"...در سال ۱۳۶۲ در رمان "دال"، روزی که هنوز به قونیه نیامده بودی نوشته
بودی در قم و قونیه غریبی..." (صفحه ی ۲۳ "سفر به حجله گاه عشق")
***
چند سال پیشتر، بیشتر و بیشتر تا این هجرت همیشگی گیج کننده اش بر آن بودم
که بروم در بلندی های گلابدره و بیابمش و نوشته ام در باره سیرورت زندگی و
نوشتارش، معیشت و ادبیتش ( محمود گلابدره ای در سه نقطه از یک اودیسه) را
با او در میان بگذارم، اما این آواره، آ سید محمود، کفتر جلدی بود که آسان
بر بام نمی نشست...
سید محمود گلابدره ای نویسنده ای حرفه ای، واقعگرایی صاحب سبک و راوی امین و متعهد روح ناآرام و آزاده ی ایرانی بوده است...
پس از خواندن تمامی داستان ها، لحظه نگاری ها، سفرنامه ها و گفتگوهایش، به
سه جایگاه برجسته در زندگی ادبی اش رسیدم:خلاقیت نگاه در "لحظه های
انقلاب"( انتشارات سروش،تهران، دی ماه ۱۳۵۸)، کنکاش عاشقانه و جنون درون
کاوی در "سفر به حجله گاه عشق/خاطرات سفر به قونیه"،( آشیانه ی کتاب،تهران،
۱۳۸۲) و : جهان وطنی در "ده سال هُم لسی آمریکا"جلدهای اول و دوم،(فرهنگ
گستر، تهران، ۱۳۸۶)...
این دال دل دماوند، در گذار عمر، به دستاوردهای شگفت انگیزی می رسد. پویه ی
پر گستره اش ژرفاهای روشنگرانه ای را می یابد و آن گاه بر پلنگ گاه غروری
گران، نشان ماندگاری اش در ادبیات ایرانی محاصره شده را به یادگار می گذارد
و می رود...
بر سر در این سه ایستگاه، سه کتیبه از حدیث نفس نویسنده ای نگاشته آمده که
بین هر واژه ی گداخته از درد و هوشیاری و غرورش، ستیغ های سربلند سپیدی و
سکوت سر برافراشته اند...
به زودی در این کُنج، بنا به سوگند سنگینی که با قلم بسته ام و ادای دین به
آن چه که خوشنامان این دیار نگاشته اند، اصل جُستارم : محمود گلابدره ای
در سه نقطه از یک اودیسه
را پیشکش جان های اهورایی آگاهی و آزادگی خواهم کرد...ه. ح.