ستون سر مقاله امروز روزنامه کیهان،به مقاله ای از محمد ايماني با عنوان«شعبدهبازان ارّهنشين »اختصاص یافت: 1-
روزگاري شد و کس مرد ره عشق نديد. حاليا چشم جهاني نگران من و توست. فردا
روز ملت بزرگ ما، روز جمهور است. يک دنيا ناظر- از دشمن و دوست- به نظاره
ايستادهاند تا ببينند فردا ملت ايران چه ميکند؟ آيا فلج شده و از پا
افتاده، آنگونه که دشمنانش از چند سال پيش اراده کردند تا او را به زانو
درآورند يا نه، مصمم و سرپاست و براي صيانت از حيثيت اسلامي و ملي خويش پا
به ميدان مصاف با بدخواهان و مستکبران عالم ميگذارد؟ طبق محاسبات انجام
گرفته در محافل تصميمساز غرب، تحريمهاي فلجکننده بايد ملت ايران را ظرف 6
ماه از پا ميانداخت و به ستوه ميآورد.
ديلماجهاي ايراني
جفاکار آنها صراحتا از 15-14 ماه پيش و در آستانه انتخابات مجلس شوراي
اسلامي گفتند که مردم به اعتبار فشار اقتصادي، انتخابات را تحريم خواهند
کرد و جمهوري اسلامي از عقبه مردمي خود تهي خواهد شد. شماري از مقامات
آمريکايي نيز علنا اعلام کردند انتخابات ايران را به رسميت و مشروعيت
نميشناسند. فردا آنها نيز با نگراني حوزههاي اخذ رأي ما را رصد خواهند
کرد تا ببينند آيا ملت ايران فلج و خانهنشين شدهاند يا نه.
تحريمهاي
اقتصادي چند لايهاي که زندگي ملت ايران را نشانه گرفت، محصول يک خيانت
بزرگ بود. کدهايي ميان داخل و خارج مبادله شد که گراي اهداف استراتژيک مهم و
برخي پاشنه آشيلها را به دشمن ميداد. روزنامه آمريکايي لسآنجلستايمز
21 مهر 1388 (13اکتبر2009) گزارشي از آخرين نشست گروههاي معارض جمهوري
اسلامي در اروپا منتشر کرد.
جانهانا (مشاور امنيت ملي ديک چني
در دولت بوش و از اعضاي ارشد موسسه واشنگتن در سياست خاور نزديک) که در اين
نشست حضور داشت، به لسآنجلستايمز گفت «مطمئنا پيامي که من از گردهمايي
اخير فعالان ايراني در اروپا- که در ميان آنها بعضي شخصيتهاي نزديک به
رهبري جنبش سبز نيز حضور داشتند- شنيدم اين بود که تحريم بايد اعمال شود و
اين تحريم بايد هرچه شديدتر باشد؛ تحريم ضعيف و يا تدريجي فقط به رژيم اين
امکان را ميدهد که با وضعيت جديد خودش را تطبيق دهد. آنها گفتند براي
اينکه تحريم موفق باشد، بايد به صورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به صورت
واکسن»!
خيانت با اين ابعاد در حق ملت خود، اتفاق عجيب و کم
سابقهاي است که مشابه رقيقتر آن را ميتوان در مشي رو به انحطاط سازمان
منافقين و همکاري با ارتش بعث براي بمباران و به توپ بستن دقيقتر مراکز
حساس ايران رصد کرد. ملت ما براي چندمينبار از پشت خنجر خورد و زخم تاريخي
کهنه بر پيکر او تازه شد تا کشندگي منش خوشنما اما زهرآگين منافقين را از
خاطر نبرد. از ياد نبرد کلام امام عدالت علي عليهالسلام را که فرمود «شما
را از اهل نفاق برحذر ميدارم که... دائما رنگ عوض ميکنند... دلهاي آنان
بيمار و چهرههاي آنها منزه است... گفتارشان دارو و رفتار آنان درد
بيدرمان است... سبب بلا هستند و نااميد کننده اميد مردمان... به هر دلي،
راهي و براي هر اندوهي، اشکي فراهم دارند». (خطبه 194نهجالبلاغه)
2-
اول تيرماه 1384 در حالي که دو روز تا مرحله دوم انتخابات نهم
رياستجمهوري فاصله بود، شماري از اعضاي دفتر تحکيم برنامهاي تبليغاتي و
انتخاباتي در دانشگاه علم و صنعت ترتيب دادند. هدف، اعلام حمايت از چهرهاي
سياسي و نامزدي بود که قريب 6-5 سال گذشته از او چهرهاي سياه و آدمکش
ترسيم کرده و رداي عاليجناب سرخپوش بر تن وي پوشانده بودند. آنها تا همين
پارسال در کوي دانشگاه تهران عليه عاليجناب سرخپوش شعار ميدادند و حالا چه
کسي رويش ميشد که بگويد خلايق! عاليجناب مدعايي، همان قديس و مسيح
اصلاحات است و بايد به او رأي داد؟!
به گزارش خبرگزاري مهر، در
همان مراسم يکي از اعضاي دفترتحکيم (دبير فراکسيون موسوم به جمهورخواهان
انجمن) پشت تريبون رفت و در حالي که ميلرزيد گفت «متأسفم از اين که مجبورم
به کسي رأي بدهم که سالها با او جنگيدهام. ما امروز نه راه پيش داريم و
نه راه پس. نميدانم چرا يکهو ياد آن جوک تلخ قديمي درباره ارّه ميافتم»!
اکنون برخي از اين جماعت در آمريکا و اروپا اقامت گزيدهاند و برخي ديگر
سرخورده از بازيهايي که رندان روزگار بر سرشان آوردند، سياست را نبوسيده
کنار گذاشتهاند.
اعتدال چيست و افراط کدام؟ مقتضاي عدالت چيست و
با اشرافيت چه قدر تناسب دارد؟ آيا نام بيشخصيتي و هرهري مسلکي و بندبازي
را ميتوان سياستورزي و تغيير و به روز بودن گذاشت؟ آيا ميشود برخي از
اعاظم طيف موسوم به چپ را تندرو تلقي کرد و با آنها در سال 76 يا سال 84
بست؟ از آن سو آيا ميشود دم از عدالت اجتماعي زد و با بانيان اشرافيت و
تبعيض شريک مسئوليت و قدرت شد، يا آنان را سازش طلب توصيف نمود و دست الفت و
دوستي با همانان داد؟
19 ارديبهشت 1378 روزنامه دولتي ايران در
حالي که توسط يک تيم متمايل به کارگزاران اداره ميشد، به اثبات پيشاهنگي
اين حزب در زمينه اصلاحطلبي و تقدم آنها بر ساير اصلاحطلبان پرداخت و
درباره کارنامه کارگزاران سازندگي نوشت «گسترش برجهاي زيبا و خانههاي
شيک، تأثيرات نمايشي فراواني در طبقات فرودست بر جاي گذاشت... وقتي منابع
سرازير ميشود، تورم خصلت تازنده به خود ميگيرد.
در شرايطي که
سطح مطالبات مردم افزايش پيدا ميکند ولي سطح عمومي قيمتها افزوده ميشود و
يک نارضايتي پنهان شکل ميگيرد و تحولطلبي ابعادي شگرف پيدا ميکند و در
اين شرايط، نيروهايي که زبان نوگرا داشته باشند، در کانون رغبت عمومي قرار
ميگيرند»! يک رمزگشايي جالب درباره شعبدهاي که سال 1376 با مردم کردند و
خارجشدگان از در دولت، دوباره از پنجره بازگذشتند.
3- در تعاقب
همين بيشخصيتيها و دور زدن بيسروصداي شعار عدالت بود که محسن آرمين
سردبير هفتهنامه عصر ما (ارگان سازمان مجاهدين انقلاب) در ميانه راه دولت
اصلاحات از تغيير شعارهاي جريان متبوع خود که در 6-5 سال آخر دولت سازندگي
عليالدوام از ترويج فساد و بيعدالتي و تبعيض توسط دولت وقت سخن ميگفتند،
خبر داد و درباره ائتلاف با کارگزاران به خبرگزاري ايسنا گفت «يک نيروي
سياسي بايد در هر شرايطي متناسب با گفتمان حاکم، ديدگاههاي خود را مطرح
کند و همپاي تحولات و نيازهاي جامعه براساس مباني ثابت خود حرکت کند... در
شرايط بحراني انقلاب، گفتمان حاکم گفتمان عدالت بود. آرايش نيروهاي سياسي
هم حول همين محور بود.
در دهه 70 گفتمان حاکم بر جامعه به
آزاديخواهي تغيير يافت... اگر فضاي کشور مجددا به گونهاي شود که عدالت
گفتمان اصلي شود، نيروهاي انقلابي که بدنه اصلي جريان اصلاحي را تشکيل
ميدهند، ديدگاههاي عدالتخواهانه خود را اعلام خواهند کرد[!] ... البته
اين سخن به معناي آن نيست که تمام نيروهاي جبهه دوم خرداد معتقد به عدالت
هستند. جريان اصلاحطلبي داراي ديدگاهها و سلايق متنوع و متفاوتي است، از
جريانهاي معروف به راست مدرن و تکنوکرات [کارگزاران مورد اعتراض جناح
موسوم به چپ] در اين جبهه حضور دارند تا نيروهايي که پيشينه و سابقه چپ
دارند.»
همان روزگار- 6 مهر 1382- علي شکوري راد عضو مرکزيت حزب
مشارکت ابعاد ديگري از اين تذبذب گفتماني را در مصاحبه با روزنامه آفتاب
يزد رو کرد و در توجيه متروک و مهجور گذاشتن موضوع عدالت در روزگار اصلاحات
گفت «انقلاب در زماني اتفاق افتاد که گفتمان سوسياليستي در جهان عهدهدار و
پرچمدار انقلاب بود و انقلاب و حتي قانون اساسي ما تحت تاثير گفتمان
سوسياليستي قرار داشت[!]... طيف چپ شايد مجموعهاي بودند که بحث عدالت
اجتماعي را در کنار آزادي خيلي پرفروغ به آن توجه کردند که تمايز چپ و راست
سنتي است.
تقسيمبندي سازمان مجاهدين انقلاب [درباره راست و چپ]
کاملا جديد بود. فروپاشي شوروي، نقطه پاياني بود براي اين قضيه و آن ديدگاه
اقتصادي که بلوک شرق را اداره ميکرد، سپر انداخت در برابر سرمايهداري.
طبيعتا وقتي اين گفتمان سوسياليستي [عدالت!] فروکش کرد و گفتمان آزادسازي
اقتصادي مطرح شد، اقتضاي زمان اين بود که يک تجديدنظرهايي صورت بگيرد»!
اکنون
برخي از متوليان تئوريزه کردن اين تجديدنظرها به خارج کشور رفتهاند و از
انکار امام زمان(عج) و انکار وحيانيت قرآن سخن ميگويند و مشخصا در ماههاي
اخير بر ضرورت تحريم انتخابات- دوشادوش گروههاي فسيل شده ضد انقلاب-
تاکيد ميورزند. برخي خياطان جامه عاليجناب سرخپوش اکنون آن سوي آبها تبديل
به ملحدان تمام عيار شدهاند و مستندا دوستان اين طرف مرز را به چالش
ميکشند که «خروج از حاکميت و عبور از جمهوري اسلامي» کجا رفت، ادعاي
«روحانيت، ارتجاع سياه و مايه عقبماندگي است» چه شد و مدعاي تقلب در
انتخابات و شرطگذاري در آن يا قيامت برپا کردن در صورت دستگيري فلان و
بهمان را کجاي دلتان ميگذاريد و از جنازه آنها عبور ميکنيد؟ زبان بستهها
پر بيراه نميگويند منتها اين طرف آبيها رويشان نميشود که بگويند گز
نکرده بريده بودند و گرزي که برداشتند، اندازه قواره آنان نبود.
4-
فردا روز جمهور و جمهوري اسلامي و روز عرض اندام ملتي صاحب شرافت و عزت
است که در مسير حرکت پرفراز و نشيب خويش به پهلوان بدر و خيبر و خندق علي
عليهالسلام اقتدا کردهاند. مناعت طبع اميرمومنان اجازه نداد که در ميان
انبوه خطبهها و نامهها و حکمات حکيمانه، خود را بستايد و اندکي از
بسيارها را بگويد. ولي امام بعضا در مقام بيان امر واقع و نگاه خويش به
ميدان و مصاف، کلماتي بلند بالا و شورانگيز بر زبان جاري ساخته و از جمله
بعد از سرکوب فتنه نهروان فرمود «فقُمتُ بالأمر حين فشلوا... به پا خاستم
در حالي که ديگران فشل و ناتوان شده بودند. و رخ نماياندم و جلوه کردم حال
آن که ديگران سر در لاک خود فرو برده بودند و سخن گفتم در حالي که ديگران
از گفتن ناتوان بودند و به نور الهي راه افتادم در حالي که سايرين متوقف
شده بودند» (خطبه 37 نهجالبلاغه).
فردا روز باريدن و سيل جاري
کردن ملتي است که يکي دو سال است عربدههاي دشمنان و بدخواهان را ميشنود و
ميشنود که همانها ميگويند کاري کرديم ايران فلج شود و زانو بزند. آنها
خيلي از ملتهاي کم همت را از پا درآوردند. اما حساب و محاسبات ملت ايران
جداست. فردا در جمعه جمهور، ياد امامخميني(ره) و شهداي پاکباخته انقلاب در
رگ و تن و جان يک ملت مومن جاري خواهد شد و در برابر چشمان غيظآلود جبهه
احزاب، طوفان خواهد کرد. فردا روز تقوا و بصيرت و شجاعت و استقامت است.
در
ادامه مقاله انتخاباتی سيد عابدين نورالديني را با عنوان «رأی شما
کجاست؟»منتشر شده در ستون یادداشت روز روزنامه وطن امروز از نظر می
گذرانید: «کسی جلوی شما را نمیگیرد.» این جملهای بود که در
مجلس دوم، علیاکبر ناطق نوری، عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز تهران در
واکنش به اعتراض مرحوم صادق خلخالی نسبت به چینش فهرست این تشکل در تهران
گفت. کسی هم جلوی آنها را نگرفت و مجمع روحانیون تشکیل شد. محمد خاتمی به
همراه موسویخوئینیها نقش اصلی را در انشعاب داشتند.
اینک نیز
محمد خاتمی نقش اصلی را در کنارهگیری عارف و حمایت تشکلهای اصلاحطلب از
حسن روحانی ایفا کرده است. اکنون هم کسی جلوی آنها را نگرفته است. مجمع با
حمایت از روحانی به عقب بازگشت، آن هم زیر عبای «عالیجناب سرخپوش»
اصلاحطلبان. این رفتار مجمع روحانیون، بر تعهدات حزبی و تشکیلاتی منطبق
نیست و تبعاتی را برای آنها به همراه خواهد داشت.
بیایید موضوع را
از یک نظرگاه دیگر بنگریم. ساخت سیاست در کشور دچار تحولات بنیادین شده و
آرایشهای انتخاباتی را به طور کامل به هم ریخته است. شاید آقای رفسنجانی
به بهانه «اعتدال»، علاقهمند به ایجاد مجموعهای از روحانیون چپ و راست بر
ساختار سیاسی جدید است و در تلاش است با یک «روحانی» این شرایط را در
انتخابات دنبال کند. از این رو روحانیون را مجاب به حمایت از روحانیت، آن
هم از نوع روحانیت نزدیک به خود کرده است. اما آیا تصمیم مجمع روحانیون را
میتوان انتخاب واحد جریان اصلاحات تلقی کرد؟ به هیچوجه.
آن
ضرورتی که عقبگرد مجمع روحانیون را موجب شده است، برای دیگر تشکلهای
اصلاحات همانند ذائقه مشارکت یا سازمان مجاهدین نه تنها ضرورت، بلکه
موضوعیت هم ندارد. چه بسا آنان درباره چشمانداز ساختار سیاسی در ایران، با
دوستان روحانی خود اختلافنظر هم داشته باشند. بحث درباره منشأ این اختلاف
را به زماني دیگر موکول میکنیم. به همین بسنده کنیم که اساسا شرایط
جدید، مانع حمایت یکپارچه جریان اصلاحات از حسن روحانی میشود.
شاید
مهمترین شاهد این ادعا، اصرار محمدرضا عارف در اعلام عدم حمایت از حسن
روحانی باشد. ستادهای عارف تعطیل شدند و عوامل آنها نسبت به هرگونه شیطنت
حامیان روحانی واکنش سریع نشان میدهند. این رفتار عارف نشان میدهد راهی
که مجمع روحانیون انتخاب کرده است، مورد پذیرش آنها نیست. آنها سرمایه
اجتماعی خود را به پای عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت ذبح نمیکنند. به
اعتقاد آنان، روحانی هندوانه سربستهای است که حمایت از او هم به لحاظ شکلی
و هم به دلیل تبعات سیاسی و اجتماعی، کلیت جریان اصلاحات را وارد یک راه
بدون بازگشت میکند. شاید آنان بر این تصورند که حسن روحانی کلاهی است که
قرار است بر سر اصلاحات برود.
به نظر میرسد سرمایه اجتماعی
جریان اصلاحات نیز در این موضوع دچار تردید است. اگرچه حسن روحانی تلاش
دارد به زبان آنان سخن بگوید و برخی دغدغههایشان را مطرح کند اما به
اعتقاد این قلم، فضای ذهنی آنان همچنان متاثر و ملهم از اتفاقات 88 است و
با این فضای ذهنی، به حسن روحانی اعتماد ندارند. اگرچه به واسطه اتفاقات
88، بخشی از اینها به هاشمیرفسنجانی متمایل شده بودند اما نمیتوانند میان
حسن روحانی و هاشمی یک «اینهمانی» ایجاد کنند.
نکتهای که البته
میتوان درباره وقوع آن پیشبینی کرد، شکلگیری موجی از تردید میان
سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان است. آنان از یکسو درگیر اتفاقات 88 و
گزارههای ثابت جنبش سبز نسبت به آن اتفاقات هستند و از دیگر سو در این
انتخابات با واقعیتی مواجهند که به هیچوجه توانایی هضم آن را ندارند. همین
تردیدها و مشاهده تناقضات باعث شده جریان اصلاحات هم در حوزه نخبگانی و هم
در حوزه افکار عمومی متمایل به خود، دچار انشقاق شود؛ این شکاف با ملات
حسن روحانی پر نمیشود. روحانی از جنس اصلاحات نیست. آنها نمیخواهند «رای
من کجاست؟» مترادف با «رای من روحانی» شود. چون خوب میدانند چه تبعاتی در
انتظارشان است. شاید میدانند حمایت آنها از حسن روحانی، بزرگترین
اعتراف آنهانسبت به كذب بودن ادعاهاي 88 باشد.
***
مهدی کروبی
پس از انتخابات 84 بارها و بارها نسبت به بازتعریف اصلاحات تاکید داشت.
دبیرکل سابق مجمع روحانیون معتقد بود وقتی این مجمع در انتخابات 84 او را
تنها گذاشت و از مصطفی معین حمایت کرد، نشان داد درک درستی از فعالیت سیاسی
ندارد. کروبی با تاسیس حزب اعتماد ملی راه خود را از روحانیون اصلاحطلب
جدا کرد؛ این جدایی همچنان ادامه دارد.
صبح امروز ستون
یادداشت روز روزنامه خراسان به مقاله ای از کورش شجاعي با عنوان«آنان که
خون دادند و آنان که رأي مي دهند»اختصاص یافت: گراني و تورم
بيداد مي کند، ارزش پول ملي کشورمان به يک سوم کاهش پيدا کرده است، نظارتي
بر قيمت ها نيست، برخي فرصت طلبان کالاها را احتکار مي کنند و بي رحمانه
خون مردم را مي مکند، گويي بازار يله و رها شده است، کمر اجاره نشين هاي
خانه به دوش زير بار سنگين اجاره خانه و مخارج زندگي خم شده است.
گويي
ديگر نه دولت نه مجلس حريف خودروسازان نمي شود که در فضاي بدون رقيب و
انحصاري هر کار دلشان مي خواهد مي کنند. اين ها بماند، گويي حتي قيمت شير و
ماست و پنير و سيب زميني و... از کنترل خارج شده است. به اين ها اضافه
کنيم، قصه تلخ بيکاري بسياري از جوانان تحصيل کرده و آماده کار و دوازده
ميليون جوان آماده ازدواج را و ماجراي خانمان سوز قاچاق موادمخدر و اعتياد
را، به اين ها اضافه کنيم، سيستم ناکارآمد و فشل حاکم بر برخي از ادارات و
سازمان هاي کشورمان را.
به اين واقعيت هاي تلخ، واقعيت تلخ افزايش
آمار طلاق را و فاصله تلخ و دهشتناک طبقاتي را، پارتي بازي و رابطه سالاري
به جاي شايسته سالاري در برخي ادارات و سازمان ها را، ويژه خواري ها و
رانت ها و اختلاس و درآمدهاي نامشروع و ميلياردي بعضي ها را و هنوز
متاسفانه به اين فهرست نامبارک، چيزهاي ديگري مي توان افزود و از گلايه ها
پشته ها ساخت.
از وعده و وعيدهاي به سامان نرسيده برخي مسئولان،
از بداخلاقي ها، فرافکني ها و دعواهاي علني شده برخي مسئولان، دعواهايي که
مي توانست تنها در حد اختلاف سليقه و اختلاف نظر، آن هم در جمع خصوصي
مسئولان مکتوم بماند اما متاسفانه به خاطر بد اخلاقي و نداشتن سعه صدر و
غفلت و شايد جهالت و تعهد لازم نداشتن برخي مسئولان، آن اختلاف ها به دعوا
تبديل شد و بدتر آن که اين دعواها از تريبون هاي رسمي کشور، علني شد که هم
مردم را آزرده خاطر کرد، هم دل رهبر را به درد آورد و هم دشمنان را شاد
کرد!
آري فرصت هايي سوخت و از دست رفت، فرصت ها و ظرفيت ها و
نيرويي که مي توانست صرف عمران و آباداني بيشتر کشور شود، گاه مصروف
دعواهاي سياسي شد. برخي همچنان لجبازي کردند و هيچ کوتاه نيامدند، برخي هم
بي انصافي کردند و متاسفانه حتي کارشکني کردند و چوب لاي چرخ گذاشتند و...
***
اما
با وجود همه اين واقعيت هاي تلخ و تلخي هاي ديگري که نه مجال پرداختن آن
ها در اين نوشته است و نه شايد نوشتن و يادآوري آن ها مصلحت باشد، مگر مي
توان و مگر انصاف است که دستاوردهاي بي بديل سال هاي پر افتخار پس از
پيروزي انقلاب اسلامي تاکنون را ناديده گرفت، مگر مي توانيم اين واقعيت را
کتمان کنيم که تا قبل از انقلاب، نه تنها جراح و پزشک متخصص به اندازه
کفايت نداشتيم، بلکه حتي براي درمان مردم از پاکستان و هندوستان و بنگلادش
پزشک عمومي مي آورديم اما امروز در هر شهر و روستا و کوي و برزن نه تنها
پزشک عمومي بلکه پزشک متخصص و همچنين فراوان جراحان زبردست و در حد بهترين
هاي جهان در تمامي رشته هاي پزشکي و جراحي در اين مرز و بوم تربيت شده اند و
مشغول خدمت هستند.
مگر مي توانيم رسيدگي هاي قابل توجه به شهرهاي
کوچک و بردن خدمات و امکانات و رساندن آب و برق و گاز و تلفن حتي به
روستاهاي اقصي نقاط کشور را در سال هاي پس از انقلاب ناديده بگيريم، شهرها و
روستاهايي که پيش از انقلاب در نهايت غربت و محروميت به سر مي بردند. مگر
مي توان وجود پنج ميليون دانشجو و ده ها هزار فارغ التحصيل کارشناسي ارشد و
دکترا را و هزاران مهندس سازه و سد و عمران و مکانيک و برق و الکترونيک و
هم چنين چند هزار نخبه و مبتکر و نوآور را در کشور ناديده بگيريم.
مگر
مي توانيم چشم بر حقيقت ببنديم و اين واقعيت انکارناپذير را ناديده بگيريم
که کشورمان امروز به برکت باروري و شکوفايي هوش و ذکاوت جوانان ايران
زمين، در سايه انقلاب اسلامي و به برکت استقلال کشور عزيزمان، در زمره
پانزده کشور برتر جهان در علم و تکنولوژي نوين «نانو فناوري» قرار دارد.
مگر مي توانيم اين واقعيت را کتمان کنيم که امروز در بحث علمي بسيار پيچيده
«کلونيگ» و «مشابه سازي» و «توليد و انجماد و تکثير سلول هاي بنيادي» جزو
ده کشور دارنده و دست يافته به اين دانش پيچيده هستيم.
آيا توان
سدسازي مهندسان جوان کشورمان و وجود اين همه سدهاي ساخته شده قابل انکار
است؟ آيا ما همان ايران مظلومي نيستيم که وقتي صدام ده استان کشورمان را
مستقيماً درگير جنگي نابرابر کرد تا خرمشهر و خوزستان عزيز، اين پاره تن
ايران را از پيکر مام ميهن جدا کند و بر اروند رود تسلط کامل پيدا کند و آن
را «شط العرب» بنامد و پس از آن کشور تازه انقلاب کرده مان را و نظام
اسلامي را به سقوط بکشاند و در چنان شرايطي بسياري از کشورهاي جهان، حتي از
فروختن سيم خاردار به ما خودداري مي کردند اما امروز ما نه تنها تانک
ذوالفقار و جنگنده هاي رعد و صاعقه و موشک هاي با برد بيش از دو هزار
کيلومتر را به همت شهداي گرانقدر و بي ادعايي هم چون شهيد بزرگوار حسن
تهراني مقدم، خودمان مي سازيم بلکه ناو پيشرفته جماران با يک ميليون قطعه
به دست فرزندان اين ملت ساخته شد و بر سينه امواج نيلگون آب هاي خليج فارس
با افتخار به حرکت درآمد.
امروز ما جزو معدود کشورهاي سازنده
زيردريايي هاي پيشرفته هستيم. ما امروز جزو معدود کشورهايي هستيم که با
تکيه بر دانش و فناوري بومي و به همت متخصصان کشورمان، هم ماهواره طراحي
کرده ايم، هم ساخته ايم و هم خود به فضا پرتاب کرده ايم و مگر چند کشور در
جهان توانستند با موفقيت موجود زنده به فضا پرتاب کنند؟
اقدام
علمي بسيار پيچيده و دقيقي که مبناي توفيقات بسيار اساسي در عرصه علم و
فناوري و همچنين قطع وابستگي در زمينه هاي مهم ماهواره اي، اينترنتي،
مخابراتي و... همچنين درآمدهاي اقتصادي کلان براي کشورمان محسوب مي شود ما
امروز به برکت انقلاب سازه ها و دکل هاي عظيم چند صد تني نفتي و کشتي هاي
بزرگ اقيانوس پيما مي سازيم و اين دستاوردهاي گران مقدار و جايگاه امروز
کشورمان در توليد علم کجا و در حسرت سيم خاردار براي دفاع از کشور بودن
کجا؟
اين دستاوردها کجا و آرزوي هويداي نخست وزير کجا که مي گفت؛
به اميد روزي که هر ايراني يک پيکان داشته باشد! از اين ها مهم تر استقلال
تمام عيار کشور و ملت و نظام امروز ما کجا و تحت سلطه آمريکا و مستشارانش
بودن و هم پيمان رژيم غاصب اسرائيل بودن کجا؟ مهم تر اينکه امنيت بي بديل
امروز کشورمان که در جهان کم نظير است آن هم در اين منطقه که دايره آتش است
و يک طرفش افغانستان و پاکستان رنجور از تروريسم و ناامني چند ده ساله و
آن طرفش عراق ضرب خورده از صدام و مورد تجاوز قرار گرفته آمريکا و درگير
ناامني و تروريسم.
اما در همين شرايط خاص منطقه اي مردم کشورمان
به برکت تمدن و فرهنگ ديرپايشان و وحدت ستودني شان و غيرت مرزبانان و
پاسداران و ارتشيان و هوشياري نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي، در اين دايره
آتشين به برکت خون شهيداني هم چون شوشتري و محمدزاده و ديگر شهداي اين مرز و
بوم در امنيت کامل زندگي مي کنند.
آيا اين واقعيت ها قابل انکار
است؟ آيا اين واقعيت که کشور ما و انقلاب ما و ملت ما و امام و رهبر ما و
اسلام ما، امروز الگوي بسياري از مردم آزاده جهان و منطقه شده است و چشم
اميد بسياري از مردمان به کشور ما دوخته شده است، قابل کتمان است؟ آيا اين
واقعيت تاريخي که در دويست سال اخير تنها در جريان دفاع مقدس به برکت خون
شهدا؛ حتي وجبي از خاک وطنمان در دست متجاوز باقي نماند، قابل انکار است؟
آيا تقديم بيش از دويست و چهل هزار شهيد براي مانايي و سربلندي و پاسداشت عزت و استقلال کشورمان واقعيتي انکارشدني است؟
آيا
جنگ تحميلي، تحريم هايي که هر روز سخت تر و شديد تر شده تا جايي که حتي از
فروش دارو براي بيمارانمان جلوگيري مي شود، آيا دشمني رژيم صهيونيستي،
دولت آمريکا و چند دولت غربي با ملت و ايران و نظام اسلامي مان واقعيت هايي
قابل انکار است؟ و آيا بدخواهان و دشمنان اين ملت از پاي صندوق نيامدن من و
شما دل شاد نمي شوند؟ آيا در بين ما ايرانيان هر چند گله مند و ناراضي از
برخي شرايط خصوصاً شرايط اقتصادي ۲ سال اخير و معترض به برخي سياسي بازي ها
و فرو بستگي فضاي سياسي در برخي محيط ها کسي يافت مي شود که آرزومند و
خواستار ايراني آبادتر، پيشرفته تر و توسعه يافته تر در همه عرصه ها نباشد؟
***
آيا با نيامدن پاي صندوق مشکلي حل مي شود يا اينکه
مشکلات اساسي تري براي امروز و فرداي کشور پيش مي آيد؟ آيا رأي ندادن هر يک
نفر، دشمن را اميدوار نمي کند؟ آيا پاي صندوق نيامدن هر يک نفر دشمنان را
جري و گستاخ تر نمي کند؟ آيا پاي صندوق رأي نيامدن وجهه بين المللي کشورمان
را تحت تأثير قرار نمي دهد؟ آيا پاي صندوق رأي نيامدن، قدرت چانه زني مردم
و نظام و کشورمان را در مقابل دشمنان در معادلات بين المللي کاهش نمي دهد؟
آيا پاي صندوق رأي نيامدن و رأي ندادن، فشارهاي سياسي و تحريم هاي اقتصادي
را شديدتر نمي کند؟ آيا پاي صندوق رأي نيامدن نور اميد را در چشم و دل
دوستان دلبسته و اميدوار به ملت و انقلاب ما را کاهش نمي دهد؟
آيا
پاي صندوق رأي نيامدن گذشتن از حقي نيست که آحاد اين ملت به برکت اين
انقلاب و رهيدن از چنگال استبداد شاهنشاهي براي خود خلق کرده است؟ آيا پاي
صندوق رأي نيامدن و رأي ندادن؛ بي اعتنايي و بي وفايي به خون و ميثاق
هزاران هزار شهيد فدا شده دين و ناموس و عزت وطن و استقلال ميهن نيست؟ اي
هم ميهنان آزاده، سربلند، گران قدر و ارجمندم، اين کوچکترين عضو خانواده
بزرگ ايران زمين مثل شما از برخي امور و نابايسته هاي موجود در کشور که شأن
ايران و ايراني نيست، گله مندم و دردها و کاستي ها را با تمامي وجود حس مي
کنم و درد آشناي شما هستم.
اما هم چون شما بزرگواران و به دنبال
شما براي خلق حماسه سياسي و به دنبال آن براي تحقق حماسه اقتصادي پاي صندوق
هاي رأي مي روم و از اين حق رأي خود استفاده مي کنم تا اگر شهيدان خون و
جانشان را نثار عزت و استقلال دين و ميهن کردند و من توفيق شهادت و هديه
خون خود براي دين و ميهنم و ملتم را نداشتم، لااقل بر ميثاق شهدا و امام و
رهبري و ملت عزيزمان همچون شما پايبند باشم و بار ديگر همچون قطره اي در
اقيانوس اراده مستحکم شما به تداوم امنيت ملي، اقتدار ملي، عزت ملي و آبروي
ملي کشورم رأي بدهم و آري بگويم.
تا بيش از پيش به لطف الهي و به
برکت حضور حداکثري مردم در پاي صندوق هاي رأي سرعت کاروان توسعه و پيشرفت و
اعتلاي ايران عزيز شتاب بگيرد. اجر همه مردمي که وفادارانه به عزت و
اقتدار و امنيت کشور و اهتزاز جاودانه و سرافرازانه پرچم ايران اسلامي رأي
مي دهند با خداي بزرگ و هستي بخش عالميان.
ناصر
ایمانی(فعال سیاسی اصولگرا)در مقاله ای با عنوان «چرا باید در انتخابات
حضور یافت؟»برای ستون سرمقاله امروز روزنامه آرمان این طور نوشت: شکی
نیست که میزان مشارکت مردم در انتخابات هر کشوری بسیار موثر است و در
آینده آن اثرگذاری بالایی خواهد داشت. این مساله مربوط به همه کشورهاست و
در سرتاسر دنیا این اثرگذاری وجود دارد. از سه منظر میتوان این اثرگذاری
را مشاهده کرد: اول اینکه هرچه میزان مشارکت در یک کشور بالا باشد، انسجام
داخلی در آن کشور بیشتر است.
به این معنا که انسجام و ارتباط
بیشتری بین مردم و نظام سیاسی وجود دارد. تاثیر دومی که حضور گسترده مردم
پای صندوق رای رقم میزند، بالا رفتن اعتبار سیاسی آن نظام در جامعه جهانی
خواهد بود، یعنی با یک حضور گسترده، اعتباری که مسئولان نظام در مذاکرهها و
چانهزنیهای بینالمللی خواهند داشت، افزایش مییابد. نکته سوم هم اینکه
دولتی که در نتیجه یک انتخابات پرشور برگزیده شده باشد، با اقتدار بیشتری
مستقر میشود و در مسائل داخلی با قدرت بیشتری به انجام برنامههای خود
میپردازد.
هر سه این نکتهها برای هر نظام سیاسی موثر است تا
تلاش کنند یک انتخابات پرشور داشته باشند و طبیعی است که تمامی نظامهای
سیاسی دنیا تاکید خود و توان تبلیغی خود را صرف حضور مردم پای صندوقهای
رای کنند. اما سوالی که اکنون مطرح میشود این است که چرا مشارکت سیاسی تا
این حد در نظام جمهوری اسلامی ایران اهمیت دارد و همه دستاندرکاران
انتخابات و مقامات و مسئولان مربوط و شخصیتهای سیاسی و مذهبی به آن بیش از
سایر کشورها اهمیت میدهند؟
در پاسخ به این سوال باید گفت که
اولا نظام جمهوری اسلامی ایران یک نظام نوپاست که تنها 35سال از تشکیل آن
گذشته و برای تحکیم پایههای آن همچنان باید تلاشهایی صورت بگیرد. مساله
بعدی اینکه نظام جمهوری اسلامی با تهدیدات خارجی مستمر روبهرو شده که علت
آن هم ذات انقلاب اسلامی است. بنابراین هر انتخاباتی که در ایران برگزار
میشود، تبدیل به رفراندومی برای رای اعتماد به جمهوری اسلامی ایران خواهد
شد و میزان مشارکت اهمیت زیادی دارد بنابراین باید همه مردم را به مشارکت
حداکثری در انتخابات دعوت کنیم.
البته نکته مهم در این میان،
انتخاب کاندیدای اصلح است. وظیفه نظام سیاسی دعوت مردم به پای صندوقهای
رای است و انتخاب کاندیدای برتر در فرایند یک انتخابات وظیفه مردم و
رسانهها و نخبگان است. با هدایت صحیح اگر در طول گذر زمان مردم به بلوغ
سیاسی رسیده باشند در انتخابات ریاستجمهوری هم انتخاب درست را انجام
میدهند. اتفاق دیگری که در این دوره رخ داده، همزمانی انتخابات
ریاستجمهوری و انتخابات شوراهای شهر و روستاست. مسلما برگزاری انتخابات
ریاست جمهوری و انتخابات شوراهای شهر و روستا کمکهایی به هم میکند.
مثلاً
فردی که در انتخابات شوراها به خاطر مسائل قومیتی و محلی و خانوادگی از یک
کاندیدای محلی حمایت و به او رای میدهد، طبیعتا در انتخابات ریاستجمهوری
هم شرکت کرده و به این ترتیب آمار مشارکت بالا میرود. طبیعی است که عکس
این اتفاق هم صورت میگیرد یعنی در شهرهای بزرگتر که مسائل قومیتی چندان
مطرح نیست، وقتی برای انتخابات ریاستجمهوری پای صندوق رای میروند، به
کاندیدای شورای شهر هم رای میدهند. البته همزمان شدن برگزاری انتخابات
شورای شهر و ریاستجمهوری مشکلاتی را مانند برخی ناپختگی و ناهماهنگیها
بعضا بهوجود آورده که چون اولین دوره آن است، ناگزیر است ولی حسن این کار
این است که مشارکت مردم در انتخابات افزایش خواهد یافت.
آيتالله
حسن ممدوحي(عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم)در مقاله ای با عنوان «ملت كار
را تمام خواهد كرد»برای ستون یادداشت روز روزنامه تهران امروز این طور
نوشت: انتخابات رياستجمهوري در همه دنيا به عنوان يكي از
مهمترين انتخابات محسوب ميشود كه به موجب آن كشورها مهمترين فرد در حوزه
اجرايي خود را انتخاب ميكنند.
اما از زاويهاي ديگر بايد توجه
داشت انتخابات رياستجمهوري در كشور ما ابعاد ديگري را نيز در بر ميگيرد.
در واقع در كشورهايي چون جمهوري اسلامي ايران كه علاوه بر ابعاد اقتصادي و
سياسي در بعد تفكر ديني نيز در دنيا مورد توجه است و به همين دليل هم در
كنار دوستي ملتها، دشمنان زيادي دارد، آنها براي تخريب چهره ديني نظام
جمهوري اسلامي ايران نزد ملتهاي آزاده تلاش ميكنند به شكلهاي مختلف نشان
دهند نظامهايي چون نظام جمهوري اسلامي ايران محبوبيت و مشروعيت لازم را
ندارد و دقيقا به همين دليل انتخابات در ايران جنبههاي راهبردي ديگري به
خود ميگيرد.
چرا كه دشمنان ما سعي ميكنند تا با استفاده از
دستاويزي چون عدم محبوبيت و مشروعيت، دخالت خود را در امور داخلي كشور وارد
كنند و به اين شكل استقلال كشور را مورد هجمه قرار دهند.به همين دليل و با
توجه به شرايطي كه كشور جمهوري اسلامي ايران در ابعاد داخلي و خارجي دارد،
شركت در انتخابات و حضور پررنگ و گسترده مردم از قشرها و افكار متنوع و
مختلف،به نوعي حافظ امنيت كشور در همه ابعاد خواهد بود.
در واقع
مردم كشورمان با حضور خود در انتخابات يازدهمين دوره رياستجمهوري نشان
خواهند داد با قدرت تمام، پشت نظام و دولت خود ايستادهاند و با اين حركت
حساس و دقيق خود به دنيا و دشمنان ملت ايران اعلام خواهند كرد در برابر
توطئهها هوشيارند و به هيچوجه حاضر نيستند دست از اتحاد و انسجام ملي خود
بردارند.
به بيان ديگر انتخابات رياستجمهوري در كشور ما علاوه
بر اينكه در يك لايه منجر به انتخاب رئيسجمهور بعدي و تغيير در كابينه و
نحوه مديريت كشور ميشود در يك لايه عميقتر عرضاندام ملت ايران در برابر
دنيا و نوعي اعلاميه جهاني است كه براساس آن ايرانيان از هويت ملي، ديني و
تماميت ارضي خود دفاع ميكنند.
شايد بتوان اين بعد را جزو
مهمترين ابعاد انتخابات در كشور ما دانست.در واقع مردم كشورمان با حضور
خود در صحنه انتخابات روز جمعه كاري ميكنند كه هم عقل و هم شرع آن را
تاييد ميكند چرا كه حمايت از استقلال كشور در همه عرصهها فعاليتي عقلي و
شرعي است كه باعث نااميدي دشمنان خواهد شد.
علاوه بر موضوعاتي كه
مطرح شد برگزاري انتخابات و حضور قدرتمند مردم در اين عرصه نوعي روحيه
مشاركت و اثرگذاري را در مردم بالا خواهد برد و به آنها يادآوري ميكند كه
تصميم گيرندگان اصلي خودشان هستند و هر انتخابي را به سرانجام برسانند در
نهايت در سرنوشت همه مردم كشور تاثيرگذار خواهد بود.اين جنبه از اهميت
انتخابات در كشورما بخصوص براي قشر جوان كشور كه درصد زيادي از جمعيت را
تشكيل ميدهند به نوعي زمينهساز شكلگيري آينده آنها را نيز در برخواهد
داشت.
در ادامه مقاله امروز روزنامه رسالت نوشته محمد كاظم انبارلويي را با عنوان«روز خلق حماسه فرا رسيد» می خوانید: فردا
مردم ايران به پاي صندوقهاي راي براي تعيين سرنوشت كشور در چهار سال
آينده ميروند. بالاخره روز موعود فرا رسيد؛ روز خلق حماسه عظيم سياسي، روز
به رخ كشيدن اقتدار ملي، روز تضمين عزت و عظمت و سرافرازي ايران، روز "نه"
گفتن به ابرقدرتها و گرگهاي درنده جهاني، روز تصميمسازي و تصميمگيري
براي شكلگيري يكي از اركان نظام، روز شاد كردن دوستان انقلاب در سراسر
جهان و نااميد كردن استكبار جهاني، روز به رخ كشيدن وحدت و هوشياري ملي
براي عبور از مشكلات كشور و بالاخره روز انجام يك عمل صالح و يك فريضه ديني
و ملي فرا رسيد.
فردا مردم با نشاط و طراوت در نخستين ساعات
بامداد به صندوق ها هجوم ميآورند تا صفوف فشرده خود را به عنوان يك
رزمايش سياسي در منظر جهانيان به نمايش بگذارند.مردم جهان روز جمعه
ميخواهند ابعاد خلق حماسه سياسي را به نظاره بنشينند.
ملت ايران
غبار فتنه 88 را با هوشمندي و شجاعت و تدبير از سر و روي خود تكانده است و
با قامت استوار، مردانه ايستاده و نشان داده است از فتنه عبور كرده و به
سلامت خود را به ميدان رقابتهاي سالم،اخلاقي، قانونمند و آزاد يازدهمين
دوره انتخابات رياست جمهوري و چهارمين دوره شوراهاي اسلامي رسانده است.
رسانههاي اهريمني دشمن از دوگانهسازيهاي رقابت فرساينده و ضد اقتدار ملي
نااميد شده و پيامهاي طراحي شده خود را در اتاقهاي جنگ نرم براي
آشوبآفريني به سطل زباله ريختند.
مردم فردا هيچ دغدغهاي جز
دغدغه انتخاب اصلح ندارند. بيترديد هر كس، هر تشخيصي دهد و اين تشخيص
براساس ملاكات عقلي و شرعي باشد پيش خدا ماجور است. چرا كه اولا همه آراء
در سبد نظام ريخته ميشود و مشروعيت مردمي نظام را قوام ميبخشد، ثانيا آن
كسي كه انتخاب ميشود انشاءالله اصلح است و طبق قانون اساسي، رئيسجمهور
همه ميباشد و بايد به او به ديده احترام نگريست. اطمينان داريم خداوند،
فردا قلوب ملت ايران را به بهترينها هدايت خواهد كرد؛
- مردم دوست دارند رئيسجمهور آنها انس با خدا و قرآن داشته باشد.
- مردم دوست دارند رئيسجمهور آنها درد دين و درد نظام و انقلاب را داشته باشد.
- مردم دوست دارند رئيسجمهور آنها با اقتدار و با شجاعت با آمريكا صحبت كند و در مصاف با جهانخواران، كم نياورد.
- مردم دوست دارند رئيسجمهور آنها دست پاك و فسادستيز باشد.
- مردم دوست دارند رئيسجمهور آنها با انرژي و با نشاط و اهل تلاش و خستگيناپذير باشد.
- مردم دوست دارند رئيسجمهور آنها اهل تعامل با نخبگان، مشورتپذير، انتقادپذير و پاسخگو باشد.
- مردم دوست دارند رئيسجمهور آنها از جنس خودشان و ساده و بيآلايش باشد.
- و بالاخره مردم دوست دارند رئيسجمهور آنها منافع و مصالح ملي را خوب تشخيص دهد و به آن پايبند باشد.
اينها
معيارها و ملاكهاي تشخيص اصلح است. فردا هر كس كه به پاي صندوق راي
ميرود با تطبيق اين معيارها به نامزد مورد نظر خود راي ميدهد. مردم
هيچگاه اشتباه نميكنند. اگر اشتباهي صورت ميگيرد آن است كه فرد منتخب با
خروج از معيارها و ملاكها و پشت پا زدن به سوگند خود به عهد و پيمان خويش
با مردم پايبند نميماند.
از خداوند بخواهيم منتخب ملت تا آخر
دوره به عهد و پيمان خود با مردم پايبند باشد و ملاكها و معيارهاي
اصلحبودن را رعايت كند و نام نيكي از خود باقي بگذارد.همچنين از خداوند
بخواهيم همانطور كه هيجان عظيمي كه اكنون در ميان ملت ديده ميشود روز
جمعه نيز به اوج خود برسد و ايراني نيرومند و مردمي مقتدر و نظامي بزرگ و
بالنده از ميان رقابتهاي انتخاباتي سر برآورد. انشاءالله.
صبح امروز روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله خود را به«تحليل سياسي هفته»اختصاص داد: بسمالله الرحمن الرحيم
هفته
جاري سرشار از مناسبتهاي فرخنده است. ورود به ماه شعبان المعظم، هر چند
ما را يك گام به سوي ماه ضيافت الهي نزديكتر كرد ولي في نفسه به خاطر تعلق
به وجود گرامي پيامبر رحمت و ماه خطير عبادت و معنويت و فرصتي گرانبها
براي غبارروبي از اعمال، جهت حضور در ميهماني رمضان، از جلالت و عظمت خاصي
برخوردار است، ضمن اينكه در اين ماه كمك به محرومان، رفع حوائج مستمندان و
باز كردن گره از مشكلات مردم بسيار سفارش شده است.
از سوي ديگر
ماه شعبان به واسطه مواليد شريف و مائدههاي آسماني اش، غم را نيز از دل
ميزدايد و فضا را غرق در شادي و سرور ميكند. اين ماه بسيار خجسته و اعياد
شعف انگيزش از جمله ميلاد مبارك سرور آزادگان جهان حضرت امام حسين عليه
السلام و روز پاسدار در روز گذشته و امروز نيز ميلاد با سعادت سمبل ايثار و
وفاداري حضرت اباالفضلالعباس عليه السلام و روز جانباز و فردا نيز ولادت
مسعود سرور عارفان و زينت عابدان حضرت امام زين العابدين عليهالسلام و
همچنين در نيمه آن با ميلاد فرخنده گلشن دل افروز گيتي و مصلح كل عالم حضرت
بقيهالله الاعظم حجت بن الحسن(عج) از ويژگي خاصي برخوردار است كه آنرا به
اعياد شعبانيه مشهور كرده است.
در اين هفته تب و تاب انتخابات
نيز به اوج خود رسيد و در آخرين روزهاي تبليغات كانديداها، با استعفاي دو
تن از آنان، عرصه رقابت براي 3 كانديداي اصولگرا و 3 نامزد مستقل مهياتر
شد. فردا ملت ايران بار ديگر براي انتخاب رئيسجمهور جديد در حساسترين
شرايط به پاي صندوقهاي راي ميرود. فارغ از اينكه چه كسي از ميان اين شش
كانديدا، حائز اكثريت آرا خواهد شد، آنچه حائز اهميت است اينست كه مردم با
مشاركت خود، در محتواي شكل گيري تصميمات نظام حضور يافته و در تعيين سرنوشت
خويش نقش آفريني كنند.
مردم در سالهاي اخير بخوبي دريافتهاند كه
نبايد تحت تأثير شعارهاي بيپشتوانه و افراط گراييها فاقد منطق قرار
بگيرند بلكه بايد زمام امور اجرايي را دردست افرادي قرار دهند كه اهل منطق،
خرد جمعي، مصالح عمومي و اخلاق و ارزشهاي اسلامي باشند و از منازعات
افراطي و انحصارطلبيهاي جناحي خودداري كنند. متأسفانه كشور در سالهاي اخير
از ناحيه مديران اجرايي نالايق، خسارتهاي بسيار ديده لذا مصمم است با
حضور مقتدرانه خود در انتخابات، رئيس جمهوري را برگزيند كه عامل تقويت نظام
جمهوري اسلامي، توانمند در اجراي مسئوليتهاي سنگين و برآيند خواستههاي
مردم بوده و بتواند با عقلانيت و درايت بر مشكلات كشور فائق آيد.
رهبر
معظم انقلاب در ديدار ديروز اقشار مختلف مردم با ايشان درباره برنامه
رئيسجمهور آينده كه بايد حول محور حل مشكلات اقتصادي و كسب عزت ملي باشد
تأكيد كردند: "رئيس جمهور منتخب مردم بايد در راه پرعزتي كه ملت و نظام
انتخاب كردهاند، عاقلانه و مدبرانه به پيش برود. " حضرت آيتالله خامنهاي
با تجليل از شور و شوق مردم براي شركت در انتخابات افزودند: "حضور حداكثري
در پاي صندوقهاي رأي، از هر چيز ديگر براي كشور مهمتر است و ملت با حركت
مقتدرانه روز جمعه، بار ديگر دشمن را ناكام و نااميد خواهد كرد." در مسائل
خارجي، اين هفته تحولات سوريه، تركيه و عراق در صدر رويدادهاي خبري قرار
داشتند.
در سوريه تصرف شهر استراتژيك "القصير" توسط نيروهاي دولتي
را بايد نقطه عطف در بحران سه ساله اين كشور دانست كه تا حدود زيادي
سرنوشت و آينده اين كشور را روشن كرد. موفقيتهاي اخير نيروهاي دولتي در
مناطق مختلف سوريه كه طي چند هفته گذشته رخ داد و آزادسازي القصير نقطه اوج
آن بود، جبهه مخالف دولت سوريه را دچار ياس و سرخوردگي كرده است. اكنون،
اكثر محافل سياسي و ناظران بينالمللي اذعان دارند كه حكومت سوريه توانسته
است بازي غرب را به نفع خود برهم بزند و بشار اسد ابتكار عمل را دردست
دارد.
جالب است كه يك مقام ارشد رژيم صهيونيستي روز سه شنبه به
پيروزي حكومت سوريه در جنگ اعتراف كرد. وي گفت: از آن بيم داريم حكومت بشار
اسد كاملاً بر اوضاع مسلط شود و شرايط را به دوران قبل از شروع درگيريها
باز گرداند. از چند روز قبل، در عملياتي تازه، نيروهاي دولتي پس از تسلط بر
القصير، عملياتي را با نام "توفان شمال" آغاز كردهاند كه هدف اصلي آن
پاكسازي كامل شهر مهم "حلب" است. بيرون راندن شورشيان و تروريستها از اين
شهر، ميتواند به نااميدي كامل مخالفان بيانجامد و به خصوص در اجلاس ژنو،
شرايطي را ايجاد خواهد كرد كه دولت سوريه از موضع قدرت وارد مذاكره شده و
دست بالا را داشته باشد.
در تركيه براي دومين هفته، اعتراضات و
ناآراميها ادامه يافت و اكثر شهرهاي اين كشور شاهد برپايي تظاهرات عليه
سياستهاي دولت اردوغان بود در اسلامبول، ميدان "تقسيم" اكنون نماد مبارزه
مردم تركيه شده و محافل خبري با اشاره به انقلابهاي منطقه و انقلاب مصر،
آنرا "التحرير" تركيه عنوان كردهاند. ناآراميها در تركيه كه ابتدا از
اعتراض به ساخت يك مجتمع تجاري در يك پارك آغاز شد، به سرعت به اعتراضات ضد
دولتي تبديل گشت كه سرتاسر تركيه را در نورديد.
گسترش سريع ابعاد
اعتراضات در تركيه بيانگر اين واقعيت است كه برخلاف ادعاي دولت،
نارضايتيها در جامعه تركيه شديد است و اكثر مردم از سياستهاي دولت
اردوغان ناخشنود و عصباني هستند. دولت اردوغان كه با بهرهبرداري از وجهه
اسلام گرايي و توفيق نسبي در اقتصاد، به رفتارهاي مغرورانه و
ديكتاتورمآبانه روي آورده است به گونهاي كه خود را وكيل ديگر ملتهاي
منطقه براي دستيابي به آزادي قلمداد ميكند، اكنون با اين واقعيت تلخ روبرو
شده است كه وضع خودش دست كمي از ديگر حكومتهاي ديكتاتوري منطقه ندارد و
چه بسا، بعيد نيست ديكتاتور بعدي كه سقوط ميكند، دولت اردوغان باشد.
اين
هفته، نوري مالكي نخستوزير عراق به كردستان رفت و جلسه كابينهاش را در
كردستان تشكيل داد، با اين هدف كه بگويد دولت وي برخلاف تبليغات دشمنان،
دولتي مصالحه طلب است و همچنين اين اقدام اين پيام را نيز در برداشت كه
دولت مركزي بر كليه مناطق عراق اشراف دارد و اينگونه نيست كه دولت يك قسمت
از عراق باشد.
نوري مالكي در اين سفر با بارزاني رئيس تشكيلات
كردستان عراق نيز ديدار كرد و توافقهايي نيز به امضاي طرفين رسيد كه در
شرايط حساس عراق از اهميت برخوردار است. اهميت اين اقدام نخستوزير عراق در
اينست كه از چندي قبل موج خشونتها با هدف فشار بر دولت مالكي اوج گرفته
است و مخالفان وي با اقدامات جنايتكارانه و كشتار مردم كوچه و خيابان در
تلاش هستند تا حكومت نوري مالكي را ساقط كنند و يا دست كم، وي را به پذيرش
شرايط غيرقانوني و زياده خواهانه خود وادار سازند. ملت عراق كه دولت نوري
مالكي را انتخاب كرده است قطعاً اجازه نخواهد داد جريانهاي مخالف، كه از
هيچ گونه جنايتي ابا ندارند، اداره امور را به دست بگيرند و ديكتاتوري
تازهاي را به جاي ديكتاتوري بعث در عراق برپا كنند.
«10 پیامد بودجه 92 براي اقتصاد ايران»عنوان مقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد نوشته هادی کوزه چی را از نظر می گذرانید:
بالاخره بعد از گذشت حدود دو و نیم ماه از سال 1392، بودجه امسال به تصویب
مجلس شورای اسلامی رسید. چنین زمانبندی در ارائه بودجه و تصویب آن،
پدیدهای نادر در اقتصاد مدرن و قرن ۲۱ محسوب میشود. با توجه به وابستگی
شدید اقتصاد ایران به بودجه دولت و نقش آن در جهتدهی فعالیتهای اقتصادی
کشور، بررسی اعداد و ارقام لایحه پیشنهادی دولت و بودجه مصوب و آنچه در عمل
احتمالا محقق خواهد شد، نیاز ضروری تمامی فعالان اقتصادی کشور و بخش خصوصی
است.
مطالعه اجمالی لایحه پیشنهادی دولت و قانون مصوب، سوالات
اساسی را پیشروی کارشناسان اقتصادی قرار میدهد. در این مطالعه تلاش شده
ریسکهای اساسی پیشروی بودجه 92 و نیز سوالاتی که مطرح است از یکسو و برخی
از نتایج اقتصادی بودجه 92 مورد بررسی قرار گیرد تا فعالان اقتصادی کشور و
به خصوص بخش خصوصی، خود را برای این موارد آماده سازند. از آنجایی که هنوز
تمام موارد مصوب مجلس به صورت کامل در دسترس عموم قرار نگرفته است، در
برخی از موارد به لایحه پیشنهادی دولت ارجاع شده است. همچنین تمرکز اصلی
روی بودجه عمومی کشور میباشد و به بررسی بودجه شرکتهای دولتی
نپرداختهایم.
علامت سوال بزرگ برای تحقق درآمدها
درآمدهای
برنامه ریزی شده برای دولت در بودجه، به 4 بخش اصلی قابل تفکیک است: الف)
فروش نفت، گاز و میعانات نفتی، ب) عوارض و مالیات، ج) فروش داراییهای دولت
و خصوصی سازی و د) سایر درآمدها. در ادامه به ریسکهای جدی مربوط به تحقق
هریک از اجزاي درآمدی دولت در سطح پیشبینی شده اشاره شده است:
1.
نفت: متاسفانه طی یک سال گذشته، به واسطه تحریمهای ظالمانه کشورهای غربی و
جنگ اقتصادی شکل گرفته علیه کشورمان، صادرات نفت کشور بیش از 50 درصد کاهش
داشته است. در کنار کاهش میزان صادرات که به کاهش درآمد منجر شده است،
شاهد افزایش هزینههای جانبی صادرات نفت و کارمزدهای تبادل ارزهای محلی
فروش نفت، بیمه و... میباشیم. چشم انداز تحریمها با توجه به نزدیک شدن به
تحریمهای سنگین مصوب اول جولای 2013 مثبت نمیباشد و به احتمال بالایی
این تحریمها سبب کاهش صادرات نفت و میعانات گازی کشور خواهد شد. همچنین با
توجه به وضعیت اقتصاد جهانی، قیمت نفت احتمالا در همین ارقام باقی خواهد
ماند یا کاهشی خواهد بود.
این موارد نشان دهنده این است که پیش
بینی صادرات 3/1 میلیون بشکهای نفت و میعانات گازی با قیمت 95 دلار بسیار
خوشبینانه میباشد و به احتمال بالایی تحقق نخواهد یافت. در صورتی که روند
سال گذشته در کاهش صادرات ادامه یابد، شاید در بهترین حالت، امکان تحقق
صادرات 1 میلیون بشکهای نفت و میعانات گازی و درنظر گرفتن هزینههای جانبی
برای صادرات نفت با توجه به تجارب موجود، منطقیتر باشد.
همچنین
در 3 ماه اول سال، بخشی از درآمد ارزی کشور به صورت ارز رسمی 1226 تومان،
صرف عرضه کالاهای اساسی به مردم و بازار شده است، در حالی که رقم فروش ارز
در بودجه حدود دو برابر رقم فوق است. در صورتی که از بخشی از سال مثلا از
تابستان، بانک مرکزی نسبت به حذف ارز مرجع اقدام كند ماید، درآمد معادل
ریالی پیشبینی شده در بودجه محقق نخواهد شد.
به این ترتیب مجموعا
به نظر میرسد که احتمالا حدود 30 تا 50 درصد از درآمدهای ریالی پیشبینی
شده از محل فروش نفت و میعانات گازی در عمل در سال 92 محقق نشود.
2.
عوارض و مالیات: بخشی از این جزء، مربوط به عوارض گمرکی است. واردات 2 ماه
اول سال 92 نسبت به مدت مشابه سال 91، کاهش 33 درصدي را تجربه کرده است.
با توجه به اینکه واردات کالاهای اساسی که عموما توسط دولت صورت میگیرد،
در این مدت افت کمتری را تجربه کرده است، میتوان نتیجه گرفت که کاهش
واردات بخش خصوصی بیش از 33 درصد بوده است. از آنجا که عوارض واردات
کالاهای اساسی اندک است و عوارض گمرکی واردات عموما از بخش خصوصی اخذ
میشود، میتوان انتظار داشت که با تداوم روند فعلی واردات و کاهش آن در
سایه تحریمها، دریافت عوارض واردات حدود 50 درصد کاهش یابد. باید توجه
داشت که در صورت اجرایی شدن تحریمهای مصوب اول جولای 2013، امکان افت
بیشتر واردات وجود دارد.
همچنین با توجه به فضای کسبوکار کشور و
رکود موجود در کشور، تحقق درآمدهای مالیاتی از اشخاص و شرکتها به میزان
بیش از سال 91، دور از دسترس به نظر میرسد. همچنین کاهش قدرت خرید مردم
نیز تحقق مالیات ارزش افزوده به میزان پیشبینی شده را با سوال مواجه
مینماید.
3. فروش داراییهای دولت و خصوصی سازی: تجربه خصوصی
سازیهای اخیر نشان داده است که فروش داراییهای دولت عموما به صورت تهاتر
بدهی دولت به نهادها صورت میگیرد یا در صورت خرید توسط نهادهای فوق، عموما
به صورت قسطی مبلغ آن پرداخت میشود. این امر سبب تفاوت قابل توجه بین
جریان نقدی ناشی از فروش داراییهای دولت و بودجه میشود و نیاز نقدی دولت
به پرداخت هزینهها را مرتفع نمیكند. به این ترتیب شاید بایستی منتظر
افزایش بدهی دولت به بخش خصوصی و نظام بانکی برای جبران تفاوت بین جریان
نقدی و ترازنامهای بودجه 92 ناشی از این جزء باشیم. همچنین به نظر میرسد
که اکثر شرکتهای بزرگ و سودده دولتی در سالهای گذشته به نهادها واگذار
شده است و تحقق ارقام فوق را مشکلتر میكند.
4. سایر درآمدها: با
توجه به تجربه سال 91 و سود پایین اوراق مشارکت نسبت به تورم موجود در
کشور، میزان تحقق موارد پیشبینی شده برای فروش اوراق مشارکت محل تردید
است. تحقق سایر اجزای درآمدی متصور در این بخش نیز بعضا با علامت سوال
مواجه است.
موارد فوق نشان میدهد که بسته به شرایط و شدت تحریمها
و فضای کسبوکار در کشور، احتمالا حدود 25 درصد تا 50 درصد درآمدهای متصور
برای سال 92، در عمل محقق نخواهد شد و باید منتظر کسری بودجه شدید سال 92
باشیم.
بررسی احتمال کاهش و مدیریت هزینهها
بر اساس
اخبار منتشر شده، در حدود یک سوم بودجه عمرانی مصوب سال 91، در عمل تخصیص
یافته است. با توجه به تورم نقطه به نقطه بالای 40 درصد در کشور و افزایش
هزینههای پروژهها در سایه بحران ارزی در حدود 50 درصد تا 100 درصد در یک
سال گذشته، تصویب بودجه عمرانی در حدود ارقام بودجه مصوب سال 91، نشان
دهنده انقباض جدی بودجه عمرانی است. در صورتی که فرض شود که سال قبل مجموعا
سال بهتری به لحاظ مالی برای دولت بوده است (با توجه به اینکه این سال،
سال اول شدت گرفتن تحریمها در عمل است) میتوان انتظار داشت که تخصیص
بودجه عمرانی در عمل کاهش قابل توجهی نسبت به بودجه مصوب 92 و میزان تخصیص
داده شده در سال 91 خواهد داشت. پیمانکاران بخش خصوصی برای این اتفاق باید
آمادگی لازم را داشته باشند.
درآمدهای نفتی کشور در سال 90 در
حدود 110 میلیارد دلار بوده است (احتمالا در حدود 3 برابر درآمد سال 92) و
به نظر میرسد که دولت و وزارتخانه بر اساس درآمد فوق، هزینههای خود را
تنظیم کرده اند! با توجه به چسبندگی بودجه جاری دولت و سهم بالای آن در کل
بودجه عمومی کشور، سمت هزینهها شاید در بهترین حالت و با مدیریت جدی و
جهادی هزینهها و تقوای هزینه ای، امکان کاهش در حدود 10 درصد را در عمل
داشته باشد.
پیامدهای بودجه 92
به نظر میرسد که در عمل،
اتفاقات زیر پیامدهای احتمالی بودجه مصوب و لایحه ارائه شده میباشند که
اثرات قابل توجهی روی اقتصاد کشور و فعالان بخش خصوصی خواهد داشت:
1.
افزایش قیمت فروش ارز: بهترین، در دسترسترین و نقدترین درآمد موجود برای
دولت، افزایش قیمت فروش ارز در بازار برای جبران کاهش درآمدهای پیشبینی
شده میباشد. هرچند که این امر ممکن است به دلیل نتایج تورمزای آن، گزینه
جذابی برای دولت و بانک مرکزی نباشد، ولی در عمل سادهترین و دردسترسترین
راهکار عملی میباشد.
2. عدم تخصیص و تحقق بخش عمدهای از بودجه
عمرانی: در شرایط اضطرار، اولین صرفه جویی، کاهش یا حذف هزینههای غیرضروری
و پروژههای توسعهای است. به این ترتیب احتمالا امسال، میزان تخصیص بودجه
عمرانی با درنظر گرفتن تعدیل تورم، کمتر از سال 91 خواهد بود. پیمانکاران
بخش خصوصی و فعالان پروژههای دولتی، باید این موضوع را مدنظر قرار دهند.
در عمل پیش بینی میشود، بودجه عمرانی تخصیص یافته به 5 درصد تا 10 درصد
بودجه عمومی خواهد رسید و سایر بودجه، صرف امور جاری خواهد شد.
3.
افزایش بدهی به بخش خصوصی: در صورت ارائه کالا و خدمات به دولت توسط بخش
خصوصی در قالب هزینههای جاری و عمرانی، بخش عمدهای از موارد فوق به
حسابهای دریافتنی بخش خصوصی و طلب از دولت تبدیل خواهد شد. این امر فشار
نقدینگی بالایی به بخش خصوصی منتقل خواهد کرد و یکی از نتایج آن، افزایش
بدهی معوق و غیرمعوق بخش خصوصی به نظام بانکی خواهد بود.
4.
افزایش بدهی دولت به نظام بانکی و بانک مرکزی: یکی از راهکارهای دولت برای
جبران کاهش درآمدها، استفاده از منابع نظام بانکی و استقراض از بانک مرکزی
خواهد بود.
5. افزایش پایه پولی ناشی از تبدیل ارز به ریال: با
توجه به مشکلات ناشی از تحریم، بخشی از درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت،
فقط به صورت دفتری به حسابهای بانک مرکزی منتقل خواهد شد که نتیجه آن
افزایش ذخایر ارزی کشور و داراییهای ارزی بانک مرکزی میباشد. بانک مرکزی
در عمل به دلیل محدودیتهای ناشی از تحریم، امکان استفاده از ارز فوق را
نخواهد داشت، ولی ریال معادل آن به حساب خزانه واریز خواهد شد که به افزایش
پایه پولی منجر خواهد شد. احتمال تشدید «ریالیسازی موجودیهای صندوق
توسعه ملی» نیز در این راستا محتمل میباشد.
6. عدم امکان تسویه
بدهیهای موجود دولت به بخش خصوصی، سازمان تامین اجتماعی و بانکها: در حال
حاضر دولت در مجموع بیش از 100 هزار میلیارد تومان به سه نهاد فوق بدهکار
است که هیچ راهکار قابل توجهی در بودجه برای پرداخت و تسویه آن درنظر گرفته
نشده است. با توجه به توضیحات ارائه شده در این بررسی، باید انتظار افزایش
رقم فوق را در سال 92 داشته باشیم.
7. فشار به بخش خصوصی برای
دریافت مالیات بیشتر: یکی از راهکارهای احتمالی دولت برای جبران کاهش
درآمدها، احتمالا این مورد خواهد بود.
8. مشارکت دولت در سود
صنایع پربازده مانند پتروشیمیها، معادن و پالایشگاهها از محل اخذ عوارض
جدید و احتمال اخذ عوارض صادرات با توجه به سود بالای صادرات؛ در شرایط
نامساعد اقتصادی برای دولت، احتمالا رویکرد اخذ مالیات بیشتر از فعالیتهای
اقتصادی سودآور پیگیری خواهد شد.
9. افزایش مطالبات معوق بانکها
از بخش خصوصی در سایه نامناسب شدن بیشتر فضای کسب و کار، افزایش نرخ ارز،
افزایش بدهی دولت به بخش خصوصی و تحریمها؛ این امر در حقیقت تداوم اتفاقات
تلخ تجربه شده در دو سال گذشته در اقتصاد کشور میباشد. نمود دیگر این
پدیده که ناشی از عدم چرخش مناسب نقدینگی در اقتصاد کشور میباشد، افزایش
شدید چکهای برگشتی بهرغم رشد بالای نقدینگی در کشور است.
عموما
زمانی که رشد نقدینگی بالا است، انتظار میرود که معاملات از روانی بالایی
برخوردار باشkد، که به دلیل وابستگی اقتصاد کشور به دولت و قفل شدن چرخش
نقدینگی در بخش بزرگی از اقتصاد در سایه روند تشریح شده در فوق، شاهد جهش
سنگین میزان چکهای برگشتی در سالهای اخیر هستیم. این پدیده اصطلاحا بحران
نقدینگی نامیده میشود. در حقیقت سیکل به صورت زیر است: شروع مشکلات از
بخش دولت، عدم پرداخت تعهدات به بخش خصوصی و ایجاد سلسله مراتب مشکلات در
بخش خصوصی مانند برگشت خوردن چکها، حقوقهای معوق مانده کارگران،
بدهیهای تولیدکنندگان به بانکها، سازمان تامیناجتماعی و دارايی و سایر
فعالان اقتصادی.
10. کاهش سرمایه گذاری توسط بخش خصوصی و دولتی که
نتیجه آن کاهش اشتغال و افزایش بیکاری است نتیجه پیامدهای ذکر شده در
بندهای فوق میباشد. کاهش رشد اقتصادی کشور و منفی شدن آن، نیز در سایه
تحولات فوق، متاسفانه دور از ذهن نمیباشد.
به این ترتیب، عدم
توازن احتمالی و کسری بودجه پنهان در بودجه 92 و سیاست مالی نامناسب با
شرایط تحریمهای موجود، اثرات گستردهای بر سیاست پولی، نرخ ارز، تورم،
نظام بانکی، بخش خصوصی و فضای کسب و کار کشور در سال 92 به همراه خواهد
داشت.