مردانی که به بهانه امنیت و صلح خانهنشین نشدند و جهاد را در کوچههای بنبست چشمانی بیپناه به جستوجو نشستند؛ گروهی جهادی با سربازانی از خوزستان، چهارمحالوبختیاری، فارس، تهران، مازندران و شاید حتی حوالی جایی که ما زندگی میکنیم؛ همه دست به دست هم داده و نیروی "وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ " را در رگهای خود جاری ساخته بودند تا این بار به جنگ فقری بروند که از هر هجومآورندهای سرسختتر و خانهبراندازتر است.
بنبست سنگین محرومیت
مجتبی جهانبین فرمانده گروه جهادی ثامنالأئمه است که از سال ۸۸ نقطه ثقل مردانی از جای جای ایران برای جهادی به رنگ خدا شده است، او گفت: صافکار خودرو، بنا، دانشجوی تحصیلات تکمیلی، طلبه و حتی کسبه، راستش را بخواهید ما گروهی از همه اقشار و قومیتها هستیم، دوستانی که تا قبل از سال ۸۸ در گروههای جهادی مختلف فعالیت میکردند اما تصمیم گرفتند دست روی مناطقی بگذارند که شاید حتی وجودشان به ذهن بسیاری از گروهها نرسد و همین سبب دور هم جمع شدن ما شد.
او ادامه داد: در مناطق مختلف لرستان، کهگیلویهوبویراحمد، چهارمحالوبختیاری و کرمان فعالیتهای جهادی داشتیم اما مدت ده سال است که بر شهرستان ایذه متمرکز شدهایم چرا که معتقدیم در گروههای جهادی کار باید تمرکزگرا باشد به همین دلیل کار خود را از روستای مرغآ بخش سوسن شهرستان ایذه آغاز کردیم و دلیل این انتخاب بیشترین تعداد روستاهای ثبت شده کشور در این شهرستان و همچنین بنبست سنگین محرومیتی بود که در بخش سوسن وجود داشت.
این فرمانده جهادی از اعتقادشان گفت از اینکه مردم ولی نعمت هستند اما مردم مستضعف، ولی نعمت به توان دو محسوب میشوند او ادامه داد: ۵ عنصر اصلی و اساسی آب، برق، بهداشت، غذا، آموزش و مسکن را برای یک زندگی ساده و حداقلی درنظر گرفتهایم که محرومیت از آنها سزاوار نیست در صورتی که تا به همین لحظه ۱۷ روستای بدون آب و برق از جمله هوفل، پلون، سرتنگ، درتنگ و مونلی در بخش سوسن وجود دارند.
مرگ مدرسه
جهانبین گفت: در روستای مرغآ و بخش سوسن کوههای صعبالعبور و برف، بارندگی سنگین و خشکی بیآبوعلف، سختی جغرافیایی ۳ لایهای را رقم زده که دلیل محرومیتهای بیشمار است؛ به علت اینکه مناطق، کوهستانی هستند باد به صورت تدریجی حرکت میکند و ناگهان شدت میگیرد تا جایی که سرعت آن به استناد بادسنجهای ما به ۱۳۰کیلومتر میرسد و این یعنی اینکه خانهها و مدارس کپری پناهگاه خوبی برای مردم و دانشآموزان نیست.
او ادامه داد: کلاس درس از ۴ تیرک چوب که با الیاف درخت بلوط و کاهگل پوشیده شده به انضمام چند تکه پلیت تشکیل شده است، مصالحی که نه تنها مانعی در برابر بلایای طبیعی یا تغییرات آبوهوایی نیست بلکه خود نیز در شرایط بحران دلیل آسیب نیز خواهد بود.
شوق درسی که کودکان کم سن و سال را به تنگههای کوهستان کشانده در میان سرمای چند درجه هوا و هیزمهای نمداری که به زور آتش میگیرند یخ میزند و چه کسی پاسخ این بچهها را خواهد داد هنگامی که زوزه تلخ طوفان از میان شاخههای بلوط میگذرد و برای پناه گرفتن به سمت غار میدوند، آیا مدرسه با تمام آرزوهایمان به گور خواهد رفت؟
دیواری به خط آفتاب
فرمانده از خانههای مردمی خبر داد که حوالی عصر تکنولوژی برای تامین نور خانه در جستوجوی آفتاب هستند، او گفت: مردم روستا دیوار خانه را در خط حرکت آفتاب سوراخ میکنند تا زمان غروب آفتاب از نعمت بیمنت آفتاب بیبهره نباشند اما به محض دمیدن سیاهی شب به بالای دیوارهای نیمه جان کاهگلی میروند تا با سنگ و پلیت به جنگ سوز سرمایی بروند که هوس مهمانی ناخوانده به سرش زده است.
جهانبین ادامه داد: ترکیب برف و باران و سرما نتیجهی ترک سقفهای کاهگلی را با خود به همراه دارد که گاهی به دلیل ترمیم چندباره با کاهگل شاهد سنگین شدن سقف و آوار آن بر سر اهالی خانه هستیم.
غارنشینی
او گفت: بعضی از خانوادهها هم در غار زندگی میکنند و از لحاظ اجتماعی به این شرایط عادت کردهاند؛ یک خانواده که شامل پدر، مادری کمشنوا و دو فرزند بود به هیچ وجه دل از غار نمیکندند اما اعضای گروه علیرغم قومیتهای مختلف، زبان لری را یاد گرفته و با حفظ بافت بومی و محلی برای کمک به این خانواده پیشقدم شدند.
جهانبین ادامه داد: هیچ سناریوی از پیش تعیین شدهای نبود اما کمکم و با نیت کمک به آنها نزدیک شدیم، یک روز برای پیدا کردن گوسفند گم شده در کوهستان و روز دیگر برای جابهجایی سنگها، ما میخواستیم به آنها نشان دهیم که همراهشان هستیم و درد آنها را احساس میکنیم و این در حالی بود که این محرومیتها با بدتر شدن شرایط جوی شکنندهتر میشود تا جایی که با ریزش کوه ، مردم روستا چندین هفته در حصار جدایی از دنیا و تامین مایحتاج خود میمانند.
مدیر گروه جهادی ثامنالأئمه که دانه به دانه محرومیتها جلوی چشمانش صف بسته بود به یاد روستای ممبین بخش سوسن و محرومیتهایش افتاد و گفت: در این روستا خانوادهای بود که ۴ فرزند معلول جسمانی داشت اما پنجمین فرزند سالم خانواده که نانآور و دستوپای آنها شده بود از کوه میافتد، حالا این خانواده که در نان شب خود مانده تا جایی به آداب بومی پایبند است که نمیتواند از چهلمین روز مرگ فرزندش بگذرد اما با یک کیسه آرد و بلوط چه میتوانست بکند؟
او ادامه داد: برنج،ربگوجه، روغن و هرآنچه بتوان در صندوق خوردو پژو ۴۰۵ جای داد را با یک واسطه آن هم نه به صورت ترحم بلکه به نیت تکریم برای آنها بردیم و با آنها همدردی کردیم، وقتی توانستیم بخشی از فرهنگ آنها شویم آن محرومیت تا ۲۵درصد کاهش پیدا میکند چرا که کسی را پیدا کردهاند که به فرهنگ و زندگی آنها اهمیت میدهد؛ وقتی در دل مردم باشیم دل کندن از آنها سخت میشود و ما توانستیم در همه امور مردم عجین شویم تا جایی که وقتی دختری میخواهد با پسری ازدواج کند برای مشورت با ما تماس میگیرند یا حتی در مراسم عزا و شادی آنها نه به عنوان مهمان بلکه در لباس کمککار شرکت میکنیم.
پلی که پل نمیشود
جهانبین از پلی حرف میزد که دغدغه اصلی آنها شده بود پلی که طی دو سال کار مطالعاتی توانسته بودند این مسئله را که کار مهندسی سنگین از عهده بسیج برمیآید را ثابت کند او گفت: گروه ثامنالأئمه در سیلاب اخیر پل فلزی ششم اکباتان را تحویل داد اما در حال حاضر دغدغه ما پل حدفاصل بخش سوسن تا ایذه است، پلی که میتواند گرهگشای مردم در ارتباط با مرکز شهرستان و ترددها باشد؛ مردم بخش سوسن بدون این پل برای رسیدن به مرکز شهرستان ایذه باید فاصله زمانی ۳ ساعته را طی کنند در حالی که فاصله اهواز تا ایذه ۲ ساعت است!
او ادامه داد: از این پل جامعه آماری ۱۲۰۰ نفری متنفع میشدند و ما طی مطالعات مهندسی پیشنهاد برداشت پل ورودی شهر ایذه که فرسوده و بدون استفاده شده را دادیم تا با کمترین هزینه و با اقدامات مهندسی ضمن بازسازی، آن را در بخش سوسن جایگذاری کنیم اما با توجه به موانعی که دستگاهها پیش روی ما گذاشتهاند این کار همچنان روی زمین مانده و پل فرسوده همچنان رها شده و اجازه استفاده از آن به ما داده نمیشود.
مدیر گروه جهادی ثامنالائمه گفت: همچنین عشایر کوچرو علیرغم اینکه ۹ ماه در خوزستان و تنها ۳ ماه در استان چهارمحالوبختیاری هستند اما هوای آنها را آنجا بیشتر دارند؛ چهارمحالوبختیاری وسط کوههای زاگرس است و به مراتب مناطق دور افتادهتری نسبت به بخش سوسن دارد اما راههای دسترسی عشایر مهیا شده است و در اینجا راه روستایی نیست وقتی هم جاده یا حتی مسیر خاکی نباشد به طبع آن امکاناتی مانند آب و برق منتقل نمیشود.
او ادامه داد: اما علیرغم تمام این موانع ما با دیدگاه و روحیه جهادی خود پیش میرویم و تلاش میکنیم تا با بخشی از زندگی مردم شدن مشکلات آنها را رصد کرده و در حد توان خود حتی اگر کاری از دستمان برنیاید اما همدرد و همدل خوبی برای آنها باشیم.
به پا خواستند
دست روی دست نگذاشتند تا محرومیت به پشت درِ خانههایشان برسد چرا که پیش از رسیدن جسمها، روحشان همخانه هموطنان محرومشان شده بود؛ آنها آخرین روزهای هر هفتهشان را سهم مردمی کردند که هیچگاه طعم مهربانی بیمنت را نچشیده بودند مردمی که همیشه به اندازه خیالهای صاف و سادهشان دم درِ نداشتهی خانههای کپریشان منتظر صدای پای خدایی بودند که تعریفش را در لالایی مادرنشان شنیده بودند؛ این مردان به پا خواستند تا انسانیت را در کوچههای زندگی به جریان بیندازند و خداوند یک بار دیگر برای خلق بشر به خود تبارک بگوید.