از تغییر در هنر و معماری ساختمانها و طراحی لباس تا افزایش علاقه مندی مردم به حیوانات خانگی همگی تنها طی یک دهه اخیر روی دادند و جامعه سنتی ایران را نه مدرن بلکه غربی کردند.
در ابتدای امر باید روشن کرد که غربی شدن، لزوما به معنای مدرنیته شدن جامعه نیست، زیرا که ایرانیان همچنان در بسیاری از شئون زندگی خود به سنتها وابسته هستند و یا آنطور که باید سبک زندگی سالمی برایشان تعریف نشده است.
شرایطی که اکنون در آن زندگی میکنیم به عنوان «جهانی سازی» نیز یاد میشود که در این حوزه ابتدا باید بدانیم جهانی شدن به چه معناست؟ طاها سپهری فعال اجتماعی میگوید: میتوانیم فراگیری کاربرد مفهوم جهانی شدن را اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود میلادی بدانیم. این روند که زمینههای آن با انقلاب اطلاعات و پیشرفت فناوری و ارتباطات در قرن بیستم و اضمحلال بلوک شرق در اواخر دهه هشتاد همین قرن فراهم شده بود، در دهه نود میلادی نشانگر عصر جدیدی از تسلط سیاسی غرب بر مناسبات جهان بود.
او افزود: نتیجه این تسلط، قدرتگیری فزاینده الگوهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی غربی و تسری آن به اقصی نقاط جهان بود که به مثابه تهدیدی علیه فرهنگها و سنتهای ملی کشورهای مختلف به شمار میرفت و نتیجتا دو گونه واکنش متفاوت را نسبت به خود برانگیخت؛ ادغام در این الگو و فرهنگ مسلط یا واکنش به آن با پای فشاری بر هویت ملی.
سپهری میافزاید: اگر بخواهیم بر مسئله و مشکل تهدیدکننده جهانی شدن انگشت بگذاریم، با قاطعیت میتوان به آثار و پیامدهای فرهنگی آن اشاره کرد، هرچند مشتمل بر مشکلات متفاوت دیگری، چون آسیبهای محیط زیستی و امنیتی نیز بوده است، اما شبکههای اجتماعی و اینترنت که در این عصر ظهور کردهاند از این آثار فرهنگی در امان نیستند. در عصری که فناوری ارتباطات منجر به شکلگیری دهکده جهانی شده، این شبکهها و سکوهای برخط میتوانند کارکردی دو گانه داشته باشند؛ به این صورت که به ابزاری برای تسلط فرهنگی بر میهن ما تبدیل شده یا توسط ما در راستای اهداف ملی مورد استفاده قرار گیرند.
او ادامه داد: برای تحقق کارکرد دوم به سیاستگذاریهای مناسب و آگاهیبخشی عمومی موثر نیاز است که باید مورد توجه دستگاههای متصدی امور قانونگذاری، مدیریتی و اجرایی قرار گیرد.
جهانی سازی یا غربی سازی؟
بسیاری از جهانی سازی به عنوان یکدست شدن انسانها هم یاد میکنند؛ مثلا علیرضا خندان دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی معتقد است که جهانی سازی بیش از آنکه به منظور نزدیک شدن ارتباط انسانها باشد، برای یک شکل شدن به لحاظ ظاهر، منش، فکر، علایق و سلایق است.
او میافزاید: در شرایطی کنونی بسیاری یکدیگر را به دلیل طرز تفکر متفاوت از دیگری «تکفیر» میکنند حال آنکه در قرآن کریم آمده «اگر خدا مى خواست، همه مردم را امت واحده قرار مى داد، ولى خداوند چنین کارى را نکرد» و از همین رو میتوان گفت که اساسا تفاوت آرا و علایق به لحاظ اسلام هم طبیعی است و آنچه اهمیت دارد، اتحاد و همدلی است ولی تلاشها برای «جهانی سازی» به منظور یکی شدن افکار و سلایق و رفتارها بر اساس الگوی کهن غرب است.
خندان همچنین یادآور شد: طی دهههای اخیر مسئله فلسطین حتی در کشورهای عربی هم در حال فراموشی بود و این بخشی از فرایند جهانی سازی بود، ولی طوفان الاقصی دوباره توجهها را به فلسطین جلب کرد و باعث گرایش انسانها به اسلام شد و میتوان آن را آب سردی بر پیکر «گلوبالیسم» ارزیابی کرد، زیرا که سبک زندگی اسلامی، نیرویی قدرتمند برای مقابله با «جهانی سازی» است.
حال که تا حدودی با فرایند جهانی سازی آشنا شدیم باید بر این نکته نیز تاکید کرد که حتی تلفنهای همراه و رایانهها با قدرت در فرایند جهانی سازی نقش دارند، زیرا که بخش اعظمی از این فرایند را رسانهها شکل میدهند، اما باید این سوال را پرسید که چرا علی رغم سبک زندگی اسلامی و ایرانی که پیشینهای کهن دارد، مردم به سمت الگوهای خارجی میروند.
چرا مردم به الگوهای خارجی روی میآورند؟
پرسشی که موسوی والا فعال شبکههای اجتماعی و کارشناس مذهبی پاسخ آن را می دهد و معتقد است این مسئله ریشه در کم کاری دستگاهها برای ارایه سبک زندگی دارد.
او میگوید: ما مدام از تاثیر فرهنگی غرب بر جوامع صحبت میکنیم و از گسترش آن هم بسیار نگران هستیم، اما آیا شیوههای زندگی در اقتصاد و اجتماع را به مردم بر اساس الگو و فرهنگ ایرانی آموزش دادهایم؟
موسوی والا اضافه کرد: برای مثال حضرت زهرا الگوهای زندگی خاصی در زمینه روابط زناشویی، تدبیر منزل، نفوذ کلام و ... داشت ولی آنچه در ذهن اکثر دختران ما در مورد فاطمه زهرا (س) نقش بسته، نه این مسائل بلکه صرفا مسائل مربوط به عبادت ایشان است و زنان ما مجبورند برای اطلاع از ایجاد ارتباط درست با همسر خود یا افزایش اعتماد به نفس در زندگی به کتابهای نوشته شده از سوی جوامع غربی روی بیاورند.
طی سالیان اخیر رهبر انقلاب بارها روی مسئله سبک زندگی تاکید داشتند و بر یک الگو ایرانی اسلامی پافشاری میکردند. از دهه ۸۰ ایشان اصلاح الگوی مصرف را مطرح کردند و در یکی از سخنرانیهای خود «پز دادن بچهپولدارهاى نوکیسه با آن خودروهاى کذائى» را «به خاطر اصلاح نشدن الگوی مصرف» عنوان میکنند.
مصرف گرایی آفت جوامع
بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی نیز در کتاب «جدال ۲ اسلام» مصرف گرایی را یکی از آفتهای جامعه بر میشمارند که گرایش بیش از حد به آن موجب فاصله از ارزشهای انقلابی میشود.
مصرف گرایی و اسراف در جامعه امروزی ما بسیار رواج دارد و این مسئله موجب تقلید افراطی از آداب و رسوم ملل دیگر هم شده است، برای مثال در زمینه موسیقی و طراحی اکنون بسیاری از نوجوانان به خوانندگان کرهای و آمریکایی علاقه مندند و آنچه خیابانهای ما را در برگرفته معماری رومی است.
مجتهد زاده استاد دانشگاه شهید چمران اهواز نیز یکی از دلایل رواج معماری رومی در خیابانهای شهر را همین مصرف گرایی و مد روز بودن میداند که در جامعه مصرف زده نیز طرفدار دارد.
این در حالی است که معماری ایرانی آنقدر قدرتمند و قوی است که حتی بر سبکهای طراحی و معماری خلافتهای اسلامی تاثیر گذاشت و از عراق و ترکیه تا سمرقند و دوشنبه و کابل، میتوان اثر آن را یافت، ولی کم کاری در زمینه رشد و گسترش سبکهای معماری سنتی با نو کردن آن، باعث ترویج سبکهای معماری خارجی شده و میتوان همین موضوع را به سایر مسائل از جمله موسیقی، طراحی لباس و اخلاق در جامعه تعمیم داد.
زیر پوست شهر چه خبر است؟
البته آنچه آینده رو بیشتر روشن میکند، اقداماتی است که به نظر میرسد در حال انجام است تا سبک زندگی ایرانی اسلامی با ارایه الگوهای موفق به مردم نشان داده شود که در نهایت بتوان در این جدال جهانی سازی مردم را از غربی شدن نجات داد، تا خرده فرهنگها و ارزشها بتوانند به حیات خود ادامه دهند.
دلگرمی بیشتر زمانی داده میشود که به تاریخ نگاه میکنیم و میبینیم فرهنگ ایرانی در برابر مغولها و اسکندر مقدونی دوام آورد و قطعا اینبار در نبردی دیگر با اسکندری دیگر در زمانی دیگر موفق خواهد شد تا هنر و سبک خود را نجات دهند در غیر اینصورت الگو برداری افراطی از هر هویت و فرهنگی به فروپاشی اخلاقی در جامعه منجر میشود.
شاید بسیاری با خود بگویند ما سبک زندگی خود را داریم و هر گونه دخالت در زندگی ما تحمیل است، در حالی که نداشتن شیوه درست زندگی در خورد و خوراک و پوشش و معماری را بیشتر می توان آشفتگی فرهنگی تا آزادی و اختیار در سیک زندگی دانست.
ظاهر شهر های اسلامی ما اما باطنی دیگر دارد؛ زیر پوست شهر را باید با دیدی متفاوت دید؛ سبک های زندگی برخی جوانان تا حد زیادی هر چیزی غیر از اصول و بنیادها ایرانی دارد و آنچه در شبکه های اجتماعی شاهد آن هستیم و به شکلی وسیع از سوی افراد مشهور تبلیغ می شود هم مطلقا قرابتی با سبک زندگی ما ندارد.