آمدن هاشمی و ریاست وی بر قوه مجریه همان چیزی است که جامعهشناسان از آن به عنوان ایجاد ساختاری متصلب در عرصه سیاسی یاد میکنند.
در فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» ساخته برادران کوئن، شخصیت اصلی فیلم که حالا به سنین کهنسالی رسیده است در سکانس پایانی با گله از زمان حال به دنبال عصر طلایی زمان خود میگردد و آرزوی بازگشت به آن زمان را دارد.
البته نوستالژی بازگشت به گذشته در قلب و روح تمام انسانها زنده است بخصوص زمانی که سایه کهنسالی بر قامت انسان سایه میافکند.
در آخرین روز ثبتنام انتخابات ریاست جمهوری آیتالله هاشمی رفسنجانی که حالا پای به هشتادمین سال زندگی خود گذاشته است، با حضور در وزارت کشور برای رقابت در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کرد.
*فولاد آبدیده و فروش دلار زیر قیمت بازار
انصافا نمیتوان از قابلیتهای آیتالله 80 ساله در عرصه سیاست چشمپوشی کرد. تجربه دو دوره ریاست جمهوری و همچنین سالها ریاست مجلس شورای اسلامی در سختترین شرایط انقلاب اسلامی از هاشمی رفسنجانی فولادی آبدیده ساخته است که نظیر آن را کمتر میتوان در بین سیاستمداران ایرانی پیدا کرد.
هاشمی رفسنجانی تجربه بسیار بالایی در عرصه سیاست دارد و الفبای کشورداری را به خوبی میداند. اقتصاد را شاید بهتر از تمام بازاریها میفهمد و حتی صرافیها هم با شنیدن خبر آمدنش حاضرند دلار را حتی برای یک روز هم که شده، صد تومان زیر قیمت بفروشند.
اما همه این تواناییها یک اما دارد و آنهم اینکه شاید دیگر جایی برای پیرمردها در عرصه سیاست اجرایی و مدیریتی کشور وجود ندارد و به همان دلیل سادهای که در تمام کشورهای دنیا تغییرات مدیریتی روی میدهد و آن هم چیزی نیست جز گردش نخبگان که رمز تداوم هر کشوری محسوب میشود.
*ایران جوان شده است
هم اکنون ایران سومین کشور دارای جمعیت جوان در جهان است و بخش اعظم جمعیت کنونی کشور زیر 30 سال سن دارند. بیش از 70 درصد ایرانیان امروزی در فضای پس از انقلاب اسلامی پرورش یافتند. یک جمعیت جوان انبوه با سلایق و علایق خاص دوران جوانی که انتظاراتی متفاوت از تمام نسلها در قبال دولتمردان دارد.
نکته قابل توجه در مورد این جمعیت جوان، تحصیلکرده بودن آنان است. امروز به مدد سیاستهای عالی نظام جمهوری اسلامی ایران دهها دانشگاه در نقاط مختلف کشور تاسیس شده است و مردان و زنان جوان ایرانی در رشتههای مختلف و با گرایشهای گوناگون در مقاطع کارشناسی تا دکتری به تحصیل پرداختند.
واقعیت آن است که حضور این نیروی عظیم و دگرگون ساز در صحنه کشور باید بسیار جدی گرفته شود و ابعاد و گستردگی عمق حضور این نیروها توجه کافی شود.
*نسلی که به دنبال پرچمداری در عرصه سیاسی است
ممکن است برخی تصور کنند که خواست این نسل تنها به برخی از مسائل خاص مانند ازدواج، مسکن واشتغال محدود میشود اما این نسل خواستههای دیگری هم دارد و میخواهد پرچمدار تحول سیاسی و اجتماعی در جامعه خود شود و در صورت استفاده از این نسل جوان است که میتوان نیروی محرکه بسیار قدرتمندی را در عرصههای مختلف از جمله سیاست اندیشید.
در متن این نسل جدید هسته مرکزی از نخبگان فکری وجود دارد که کم و بیش در ردههای پایینی و میانی مدیریتی کشور حضور داشتند و به دلیل پیوند با مشاغل تخصصی خود را صاحب نظر میدانند. واقعیت آن است که دو دهه تداوم حضور برخی مدیران در مناسب عالی سبب شده است تا این هسته مرکزی از نخبگان فکری که عمدتا از نسل انقلاب و دارای توان بالای علمی و مدیریتی هستند، احساس کنند که جامعه به رکود، انجماد و عدم پویایی در ساختار سیاسی قدرت مبتلا شده و راه را بر چرخش و گردش نخبگان بسته است.
*گردش نخبگان ضرورتی انکارناپذیر
فقدان مکانیزمهای مناسب برای تحرک و پویایی نخبگان و انتقال متناوب اهرمهای مدیریت اجتماعی به نخبگان جدید بخصوص در عرصههای مدیریت اجرایی میتواند سبب شود تا ناامیدی در بخش مهمی از نخبگان و طبقه اجتماعی کشور گسترش یابد. در شرایط کنونی و در شرایطی که نسل جدیدی از نخبگان فکری و جوانان کشور که به عرصه بلوغ سیاسی رسیدهاند، به طور حتم باید به دنبال جایگاه مناسب برای این نخبگان بود اگر ساختار سیاسی جامعه از پویایی و انعطاف لازم برخوردار باشد گردش سیال نخبگان امکانپذیر میشود و این تحول میتواند به شکل متناوب به تجدید حیات و نوزایی جامعه بیانجامد و مدیران و سبب جوانی مدیران و نخبگان حاکم و شکوفایی جامعه شود. از جوامعی که نخبگان حاکم تنها در میان شبکهای کوچک از گروههای ویژه صورت میگیرد، نه تنها گردش نخبگان درجامعه امکانپذیر نمیشود بلکه فرایند فوق به رکود، نارضایتی و سرانجام تعرضهای ساختاری میانجامد که میتواند روند پیشرفت هر کشوری را با خطر روبرو کند.
*حضور حذفی آیت الله در انتخابات ریاست جمهوری
باز هم به اول داستان برمیگردیم و حضور آیتالله 80 ساله در وزارت کشور و ثبتنام برای انتخابات ریاست جمهوری که البته با استقبال سیاسیون و برخی نخبگان اقتصادی روبرو شد. باز هم میگوییم آیتالله 80 ساله ما «پیر عرصه سیاست و مدیریت» است اما نمیتوان این واقعیت را کتمان کند که به فرض بعید، به قدرت رسیدن احتمالی هاشمی بزرگترین مانع برای آن چیزی است که ما به عنوان چرخش نخبگان در جامعه میشناسیم.
حتی در نگاه اول حضور هاشمی مجال عرض اندام به برخی سیاستمداران جوانتر را هم نمیدهد. اشخاصی همچون حسن روحانی، اسحاق جهانگیری، محمد شریعتمداری و محمدرضا عارف از جمله این سیاستمداران هستند.
*رشته های جوانانی که پنبه شد
روحانی، تجربه 16 سال ریاست دبیرخانه شورای امنیت ملی را دارد. جهانگیری نیز با داشتن چندین دوره سابقه وزارت و استانداری از مدیران باتجربه کشور در عرصههای مختلف محسوب میشود.
عارف خود را گزینهای میداند که نظام وی را برای روز مبادا در آب نمک خوابانده است. تمام این مدیران، انتخابات سال 92 را فرصتی برای حضور خود و ارایه یک فکر نوین در عرصه سیاست میدانستند اما آیتالله 80 ساله تمام رشتههای آنها را پنبه کرد و به نظر میرسد تمام آنها یا باید به نفع هاشمی کنار بروند و یا با قبول سمتی در ستاد وی خود را همچنان در ساختار قدرت و رقابت انتخابات ریاست جمهوری نگه دارند.
*هاشمی و جنگ با بدنه مدیریتی جوان
همانگونه که آمدن هاشمی در عرصه انتخابات، سیاستمداران جوان تر را به کنار زد، به طور حتم سبب نوعی بازگشت به عقب در عرصه مدیریتی کشور خواهد شد.
وزارتخانهها وزرایی خواهد یافت که همچنان معتقد به راهبردهای 20 سال گذشته است؛ در حالی که نمیتوان این واقعیت را نفی کرد که بدنه کارشناسی دولت و مدیران میانی از نسلی هستند که دیگر به دنبال افکار قدیمی نیستند.
این نسل به دلیل پیوند با مشاغل تخصصی، خود را صاحبنظر میداند و عموما از نگرش انتقادی نسبت به عملکرد مدیران رده بالا برخوردار است.
این نسل به دنبال خون تازه در عرصه مدیریت کشور است و حضور تفکری که متعلق به دهه اول و دوم انقلاب است و نشان داده است که به آن پایبند است میتواند موجب تعارضات جدی در بدنه مدیریتی و اجرایی کشور شود.
*جایی برای پیرمردها نیست
آمدن هاشمی و ریاست وی بر قوه مجریه همان چیزی است که جامعه شناسان از آن به عنوان ایجاد ساختاری متصلب در عرصه سیاسی عنوان میکنند.
هاشمی رفسنجانی و تیم وی به طور حتم میدانند که ایران و تیم بوروکراسی و اداری دولت دیگر همان بدنه و تیم 20 سال پیش نیست. در طول 20 سال گذشته دهها هزار جوان تحصیلکرده وارد این بدنه شدند و مناسب مدیریتی میانی را در اختیار گرفتند.
آیت الله هاشمی نیک میداند که یا باید پی جنگ با این بدنه کارشناسی جدید را به تن بخرد و یا تفکرات خود را به صورت مبنایی تغییر دهد. اما آیا 80 سالگی میتواند سنی برای تحول فکری مدیریتی محسوب شود.
نگاهی کوتاه به بیانیه اول هاشمی رفسنجانی به خوبی نشان میدهد که واژگان وی با 20 سال گذشته هیچ تفاوتی نکرده است. هاشمی هنوز خود را منجی میداند که با منت بر سر مردم خود را خرج آنان کرده است و البته باید مردم با کمال شکرگذاری از این فداکاری جانانه، فرش قرمز برای حضور وی پهن کند! هاشمی بداند که واقعا «جایی برای پیرمردها» در پاستور نیست.
آقای خوز نیوز سایت دیگه ای نبود به جز فارس ؟