این دو (هفتکل ، خلف آباد) اگر آیینه عبرت برنامه نداشتن در توسعه شده اند خوب است اگر پندی باشند پیش رویمان تا قلعه تل را دریابیم، قبل از آنکه سرنوشت مشابهی بیابد
خوزنیوز: هفتکل شهر ناشناخته ای نیست در شرق خوزستان. زاگرس جنوبی که از غرور جوانی اش می کاهد و با کم کردن ارتفاع، حوصله تسامح با دشت می یابد هفتکل سربرمی آورد. هفتکل شهر رواداری کوه با سرزمین های پست و هموار است. آنچه که خود را در ظرفیت های فرهنگی شهروندان نیز بازتاب داده است. هم مملو است از ازدواج های برون گروهی و هم سرشار است از آثار شکوفایی شخصیت های چندفرهنگی.
جمعیت دومین شهر نفت خیز ایران، در سرشماری 1335 حدود 7500 نفر بوده است، درست در همین زمان همسایگان پرجمعیت کنونی اش، ایذه 2000 نفر و رامهرمز 7000 نفر و شوشتر فقط 18000 نفر جمعیت داشته اند. هفتکل جای مهمی بوده است در میانه راه جنوب به شمال استان و گذار به مناطق مرکزی و سپس پایتخت. بسیاری از درس خوانده های قدیمی شهرهای اطراف، محصول مدارس پررونق آن دوران هفتکل اند.
خوزستان از آن سال 35 تاکنون تحول عمده و نقطه عطف شگرف کم به خود ندیده است، از اصلاحات ارضی تا دفاع مقدس و از مهاجرت های انسانی تا از حد میلیون فراتر رفتن جمعیت اهواز. نفت هم که آمد، شتاب و سوی این تحولات جغرافیای استان را عمیق تر متاثر کرده است. شهرهای اول نفت خیز، و سپس مهاجرفرستی چون هفتکل سه تاریخ به خود دیده اند. آرامش پیش از نفت، رونق هنگام نفت و روزهای تلخ بدون نفت. نفت که بود هفتکل هم تقاضای جوانان جویای کارش را پاسخ می داد و هم سنگ زیرین آسیاب توسعه کشور می شد، نفت که رفت هم جوانان هفتکلی عزم رفتن کردند و هم محبت دولتی ها ی مکتشف نفت. این را از نتایج سرشماری سال 95 خوب می توان فهمید.
همسایگان قدیمی بازارهای متنوع و ترمینال های پررونق دارند و هفتکل مانده است سر جاده یک طرفه توسعه. ایذه و شوشتر همسایگان قدیمی اش حدود 200 هزار نفر شده اند و رامهرمز 115 هزار نفر. جمعیت هفتکل در سرشماری 1395 حدود 21 هزار نفر بوده است.
اینکه مسیر توسعه یک شهر یا منطقه چگونه پیموده شود بستگی زیادی دارد به اینکه استراتژی انتخاب شده برای توسعه تا چه اندازه بر توان محیطی و آمایش سرزمینی آن انطباق داشته است. صرف اتکا به یک محصول خام نمی تواند توسعه را پایدار کند، چه آن محصول نفت هفتکل باشد و چه، هندوانه خلف آباد.
منابع تجدیدنشدنی بالاخره روزی تمام می شوند و بی توجهی به جایگزینی صنایع تبدیلی، اگر قرار باشد بر خام فروشی و بهره برداری تمام وقت از منابع اصرار کنیم ،پیامدهایش می شود خلف آبادی که دیگر آبی ندارد که پای بازار هندوانه اش بایستد و هفتکلی که سرنوشتش را به مته های حفاری گره زده بود. این دو اگر آیینه عبرت برنامه نداشتن در توسعه شده اند خوب است اگر پندی باشند پیش رویمان تا قلعه تل را دریابیم، قبل از آنکه سرنوشت مشابهی بیابد.
قلعه تل توان های محیطی گردشگردی و جذب توریسم خود را رها کرده است و در این زمانه ای که کاهش آب سفره های زیرزمینی و خشکسالی های متعدد و نشست زمین شده است خطر اول زمین، با همه توان هندوانه تولید می کند. از بحران آب آتی این منطقه که در پیش خواهد بود اگر به خود نیاییم و بگذریم، از دست رفتن حداقل توان های محیطی قلعه تل برای اسکان صرف و در نتیجه مهاجرت های گسترده احتمالی و سایر پیامدهای انسانی این خطای استراتژیک انتخاب کشاورزی به عنوان راهبرد توسعه نمی توانیم به سادگی عبور کنیم.
امروز اگر سود ناچیز کشت هندوانه رونق نسبی برای جوانان جویای کار این منطقه مهیا کرده است، فردا شاید هزینه های بیشتری صرفا برای اینکه قلعه تل مهیای زندگی باقی بماند باید پرداخت کنیم. ضمن اینکه ایذه و باغملک هم نمی توانند از پیامدهای مهاجرت های گسترده و حاشیه نشینی و باقی قصه برهم خوردن تعادل این سکونت گاه در امان باشند. توسعه در خوزستان، پایدار نیست، تا رنج های شکنندگی محیطش را حداقل التیام نسبی دهد.
سجاد بهمنی- دکتری جامعه شناسی اقتصادی و توسعه و مدرس گروه جامعه شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز