در عصری که نام خانوادگی میتواند کلید عبور از هزاران در بسته باشد، او در سکوت زیست؛ جوانی از نسل دهه هفتاد، فرزند یکی از برجستهترین فرماندهان، اما بیتکیه بر این نسب بلندآوازه. نه به جایگاه پدرش تکیه زد، نه در مسیر شهرت قدم گذاشت. او راهی را برگزید که کمتر کسی جرئت گام نهادن در آن را دارد راه گمنامی، صداقت، و سادگی.
امین عباس رشید، برخلاف مسیر بسیاری از همنسلانش، نه به رانت پشت گرم شد، نه به پارتی دل خوش داشت. زندگیاش نشانی از سادگی و پرهیز از زرق و برقهای معمول بود؛ همان سادگی که نه از فقر بود و نه از اجبار، بلکه از ایمان بود و باور. با لباسهایی بیآلایش، بیگوشیهای لاکچری، بیخودروهای گرانقیمت و بیتکیه بر امتیازهای خانوادگی، شخصیتی ساخت که امروز، با عنوان شهید، نه تنها در تاریخ که در دلها ماندگار شد.
در دنیای پرهیاهوی امروز، سکوت او صدا داشت؛ صدایی از جنس تعهد، از نوع شرافت، از رنگ ایمان. اگر چه نامش شاید در رسانهها کمتر شنیده شد، و در محافل رسمی یاد نشد، اما معنای زندگیاش در ترازوی جاودانگی سنگینتر از بسیاری بود که با جار و جنجال آمدند و با فراموشی رفتند.
قصهی او قصهی کسی است که گمنامی را نه شکست، بلکه افتخار دانست؛ کسی که نشان داد سادگی نه نقطهضعف، بلکه اوج اقتدار یک روح بلند است. و این مقدمه، تنها دریچهای است به زندگیای که بیآنکه فریاد بزند، تاریخ را آرام دگرگون کرد...
در پی حملات متجاوزانه رژیم جنایتکار صهیونیست به کشورمان سردار سپهبد شهید غلامعلی رشید و فرزند عالی قدرش شهید دکتر امین عباس رشید، در راه دفاع از وطن و آرمانهای انقلاب به مقام رفیع شهادت نائل شدند. به همین بهانه در ادامه گفت وگو خبرگزاری تسنیم با دوستان شهیدامین عباس رشید از جمله: سید محمد حسینی، سیدمجتبی هوایی، محمدصادق محکی و شهاب محمدی را ملاحظه میکنید.
تسنیم: نخستین خاطرهای که از امین عباس در ذهنتان نقش بسته چیست؟ چه چیزی آن لحظه را برایتان ماندگار کرد؟
سید محمد حسینی:در بسیاری از جمعها، شهید امین عباس رشید تا لحظهی شهادت، ناشناخته باقی مانده بود؛ بینام، بیادعا، بیتظاهر. اگر وارد جمعی میشدیم، تا حد امکان از معرفی خودش پرهیز میکرد. حتی بعد از شهادتش، برخی از دوستان مشترکمان با من تماس گرفتند و گفتند: ما نمیدانستیم که ایشان فرزند سردار رشید است.
سیدمجتبی هوایی:نخستین آشنایی من با شهید امین عباس رشید برمیگردد به سال دوم دبیرستان، در مدرسهی شهید مطهری. در روزهای اول برنامهی تابستانه، کمی دیر به مدرسه رسیدم. وقتی رسیدم، بچهها در حال سوار شدن به مینیبوس بودند تا به زمین فوتبال بروند. در اتوبوس کنار امین عباس نشستم؛ شخصیتی که از همان لحظه اول برایم عجیب و جالبتوجه بود،با رفتاری بسیار مؤدبانه، و لحنی ترکیبی از زبان کتابی و محاورهای که برای یک نوجوان در آن سن غیرمعمول و فرهیخته بود.
محمدصادق محکی :اولین خاطرهای که از شهید امین عباس رشید در ذهن دارم، به سال اول یا دوم دبیرستان در مدرسهی شهید مطهری بازمیگردد. نخستین دیدارمان زمانی بود که او همراه جمعی از دوستانش وارد شد. با وجود آنکه همسن دوستانش بود، رفتار و منشاش پختهتر و بزرگتر از آنها به نظر میرسید.
شهاب محمدی:آشنایی من با شهید امین عباس رشید به حدود ده سال پیش، در دوران دانشگاه بازمیگردد. در آغاز این ارتباط، بیخبر از آن بودم که ایشان فرزند سردار رشید هستند؛ چرا که خود ایشان هرگز به این موضوع اشارهای نمیکردند. بعدها این مطلب را از دوستانشان شنیدم و بیش از پیش به شخصیت متواضعشان پی بردم. امین عباس با رفتاری گرم، صمیمی و بیتکلف در جمع حاضر میشد؛ جایگاه والایش هرگز از صمیمیتی که با دیگران داشت نمیکاست. تواضعشان واقعی و درونی بود، نه نمایشی. همیشه با احترام، وقار و مهربانی با مخاطبان خود سخن میگفتند، و همین ویژگیها بود که دلها را به سویش میکشاند.
تسنیم:کدام خصلت در وجود او بود که اطرافیان را شیفتهاش میکرد و حضورش را فراموشناشدنی میساخت؟
سید محمد حسینی:با وجود ویژگیهای فراوان شخصیتی و رفتاری، دوست دارم بیشتر دربارهی تواضع و سادهزیستیاش حرف بزنم. این خصلتها عمیقاً ریشهدار بودند؛ از تربیتی که در خانهای ساده و عادلانه شکل گرفته بود. از همان کودکی در فضایی رشد کرد که یاد گرفته بود مثل یک انسان معمولی زندگی کند، نه با امتیاز نسبت به دیگران. امین عباس هیچگاه مایل نبود با عنوان پسر سردار رشید شناخته شود. خودش میگفت: اگر با این عنوان معرفی شوم، ممکن است بین من و مخاطبم فاصله بیفتد؛ ممکن است دیگران راحت نباشند.
سیدمجتبی هوایی:اگر بخواهم نمونهای ملموس از سادهزیستی عباس بگویم، خاطرهای مربوط به چند ماه پیش از سفر مکه را یادآور میشوم. پس از بازگشت از سفر، تصمیم گرفتم به مناسبت ولیمهاش یک گوشی ساده و نو برایش بخرم. در آن زمان گوشیاش بسیار قدیمی و داغون بود،بیش از 14، شاید 15 سال با همان گوشی کار کرده بود. وقتی پیشنهاد دادم گوشی جدیدی به او هدیه بدهم، با خنده گفت: نه، همین هنوز کار میکنه. این نگاه عباس به اشیا و امکانات، نگاهی واقعی و درونی به قناعت؛ نه نمایشی و شعارگونه بود.
محمدصادق محکی : لباسی ساده به تن داشت؛ پیراهنی که با نظم خاصی داخل شلوارش قرار داده بود و همین سادگی، وقار و متانتش را بیشتر نمایان میکرد .منظور از سادهزیستی، صرفاً زندگی با نان و خرما یا پوشیدن لباسهایی از جنس حصیر، مانند آنچه در گذشته رایج بود، نیست. شیوهی زندگی شهید رشید، چه در دوران دبیرستان، چه دانشگاه و حتی پس از آن، هیچ تفاوتی با عموم مردم نداشت.
شهاب محمدی:یکی از ویژگیهای برجستهی شهید امین عباس، سادهزیستی ایشان بود. با وجود اینکه تنها فرزند سردار رشید بودند و از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار بودند، سبک زندگیشان همواره با سادگی و بیپیرایگی همراه بود و این ویژگی در ابعاد مختلف زندگیشان آشکار بود. رفتار ایشان در خرید پوشاک، تغذیه، رفتوآمد، سفرها و حتی خودرویی که سوار میشدند، کاملاً معمولی و ساده بود.
هرگز از جایگاه و عنوان خود برای کسب امتیاز یا تفاوت نسبت به دیگران استفاده نمیکردند و در برخورد با ایشان، این روحیهی سادهزیستی بهروشنی احساس میشد. شهید امین عباس فردی اهل گردش و گشتوگذار بودند. در انتخاب رستوران، همیشه به مکانهای معمولی میرفتند و به قیمت و شرایط آنها توجه داشتند؛ هرگز علاقهای به رستورانهای لوکس و گرانقیمت نداشتند.
سبک پوشش ایشان نیز کاملاً ساده و بیتکلف بود؛ هیچگاه با لباسهای برند یا گرانقیمت دیده نمیشدند و سادگی در ظاهرشان مشهود بود. خودرو شخصیشان یک L90 معمولی بود و هیچگاه دغدغه خرید خودروهای خارجی یا لوکس را نداشتند.
در سفر نیز رفتاری ساده و متواضعانه داشتند؛ علاقهای به اقامت در هتلهای گرانقیمت نداشتند و معمولاً با سبکهایی بسیار اقتصادی سفر میکردند. حتی در برخی امور، از لحاظ اقتصادی سادهتر از بسیاری از مردم رفتار میکردند، که نشاندهنده عمق باور ایشان به سبک زندگی ساده و بیتکلف بود.
تسنیم: آیا تاکنون مشاهده کردهاید که از موقعیت اجتماعی یا جایگاه خانوادگیاش بهرهبرداری شخصی کرده باشد؟
سیدمحمد حسینی: در موقعیتهایی که میتوانست با معرفی خودش مسیر را برای دیگران یا خودش هموار کند، ترجیح میداد سکوت کند. گاهی از او گلایه میکردیم که اگر خودت را معرفی میکردی، کارمان زودتر انجام میشد؛ اما پاسخ میداد: ببین مردم چطور کارشان را پیش میبرند. اگر مشکلاتمان را با نام و عنوان حل کنیم، دیگر نمیتوانیم دربارهی شرایط واقعی جامعه درست داوری کنیم.
سیدمجتبی هوایی: برای نمونه، با توجه به جایگاه خانوادهاش، به راحتی میتوانست محافظ شخصی یا راننده اختصاصی داشته باشد. اما چنین چیزی هرگز در زندگیاش نبود. سفرهایش بیتشریفات و کاملاً شخصی بودحتی در سفر به عراق در ایام اعتکاف، خودش تنها میرفت. در مسجد کوفه، در میان جمعی که نمیدانستند او کیست، مینشست، عبادت میکرد، گاه بحثهای معرفتی و اجتماعی میکرد، و باز بینام میرفت.
واقعاً اگر کسی دیگر بهجای او بودمثلاً خود من در چنین شرایطی حتماً یک تیم همراه یا خدم و حشم میخواستیم. اما عباس با قلبی مطمئن و سبک رفتاریاش، ثابت کرده بود که امنیت واقعی در پاکی نیت و گمنامی است، نه در محافظان و امکانات.
به نظر من، تنها جایی که عباس از اسم و رسم پدرش بهره برد، همین قصهی شهادتش بود. او در تمام زندگی، حتی ذرهای از جایگاه خانوادگیاش سوءاستفاده نکرد؛ کاملاً ساده و بیادعا زیست، درست مثل مردم عادی. اما شهادتش، انگار تنها نقطهای بود که تقدیر، این پیوند پدر و پسر را بهزیباترین شکل رقم زد. شهادتی که شاید به واسطهی عظمت جایگاه پدرش، و بیتردید بهخاطر اخلاص و اعمال خودش، برایش خریده شدهدیهای الهی، در اوج گمنامی و پاکی
محمدصادق محکی: از برخی دوستان شنیدم که خودروی ایشان مدتی در پارکینگ نیروی انتظامی توقیف شده بود و برای ترخیص آن، نزدیک به شش ماه تلاش کرد. این در حالی بود که با معرفی خود، میتوانست بهراحتی آن را آزاد کند؛ اما هرگز از موقعیت خود برای دریافت امتیاز استفاده نکرد. این رفتار، گویای عمق باور ایشان به زیست متواضعانه و عدالتمحور بود.
شهاب محمدی: شهید بزرگوار امین عباس رشید، با وجود توانایی بهرهگیری از جایگاه اجتماعی خود برای داشتن زندگی آسانتر و مرفهتر، هرگز چنین نکردند. ایشان به زندگی ساده و معمولی علاقهای عمیق داشتند و هیچگاه به دنبال عنوان یا موقعیتی ویژه نبودند. این شهید والامقام، حتی در شرایطی که معرفی خود میتوانست بسیاری از امور را برایشان تسهیل کندچه در مسائل تحصیلی و چه اداری از این کار امتناع میورزیدند. گاه به دلیل همین رویکرد متواضعانه با مشکلاتی روبهرو میشدند، اما همچنان از شناختهشدن و استفاده از اعتبار شخصی گریزان بودند.
دربسیاری از جمعهای دوستانه، بیشتر افراد فقط میدانستند ایشان دوست من هستند و کسی از جایگاه ایشان آگاهی نداشت. جالب آنکه، با وجود آنکه برخی از اطرافیان مذهبی نبودند، شهید امین عباس رشید با همه با مهربانی، احترام و صداقت رفتار میکردند. پس از شهادت ایشان، بسیاری از افراد تازه متوجه مقام و شخصیت والا و معنوی ایشان شدند و از سادگی و صمیمیت ایشان در برابر چنین جایگاهی شگفتزده میشدند.
در رفتار شهید امین عباس رشید هیچ نشانهای وجود نداشت که نشان دهد ایشان فرزند سردار رشید هستند، و خودایشان نیز علاقهای به شناختهشدن و مطرحکردن جایگاه خانوادگیشان نداشتند. در بحثهای متعدد سیاسی و نظامی که با یکدیگر داشتیم، ایشان همواره صرفاً نظر شخصی خود را بیان میکردند و هرگز به جایگاه خود استناد نمیکردند. هیچگاه حس غرور یا برتری نداشتند و هرگز ادعا نمیکردند که اطلاعاتشان موثقتر از دیگران است. با وجود آگاهی گسترده و تحلیلهای دقیق ایشان در زمینه مسائل سیاسی، نظامی و وضعیت کشور، شهید رشید هیچگاه خود را بالاتر از دیگران نمیدانستند. مطالعات بسیار گسترده و تفکر عمیق، سبب شده بود که چارچوب مشخصی در عرصههای سیاسی و اجتماعی برای خود داشته باشند و با اصول و باورهای شخصی خود، از آن چارچوب خارج نمیشدند.
تسنیم: با توجه به آشنایی نزدیکتان با امین عباس، سادهزیستی او در زندگی روزمره چگونه برایتان مشهود بود؟
سیدمحمد حسینی: امین عباس بارها در سفرهای جهادی شرکت کرده بود. به عنوان طلبه، در ایام محرم دو سفر تبلیغی به مناطق محروم داشت؛ یکی اطراف یاسوج، دیگری اطراف اسلامشهر در تهران. در همهی این سفرها مراقب بود که شناخته نشود. حتی گاهی که به شهرک ها نظامی برای سخنرانی دعوت میشد، در بنرها اسم دیگری نوشته میشد تا شناسایی نشود. امین عباس بهشدت از شناختهشدن از طریق رزومهی پدرش پرهیز داشت. صراحتاً میگفت: من میخواهم مردم به خاطر خودم به من احترام بگذارند، نه به خاطر جایگاه پدرم.
سیدمجتبی هوایی:یادم هست ماشین عباس یکبار تصادف کرده بود. با اینکه بهراحتی میتوانست سراغ صافکاریهای لوکس و گرانقیمت برود، اما با دقت دنبال صافکاری و نقاشی ارزانی میگشت. عباس در لباس پوشیدن هم همین سبک را داشت؛ در تمام دوران دبیرستان با نهایتاً سه یا چهار دست لباس به مدرسه میآمد، که حتی طرحشان هم مشابه بود. همین سبک تا آخرین روزهای زندگیاش حفظ شده بود. لباسهای رنگی یا خاص از او ندیدم؛ میدانست که در سادگی، وقار بیشتری هست.
محمدصادق محکی:ایشان هیچگاه سوار بر خودروی گرانقیمتی نمیشد، و هرگز ساعت یا تلفن همراه پرزرقوبرقی در دستانش دیده نمیشد. ظاهر سادهاش با امکاناتی معمولی، چنان بود که هیچکس حتی حدس نمیزد او فرزند شخصی با جایگاه ویژه است. خود من نیز تا زمانی که یکی از دوستان مشترکمان در اینباره توضیح نداد، از جایگاه خانوادگی ایشان بیخبر بودم. این فروتنی در ظاهر و رفتار، گواهی بود بر منش خالص و بیادعایش.
شهاب محمدی: با وجود تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران و گذراندن سطح یک حوزه، علاقهمندی ایشان به علوم حوزوی باعث شد که پرونده تحصیلی خود را برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم منتقل کنند. با وجود موانع متعدد، هیچگاه از نام پدرشان برای تسهیل این مسیر استفاده نکردند و پس از سالها تلاش و پشتکار، موفق به استقرار و ادامه تحصیل در حوزه علمیه قم شدند.
چند سال پیش قرار بود شهید رشید در یکی از مدارس به عنوان معلم مشغول به کار شوند، اما پس از اینکه مدیران مدرسه ایشان را شناختند، از فعالیت در آن مدرسه صرفنظر کردند تا هیچ شبههای درباره ارتباط استخدام ایشان با جایگاه خانوادگیشان پیش نیاید.
تسنیم:آیا تاکنون در جمعی حضور داشتید که کسی امین عباس را نشناسد؟ در آن موقعیت، واکنش ایشان چگونه بود؟
سیدمحمد حسینی: سال 89 با او آشنا شدم. حتی در ابتدای ارتباطمان، من نمیدانستم که ایشان فرزند سردار رشید است. یکی از همسایگانمان که پدر ایشان را میشناخت، با دیدن شباهت چهرهاش متوجه شد و من را در جریان گذاشت. این رابطه دوطرفه بود؛ نه سردار رشید کسی بود که بخواهد از نامش برای پیشرفت فرزندانش استفاده کند، نه امین عباس کسی بود که حتی در موقعیتهای مناسب، بخواهد از آن امتیاز بهرهبرداری کند.
سیدمجتبی هوایی: مردم نمیدانستند امین عباس پسر کیست. برایشان فقط عباس بود. کسی که بیهیچ عنوان و جایگاه خاصی با آنها دوست میشد، صمیمی بود، گوش میداد، و بیادعا کنارشان میماند. این ناشناختگی نه فقط مانع نبود، بلکه پلی برای رفاقت واقعی بود. عباس خودش هم با این حالت راحتتر بود. همین گمنامی، نقطهی آرامش شخصیتیاش بود.زیستی که در آن، عنوانها جایی نداشتند و انسان بودن، معیار اصلی ارتباط بود.
شهاب محمدی:شهید امین عباس رشید بهطور جدی و عمیق خود را همانند مردم عادی میدانستند. اکثر دوستان ایشان از میان افرادی بودند که در جریان فعالیتهای روزمره با ایشان آشنا شده بودند؛ نه صرفاً فرزندان سرداران و پاسداران. این ارتباطات ساده و بیتکلف، نشاندهندهی روحیهی مردمی و تواضع کمنظیر ایشان بود. در نگاه بسیاری، شهید امین عباس رشید به عنوان یک شهید آقازاده شناخته میشود. ایشان نمونهی کامل یک آقازادهی شایسته بودندهم در تربیت دقیق و ارزشمدار پدر بزرگوارشان، و هم در رفتار و منش متواضعانه و مسئولانهی خود. اما اگر سبک زندگی این شهید والامقام را از منظر طلبگی، جوانی و دانشجویی بررسی کنیم، با الگویی روبهرو خواهیم شد که میتواند الهامبخش نسل جوان امروز باشد.
ایشان با وجود جایگاه خانوادگی، همواره زندگیای ساده، مردمی و پرتلاش را پیش گرفتند؛ الگویی روشن از تعهد، اندیشه و تواضع. یکی از برجستهترین ویژگیهای اخلاقی شهید امین عباس رشید، تقوای رفتاری و توکل ایشان به خداوند بود. در تمام ابعاد زندگی از مسائل شخصی گرفته تا تصمیمات اجتماعی با صداقت، خلوص نیت و پایبندی به ارزشهای دینی رفتار میکردند و همواره تلاش داشتند چارچوبهای ذهنی و اعتقادی خود را حفظ کنند.
تسنیم: در نگاه امین عباس، خدمت به مردم و پذیرش مسئولیت اجتماعی چه جایگاهی داشت و چگونه در رفتارهای روزمرهاش نمود پیدا میکرد؟
سیدمجتبی هوایی: در بحث شناخت اجتماعی هم عباس چهرهای گمنام باقی ماند. هیچوقت به کسی نگفته بود پسر کیست. اگر کسی هم میدانست، فقط از روی شباهت یا شنیدهها بود. در هیچ جمعی خودش را معرفی نمیکرد. یادم هست قبل از شهادتش دنبال سفر کربلا بود؛ اما قسمت نشد. دنبال مکان سادهای برای اقامت بود،مثلاً حوزه یا حسینیهای که بتواند حدود ده تا دوازده روز در آنجا مستقر شود. با اینکه امکان رزرو بهترین هتلها و استفاده از امکانات خاص برایش فراهم بود، اصلاً به سراغ آنها نمیرفت.
در ایام اربعین، عباس و دوستانش موکبی داشتند. کاری که آنجا میکردند فراتر از حد انتظار بود: لباسهای زائران را جمعآوری میکردند، میشستند، خشک میکردند و با دقت تحویل میدادند. کاری که شاید خیلیها انجام ندهند، اما عباس با عشق در دل آن خدمت ساده میدرخشید.
وقتی صحبت از مسئولیت اجتماعی و خدمت به مردم میشه، عباس بیوقفه در صحنه بود. حداقل سالی سه تا چهار مرتبه تو اردوهای جهادی شرکت میکرداز مناطق محروم مثل زاهدان گرفته تا نقاط مختلف در اطراف تهران و شهرستانهای دیگه. فرقی نمیکرد مقصد کجاست؛ مهم برای عباس این بود که جایی برای خدمت وجود داشته باشه.
اردوهای جهادی برای عباس فقط سفر نبود، مأموریت بود. خودش رو وقف حل مشکلات مردم کرده بود، نه با شعار، بلکه با عمل. حتی وقتی در تهران بود، واقعاً دغدغهی مردم براش جدی بود. دائم در تلاش بود که اگه گرهای از کسی باز نمیشه، خودش گرهگشا باشه.
راستش اینطور بود که نمیشد با عباس دور هم باشیم و صحبتهامون بدون اشارهای به مردم و دردهاشون پیش بره. همیشه موضوع گفتوگوها به یه جایی ختم میشد که بحث کمک و رسیدگی به مردم مطرح باشه. عباس نه فقط اهل فکرکردن به جامعه بود، بلکه آمادهی عملکردن برایش بودهمیشه، در هر شرایطی.
شهاب محمدی:ایشان در موضوعات سیاسی و اجتماعی، مسئولیتی عمیق احساس میکردند؛ نگرانیهای زیادی نسبت به اتفاقات غزه و فلسطین داشتند و فعالیتهایی حمایتی را در فضای مجازی با هدف روشنگری و همدلی با مردم مظلوم آن مناطق انجام میدادند.
یکی از دوستان مشترک من و شهید امین عباس رشید، از شهدای مدافع حرم که در سال 1394 به فیض شهادت نائل آمد، ما در دوران دانشگاه، همراه با شهید محمدرضا دهقان بودیم و این دوستی مشترک یکی از عوامل نزدیکیمان با شهید رشید بود. هرگاه دلم میگرفت یا ناراحت بودم، با ایشان تماس میگرفتم و گفتوگو میکردیم. پس از شهادت امین عباس، غم بزرگی بر دلم نشست و برای نخستینبار، فقدان یک دوست امن را بهراستی و عمق احساس کردم.
شهید رشید همواره پیگیر حال خانوادهی شهید دهقان بودند، با دلسوزی و دغدغهمندی وضعیت آنها را از من جویا میشدند و مراقبت از آنان را وظیفهی اخلاقی خود میدانستند.
تسنیم ارتباط ایشان با دوستان چگونه بود؟
محمدصادق محکی: در دوران دبیرستان، رفتار، لحن گفتوگو و متانت شهید رشید چنان بود که گمان میکردیم دستکم ده سال از سن واقعیاش جلوتر است. او با وقار و اندیشهای عمیق، فراتر از همسالان خود مینمود. در مباحثی که با ایشان پیرامون مسائل اطلاعاتی و سیاسی مطرح میکردیم، بهخوبی میشد میزان آگاهی و درک بالایش را احساس کرد؛ بهگونهای که گویی سالها در این زمینهها مطالعه و تأمل داشته است.
پس از دوران دبیرستان و دانشگاه، اکثر ما ارتباط چندانی با همکلاسیهای گذشتهمان نداشتیم. اما شهید امین عباس رشید رفتاری متفاوت داشت؛ ایشان همواره از طریق پیامرسانها با دوستان قدیمی و همکلاسیهایش در ارتباط بود و گهگاه آنها را به سفرهای زیارتی یا دورهمیهای شبانه دعوت میکرد. این ارتباط گرم و مداوم نشاندهندهی روحیهاش بود؛ وفادار، بیتکلف و مشتاق حفظ دوستیهای دیرینه.
شهاب محمدی:شهید امین عباس رشید، صرفاً شخصیتی مذهبی نبودند؛ بلکه فردی کاملاً اجتماعی، خوشرو، علاقهمند به شوخی و ورزشهایی مانند شنا و تفریحات سالم بودند. ایشان انسانی شاد، گرم و خوشبرخورد بودند و همین جنبه از شخصیتشان باعث میشد حضورشان برای اطرافیان دلنشین و پر از انرژی باشد. شهید رشید با دوستان نزدیک خود رابطهای بیتکلف و صمیمی داشتند. در تعاملات روزمره، اهل گفتوگو، سفر، تفریح بودند. همین روحیه باعث شده بود که ارتباطی عمیق و امن میان ایشان و اطرافیان شکل بگیرد.