خوزنیوز: مجتبی گهستونی / از میان آثار فیلمسازی که این روزها سریال زیبا شهر را از شبکه یک سیما بر آنتن دارد فیلم هایی همچون تیرباران و جدال بزرگ را بیشتر در ذهن دارم. موفقیت هایی که با تیرباران حاصل شد البته در هیچکدام یک از آثار ایشان تکرار نشد. البته موفقیت این فیلمساز که دستی هم در تئاتر دارد فقط در یکی دو کار او از جمله سربخش قابل مثال است.
به عنوان یک روزنامه نگار دوستدار میراث فرهنگی خوشحالم که سریالی که لوکیشن آن اهواز و برخی از عوامل آن خوزستانی هستند بر سر آنتن شبکه یک سیما است. اما در واقع چرا این خوشحالی در اندک ثانیه ای به اخم تبدیل می شود؟
روزها قبل از خبر نمایش به اصطلاح سریال زیبا شهر کم و بیش افرادی که خاطره دیدن فیلم های علی اصغر شادروان را داشتند با علامت سوالی بزرگ در ذهن روبه رو شدند سوالی که علت آن را باید در شب نمایش فیلم یوسف هور در سینما هلال اهواز دانست. فیلمی که با فرم کهنه وساختار سخیفانه اش حتی مجوز ورود به بخش ابتدایی جشنواره فجر راهم نگرفت. هیچگاه نه شخص کارگردان و نه مسئولین توضیحی درباره علت این فاجعه را اطلاع رسانی نکردند. فیلمی که شخصیت محوری داستانش یکی از اسطورههای 8 سال دفاع مقدس را ناآگاهانه مثله کرد ندادند. در واقع کارگردان از مبانی سینما بی خبر است یا همکاری های لازم با او صورت نگرفت. یا حتی فکر کردند که سطح این فیلم از سطح مخاطب ایرانی بالاتر است؟
این بار موضوع جدی تر است چرا که مجموعه زیباشهر اما از شبکه سراسری پخش شد و بیشتر اهالی هنردوست خوزستان را مبهوت و متحیر ساخت.
این به اصطلاح تولید فاخر استان نه سریال است نه مجموعه. آیا پخش این سریال در شبکه سیما تداوم پیدا می کند؟ چرا که ساختار و فرم سریال مورد نظر به شدت عقب مانده و کهنه است. البته از صدا وسیمای خوزستان هم به دلیل ضعف عمده در تعدادی از برنامه های پر هزینه اش انتظار بیشتر از این نمی رود. قاب بندی نماها، تیپ هایی که هیچ کدام شخصیت نیستند، میزانسن پلاستیکی و عروسکی، تصویربرداری فوق العاده ضعیف که گه گاه با سکته هایی که در پن و تیلت های ساده به چشم میخورد تا انتخاب لنز، همگی نشان دهنده فرمی است که اگر نگوییم ضد فرم فاجعه ای آزار دهنده را پیش روی مخاطب می گذارد. به همین دلیل کنار آمدن با سریال شهر زیبا غیر ممکن است. از سوی دیگر. محتوای کار کهنه و نخ نماست. همه آنهایی که مبانی سینما را می دانند به خوبی آگاه هستند که در صنعت سینما اگر محتوایی نباشد فرمی هم وجود نخواهد داشت. فاجعه انگیزتر از فرم و محتوا، حضور بازیگرانی است ک حتی در اندازه تیپ هم تعریف نمی شوند.
حال جدا از بحث های فنی به سراغ موضوع حاد و دردناکی میرویم که کمتر به آن پرداخته شده و آن سقوط فرهنگ یک شهر و یا اقلیمی است که بیش از هر استان دیگر حق بر گردن سینما دارد. فیلمسازان به نام و صاحب سبکی که سینما و تلویزیون کشور وامدار استعداد و حضور آنها در عرصه های ملی و جهانی است. بزرگانی چون کیانوش عیاری، ناصر تقوایی، امیر نادری. اینک چگونه میتوان شاهد بود که سینمای خوزستان به سخره گرفته شود و داد مخاطبین را در بیاورد. آیا انصافا این دردناک نیست که به جای حمایت از افرادی که دهها موفقیت بین الملی در کارنامه هنری خود دارند عرصه را به افرادی با پرونده ضعیف بسپارند.
بی شک علی اصغر شادروان که خودِ من از دوستان او هستم باید در حیطه مستند سازی و فیلم سازی برای سینما و تلویزیون تجدید نظر کند و با مطالعه عمیق به فرم خاصی که موفقیت آور باشد دست پیدا کند.
پرسش بزرگی که در ذهن هنرمندان این خطه شکل میگیرد این است ک اولا علت تولید این به اصطلاح سریال آبکی و آبگوشتی چیست؟ آیا فقط نمایش شهر اهواز مد نظر بود؟ اگر چنین بود چرا ما از مردم عادی در کوچه و خیابان خبری نمی بینیم. چرا بخش های عمده این سریال در ساختمان قدیمی صدا وسیما در امانیه فیلمبرداری شده است؟ یعنی اهواز خیابان و بازار، کبابی، خیاط، چقال و بغال ندارد که اومدن مثل برنامه های کودک دکور ساختند؟ البته بگذریم که چند نمای بسته از حاشیه کارون را می توان در این سریال دید.
دوم اینکه دلیل پخش این سریال ضعیف از شبکه سراسری ک همه مردم آنرا می بینند و جز انتقاد نثار خوزستانی می کنند که وقتشان تلف شده است چه مییاشد؟ امیدواریم متولیان امر در خصوص این اتفاق دردآور که حیثت هنری استان را در هاله ای از ابهام قرار داده توضیح قانع کننده ای داشته باشند.