زینب اولین بار است که مزارع نیشکر را میبیند و شوق و ذوق او و همکلاسیهایش در این کلماتش نهفته است: «باور نمیکردم که خوزستان جاهایی اینقدر سرسبز داشته باشد». پیشتر، هر چه در ذهن زینب از این سرزمین نقش بسته بود، خاک بود و تنگی نفس و آلودگی هوا.
«فکر و تصوّرم از خوزستان فقط خاک بود و آلودگی.» این را زینب حمادی دانشآموز اهوازی در حالی میگوید که همراه همکلاسیهایش به مزارع نیشکر آمده و در قالب اردوی «راهیان پیشرفت»، چشمانداز سرسبز خوزستان را به نظاره نشسته است.
به گزارش روابطعمومی شرکت توسعه نیشکر و صنایع جانبی، زینب اولین بار است که مزارع نیشکر را میبیند و شوق و ذوق او و همکلاسیهایش در این کلماتش نهفته است: «باور نمیکردم که خوزستان جاهایی اینقدر سرسبز داشته باشد». پیشتر، هر چه در ذهن زینب از این سرزمین نقش بسته بود، خاک بود و تنگی نفس و آلودگی هوا.
این اردوها سبب شده تا دانشآموزان از «چاردیواری» مدرسه خارج شوند و در کنار ورق زدن کتاب و خواندن دستاوردهای ایران اسلامی بر روی کاغذ، با چشم، دیدنیها را ببینند و با عمق جان، دستاوردها را حس کنند و به خاطرش، از ایرانی آباد و خوزستانی سرافراز، احساس غرور نمایند.
ساقههای شیرین نیتولید شکر از «نی» برای زینب جذاب و دیدنی است. ساقههای نی زیر دندانهای نیش، شیرینیاش را به کام دانشآموزان میسپرد. این اولین تجربه کلاس هفتمیهای اهواز از چنین طعمی بود: «اولین بار است که در وسط مزارع نیشکر، طعم شیرینی را چشیدهام، هیچ وقت فکر نمیکردم بتوانم این حس را تجربه کنم.»
بیش از هر چیزی، پرواز حواصیلهای سفید و سارهای نغمهخوان توجه بچهها را جلب کرده است؛ با هر بار برداشت، این پرندههای سفید با منقاریهای شمشیری، پشت سر «دروگر»ها به ردیف حرکت میکنند و در فضای نغمهسرایی سارها، صحنهای زیبا را برای دانشآموزان به تصویر میکشند.
مزارعی که شبیه یک جنگل کوچک استزینب با دیدن این صحنهها میگوید: «وقتی به سمت نیشکر میآمدیم خانم معلّممان در اتوبوس میگفت که مزارع نیشکر شبیه یک جنگل کوچک است و حتی روباه و گراز هم دارد.» وجود همین پرندگان و جانداران، نشان از مطلوبیت زیستبوم ایجاد شده در مزارع دارد و از سوی دیگر، بیانگر این نکته است که نوعی تطابق چرخه زیستی بین شرایط زیستی این پرندگان و مزارع نیشکر وجود دارد؛ غذای کافی، سلامت محیطی، بکر بودن منطقه همه از جمله عوامل تأثیرگذار در ایجاد حیات وحشی بکر است.
شیرینی نیشکر به کام معلّمان نیز گوارا آمده است. خانم محبی یکی از همراهان کلاس هفتمیهاست که خواهان حضور هر چه بیشتر دانشآموزانش در فضای چشمنواز مزارع نیشکر شد. این خانم معلم برای درک بهتر از ضرورت برپایی اردوهای راهیان پیشرفت به این ضربالمثل متوسل شد: «از قدیم گفتهاند، شنیدن کی بُود مانند دیدن.» به گفته او، تا یک دانشآموز با چشمان خود و با دستهای خود، این همه دستاورد را نبیند و لمس نکند، پی به عظمت آن نخواهد برد.
خانم محبی با این کلمات سخنانش را تمام میکند و به همراه دانشآموزانش به میانه مزارع نیشکر میرود؛ جایی که «دروگر»ها مشغول برداشتاند و ذرات ریز ِسرشاخههای نیشکر در نسیم سرد زمستانی، صورتشان را نوازش میدهد و بر لباسشان نقش میبندد.
نظارهگران مشتاقانکمی آنسوتر از برداشت، کارگری نیهای برجای مانده را به داخل سبدها برمیگرداند. با دیدن بچهها قدم پیش میگذارد و به میانشان میرود و آهسته و شمرده شمرده، از قَد کشیدن نیها تا شیرین شدن و تبدیلشان به شکر را برایشان توضیح میدهد. او از اینکه دانشآموزان حاصل یکسال دسترنجاش را چنین مشتاقانه به نظاره نشستهاند شادمان است.
شنیدن از ظرفیتهای صنعت توسعه نیشکر در سخنان کارشناسان نیشکری، شور و شوق دانشآموزان را برای دیدن و تجربهی این طبیعت بکر نهفته در کشت و صنعتها، دو چندان کرده است؛ اشتیاقی برای اشتراک این حس خوب و نمایاندن واقعیتهای زیبای نیشکر.
صنعت نیشکر به دلیل برخورداری از ظرفیت کمنظیر گردشگری و همچنین فعالیتهای علمی و تولیدی، مقصدی مهم برای دانشآموزان خوزستانی شده تا در کنار تفریح و گردشگری، به آموزش موضوعات مربوطه پرداخته و بسیاری از فعالیتها را از نزدیک ببیند.
ارتباط موثر دانشآموزان و اجرای برنامههای متنوع علمی و گردشگری در محیطی فرحبخش، در عین ایجاد یک سرمایه اجتماعی برای صنعت نیشکر، نقش بیبدیلی در امیدآفرینی جامعه دارد.
این ارودها و حضور میدانی دانشآموزان، به گفته مدیرعامل شرکت توسعه نیشکر، فرصتی برای به تصویر کشیدن دستاوردهای نظام اسلامی است؛ فرصتی برای آنانکه تاکنون این دستاوردها را ندیده یا کمتر دیدهاند تا با مشاهده آن، روح امید، از درونشان شعلهور شود.
خوزستانی که با همه زخمها، شیرین استرفته رفته، آفتاب از لای چین و شکن مزارع نیشکر گرمابخش دانشآموزان در این هوای زمستانی میشود. زینب به همراه همکلاسیهایش در میانه مزارع نیشکر لبخندزنان، با دیدن این حجم از تلاش و سازندگی، به افقی خیره ماندهاند که با خودباوری و اعتماد به نفس، شیرینتر از گذشته خواهد شد.
حالا دیگر خوزستان در ذهن زینب، خاکی و غبارآلود نیست. این سرزمین در نظر او، در کنار همه زخمهایش از هشت سال جنگ تحمیلی، پر از شیرینی و طراوت است.