مبنای این یادداشت اظهار نظر اخیرا سید احمد آوایی عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس است وی معتقد است حمایت مطلق جمهوری اسلامی ایران از سوریه کار درستی نبوده است. وی در این رابطه میگوید: "واقعیت این است که حمایت مطلق ما از سوریه کار درستی نبود. چراکه مردمی که در این کشور علیه حکومت تظاهرات میکردند مردم متدینی بودند و حرکتهای اعتراضی خودجوش بود. هرچند آمریکا و غرب معترضها را تحریک کرده و با ارسال اسلحه سمت و سوی خاص خود را به این تحولات دادند.”
وی در ادامه میافزاید:” نقطه اشتراک سوریه با دیگر انقلابهای منطقه این بود که آزادی و انتخابات واقعی در این کشور وجود ندارد و اقلیت بر اکثریت حکومت میکند”.
به هرحال نظر هر کارشناسی درهر حوزهای محترم و قابل بررسی است که نظراعضای محترم کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز از این قائده مستثنی نیست،خصوصا این اینکه جناب آوایی پیش از کسب جایگاه نمایندگی مردم ولایت مدار دزفول و عضویت در کمیسیون امنیت ملی، سابقهای طولانی از افتخار فرماندهی دفاع مقدس را نیز به همراه دارند.
اما به هر حال نقد نظرات کارشناسی نیز جایگاه خاص خود را دارد، خصوصا اینکه این نقد مربوط به نقطه نظرات مطرح شده از یک جایگاه رسمی و معتبر در نظام جمهوری اسلامی ایران باشد. لذا در نوشتار ذیل سعی شده است تا نظر این نماینده محترم مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون امنیت ملی در ارتباط با سوریه مورد نقد و بررسی قرار بگیرد.
آقای آوایی در اظهارات خود "حمایت مطلق” جمهوری اسلامی ایران را به استناد مردمی و خود جوش بودن اعتراضات در سوریه اشتباه قلمداد کردهاند. دراین رابطه بهتر بود ایشان مشخص میکردند جمهوری اسلامی ایران در چه موردی ازسوریه حمایت مطلق کرده است؟آیا هیچ گاه سندی مبنی رد لزوم اصلاحات در سوریه توسط جمهوری اسلامی ایران منتشر شده است؟ ضمن اینکه اسناد حکایت از این واقعیت دارد که ایران با بسته پیشنهادی خود یکی از مشوقان بشار اسد برای انجام اصلاحات بوده است.
پس جمهوری اسلامی ایران هیچگاه منکر لزوم انجام اصلاحات در سوریه نبوده است. اما اگر منظور این عضو کمیسیون امنیت ملی از مطلق انگاری، صرفا دفاع همه جانبه ایران از سوریه در مقابل سرنگونی نظام این کشور بواسطه دخالت و تجهیز خارجی بوده باشد این سوال مطرح است که چرا باید این دفاع را غلط فرض کرد؟
سوریه طی۵۰ سال گذشته به قول خود آقای آوایی ثابت کرده است که از وابستگی برحذر بوده و همواره به دلایلی چون منافع ملی سرسختانه در جبهه مقابل رژیم صهیونیستی و در کنار مقاومت ایستاده است. این درحالی است که نقش محوری سوریه در حمایت لجستیک و پشتیبانی از مقاومت کتمان ناپذیر است.علاوه براین دلایل محکم دلایل محکمتری وجود دارد که جمهوری اسلامی ایران را ملزم میکند، نه تنها نسبت به سرنگونی حکومت بشار اسد بی تفاوت نباشد بلکه آن را خط قرمز خود بداند.
کشور سوریه به غیر از اقلیت علوی که اکنون حاکمیت را دردست دارند دارای اکثریت سنی مذهب است که هیچ یک نه دارای وزن سنگین لازم برای کسب جایگاه قدرت کنونی را دارند و نه اینکه دارای مواضع روشنی در قبال رژیم صهیونیستی و مقاومت هستند.طی شش ماهه گذشته سران معارض سوریه بارها از عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی بعد از سرنگونی رژیم حاکم دم زدند. این درحالی است که این گروهها توسط رژیم وهابی و آنتی شیعه عربستان و البته اردن حمایت ویژه تسلیحاتی و مالی میشوند.
پس در بهترین شرایط در سوریه بعد از بشار اسد هرج و مرج و احتمالا جنگ داخلی برای پر کردن خلاء قدرت توسط گروههایی که هیچ یک از نیروی کافی برا از صحنه به در کردن دیگری ندارند آغاز میشودو در بدترین شرایط جایگزین حاکمیت فعلی گروههای تندروی سلفی هم پیمان با حاکمیت وهابی در منطقه خواهند بود که مدتهاست نقشه محو حلال شیعی را درسر میپرورانند.حال آنکه وهابیت بارها ثابت کرده است برای حذف خطر شیعه و مقاومت حاضر است خود را به آغوش صهیونیستها بیافکند. چنانچه اسناد همکاری تام آنها در جنگهای ۳۳ روز و ۲۲ روزه با اسرائیل نیز موید همین مسئله است.
پس در هر دو فرض موجود، سرنگونی حکومت فعلی سوریه نتیجهای جز پاره شدن زنجیر مقاومت و به عبارتی رگ حیات آن نخواهد بود. اگر این پیش فرض را بپذیریم باید نقشه بلند مدت ناتو برای محاصره و تهدید امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را نیز به عنوان یک راهبرد آشکار برای مقابله با قدرتهای نوظهور به آن افزود.این درحالی است که نگاهی به نقشه جغرافیایی پیرامونی مرزهای ما حاکی از این است که ناتو در شرق در افغانستان بواسطه حضور مستقیم ودر غرب بواسطه نماینده غیر قابل اطمینان و طماع خود ترکیه حاضر است. این درحالی است که سرتاسر کشورهای آسیای میانه در شمال و اعضای شورای همکاری خلیج فارس در جنوب نیز با این نهاد پیمان همکاری امضاء کردهاند.
پس محاصره تکمیل است!. اینجا نقطهای است که ناتو قصد دارد با تنگ تر کردن میدان عمل و کاهش وسعت عرضی جبهه، این دامنه را از جایی دردوردست به پشت خانه ما بیاورد که قطعا نقطه شروع چنین فرایندی میتواند حذف حلقه قدرتمندی به نام سوریه باشد.
بنابراین بدرستی میتوان نتیجه گرفت سرنگونی سوریه خط قرمز جمهوری اسلامی ایران و حمایت از بقای آن بر ما فرض خواهد بود.
اما برادر آوایی در جایی از سخنان خود غلط انگاری حمایت مطلق جمهوری اسلامی ایران از سوریه را مستند به این مسئله کردهاند که معترضین انسانهای متدینی بودهاند که بوسیله آمریکا و غرب با دراختیار قرار دادن سلاح تحریک شدهاند.
البته در سطور بالا دلایل لزوم حمایت مطلق جمهوری اسلامی از سوریه بیان شد اما لازم است تا برای رد عدله آقای آوایی نیز دلیلی آورده شود. در این رابطه همانطور که قبلا ذکر شد کسی منکر به حق بودن برخی از خواستههای برخی از معترضین نیست، ضمن اینکه کسی منکر متدین بودن برخی از اقشار حاضر دراین اعتراضات هم نیست.اما به احتمال قوی آقای آوایی با توجه به جایگاه امنیتی خود تصاویر و فیلمهای موجود از اجساد مصله شده توسط گروههای معارض را دیدهاند! یااخبار کشف گورهای دسته جمعی از اجساد بدون سر که توسط گروههای معارض مسلح ایجاد شده است را شنیدهاند. بااین وصف به نظر میرسد غلط انگاری حمایت مطق کشورمان از سوریه با استناد به متدین بودن معترضین مسلح خود یک اشتباه فاحش باشد.
لذا برای پرهیز از اطناب در پایان باید گفت اظهار نظر از جایگاه رسمی در نظام جمهوری اسلامی ایران در حالی که دارای بازتاب وسیع رسانهای در سطح بینالملل است ضروری است بابررسی بیشتر و در نظر گرفتن منویات فرماندهی معظم کل قوا و راهبردهای کلان نظام جمهوری اسلامی و نیز منافع جریان انقلاب اسلامی در منطقه عنوان شود.
انصارحزب الله شهرستان دزفول
مرجع: شهر ما دزفول