ایرج خسروکیانی، گوش شکسته جنوبی دوران تختی، مردیست که برای اثبات خود با مشکلات زیادی جنگید و به تعبیر خودش پرفسور فن کشتی ایران است. او از تمرین در آفتاب داغ تیرماه خوزستان روی تشک های برزنتی به چنان تجربه ای رسید که شاگردان پرورش یافته با فنون خود را صاحب دوبنده تیم ملی کرد.
در گفت و گویی حضوری در منزل فرزند خسروکیانی، پای صحبت های او نشستیم.
*آقای خسروکیانی لطفا کمی خودتان را معرفی کنید.
من متولد سال 1324 در اهواز هستم. در خانواده اي مذهبي و ورزشكار پرورش يافتم و اصالتا بختياري هستم.
*چه شد که بین این همه رشته به کشتی علاقهمند شدید؟
در 13 سالگي به ورزشهاي واليبال، فوتبال و دو و ميداني علاقه مند بودم ولي در همين سن بود كه توسط امير پرويزي مطلق به رشته كشتي آزاد گرايش پيدا كردم و كارم را در باشگاه دارایی اهواز كه اكنون باشگاه خليج فارس نام دارد، شروع كردم. پرويزي مطلق نیز يكي از بهترين كشتي گيران زمان خود بود و اولين مربي من نیز محسوب می شود. حاجیلو، منیعی، وزینرام، نور و هاشمی نیز دیگر مربیان من بودند.
*در کشتی آزاد تا چه حد پیش رفتید؟
من 20 ساله بودم كه براي اولين بار يك اهوازي توانست در وزن 62 كيلوگرم قهرمان كشتي آزاد خوزستان شود؛ يعني تا قبل از من هيچ كشتي گيري از اهواز نفر اول كشتي آزاد خوزستان در هيچ وزني نشده بود. در همين سال ما را به مسابقات قهرماني كشور اعزام كردند و آقاي مرحوم غلامرضا وزين مربي ام، من را در وزن 62 كيلوگرم كشتي فرنگي شركت داد، البته من پيش از اين هم در سن 17 سالگی در وزن 48 كيلوگرم قهرمان کشتی فرنگی آموزشگاه هاي خوزستان شده بودم. در هر صورت من در رشته فرنگي، كشتي گرفتم و توانستم عنوان قهرماني را به دست آورم. پس از آن هم براي اولين بار یک نفر از خوزستان که خود من بودم در سال 1343 در وزن 62 کیلوگرم قهرمان انتخابی تيمملي ايران شد. من باز هم در سال 1346 در مسابقات قهرمانی کشتی فرنگی كشور در كرمانشاه و انتخابی تيم ملي در تهران به قهرمانی رسیدم و جواز حضور در مسابقات جهانی رومانی را به دست آوردم. یادم هست زماني كه من به عنوان اولين نفر از خوزستان قهرمان تيم ملي شدم به باشگاه خليج فارس كه در آن جا تمرين مي كردم، خيلي امتياز دادند. من در حال حاضر نیز پيشكسوت اين باشگاه هستم.
*پس از آن دیگر به سمت کشتی آزاد نرفتید؟
من پس از ورود به كشتي فرنگي ديگر به آزاد نرفتم و بر حسب علاقه ام در این رشته ماندم و فعالیتم را ادامه دادم. البته در زمان مربیگری ام، در این رشته نیز در کنار رشته فرنگی، هدایت تیم استان را بر عهده داشتم.
*از اولین همراهی تان با تیم ملی در مسابقات جهانی رومانی خاطره ای دارید؟
من در این مسابقات شرکت کردم و چهارم شدم. براي اولين بار هم بود كه يك خوزستاني چنين مقامي را به دست مي آورد. درباره این عنوان هم باید بگویم من در دور پنجم با كشتي گير ژاپني بازي داشتم که مربي تيم ملي ايران به هر علتي که بود من را در روز مسابقه ام به هتل فرستاد و گفت تو فردا كشتي داري و به هتل برو و استراحت کن. بعد از رفتن من به هتل، مسابقه بين من و حريفم برگزار شد و با توجه به اين كه من در سالن حضور نداشتم، دست كشتي گير ژاپني را بالا بردند و من را حداقل از رسيدن به مدال برنز محروم كردند، چرا كه من حتي اگر كشتي مي گرفتم و مي باختم باز هم در جدول مسابقات سوم مي شدم.
*از آن پاداش 300 تومانی که به دلیل موفقیت در این مسابقات به شما دادند و البته بعد پس گرفتند هم بگویید.
يادم هست زماني كه در مسابقات جهاني روماني چهارم شدم، 300 تومان پاداش از سوي مسوولان براي من فرستاده شد ولی بعد آن را از من گرفتند؛ چرا كه آن موقع نامه اي آمده بود كه من در سازمان آب و برق استخدام شده ام و آن ها به من گفتند نامه استخدامت را مي خواهي يا پاداشت؟ من به آن ها گفتم اين يعني چی؟ آن ها گفتند اگر پاداش را پس ندهي، نامه استخدامت را نمي دهيم و من هم استخدام را پذيرفتم و آن پاداشي كه از صندوق دولت در آورده بودند را از من گرفتند.
دو سه سال قبل از همین مسابقات رومانی، باتوجه به این که در انتخابی تیم ملی اول شده بودم قرار بود در مسابقاتی که با حضور تیم بلغارستان در ایران بود برای تیم ملی کشتی بگیرم؛ يادم هست در اردوي تيم ملي از عمد پاي من را خراب كردند و اين قدر به زانوي من ضربه زدند كه مينیسك پايم پاره شد. آن موقع مربي تيم ملي چنین چیزی را خواسته بود كه پاي من به اين صورت شود. به هر حال با توجه به اين كه من در تمرينات ضرب خوردم، نگذاشتند كه در اين مسابقات شركت كنم.
*چرا مربی تیم ملی چنین چیزی را خواسته بود در حالی که شما می توانستید تیم را همراهی کنید و با عملکرد خوبتان باعث موفقیت تیم شوید؟
آن موقع اصلا به شهرستاني ها بها داده نمي شد و مربي تيم ملي براي اين كه شهرستاني ها ديده نشوند و تهراني ها به جايي برسند، آن بلا را سر من آورد. به هر حال بايد با آن ها كنار مي آمديم و چيزهايي كه مي گفتند را قبول مي كرديم و تحمل این شرایط برای ما سخت بود. آن زمان من تنها جنوبي و خوزستاني تيم ملي بودم؛ يعني تا قبل از من هيچ كشتي گيري چه در رشته آزاد و چه فرنگي در تيم ملي نبود.
*یعنی اگر اعتراض می کردید، این اعتراض همراه با کنار گذاشتن شما از تیم ملی بود؟
آن موقع كسي زياد نمي توانست صحبت كند و نمي شد هم صحبت كنيم؛ چرا كه شايد حرف زدن مان باعث مي شد سال هاي بعد حضورمان را در كشتي از دست بدهيم. شايد سر این که برخی مواقع حرف هایی می زدم چندين سفر جهاني و المپيك را از من گرفتند. نمي خواهم بدي كسي را بگويم؛ به هر حال در حيطه كار رقابت هايي است ولي من از رقابت هايي كه به كسي لطمه بخورد، بدم مي آيد و به نظرم در ميدان ورزشي بايد نبرد جوانمردانه صورت بگيرد.
* پس آن زمان علاوه بر رقابت در تشک کشتی باید خارج از آن هم با مشکلات دیگری می جنگیدید.
بله يادم هست در انتخابي تیم ملی برای اعزام به مسابقات بين المللي شوروي در كشتي فينالم، حريف روي تشك مي دوید و از دست من فرار مي كرد و وقتی من به داوران گفتم چرا به او اخطار نمي دهيد به من گفتند تو بايد مثل تازي به دنبال او بدوي و او را بگيري و به زمين بزني تا امتياز بگيري و به اين صورت بود كه من را دوم كردند، در حالی که من پيش از اين دو بار این حریفم را شکست داده بودم.
*چرا باوجود این همه ناملایمت کشتی را ادامه دادید؟
من فقط براي سلامتي ام در اين رشته و ورزش ماندم. آن زمان ورزشكار هفته مي شدم و روزنامه ها بسیار در این زمینه با من صحبت مي كردند. من سعي مي كردم با سختي ها كنار بيايم.
*از پهلوان تختی که نمونه بارز یک انسان کامل بود و پس از سال ها نیز جایگاه وی به واسطه منش پهلوانی اش همچنان در بین مردم ما حفظ شده است، هم بگویید.
تختي 14 سال از من بزرگتر بود و من شاهد كشتي هاي او بودم. به نظرم هر چه از سجاياي اخلاقي حضرت علي(ع) گفته مي شود، همان ها در تختي نیز وجود داشت. من در سال 46 در سالن هفتم تير تهران با جهان پهلوان تختي بسيار دوست شده بودم. يادم هست كه مي خواستم همراه با دوستم با جهان پهلوان تختی عكس بگيریم كه او به من گفت ايرج اگر عكاس را با خودت به سالن بياوري ممكن است برخي ها كه با من خوب نيستند، او را بزنند كه اين درست نیست؛ پس به ميدان 24 اسفند بيا و من هم به آن جا رفتم ولي متاسفانه عكاسي نبود كه با او عكس بگيرم. آن موقع که در حال صحبت با تختی بودم مردم دور ما جمع شدند و فرياد "جهان پهلوان تختي جان" آن ها بلند شد. تختي فرد بسیار پاكی بود.
با تختی در خصوص مبارزات انقلابي بسيار صحبت مي كرديم و قرار بود که به دعوت رییس هیات کشتی خرمشهر به آن جا برود و به کشتی این شهرستان کمک کند ولی همان روز که به میدان 24 اسفند رفتیم او به من گفت با توجه به ممنوع الخروج بودنم نمي توانم از تهران خارج شوم و به همين دليل از مردم خوزستان عذرخواهي مي كنم و با دست چپ، روی كارتي براي ما نوشت كه با توجه به اين كه به تازگي با امامعلي حبيبي از زندان قلعه فلكالافلاك لرستان آزاد شده ام نمي توانم به خوزستان بيايم.
*شما خیلی زود از دنیای بازی کنار رفتید و وارد عرصه مربیگری شدید، علت آن چه بود؟
پس از مسابقات جهاني روماني ديگر من را به مسابقه اي نبردند و من 27 ساله بودم كه كشتي گرفتن را كنار گذاشتم و وارد عرصه مربيگري شدم. البته سال ها بعد يعني در سال 82 نیز قهرمان مسابقات پيشكسوتان كشور شدم و به واسطه همین قهرمانی به مسابقات جهاني اوكراين اعزام شدم و باز هم در اين مسابقات بلاهاي رقابت هاي قبلي را بر سر من آوردند؛ من در وزن 85 كيلوگرم مسابقات پيشكسوتان كشور قهرمان شدم ولی موقع اعزام سرپرست تيم ملي به من گفت يا 500 هزار تومان مي دهي يا نمي گذاريم كشتي بگيري که من پول را ندادم و آن ها هم به من گفتند باید در وزن 96 كيلوگرم كشتي بگيری كه با اين شرايط من در مکان چهارم قرار گرفتم.
من چندين سال سرمربي تيم های آزاد و فرنگي خوزستان بودم و چندين دوره نيز هدايت تيم ملي كشتي ايران را بر عهده داشتم. در سال 56 نيز با تيم كشتي فرنگي خوزستان به عنوان مربي به كشور لهستان جهت شركت در مسابقات جهاني اعزام شدم و در آن جا شاگردم محمود جعفري در وزن 52 كيلوگرم از اهواز براي اولين بار نشان برنز را به دست آورد. همچنين حبيب كاكاجي و خداداد شاعري ديگر شاگردانم از شهرستان های دزفول و اهواز بودند که به ترتيب عناوين چهارم و پنجم جهان را كسب كردند. اكنون هم در ايذه مشغول به تمرين دادن ورزشكاران هستم و رامین طاهري و پيام بويري كه مقام آور كشور و تيم ملي هستند از شاگردان من می باشند. من تمام عمرم را براي اين رشته گذاشتم و اکنون بازيكنانم قهرمانان تيم ملي شده اند.
من در سال 1348 یک دوره مربيگري كشتي فرنگي به مدت سه ماه زير نظر استادی از روس كه به نظر من بهترين مربي كشتي فرنگي جهان بود، گذراندم. او بهترين فن ها را به من آموخت و من از تجربيات او بسيار سود بردم و هنوز چند فن از او به ياد دارم كه به نظرم هيچ مربيای در ايران آن ها را بلد نيست و خوب است كه فدراسيون كشتي ايران پيشكسوتان را جمع كند و فن هايی که آن ها بلد هستند را براي آينده اين رشته داشته باشد و از آن ها فيلمبرداري كند.
*گویا شما فعالیت های خوبی هم در دوران قبل و بعد از انقلاب داشتید، از آن دوران هم برای مان بگویید.
من قبل از انقلاب در خيابان هاي اهواز با مردم انقلابي اهواز در تظاهرات شركت مي كردم و عكس هاي بسياري هم از آن روزها دارم. در جنگ هشت ساله نيز در جبهه هاي حق عليه باطل حضور داشتم.
*از کشوری هم برای کار مربیگری پیشنهاد داشته اید؟
بله من در گذشته از چند جاي دنيا مانند آلمان و لهستان پيشنهاد داشتم كه البته نرفتم. پس از آن هم خيلي به دنبال من آمدند تا كار كنم ولي با توجه به اين كه من در شهرستان ايذه سکونت دارم، شرایطم برای همکاری سخت است.
*در این رشته فعالیت های دیگری هم داشته اید؟
من چندين دوره نيز رييس و دبير هيات كشتي خوزستان بودم و در سال 73 نیز از سوي سازمان تربيت بدني كشور از من دعوت شد كه با فدراسيون كشتي و آقاي طالقاني همكاري داشته باشم و من به عنوان مشاور انتخاب شدم و در طی فعالیت 9 ماهه ام، تیم کشتی آزاد ایران قهرمان مسابقات جهانی شد.
*درآمد در ورزش کشتی خوب است؟
درآمد كشتي گيران بسیار كم است. خود من نزديك به 16، 17 سال است كه فرمي براي صندوق پيشكسوتان كشور پر كرده ام ولی هنوز اتفاقي نيفتاده است. طي چند سال فعاليتم نیز هيچ پولي به من داده نشده است.
*با این وجود به نظر می رسد نگاه به این رشته خیلی بهتر شده است.
بله همین طور است؛ يادم هست زماني كه قهرمان انتخابی تيم ملي شدم آن موقع در سالن ورزشي امانيه اهواز همراه با دو نفر دیگر تمرين مي كردم، ما در تيرماه فصل تابستان از ساعت 18 به سالن مي رفتيم تا تمرين كنيم. من دوچرخه اي داشتم و مسيري را طي مي كردم و مي رفتم تا یکی از دوستانم را كه آزادكار بود بیاورم تا حريف تمريني ام در کشتی فرنگی باشد تا من ساخته شوم. تشك كشتي مان پنبه اي و برزنتي بود و وقتي روي آن كشتي مي گرفتيم تمام دست و پا و صورت مان ساييده مي شد ولي اكنون شرايط سالن ها خوب شده است و قابل مقايسه با دوران ما نيست.
*خوزستان هم که نفرات خوبی را به تیمملی کشتی فرنگی معرفی کرده است.
بله خوزستان كشتي گيران بسیار خوبي را به كشور معرفي كرده است. زماني كه براي مسابقات ليگ جهاني که چند ماه پیش به میزبانی آبادان برگزار شد، به آن جا رفته بودم و از من تجلیل شد، به پدر عبدولي گفتم به پسرت تبريك مي گويم؛ او واقعا كشتي هاي خوبي مي گيرد ولي پدر كشتي فرنگي خوزستان من هستم و اگر آن سال ها من در آفتاب داغ تيرماه تمرين نمي كردم و قهرمان کشور نمي شدم، اصلا در خوزستان مسابقات فرنگي اي وجود نداشت.
*وضعیت کشتی ایذه، شهری که در آن سکونت دارید، به چه صورت است؟
كشتي ايذه فعال است و شرايط بسيار خوبي دارد. ما يك سالن كشتي در آن جا داريم كه من هم در آن سالن مشغول به تمرين هستم. لقمان رضايي هم ديگر مربي خوب استان است که در اين سالن مشغول به كار است و مربياي است كه تمام زندگياش را براي اين رشته گذاشته است. در مقطعی كشتي ايذه با ركورد مواجه شد كه من به همراه لقمان رضايي، محمدي و فرهاد رضايي توانستيم كشتي ايذه را بالا بياوريم.
*به نظرتان در مسابقات جهانی اخیر تیمملی با وجود این که از تمام بازیکنان اصلی اش بهره نمی برد چطور عمل کرد؟
در این مسابقات جايگزين های عبدولي و نوروزي شكست خوردند. من پدر كشتي فرنگي خوزستان و پرفسور فن دنيا هستم و بايد بگويم در مسابقه اخلاقي برابر نماينده آذربايجان، كُنده اخلاقی بالا آمد چرا كه بدل كُنده را بلد نبود. من پس از آن به رامين طاهري گفتم كه از مربيان تيم ملي بپرسيد كه بدل كُنده فرنگي و سالتو چيست؟ كه گفت پرسيدم و بيشتر آن ها گفتند نمي دانيم و مگر كُنده و سالتو بدل دارند؟ تيم ما كه به آذربايجان باخت به اين علت بود که دو كشتيگيرمان بدل كُنده را بلد نبودند و حالا نمي دانم که مربيان تيم ملي اين فن را بلدند و به اين نفرات نگفته اند يا خود اين نفرات تنبلي كرده اند. در کل به نظرم جايگاه سوم براي تيم ملي ایران خوب بود.
*از نظر شما فنی ترین و با اخلاق ترین ملی پوش کشتی ایران چه کسی است؟
به نظرم حميد سوريان در حال حاضر با اخلاقترين و فنيترين كشتيگير ايران است.
*از زندگی شخصیتان هم برای مان بگویید.
دو پسر و دو دختر دارم؛ هر دو پسرانم از قهرمانان كشتي فرنگي خوزستان و اهواز بودند. پسر بزرگم تا انتخابي تيم ملي جوانان نيز پيش رفت ولي در روز وزن كشي بود که با توجه به اين كه يكي از اقوام مان نياز به خون داشت، همسرم از او خواست كه خون بدهد و به همين دليل او ديگر نتوانست در وزن كشي شركت كند و پس از آن هم دیگر كشتي را كنار گذاشت. پسر كوچكم نيز كشتي را رها کرد و به دنبال هنر رفت. یکی از دخترانم نیز به صورت آماتور ژیمناستیک کار کرد ولی دختر دیگرم به سمت ورزش نرفت. من چهار نوه نیز دارم كه دو تا از آن ها در رشته ژیمناستیک، یکی از آن ها در رشته فوتبال و یکی دیگر هم در تیم بسکتبال ملیحفاری فعالیت می کنند.
*صحبت پایانیتان را می شنویم.
چند روز پيش در خيابان راه مي رفتم كه آقايي سمت من آمد و گفت سلام آقاي خسروكياني. من او را نشناختم و پس از كلي صحبت كردن به او گفتم شما؟ به من گفت من در گذشته در بيمارستان كار مي كردم و اكنون بازنشسته شده ام ولي يادم هست كه آن موقع شما چه كشتي هايي مي گرفتيد و من از مرام شما خوشم مي آمد؛ این برای من ارزش دارد. من در دورانی که بازی می کردم يك قرص هم نخوردم و سيگار هم نكشيدم و اکنون جوانان نیز باید این گونه باشند.