تاریخ انتشار: ۰۷ آذر ۱۳۹۰ - ۲۰:۰۶
کد خبر: ۱۱۰۸۷
نسخه چاپی ارسال به دوستان ذخیره
اظهارنظر خیابانی درباره فحاشی ایرانی‌ ها
جو ورزشگاه های ایران غیر قابل تحمل است. همه را فحش می دهند، حالا من بد، بزرگان فوتبال چی؟

به گزارش صراط به نقل از پارس فوتبال، 14 سال پس از اتفاقات حیرت انگیز زمین چمن کریکت ملبورن، جواد خیابانی کیلومترها این سوتر خاطراتش را در 46 سالگی مرور می کند.

خیابانی که طبق یک برنامه کاری برای گزارش بازی تیم ملی فوتسال ایران مقابل کرواسی به یزد رفته از روزگار رفته حرف می زند، ای دریغ!
 
* بازی ایران و استرالیا را آخرین بار کی دیدی؟
- کی بود؟ 3 شب پیش.
 
* فکر می کردم مدت ها باشد فیلم این بازی را ندیده باشی.
- آخه چرا؟ نه اینطوری نیست. مگر اسم ورزشگاه منچستریونایتد تئاتر رویاها نیست؟ به نظر من این بازی تئاتر رویاهای فوتبال ما بود.
 
* موقع تماشای بازی احساساتی هم می شوی؟
- من کلا آدم احساساتی هستم و برای این بازی هم خاطراتم را دارم و با آن زندگی می کنم. به هر حال روز بزرگی بود.
 
* ما هم که برای سالگردش داریم تقریبا هر سال یادبود می گیریم.
- متاسفانه همین طور است.
 
* چرا متاسفانه؟
- مشخص است. یعنی در این فوتبال، پس از آن بازی روزهای بهتر و آفتابی دیگر نیامد؟ یعنی همه زندگی فوتبالی ما باید سنجاق شود به آن روز؟ باز هم می گویم بزرگ. در بزرگی آن روز که تردیدی نیست من در عجبم از این فوتبال که پس از آن نتوانست یا کمتر توانست 8 آذر 76 های دیگری را خلق کند.
 
* حالا واقعا دلیلش چه بود که آن روز حماسه شد؟
- شرایط فوتبال ما آن زمان فرق می کرد. جامعه ما جور دیگری بود. زندگی اصلا شکل دیگری بود. من اینطور فکر می کنم.
 
* درباره گزارش خودت ماجرا چطور بود؟
- من مثل همیشه بودم. ایران و آمریکا را هم همین طور گزارش کردم. ایران و عربستان را هم همین طور. البته احتمالا یادتان هست که پس از این بازی چه بر سر من آوردند. جرمم این بود که عشق به وطنم را نشان می دادم. این را مطبوعات دوست نداشتند. درباره بازی استرالیا هم این جمله را بارها گفته ام که آن روز هر گزارشگر دیگری بود هم برای مردم خاطره انگیز می شد. اتفاقات بازی باعث شد آن بازی حماسی شود. من مطمئنم گروهی از مردم وقتی گل دوم را خوردیم، از ناراحتی تلویزیون را خاموش کردند و رفتند به زندگی شان رسیدند و بعدا متوجه شدند چه شده است. پس بازی یک بازی عادی نبود. البته می دانید که آن روز من خیلی سختی کشیدم و کلی کتک خوردم. از روزهای قبلش جو را کاملا علیه ایران کرده بودند.
 
* در این 14 سال چه تغییراتی کرده ای؟
- هیچی. همان جواد خیابانی هستم. می توانم بگویم فقط 14 سال پیر شدم.
 
* در این مدت حسرت دور شدن از آن روز را نخوردی؟ بالاخره هر چه باشد خیلی ها معتقدند جواد خیابانی آن روز خیلی محبوب بود.
- همیشه که قرار نیست در بر روی یک پاشنه بچرخد. می خواهی بگویی که آن روز من محبوب بودم و الان نیستم. من سوال می کنم مگر علی دایی به آن بزرگی اش به اندازه آن روزش محبوب مانده است؟ مگر خداداد را به همان اندازه دوستش دارند؟ زمانه عوض می شود. کسی که آن روز به دنیا آمده الان 14 سال سنش است. متوجه این واقعیت هستی؟ 14 سال سن دارد. یعنی خیلی چیزها را این نوجوان امروز اصلا ندیده و فقط از اطرافش شنیده است. شاید نداند من جواد خیابانی برای اینکه به موقعیت امروزم برسم چقدر زحمت کشیدم. چقدر خون دل خوردم. چقدر توهین شنیدم. خیلی وقت ها آرزو می کردم کرگدن به دنیا می آمدم که این قدر زجر نکشم. من می روم گزارش می کنم مادرم چه گناهی دارد؟ داور قضاوت می کند اشتباه دارد، مادرش چه گناهی کرده است؟ تو می خواهی وقتی من در میان جمعیتی می روم و آن جمعیت به مادر من توهین می کنند به آنها لبخند تحویل بدهم؟ اگر اینطوری محبوب می شوم که سکوت کنم، می خواهم تا صد سال نشوم. این چه جوی است که ما ساخته ایم. شما برو در این شبکه های اجتماعی ببین، بررسی کن ایرانی ها تنها مردمی هستند که مدام به هم فحش می دهند. آخه چرا؟ بگذار بگویم. من بدترین جو استادیوم های دنیا را در ورزشگاه آزادی دیده ام. افتضاح است. جو ورزشگاه های ایران غیر قابل تحمل است. همه را فحش می دهند، حالا من بد، بزرگان فوتبال چی؟ ناصر حجازی را کی فحش می داد؟ بازی استقلال و پیکان را مگر فراموش کرده ای که اشکش را درآوردند. همان ها، باور کن خیلی هایشان رفتند در مراسم تشییع او اشک ریختند. شاید به حال خودشان اشک ریختند. همسرم به من گفت جواد چرا نمی روی؟ به هر حال او می دانست من چه رابطه نزدیکی با ناصرخان داشتم. گفتم نمی روم چون شاید فکر کنند رفته ام نقش بازی کنم.
 
* حالا می گویی راه چاره چیست؟
- جمله ای از یک بزرگ نقل می کنم: اگر قرار بود یک بار و برای همیشه تصمیم بگیرم اینجا را ترک کنم هرگز سراغ قضاوت نمی روم. نمی خواهم وقتم را با دیوانه هایی بگذرانم که فکر می کنند سالم و مهم اند اما تنها کارشان این است که مشکلات دیگران را بیشتر می کنند. یک خیاط می شوم. گل دوزی می کنم. بیرون از تئاتر شهر میوه می فروشم زیرا قبل از این نقشم را در این جنون و بی قانونی ایفا کرده ام. باور کن بارها در این سالها شده به خودم گفته ام بروم راننده تاکسی شوم. بروم لبو بفروشم. به خودم می گویم من اینجا چه کار می کنم. شبی که فینال جام جهانی 98 فرانسه را گزارش کردم تلویحا در گزارش خداحافظی کردم. چون فکر می کردم به جایی رسیده ام که دیگر انتهای کار ماست. گزارش فینال جام جهانی در استادیوم مسابقه. برگشتم تهران خیلی هم مصمم بودم، به دو هفته نرسید. دیدم نمی شود. صد تا شایعه درست کردند که خیابانی را گرفته اند، خیابانی چنان و از این حرف ها. رفتم به مدیر گروه گفتم آقا غلط کردم من نمی خواهم خداحافظی کنم. دوست دیرین، 10 سال پیش برایم نوشت که خیابانی گفته میرزاپور اهل خرم آباد است، آهای مردم خرمشهر، این طرف هنوز نمی داند میرزاپور بازیکن فولاد است و اهل خرمشهر. خواست مرا مقابل مردم خرمشهر قرار بدهد. باور می کنید که عین این جملات را برایم نوشت؟ این همه جار و جنجال را نمی فهمم. از روزی که صدایم روی آنتن رفت، هر چه گفته ام روی چند هارد ذخیره کرده ام. بازی اولم، پرسپولیس و کشاورز را می خواهی؟ برایت می گذارم. بعد روی فیلم حرف می زنیم. بازی فوتسال ایران و کرواسی را می خواهی با هم درباره اش حرف می زنیم. می خواهم بدانم مرا به خاطر اینکه گفته ام بحرین جزیره است، زده اند؟ چرا؟ اگر همین حرف را دیگری می زد، می شد جغرافی دان قرن اما چون جواد خیابانی گفته غلط است. رفتند لیست سوتی های مرا نوشته اند. حاضرم با آنها درباره تک تک به قول خودشان سوتی هایم حرف بزنیم. من خودم بزرگترین منتقد خودم هستم. یکی از این بحث هایی که سال هاست مطرح می کنند این است که خیابانی رفته توی بیزینس و از فوتبال دور شده است. زندگی من همین حالا هم در اینترنت و مجله و دیدن فیلم خلاصه می شود. آخر چرا باید کاری کنم که درجا بزنم؟ بعد مگر من زندگی ندارم؟ دوستانی که نوشته اند من در برج اسکان دفتر دارم می دانند همان دفتر 70 متری نزدیک منزلم در غرب تهران را اجاره داده ام و کارم را در منزلم انجام می دهم؟ حالا من هر چقدر مطالعه ان را بالا ببرم و کتاب بخوانم و فیلم ببینم، فکر می کنید به این شعور در جامعه ما چقدر احترام می گذارند؟ همه این فیلم ها و کتاب ها را بدهم یک پفک به من می دهند؟ رفتارها آزارم می دهند. اتفاقات سال گذشته در جام ملت ها در قطر یکی از همین رفتارها بود. همین بازی مقابل کره جنوبی را اگر می بردیم گزارش من می شد بهترین گزارش اما چون باختیم از زمین و هوا به من حمله کردند. انگار من تیم را ارنج کرده بودم و تاکتیک تیم ملی را به ملی پوشان دیکته کرده بودم. بعد رسید به بازیکن تیم ملی. من هنوز نمی توانم باور کنم جواد نکونام علیه من حرف زده باشد. وقتی در فرودگاه دوحه بودیم با هم کلی گپ زدیم. به تهران که رسید من فکر می کنم تحریکش کردند و او آن حرف ها را زد. با این وجود دوستش دارم. قبلش هم که نوشتند قرار بوده عادل به قطر برود اما لحظه آخر خیابانی جایگزین شده است. بروید سوال کنید، برای آن مسابقات من از مرداد ابلاغم را گرفته بودم.
 
* یعنی اتفاقات یکی از برنامه های 90 باعث نشد به جای فردوسی پور به دوحه بروی؟
- اصلا اینطور نبود. حملات ناجوانمردانه به من در آن روزها خیلی زیاد بود و خود عادل هم ناراحت شده بود و به خانه ما زنگ زده بود و از همسرم و دخترم دلجویی کرده بود.
 
* برخی می گویند جواد خیابانی به عادل فردوسی پور حسادت می کند، از این جهت که در ورودش به سازمان نقش داشتی اما بعدا روابط به تیرگی گرایید و حتی این چنین شایعه است که شما در مقطعی با هم حرف نمی زدید.
- این هم از همان حرف هاست. در مرام نسل ما این بحث ها نیست. مثل این می ماند که اکبر کارگرجم روزی علیه علی دانایی فرد که مربی اش بوده حرف بزند. البته از این مطمئن نیستم که نسل تازه هوای هم نسلانش را دارد یا خیر ولی بروید از عادل، از مزدک و یوسفی بپرسید که آیا در این مدت من کوچکترین برخوردی با آنها داشته ام یا مشکلی داشته ایم. اختلاف سلیقه هست اما ما با هم روابط محترمانه ای داریم. هر بار همدبگر را در سازمان می بینیم حال و احوال می کنیم. عادل شایستگی اش را داشته است که به اینجا رسیده. من شاید در یک مقطع کوتاهی کنارش بودم، بقیه اش زحمت خودش بوده است. من از سال 68 در دبیرستان تدریس می کنم و الان 5 سالی هم می شود که در دانشگاه تدریس دارم. شاید حدود 6 هزار شاگرد در این مدت داشته ام. یکی شان الان وزیر است، یکی شان هنرمند است، یکی بیکار است اما قرار نیست هر روز زنگ بزنند که آقا سلام. آقا چطورید؟ وقتی می بینم عادل در کارش موفق است و برنامه اش هم به این خوبی سال هاست روی آنتن می رود افتخار می کنم.
 
* شما اصلا 90 را می بینی؟
- اکثرا می بینم. بعضی مواقع خاص می شود که از دستم در می رود. عادل در اجرا و تولید برنامه های ورزشی سازمان نوآوری دارد و ماحصل آن برنامه زیبای 90 است. به هر حال در سال هایی که من وارد سازمان شدم شرایط خاصی در نحوه گزارش مسابقات وجود داشت. من نمی توانم خیلی از ماجراهای آن سال ها را تعریف کنم اما همین قدر می گویم که یکی از پیشکسوتان عزیز که امیدوارم سایه اش تا سال های سال بالای سر ما باشد وقتی خیلی وقت پیش از این در برابر پرسش خبرنگاری قرار گرفت که از او درباره گزارش نسل ما پرسید گفت که اصلا گزارش های ما را گوش نمی کند. می خواهم بگویم فضا این بود. فضا این بود که لیست بازیکنان را از ما می گرفتند تا نتوانیم گزارش کنیم. از آن موقع که بخواهم حرف بزنم مثنوی هفتاد من است. حالا کی و چی آن بماند برای روز دیگری. این برای افرادی بود که در آن مقطع حضور داشتند. یک سری افراد دیگری هم بودند که مال گذشته های دورتر بودند. یکی شان همین آقای جواد وارث که محبت می کنند از سلام من تا خداحافظی ام را نقد می کنند و از آن ایراد می گیرند و البته کم توهین هم نمی کنند. من کل گزارش های ایشان را دارم. اگر این نگاه باشد که ایشان دارند من هم می گویم اولین بار که یک گزارشگر جمله فلانی ضربه رو می زنه را سر زبان ها انداخت شخص ایشان بود. بالاخره این مشخص است که ضربه را کسی نمی زنه، بلکه این توپ است که ضربه به آن زده می شود. توانایی همه مشخص است. البته هرگز نمی خواهم توانایی های کسی را زیر سوال ببرم اما باید واقعیت ها را گفت. قبل تر از ما آمدند و بعدتر هم می آیند ولی من مخالف نگاه سفید و سیاه هستم. این را به عنوان کسی می گویم که نوجوانی و جوانی ام را در استادیوم گذرانده ام.
 
* برای بازی های کدام تیم به استادیوم می رفتی؟
- من برای تماشای بازیکنان مورد علاقه ام به استادیوم می رفتم. عاشق حجازی بودم و به همین دلیل بازی های تاج را دنبال می کردم. وقتی با عادلخانی و مظلومی رفتند شهباز، طرفدار شهباز شدم. علی پروین را هم دوست داشتم. ناصر محمد خانی را به همچنین. وقتی پا به توپ می شد و به داخل هجده می زد، یا پنالتی می گرفت یا گل می زد. خیلی دوست داشتم در حال و هوای آن روزهای فوتبال یک گزارش می کردم. تیم رویایی استقلال را فراموش نمی کنم. چنگیز، بیانی، نعلچگر. تیم بزرگی بود. برایم هنوز جای سوال است که چرا در 20 سال مهاجمی نتوانست محمد پنجعلی را دریبل بزند. اینها همه عشق ما بود. اینهایی که گفتم عین واقعیت بودند. از ته دل گفتم. من می پرسم مهاجمی مثل حسن روشن که بیاید پشت محوطه با آن کیفیت بچرخد، پیدا می شود؟
 
* 14 سال بعد، فکر می کنی در 28 سالگی ایران و استرالیا از تو درباره این بازی سوال می شود؟
- 14 سال بعد مگر قرار است من زنده باشم. بگذر از ما.
:
:
:
آخرین اخبار