حمایت از مظلوم تنها یک فضیلت اخلاقی نیست؛ سنتی الهی و شرطی برای رهایی جامعه از فروپاشی است.
حمایت از مظلوم فقط یک انتخاب اخلاقی نیست؛ یک فرمان الهی است. قرآن به کسانی که زیر بار ستم قرار گرفتهاند، اجازه ایستادگی داده و این اجازه، از دل همان ظلمی برمیخیزد که بر آنها رفته است. وقتی خداوند خود را یاور مظلوم معرفی میکند، یعنی هر قدمی در حمایت از او، همسو با اراده الهی است.
عدالت در منطق الهی، اصل تغییرناپذیر عالم است. خدا ستم نمیکند؛ این انسانها هستند که به یکدیگر و حتی به خودشان ظلم میکنند. ستمگران، به تعبیر قرآن، در شقاوتی عمیقاند؛ در جدایی از حق، بییار و یاور رها شدهاند. پس حمایت از مظلوم یعنی همپیمانی با نظامی که خدا برای برپایی حق طراحی کرده است
اما این مسئله فقط به ایمان خلاصه نمیشود. سعادت انسان، چه در دنیا و چه در آخرت، در گروی پیمودن راهی است که ظلم را نمیپذیرد. هدایت یک انسان از تاریکی به روشنایی، ارزشی معادل آزاد کردن یک بنده دارد. پس رهانیدن مظلوم از وضعیت ستمدیدگی، خود یک عمل رهاییبخش و زمینهساز رشد جمعی است.
از سوی دیگر، قوانین بشری هرچند ضروریاند، اما بهتنهایی کافی نیستند. تاریخ نشان داده است که همین نظامها گاه خود به ابزار ظلم بدل شدهاند؛ از استعمار گرفته تا بردهداری. حتی مفاهیمی مثل نوعدوستی و وطندوستی، بدون پشتوانهای عمیقتر، نمیتوانند مانع تجاوز به حق دیگران شوند.
حمایت از مظلوم، انعکاس رحمت و کرامت الهی در رفتار انسانهاست. این حمایت، تنها به معنای کمک مادی یا حتی عاطفی نیست؛ یعنی قرار دادن خود در صفی که به اصلاح دنیا و برپایی عدالت میاندیشد. صفی که خدا وعده داده است به پیروزی خواهد رسید.
آری حمایت از مظلوم، بخشی از سنت الهی است. اگر این حمایت رها شود، جامعه دیر یا زود در ورطه بیاعتمادی و فروپاشی اخلاقی سقوط خواهد کرد. اما وقتی مردم در کنار مظلوم میایستند، نه تنها او را نجات میدهند، بلکه خودشان را نیز از سقوط به ظلم رها میسازند