ایشان به گریه زد. یك گریهای كرد. به حدی صدایش بلند شد، با ناله گریه میكرد. پیرمرد هشتاد ساله كمر خمیده، اشكها روی ریشش میآمد و از ریشش به لباسش میچكید. دیدیم عجب حال این پیرمرد به هم خورد. گفتم: آقا گریه نكنید من گناهم دو تا شد!
کد خبر: ۱۰۴۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۱