حمله موشکی ۳۰ مهرماه سال ۱۳۶۲ به مسجدسلیمان با شهادت ۱۲۰ نفر و جانباز شدن بیش از ۲۵۰ نفر سندی برجسته از تاریخ دفاع مقدس و جنایات جنگی رژیم بعث است که به عنوان وسیعترین حمله موشکی دشمن متجاوز نام گرفت.
۲ سال از استخدامم در آموزش و پرورش گذشته بود که پس از گذراندن یک روز کاری برای استراحت و دیدن دختر پنج روزهام راهی خانه شدم.
عقربههای ساعت حدود ۱۴ را نشان میداد که با خانواده دور هم جمع شده بودیم ولی به علت حملات پی در پی عراق به شهرهای مختلف کشورمان استرس و نگرانی زیادی بر خانه حاکم بود.
این بار تهدیدهای جدیدی شنیده و بیان میشد عراق از کشورهای مستکبر جهانی مانند آلمان، انگلیس، فرانسه و شوروی سابق سلاحهای پیشرفتهای گرفته بود و احتمالا حملات هوایی خود را بیش از قبل خواهد کرد.
ساعت به ۱۶ که رسید نخستین انفجار اهالی خانه را وادار به خروج از منزل کرد؛ اصابت یک موشک ۹ متری اسکاد لرزه بر اندام خیابانها انداخت؛ فاصله ۱۰۰ متری تا محل اصابت موشک طی شد و آنچه نباید، اتفاق افتاد.
من و دوستانم طبق قرار قبلی و تصمیم برای مستندسازی وقایع جنگ، دوربین به دست به خیابان آزادی پشت ساختمان دفتر روزنامههای اطلاعات و کیهان به فاصله کمتر از ۳۰۰ متر از منزل رسیدیم و کمک به مجروحان و تصویربرداری را با یک چشم اشک و یک چشم خون برای از دست دادن همشهریان آغاز کردیم.
از طرفی هم باید بر احساسات خود مسلط میشدیم تا بتوانیم به وظیفه محوله برای ثبت و ضبط تصاویر عمل کنیم.
تجمع نیروهای خودجوش مردمی برای کمک به آسیبدیدگان به قدری زیاد بود که در برخی مواقع از جمعیت خواسته میشد مکان را برای رسیدگی بهتر خلوت کنند؛ همه مشغول کمک بودند که پس از دقایقی صدای انفجار مهیب دیگری محوطه را پر کرد.
این بار موشک به پشت تپه مجاور اصابت کرده بود، جمعیت به سمت دود و غباری که به آسمان بلند شده بود، دویدند؛ موشک به سبزآباد اصابت کرد و از منازل مسکونی کمی فاصله داشت و افراد کمتری شهید و منازل کمتری تخریب شدند.
باز هم عکسبرداری و تصویربرداری را ادامه دادیم که پس از حدود ۳۵ دقیقه دوباره شی نورانی در آسمان نمایان و اعلام شد محل را ترک کنید زیرا احتمال دارد موشک به محل تجمع اصابت کند.
به سمت تپه حرکت کردیم و هنوز به بالای تپه نرسیده بودیم که موشک سوم با انفجار مهیبتری به خیابان ۱۷ شهریور اصابت کرد، به سمت محل اصابت موشک دویدیم.
این بار وقتی گوینده حادثه را مرور میکند بغض گلویش را میفشارد و اشکهایش سرازیر میشوند چرا که پوست سر یک زن با موهای افشان بر روی سیم تیر برق را به خاطر میآورد؛ مشخص است بر اثر انفجار، پوست سرش پرتاب شده است.
موشک به جنب مدرسه ۱۷ شهریور اصابت کرد؛ اگرچه مدرسه تعطیل بود ولی چیزی از تلخی حادثه کم نمیکرد چراکه حدود ۲۰ نفر از اهالی خیابان و حدود ۱۰۰ نفر از افرادی که برای امدادرسانی آمده و یا در حال عبور از خیابان بودند، در این حادثه شهید شدند.
خیابان به علت کم عرض بودن مسیر و تصادف ۲ دستگاه تراکتور و تاکسی مسدود شده بود که همان موقع موشک اصابت کرد؛ بر اثر اصابت موشک، حفرهای به عرض ۲۰ متر و عمق ۱۰ در ۱۵ متر در خیابان ایجاد شد.
تصاویری بسیار تکان دهنده از دستهای خونین گرفته تا سر جدا شده از بدن راننده تاکسی و زخمیهایی که از درد به خود میپیچند ضبط شد و متاسفانه تعداد افراد شهید شده و آسیب دیده مشخص نبود البته بعدا آماری اعلام شد که به نظر کمتر بیان شده و تعداد شهدا و مجروحان بیش از آن بود.
نیروهای امدادی رسیدند، ما نیز پس از دقایقی که به خود آمدیم دوباره تصویربرداری را آغاز کردیم؛ اجساد شهدا و زخمیها به سمت بیمارستانهای ۲۲ بهمن و امام خمینی(ره) منتقل شدند.
تعداد زخمیها زیاد بود ولی کادر بیمارستانی و امدادگران با جان و دل به مجروحان رسیدگی میکردند؛ خبری از مرخصی پرستاران یا استراحت و شیفت نبود و تمامی کادر پزشکی همراه با مردم عادی احساس مسوولیت کرده و برای کمک به مصدومان به بیمارستانها شتافتند.
غروب خونین ۳۰ مهر به تاریکی شب رسید و ما به خانه برگشتیم و حادثه را برای خانواده نگران تعریف کردیم ولی استرس و وحشتی که بین اعضای خانواده حاکم بود، قابل توصیف نیست.
اینها گفتههای داریوش باقرفر یکی از فعالان فرهنگی مسجدسلیمان است که در سال ۶۲، ۲۴ سال سن داشته و به خاطر علاقه به خبرنگاری در دوران جنگ تحمیلی همراه با دوستانش مستنداتی تهیه کرده است.
بهرام باقرفر یکی از پسر عموهای این فعال فرهنگی نیز هنگام عبور از خیابان دچار موج انفجار از ناحیه مغز و گوش شد ولی هیچگاه به بنیاد شهید مراجعه نکرد و چندی پیش نیز به رحمت ایزدی پیوست.
حادثه بسیار تلخ بود؛ در روز تشییع پیکرهای شهدا مسوولان ناچار شدند مراسم را در استادیوم ورزشی برگزار کنند.
پیکرهای شهدا در قبرستان کلگه، نفتون، بی بی یان چهار بیشه و روستاها به خاک سپرده شدند و همه این آرامستانها با نام «قطعه شهدا» مزین شدند.
امام خمینی (ره) وسیع ترین حمله موشکی را محکوم و سه روز عزای عمومی اعلام کرد؛ هیات سه نفرهای به ریاست آیت الله یزدی به نمایندگی از رهبر به مسجدسلیمان اعزام شد و وزرات امور خارجه با تسلیم نامهای به دبیرکل سازمان ملل نسبت به این جنایت انسانی عراق علیه شهروندان مسجدسلیمانی اعتراض کرد.
به گفته این فعال فرهنگی، متاسفانه تاریخ نگاری مناسبی از حضور بختیاریها در دوران مختلف نشده است حال آنکه از فتح قندهار تا فتح تهران و دوران دفاع مقدس، دفاع ضد استعماری، دفاع از مرزها و مبارزه با انگلیس نقش بسیار پررنگ و اثرگذاری داشتند ولی هیچ واقعه نگاری درستی نشده است.
باقرفر که معتقد است خود و سایر همکارانش کوتاهی زیادی در ساخت مستند و تهیه کتاب داشتهاند از ۱۰ سال پیش مطالبی درخصوص دفاع مردم در شهرها و مقاومت مردم مسجدسلیمان در دوران دفاع مقدس آغاز کرده است و قصد دارد کتابی متناسب، مستند و واقعی تهیه کند به همین منظور به دنبال آمار واقعی برای چاپ کتاب است تا حق همه شهدا و جانبازان ادا شود.
وی که تصویربرداری زیادی از دوران دفاع مقدس در مسجدسلیمان کرده و از سال ۷۲ نیز همکاریهایی با روزنامه اطلاعات دارد، معتقد است اگر همه همکاران همکاری لازم را داشته باشند میتوان فیلم مستند جامعی در این خصوص تهیه کرد.
تک تک مردم مسجدسلیمان این حوادث فاجعه بار و وقایع تلخ را با پوست و استخوان خود درک کردند و چارهای جز مقاومت نداشتند؛ در این بین، تنها چند درصد مردم به روستاها رفته بودند تا از حملات دشمن در امام بمانند.
مردم فوج فوج فرزندانشان را به جبهه میفرستادند و خودشان نیز در شهر مقاومت میکردند؛ اینها داستان مردمی است که ۹۰بار مورد حمله رژیم بعث قرار گرفته و در یک روز ۱۲۰ شهید و ۲۴۰ جانباز تقدیم کرده است.
مردم مسجدسلیمان انتظار دارند ۳۰ مهرماه به عنوان نماد مقاومت و شهادت طلبی مردم خوزستان نامگذاری شود.