تاریخ انتشار: ۰۷ مهر ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۱
کد خبر: ۳۰۰۴۳۷
نسخه چاپی ارسال به دوستان ذخیره
از ‌روزهای‌ نبرد آتش‌نشانان با حوادث کوچک و بزرگ...

  وقتی زبانه‌های آتش و دود همه جا را گرفته، وقتی در و دیوار در حال آوار شدن هستند و همه فرار می‌کنند، تنها آتش‌نشانان به دل حادثه می‌زنند تا زندگی بدهند؛ وقتی شهر در خواب و آرامش است آن‌ها همچنان بیدارند و آماده برای نجات جان آدم‌ها چون می‌دانند حادثه هیچ وقت خبر نمی‌کند.

هفتم مهرماه سال ۱۳۵۹ در آغاز جنگ ایران و عراق، پالایشگاه آبادان از سوی دشمن مورد حمله هوایی قرار گرفت. بلافاصله آتش‌نشانان برای اطفای حریق وارد عمل شدند اما حین اطفای حریق بار دیگر این پالایشگاه بمباران شد و تعداد زیادی از آتش‌نشانان آبادانی در این حادثه شهید شدند.

به گزارش ایسنا، بعد از گذشت ۲۰ سال از این حادثه، در اواخر دهه ۷۰ روز هفتم مهرماه، به عنوان روز ملی آتش‌نشانی و ایمنی نام‌گذاری شد.

اسماعیل سلمانی آتش‌نشان اهوازی است که حدود ۱۸ سال در این حوزه فعال است. او با عشق به کار آتش‌نشانی وارد این عرصه شده است و می‌داند وقتی از خانه بیرون می‌زند دست خودش است اما برگشتش دست خودش نیست. بدون عشق و علاقه، کار آتش‌نشانی خیلی سخت و تقریبا غیرممکن است.

آتش‌نشانان نه تنها در حوادث آتش‌سوزی بلکه در اتفاقات مختلف از تصادف گرفته تا سیل و آبگرفتگی به کمک مردم می‌آیند. 

جشن و پایکوبی تولد در شب و مرگ کل خانواده در صبح روز بعد. دیدن عروسک و اسباب بازی بچه تا وسایل شخصی همه صحنه‌های تلخی هستند که همچنان در ذهن این آتش‌نشان اهوازی مانده است.

آتش‌نشانان وقتی به دل آتش می‌زنند، نه تنها صحنه‌های تلخی را می‌بینند بلکه هر لحظه ممکن است جان خودشان به خطر بیفتد.

این آتش‌نشان اهوازی بیان می‌کند: این کار در روحیه فرد بسیار تاثیر می‌گذارد و یکی از عوارض آن، استرس است. حالا بعضی وقت‌ها از خواب می‌پرم و چند ثانیه به در و دیوار نگاه می‌کنم و بعد می‌خوابم. صحنه حوادث تلخ همیشه در ذهن ما هستند و با یک خاطره تلخ یا شیرین جابه‌جا می‌شوند.

سلمانی عنوان می‌کند: هر چند از شیرینی‌های کار ما این است که وقتی دور هم هستیم می‌گوییم و می‌خندیم اما بعضی از مردم تنها این لحظات را می‌بینند و می‌گویند شما حقوق می‌گیرید که چه کار کنید؟ در حالی که آتش‌نشانان جانشان را کف دست‌شان گذاشته‌اند.

او درباره خاطره تلخی که از یک حادثه مرگبار دارد، می‌گوید: چند سال پیش انفجاری در یک مجتمع مسکونی پنج طبقه در کیانپارس رخ داد. خانواده‌ای که شب جشن تولد داشتند به دلیل نشت گاز، منزل منفجر شد و پدر، مادر و فرزندشان زیر آوار ماندند.

سلمانی ادامه می‌دهد: این انفجار خیلی سنگین بود و از ساعت ۱۲ شب تا ۲ بامداد کار آواربرداری طول کشید. وقتی آواربرداری می‌کردیم اسباب بازی و وسایلی می‌دیدیم و کار برای ما خیلی دردناک بودند. این حادثه همیشه در ذهنم مانده است.

این آتش‌نشان اهوازی ادامه می‌دهد: یک بار آتش‌سوزی سنگینی در دفتری در منطقه کمپلو رخ داد در جریان امدادرسانی، ناگهان دری که پشت سرم بود بسته شد و من ماندم و شعله‌های آتش. اشهد را خواندم اما ناگهان با لگدی که زدم در افتاد و نجات پیدا کردم وگرنه جزغاله می‌شدم. انگار نجاتم معجزه بود.

سلمانی می‌گوید: وقتی تصادفی اتفاق می‌افتد هم امداد و نجات را انجام می‌دهیم و صحنه‌های دلخراشی می‌بینیم تا حدی که در یکی از تصادفات، مغز آدمیزاد را با دست جمع کردم و در کیسه گذاشتم.

این آتش‌نشان بیان می‌کند: حدود ۱۰ سال پیش در جاده برومی راننده یک خودروی حمل مواد غذایی که از اصفهان به اهواز می‌آمد، خوابش برده بود و با گاردریل برخورد کرده بود. خودروی حمل مواد غذایی سه متر از گاردریل می‌پرد و به سمت لاین دیگری می‌رود و میله گاردریل از شیشه سمت راننده، گردن راننده را می‌زند. این حادثه خیلی تلخ بود چون جسد را بدون سر پایین آوردند. ماشین مچاله بود و همکارانم حدود نیم ساعت دنبال سر می‌گشتند و در نهایت کف ماشین زیر صندلی سر را پیدا کردم.

وی ادامه می‌دهد: دیدن این صحنه آنقدر برایمان تلخ بود که وقتی به ایستگاه برگشتیم خیلی حالمان بد بود و غذایی که برای از شب برای صبحانه بار گذاشته بودیم را هم نتوانستیم بخوریم. بعد غذا و مخلفاتش را به همکاران شیفت بعدی دادیم.

او بیان می‌کند: یک بار خانواده‌ای با ۱۲۵ تماس گرفتند و گفتند فرزندشان در خانه است اما هر چه در می‌زنند در را باز نمی کند و راهی نداشتند وارد شوند. در نهایت چشمی در را شکستم و دیدم پسرشان روی مبل نشسته است اما هر چه صدا می‌زدیم در را باز نمی‌کرد. به فکرم رسید یک شلنگ آب از همسایه بیاوریم و آب را با فشار به سمت داخل گرفتم. این پسر حواسش نبود و وقتی خیس شد در را باز کرد. مادر تا یک ساعت گریه می‌کرد و از ما تشکر می‌کرد.

امیر فیلبان نیروی آتش‌نشانی دزفول است که از سال ۸۹ تاکنون در حال فعالیت در این حوزه است و آتش‌نشانی را عشق می‌نامند نه کار. کار آتش نشان پر از سختی است و هر جایی که کسی گرفتار است آتش‌نشان برای نجات و رفع مشکل وارد عمل می‌شود.

فیلبان معتقد است که آتش‌نشانی پر از سختی، خاطره، شادی و ناراحتی است و با همه چیز سر و کار دارند و اگر یک لحظه غفلت شود ممکن است جان عزیزی از دست برود. صحنه‌های دردناک مرگ کل خانواده‌ای از سختی‌های کار آتش‌نشانی است اما عشق نجات مردم، آن‌ها را سر پا نگهداشته است.

او یکی از حوادث چند روز پیش را به یاد می‌آورد و می‌گوید: چند روز پیش با سازمان تماسی گرفته شد و گزارش آتش‌سوزی در یک طبقه از آپارتمانی داده شد و گفتند زبانه‌های آتش از بالکن بیرون زده است و ما سریعا به محل حادثه رفتیم.

این آتش‌نشان دزفولی می‌گوید: وقتی به محل رسیدیم دیدیم دود زیادی از طبقه چهارم بیرون می‌زند و مردی هم سرش را بیرون آورده بود و نگاه می‌کرد. از او وضعیت را پرسیدیم و گفت چیزی نیست و دارم کباب می‌کنم! ما خندیدیم و برگشتیم.

فیلبان بیان می‌کند: این موضوع نشان می‌دهد مردم اینقدر حساس شدند که تا چیزی می‌بینند سریع به آتش‌نشانی زنگ می‌زنند.

او با بیان اینکه آتش‌نشانان در حوادث مختلفی از جمله سیل، تصادف، غرق‌شدگی و ... به کمک مردم می‌روند و کار بسیار حساس است، عنوان می‌کند: چند روز پیش یک هایپرمارکت آتش گرفته بود؛ ما آتش را مهار کردیم و در جریان مهار آتش، کسی را در هایپر ندیدم اما ناگهان به همکارم گفتم برویم ببینیم در راه پله پشت‌بام کسی هست یا نه. وقتی رفتیم دیدم زنی برای فرار به سمت راه پله رفته بود تا به پشت‌بام برود اما در قفل بود و در دود گرفتار شده بود و از حال رفته بود. همکارم اکسیژنش را درآورد و برای آن زن استفاده کرد و او را از مرگ حتمی نجات دادیم.

او بیان می‌کند: مدتی پیش خانواده‌ای برای تفریح کنار رودخانه آمده بودند اما سهل‌انگاری کردند و بچه دو سه ساله‌شان، حین بازی توی آب افتاد و وقتی متوجه شدند بچه نیست گزارش را به ما دادند. همکاران ما از شب تا صبح غواصی کردند تا جسد کودک را بیرون آوردند و بعد از آن، همه با هم گریه کردیم.

محمد محمدی لندی یکی آتش‌نشانان شهر آبادان است که از سال ۸۵ در این حیطه کار می‌کند و می‌گوید که تلخ‌ترین و سنگین‌ترین عملیاتی که در آن شرکت کرده بود حادثه متروپل است.

او معتقد است که شغل آتش‌نشانی، تنها روحیه را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد بلکه جسم و اعضای بدن را هم درگیر می‌کند. آتش‌نشان آنقدر وارد محیط‌های پر از آتش و دود می‌شوند که ریه‌شان آسیب می‌بیند و سرفه و خلط سینه همیشه همراهشان است. شیرینی کار آتش‌نشان وقتی است که کسی را نجات می‌دهد و همین خستگی را از تن آن‌ها در می‌آورد.

محمدی لندی که در عملیات امدادرسانی حادثه متروپل حضور داشته است، می‌گوید: وقتی متروپل ریزش کرد شیفت‌کاری من بود و به محل اعزام شدم. صحنه عجیب و سختی بود. تا حالا چنین حادثه‌ای ندیده بودیم و همه مردم شهر و حتی مردم سراسر کشور با این حادثه درگیر شدند.

این آتش‌نشان آبادانی بیان می‌کند: کار امدادرسانی در حادثه متروپل خیلی سخت بود. از یک طرف ضجه و ناراحتی خانواده‌های کسانی که زیر آوار بودند را می‌دیدیم و از طرفی باید به وظیفه‌مان عمل می‌کردیم.

او می‌گوید: همیاری مردم آبادن برای ما دلگرمی بود. مردم با هر چه داشتند از یک پارچ آب تا غذا کمک کردند. این صحنه‌ها هیچ وقت فراموش نمی‌شوند و در یاد و خاطره کل مردم ایران می‌ماند.

محمدی لندی بیان می‌کند: اما یکی از بهترین خاطرات این حادثه تلخ این بود که خانم قاسمی یکی از مصدومانی که زیر آوار گرفتار شده بود را به سختی از زیر آوار خارج کردیم.

او عنوان می‌کند: در آبادان در حدی امکانات نداریم که بتوانیم فاجعه‌ای مانند متروپل را پوشش بدهیم و تجهیزات و امکانات‌مان به هیچ وجه با این حادثه برابری نمی‌کرد و منتظر تجهیزات جاهای دیگر بودیم که اگر تجهیزات پالایشگاه آبادان و محیط‌های صنعتی به کمک ما نمی‌آمدند به مشکل برخوردیم.

این آتش‌نشان آبادانی می‌گوید: پرسنل آتش‌نشانی آبادان انتظار دارند نهادها به ویژه سازمان منطقه آزاد اروند نگاه ویژه‌ای به آتش‌نشانی آبادان داشته باشند. ما با کمترین امکانات و تجهیزات کار می‌کنیم و از دل و جان مایه می‌گذاریم، بنابراین امیدواریم از نظر تامین تجهیزات به ما کمک کنند.

عادل حسینی یکی از آتش‌نشانان خرمشهری است که چند سالی است در این سازمان کار می‌کند. او آتش‌نشانی را شغل سختی می‌داند اما نظرش این است که نجات یک انسان در یک عملیات سنگین، سختی را از تن‌شان خارج می‌کند.

او می‌گوید: آتش‌نشان صحنه‌های مختلفی را می‌بیند و دیدن صحنه فوت یک نفر تا مدت‌ها در ذهن ما می‌ماند اما وقتی می‌توانیم کسی را نجات دهیم تا آخر عمرمان در ذهن‌مان می‌ماند و اثر مثبتی در روحیه ما می‌گذارد.

حسینی ادامه می‌دهد: وقتی گزارش داده می‌شود که کسی در آتش‌سوزی گرفتار شده است، استرس کار ما چند برابر می‌شود. یک بار گزارش دادند یک نفر در آتش‌سوزی در یک خانه گرفتار شده است و ما به سرعت به محل حادثه رفتیم؛ صحنه بسیار وحشتناک بود، این مرد خیلی سعی کرده بود خودش را نجات دهد و تا در اتاق خواب خودش را رسانده بود اما از حال رفته بود.

این آتش‌نشان خرمشهری ادامه می‌دهد: با عملیات تخصصی در را باز کردیم و وقتی او را پیدا کردیم، با اینکه هیکل درشتی داشت با سختی او را بیرون کشیدیم. روز بعد خانواده‌اش با دسته گل و شیرینی به سازمان آمدند تا از ما تشکر کنند و این لحظه برای من خیلی شیرین بود.

او در مورد کار در سازمان آتش‌نشانی خرمشهر می‌گوید: خوشبختانه آتش‌نشانی خرمشهر با آتش‌نشانی‌های پیشرفته کشور قابل مقایسه است. اولین دغدغه یک آتش‌نشان این است که بدون کمبود امکانات کار کند و تنها فکر کمک به مردم را در ذهن داشته باشد. یک سری ابزارهای تخصصی مانند دستگاه تنفسی در کار ما مهم هستند که بدون آن‌ها امکان خدمت‌رسانی نیست اما ما کمبودی نداریم.

آتش‌نشانان هر روز با حادثه جدیدی مواجه می شوند و هر روز ماجرای جدیدی دارند و باید آمادگی مقابله با هر نوع حادثه‌ای باشند. هر بار که زنگ آژیر به صدا در می‌آید با رویداد جدیدی مواجه می‌شوند.

پیمان اسکندری هم یک آتش‌نشان اهوازی است که ۱۷ سال است در این حوزه کار می‌کند.

او می‌گوید که آتش‌نشان از حوادث آتش‌سوزی تا موارد خودکشی را پوشش می‌دهد و یکی از خطرات کار آتش‌نشان گرفتار شدن در آتش یا مشکل پیدا کردن دستگاه تنفسی است و همه این‌ها استرس‌های کار یک آتش‌نشان است.

اسکندری در مورد اهمیت کار یک آتش‌نشان می گوید: زمان برای ما بسیار مهم است و سریع رسیدن به محل حادثه خیلی مهم است و همیشه سعی کردیم در کمترین زمان ممکن برای خاموش کردن آتش و نجات مردم اقدام کنیم.

از ‌روزهای‌ نبرد آتش‌نشانان با حوادث کوچک و بزرگ...

او ادامه می‌دهد: سال‌ها از آتش‌نشان شدن من می‌گذرد اما هر بار که فوت یک نفر را می‌بینیم برایم خیلی تلخ است و شاید روزها در خودم می‌مانم و اذیت می‌شوم.

این آتش‌نشان اهوازی بیان می‌کند: یکی از حوادث تلخ مربوط به آتش‌سوزی یک منزل بود که یک زن و فرزندش در آتش و دود گرفتار شده بودند. ماشین در حیاط آتش گرفته بود شعله‌های آتش همه حیاط را گرفته بود و مادر و بچه راه فرار نداشتند. در این شرایط ما کارهایی انجام می‌دهیم که شاید در حالت عادی انجام ندهیم. شغل ما به گونه‌ای است که وقتی آتش‌نشان می‌آید مردم فکر می‌کنند «زورو» آمده است در حالی که لباس ما تنها کمی از حرارت آتش را کم می‌کند.

اسکندری بیان می‌کند: در آن حادثه، حرارت خیلی زیاد بود، من لباسم را با آب خیس کردم و از کنار خودرو رد شدم و مادر و بچه را پیدا کردم اما بی‌حال بودند. از دستگاه تنفسی خودم برای آن‌ها استفاده کردم و آن‌ها را از خانه خارج کردم و وقتی بیرون آمدم مانند فیلم‌های هندی همه شروع به سوت زدن و دست زدن کردند. نجات جان یک مادر و بچه خیلی برایم قشنگ بود و بعد از ۱۰ سال هنوز این صحنه در ذهنم مانده است.

به گزارش ایسنا، آتش‌نشانان در شرایط سخت و خطرناک از جان و مال مردم محافظت می‌کنند در حالی که ممکن است در حوادث کوچک و بزرگ آسیب ببینند یا حتی جان خود را از دست بدهند.

مرجع / ایسنا
:
:
:
آخرین اخبار