شب عملیات فرمانده فریاد زد :
چند فدائی می خواهیم و ...
چند نفر از بسیجی های عاشق به صف شدند.
یکی از اونها که قرعه بهشت به نامشون زده شد.
چند قدم رفت جلو تا خودشو بر روی میدان مین بیاندازد اما با مکثی برگشت .
فورا نفر بعدی آماده شد ! چون فکر کردند او ترسیده !
خوب البته ترس هم داشت !
پوتین هاشو از پا درآورد و به یکی از بچه ها داد و گفت:
تازه از تدارکات گردان گرفتمشون و نو هستند
بیت الماله حیفه باهاشون برم روی مین !!!
در کمال ناباوری جوان 22 ساله ملت با پای برهنه رفت و ...
.
.
.
راستی سه هزار میلیارد تومان چند جفت پوتین میشه ؟؟؟
از خودمان خجالت بکشیم
وای بر آنانکه پا روی این مقدساتمان می گذارند
خدا نمی بخشدشان ...