخاطب موفق است که یکی از دلایل
آن موضوع جسورانه فیلم است. جسارتی که سهم عمدهاش از کارگردان است و
مقداری نیز از فیلمنامهنویس و داستان واقعی آن میآید. جسارت عطشانی را از
فیلم دموکراسی در روز روشن که فیلمنامهاش را نیز خودش نوشته بود به یاد
داریم. او هیچ ابایی نداشت تا در آن فیلم لباس کشیشان مسیحی را که در فیلم
ماتریکس بر تن کیانو ریوز دیده است تقلید کند و مشابه آن را بر تن هنرپیشه
نقش فرشته در فیلمش بپوشاند. در فیلم تلفن همراه رئیس جمهور نیز کسی یا
چیزی نیست که از دست اندازی عطشانی مصون مانده باشد: رئیس جمهور، قاضی
دادگاه، بازاریان متدین، مدیران دولتی و نیروی انتظامی. عمده جسارت
فیلمنامهنویس نیز آن بوده که ماجرای تلفن سابق رئیس جمهور را که در
روزنامه خوانده، جدی گرفته و آن را با داستان پردازی به نگارش درآورده است.
آنچه
در این فیلم مرا آزار میداد کنایه و استهزایی بود که فیلم به دو نفر از
متشرعان روا میداشت. نخست یک حاجی بازاری که در حجره نشسته، ذکر میگوید و
قرآن در پیش دارد و از خلق غافل است، و دوم رئیس پیشین قربانعلی با بازی
علی دهکردی، که وقت صلات ظهر به اداره میرسد و مدام دروغ میبافد (البته
در اکران عمومی، صدای اذان و دروغی که او به رئیس خود در پشت تلفن میگوید
حذف شده است). به نظر میرسد این دو سکانس از افزودههای جناب کارگردان به
فیلمنامه باشد، زیرا همچون وصلهای ناچسب بر فیلم بارشدهاند.
فیلم
کنایههای فراوانی به رئیس جمهور میزند که شما چگونه و چرا از درد مردم
بیخبرید و آیا اصلاً شما با مردم ارتباط دارید؟ خصوصاً در جایی از فیلم،
سخنرانی آقای احمدینژاد در تلویزیون پخش میشود و همان وقت تلفن زنگ
میزند و دختر قربانعلی به دستور او تلفن را نزدیک تلویزیون میگیرد تا
تماس گیرنده سخنان او را بشنود. و این درست در زمانی است که آقای
احمدینژاد دارد از کمک به محرومان سخن میگوید. (در نسخه اکران، تصویر
ایشان که از تلویزیون پخش میشود حذف شده است).
همه میدانیم که
جناب احمدینژاد هر مشکلی داشته باشد لااقل بدین سبب ایرادی بر او نیست.
زیرا یکی از مقاصد سفرهای استانی رئیس جمهور آن است که مسئولان بیواسطه با
مردم ارتباط داشته باشند و همچنین مانع از تمرکز امکانات در پایتخت شوند.
آنچه فیلمساز از رئیس جمهور انتظار میبرد عملاً در عهده هیچ رئیس جمهوری
نیست و با آمدن و رفتن رؤسای مختلف جمهور، رفع نمیشود. زیرا اجرای عدالت
عملاً در توان بشر عادی نیست، باید متذکر شد که آن کس که به لحاظ علم و عمل
میتواند عدالت را اجر اکند و امنیت عمومی را بیاورد فقط امام دوازدهم(عج)
ما است که این انقلاب به فرموده امام خمینی(ره) برای مقدمات ظهور او تشکیل
شده است.
خانوادۀ قربانعلی با لهجۀ غلیظ رشتی سخن میگویند و بهناز
جعفری این لهجه و این نقش را به خوبی ایفاء نموده است و انتظار میرفت که
جایزه بازیگر نقش دوم زن را ببرد، که برد. انتخاب مهدی هاشمی برای این نقش
به سبب قصیر القامه بودن این بازیگر و قرابتش به آقای احمدینژاد است. ولی
ندانستم که چرا لحن سخن گفتن او به گونهای است که برخی کلمات او مفهوم
نیستند.
نقطۀ
عطفهای خوبی در فیلم هست. مثلاً درست در وقتی که یک سودجو میخواهد این
سیمکارت را به یک و نیم میلیون تومان بخرد زنی به نام طیبی (نیکی کریمی)
برای چندمین بار زنگ میزند و مشکل دخترش را مطرح میکند که سوگل ناراحتی
قلبی دارد و بیجهت جلب شده و در بازداشتگاه است. او اخطار به خودسوزی
میکند. حالا دیگر قربانعلی به موضوع این مادر علاقمند شده و علیرغم
احتیاج مالی نمیتواند موبایل را بفروشد. او در پی آن ماجرا میدود و مشکل
زن را با فروش وانت نیسان خود حل میکند. در آخر نیز به سبب قرابت زیاد به
موضوع و خطابات مکرر مردم، احساس میکند که خودش رئیس جمهور است.
یکی
از ممیزیهای فیلم که عملاً آن را بهتر کرده، کاهش دادن حجم صدای رئیس
جمهور است وقتی که به منزل قربانعلی زنگ میزند تا با او صحبت میکند. در
نسخهای که در جشنواره نمایش داده شد صدای رئیس جمهور واضح شنیده میشد و
با صدای آقای احمدینژاد تفاوت زیادی داشت که باور پذیر هم نبود. در حالیکه
کم کردن حجم صدا در نسخه اکران، باعث شده تا مخاطب صدای رئیس جمهور را
واضحاً نشنود و فیلم از دو جهت به واقعیت نزدیکتر شده است: اول چون تشخیص
صدای تماس گیرنده ممکن نیست، ثانیاً ما نیز صدای مکالمات دیگران را در واقع
به همینطور میشنویم.
امیر اهوارکی