محمدرضا باهنر متولد سال 1331 در کرمان و برادر شهید باهنر است. وی که در حال حاضر دبیرکلی جامعه اسلامی مهندسین و نائب رئیسی جبهه پیروان خط امام و رهبری را برعهده دارد از پرسابقه ترین و کهنه کارترین نمایندگان مجلس شورای اسلامی است. باهنر به غیر از مجلس اول و ششم پای ثابت همه دوره های مجلس شورای اسلامی بوده است.
باهنر که یکی از چهره های تاثیرگذار در به ریاست رسیدن لاریجانی در مجلس هشتم بوده است همیشه در طول حیات مجلس هشتم مورد انتقاد بخشی از نمایندگان اصولگرای مجلس که به عملکرد هیئت رئیسه و شخص لاریجانی معترض بوده اند، قرار گرفته است.
وی در طول این گفتگو سعی کرد تا به همه انتقادات و شائبههای پیرامون خود و هیئت رئیسه مجلس پاسخ بگوید و در این راه انتقادات جدی هم به عملکرد برخی از اعضای فراکسیون اصولگرایان مجلس وارد کرد.
مشروح گفتگوی محمدرضا باهنر با مهر در ادامه آمده است:
* آقای باهنر! به عنوان اولین موضوع به سراغ عملکرد هیئت رئیسه مجلس برویم. عملکردی که در این سال ها به اندازه کافی مورد انتقاد نمایندگان مجلس بوده است. فکر می کنم در تاریخ چند دوره اخیر مجلس سابقه نداشته است که عملکرد هیئت رئیسه به این میزان از سوی بخشی از اکثریت مجلس مورد انتقاد شدید بوده باشد. معمولا این انتقادها در گذشته جناحی و از سوی اقلیت مجلس بوده است، اما در این دوره هرچقدر اقلیت اصلاح طلب مجلس موافق و همراه هیئت رئیسه بوده است بخشی از اکثریت مجلس، حتی اگر تعداد آنها را کم بشماریم، همواره منتقد عملکرد شما و دوستانتان بوده اند. این موضوع را چگونه ارزیابی می کنید؟
- ساختار مجلس هشتم ازنظر ساختاری و فراکسیون متفاوت از مجالس دیگر است و دلیل این موضوع هم به شکل انتخاباتی آن بر می گردد که متفاوت بود.
در انتخابات مجلس هشتم مجموعه ای تاسیس شد که بعدها به جبهه متحد اصولگرایان یا همان 6+5 معروف شد و اضلاع مختلفی در این موضوع سهیم بودند و لذا ساختار انتخاباتی آن گونه تعریف شد . البته بعدها هم تلاش شد که این ساختار انتخاباتی در مجلس هم اجرا شود اما به آن ترتیب و به صورت سه ضلعی در مجلس امکان عملیاتی پیدا نکرد. البته شاید برخی نمی خواستند و یا مصلحت نمی دانستند.
مجلس باید توسط افراد آشنا به ساختار مجلس مدیریت شود
اصولا ما معتقد بودیم به دلیل اینکه در جمهوری اسلامی احزاب رسمی شناسنامه دار وجود ندارد و در آستانه انتخابات جبهه ها تشکیل می شود و ساختار تشکیلاتی نیستند بنابراین مجلس را باید مجلسی ها و افراد آشنا به ساختار مجلس مدیریت کنند.
مجلس وابسته به حزب یا یک جریان بیرون از مجلس نیست. این موضوع باعث شد که در نوع اداره مجلس و فرآیند ایجاد ساختارهای مجلس یک مقدار اختلاف نظر بوجود بیاید یعنی بعضی ها معتقد بودند که همان سه ضلع جبهه متحد اصولگرایان با به اصطلاح سهام مساوی مجلس را مدیریت کنند. برخی دیگر هم معتقد بودند که مجلس باید خودش، خودش را مدیریت کند.
به همین دلیل برخی به اقلیت و برخی به اکثریت تبدیل شدند که اعداد آنها با یکدیگر بسیار متفاوت بود و قاعدتا در پشت نقدهایی که انجام می دادند توقع آنها این بود که انتقادات و سخنان آنها نعل به نعل پیاده شود در حالی که ساختار تصمیم گیری مجلس شورای اسلامی ساختار دیگری بود. برای فهم این موضوع باید به ساختار فراکسیونی مجلس شورای اسلامی توجه کرد. در فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای مرکزی ، مجمع عمومی و هیئت رئیسه داریم. شورای مرکزی توسط مجمع عمومی به صورت مستقیم انتخاب نمی شود بلکه شورای مرکزی این گونه طراحی شده که همه استانها در شورای مرکزی نماینده داشته باشند. بنابراین ترکیب شورای مرکزی یک ترکیب همگون با کل مجمع نیست.
برخی توقع داشتند فراکسیون اصولگرایان سه ضلعی مدیریت شود
از طرفی هیئت رئیسه فراکسیون توسط شورای مرکزی فراکسیون انتخاب می شود بنابراین فراکسیون می بایست در همه اوقات تابع مجمع عمومی فراکسیون باشد. همه این ها در حالی است که برخی دوستان توقع داشتند فراکسیون اصولگرایان با یک سهام مساوی سه ضلعی متناسب با سه ضلعی فهرست جبهه متحد مدیریت شود. این پارادوکس و همین تناقض عملا یک گرفتاری ایجاد کرد. شاید این یکی از دلایلی بود که بخش هایی از فراکسیون اصولگرایان که اقلیت کمتری بودند احساس می کردند که حرفشان خریدار ندارد و به کرسی نمی نشیند. به همین دلیل فریادهایشان بلندتر می شد و الا مسئله دیگری نبود.
فکر نمی کنید که میتوان این موضوع را به مدیریت مجلس ارتباط داد؟ یعنی این مشکلات را نمی توان ناشی از عدم تکرار نوع مدیریت دکتر حداد عادل توسط دکتر لاریجانی در مجلس هشتم دانست؟ آیا تفاوت این دو مدیریت دلیل این موضوع و این انتقادات نیست؟ بالاخره بخشی از همین جریان هایی که به آنها اشاره کردید در مجلس هفتم هم حضور داشتند اما انتقادات به هیئت رئیسه در مجلس هفتم به این شدت و گستردگی نبود.
تفاوت روسای مجالس هفتم و هشتم علت نبود بلکه معلول بود. یعنی علی رغم اینکه مجلس هفتم و فراکسیون اصولگرایان اکثریت مجلس را به دست گرفته بودند و در مجلس هشتم هم فراکسیون اصولگرایان اکثریت کامل و قاطع را داشتند اما جنس مجلس هفتمی ها با جنس مجلس هشتمی ها متفاوت بود.
جنس مجلس هفتم با مجلس هشتم تفاوت دارد
ما از این اتفاقات در مجالسمان زیاد اتفاق افتاده است. در مجلس چهارم و پنجم هم موضوع به همین نحو بود. مجلس چهارم و پنجم هم اصولگرا بودند اما دو سوم مجلس چهارمی ها برای مجلس پنجم رای نیاوردند و افراد جدید به مجلس وارد شدند اما رئیس مجلس عوض نشد. برای اینکه افراد عوض شدند اما جنسشان تغییر پیدا نکرد. در مجلس هفتم و هشتم هم افراد عوض شدند و هم جنسشان عوض شد. یعنی در ضمن اینکه اصولگرا بودند و در حال حاضر هم اصولگرا هستند اما به رفتار مجلس هفتم نقد جدی داشتند البته این یک نقد درون فراکسیونی بود ولی آثار آن در انتخابات مجلس هشتم پیدا شد. به همین دلیل در جلساتی که ما تشکیل دادیم دکتر حداد اعلام کرد که در صحن علنی کاندیدای ریاست مجلس نمی شود.
سوال: نکته ای که شما مطرح کردید یک بحث ساختاری است. اما در مورد شیوه عملکرد هیئت رئیسه نکاتی وجود دارد که منتقدین داخلی مجلس خیلی جدی بر روی آن مانور می دهند. اگر بخواهیم سخنان آنها را بررسی کنیم چند نکته کلیدی در آن وجود دارد یکی از آنها موضوع بسیار مهم و کلیدی طرح نظارت بر نمایندگان مجلس است. منتقدین هیئت رئیسه معتقدند که مهمترین مقصر عدم به نتیجه رسیدن طرح نظارت بر نمایندگان هیئت رئیسه است و علیرغم تاکیدات چندین باره رهبر معظم انقلاب این طرح اجرایی نمی شود و هیئت رئیسه در تعاملی که با نمایندگان دارد به صورت جدی به سرانجام رسیدن طرح را پیگیری نمی کند. اگر بخواهیم خیلی صریح بگوییم برخی می گویند هیئت رئیسه در مواقع حساس به رای نمایندگان نیاز دارد و طبیعتاً باید با نمایندگان راه بیاید و در مواقعی مانند طرح نظارت این تعامل جدی میان هیئت رئیسه و نمایندگان ایجاد میشود.
- این موضوع نیز به ساختار مجلس باز میگردد. ساختار مجلس اصولاً با همه نهادها تفاوت دارد و تا کسانی به مجلس ورود پیدا نکنند و کار نکنند و فعال نشوند و حس مجلس را نگیرند شاید نتوانند به درستی این مسئله را درک کنند. در حال حاضر برخی اختلافاتی که میان دولت و مجلس و دولت و قوه قضائیه به وجود میآید هم ناشی از همین عدم فهم ساختار خاص مجلس است. برای مثال در برخی موارد رئیس دولت به دلیل این که در دولت همه افراد مستقیم یا غیرمستقیم منصوب و تحت اختیار وی هستند و توانایی عزل و نصب آنها به صورت نامحدود را دارد گاهی از هیئت رئیسه می خواهد که اگر امکان دارد رئیس مجلس درخواست اقدامی را از نمایندگان بکند و یا مانع از تصمیم جمعی نمایندگان در باره طرحی شود. اما ما که در مجلس سالیان سال است حضور داریم می گوییم که این کار امکان ندارد.
بسیاری از کارها هست که رئیس مجلس میخواهد انجام شود ولی نمیتواند
بسیاری از کارها در مجلس هست که رئیس مجلس میخواهد انجام شود ولی نمیتواند ولی در مقابل بسیاری از کارها است که رئیس مجلس نمیخواهد ولی انجام میشود. دلیل این موضوع نیز به ساختار مجلس برمیگردد. این که این ساختار درست است یا نیست بحث دیگری است.
به عنوان نمونه ای برای درک بهتر این موضوع هیئت رئیسه مجلس متشکل از 12 نفر است که فقط یک نفر آن رئیس است و همان یک نفر هم در چینش بقیه اعضای هیئت رئیسه هیچ نقشی ندارد، در حالی که باید گفت کدام سازمان در کشورمان است که معاون آن سازمان خود را مدیون رئیس نداند. این مطلب را بر این اساس میگویم که بنده در مجلس هفتم و هشتم نایب رئیس بودم و آقایان لاریجانی و حداد عادل قبول داشته باشند که من در سمت نایب رئیسی همواره احترام رئیس را رعایت کردهام و سعی میکنم به هیچوجه با رئیس مجلس درگیر نشوم.
اصولاً در اکثر مجالس دنیا وضع همینگونه است. در کشوری مانند اتریش نایب رئیس مجلس این کشور میزبان بنده بود. من به وی گفتم نایب رئیس مجلس اما او از این خطاب من ناراحت شد و گفت که من معاون کسی نیستم من رئیس دوم هستم. اگر رئیس مجلس روزی در مجلس نباشد نمیتواند بعضی اختیارات را تفویض و برخی را نکند بلکه در مواقع غیاب رئیس مجلس همه اختیارات به نایب رئیس تفویض میشود. شخص نایب رئیس هم کسی است که نقش حزبی میتواند داشته باشد اما عزل و نصب نمیتواند انجام دهد حتی دبیران هیئت رئیسه هم حق چنین اقدامی ندارند و رئیس مجلس هم حق هیچگونه عزل و نصبی در ساختار کلی مجلس را ندارد. بنابراین رئیس مجلس و هیئت رئیسه در جایی میتوانند چیزی را بخواهند ولی مجلس آن را تصویب نکند.
در جریان تصویب لایحه عید فطر که از سوی دولت تقدیم مجلس شده بود دکتر لاریجانی تشریف نداشتند و من به عنوان اداره کننده مجلس بودم و کاملاً مشخص بود که بنده طرفدار تصویب این طرح هستم و حتی در جاهایی نیز علناً اعلام کردم و حتی برخی به من گفتند که از حالت بی طرفی بیرون آمدهام ولی همه دیدیم که فوریت این طرح علی رغم موافقت صریح رئیس جلسه یعنی بنده در مجلس رای نیاورد. این ساختار مجلس است و افرادی که این گونه توقعات را از هیئت رئیسه دارند یا ساختار مجلس را به خوبی حس نکردند و یا تنها به دنبال بهانه جویی هستند و حرفهایی را میگویند تا بگویند ما هم وجود داریم.
در داخل مجلس همان اقلیت درون اصولگرایی میدانند که کارهایی در مجلس وجود دارد که هیئت رئیسه مجلس خواهان اجرای آن است اما نمیتواند کار را پیش ببرد. اما این دوستان به روی خود نمیآورد و میگویند هیئت رئیسه هر کاری بخواهد میتواند انجام دهد و میگویند چون برخی لوایح و طرحها تصویب نمیشود به دلیل این است که هیئت رئیسه نمیخواهد که باید بگوییم این گونه سخنان از روی بیانصافی است و همه منتقدان باید متوجه این موضوع بدیهی باشند که ساختار مجلس شورای اسلامی همانند قوه مجریه و قضائیه نیست. در قوه مجریه شخص رئیس جمهور در آن واحد می تواند 15 وزیر را عزل کند و هیچکس هم هیچ اعتراضی نمیتواند بکند. رئیس مجلس هیئت رئیسه، کمیسیونها و حتی یک نماینده مجلس را هم نمیتواند عزل کند و یا حتی جلوی ورود وی به مجلس را بگیرد.
* در خصوص طرح نظارت بر نمایندگان مجلس توضیح ندادید؟ بالاخره سرنوشت این طرح به کجا انجامید؟ در این ساختار مجلس که می گویید بالاخره به مطالبه جدی رهبری پاسخ گفته خواهد شد یا خیر؟
- این موضوع که از تاکیدات مقام معظم رهبری به نمایندگان بود از ابتدا که در مجلس مطرح شد برخی آن را بسیار تند مطرح کردند و شیب آن را زیاد گرفتند به این دلیل که با ساختار مجلس آشنا نبودند.
شاید شخصی تا به حال در این مسئله به صرافت نیافتاده بود. من نه به عنوان کسی که مجلسی هستم بلکه به عنوان فردی که به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران شناخت کامل دارم میگویم که در این مملکت همه مسئولین کشور به غیر از نماینده مجلس را میتوان عزل کرد. البته این مسئله را در تئوری میگویم. ممکن است در عمل اجرا نشود. مثلاً رئیس جمهور در کشور ما یک بار عزل شده است و امیدواریم دیگر به هیچوجه شاهد عزل یک رئیس جمهور در کشور نباشیم چرا که هزینه زیادی برای کشور دارد. اما از نظر قانون اساسی این امر ممکن است. حتی رهبری توسط مجلس خبرگان میتواند مورد نقد قرار گیرد اما نمایندگانی که در مجلس حضور دارند و اعتبارنامه آنها توسط نمایندگان تصویب شده است به هیچوجه کسی نمیتوان آنها را عزل کند.
برخی طرح نظارت بر نمایندگان را از ابتدا تند کردند
البته این موضوع فلسفه خاص خود را دارد و بسیار دقیق است و من خود از طرفداران آن هستم. فلسفه آن هم این است که اگر در مجلس یک نفر هم باقی باشد که بخواهد حرف حقی را بزند اکثریت نتوانند وی را ساکت کنند والا اگر این گونه باشد اکثریت دیکتاتوری میکنند و اقلیت را به اخراج تهدید می کنند. اگر فراکسیون اقلیت مجلس به یک فراکسیون 10 نفره تبدیل شد -حرف حق یا ناحق آنها موضوع دیگری است- ولی اکثریت 280 نفره مجلس هم نباید و نمی تواند این 10 نفر را اخراج کند. این فلسفه از نظر دموکراسی بحث بسیار دقیق و ظریفی است.
تندروی ها تصویب طرح نظارت بر نمایندگان را به تاخیر انداخت
هنگامی که این وضعیت و این ساختار در مجلس وجود دارد از روز اول که رهبر معظم انقلاب در خصوص خودنظارتی دستور دادند عدهای طرحی به مجلس آوردند که اگر نمایندگان مجلس تخطی انجام دادند ما باید اعتبارنامه وی را لغو کرده و او را اخراج کنیم. متاسفانه برخی از همان اول از اخراج، بازداشت و مطرح کردن رای دوباره به اعتبارنامه صحبت کردند. بنابراین باید با مجلس با ادبیات خودش کار کرد و همین تندرویها تصویب طرح نظارت بر نمایندگان را به تاخیر انداخت والا بر روی این طرح بحثهای زیادی انجام شد و در کمیسیون به تصویب رسید و منتظر هستیم که در کمیسیون تخصصی رسیدگی شود.
اقلیت درون فراکسیون اصولگرایان به ساختار مجلس آشنا نیستند
اگر بخواهیم خیلی خوشبینانه نگاه کنیم اقلیت درون فراکسیون اصولگرایان به ساختار مجلس آشنا نیستند و نگاه بدبینانه به این موضوع این است که آنها می گویند ما حرفی را علیه آنها میزنیم شاید اثر کرد.
* شما بر ساختار دموکراتیک مجلس تاکید می کنید اما نوک پیکان منتقدین هیئت رئیسه به سمت جنابعالی است و میگویند محمدرضا باهنر به دلیل سابقه کاری در مجلس و لابی قوی با نمایندگان در بسیاری از مواقع می تواند مسائل را به سرانجام برساند. مثلاً در هنگام مطرح کردن طرح سئوال از رئیس جمهور نوع عملکرد شما به نوعی مانع از طرح این موضوع شد و به فردی که باید متن سئوال از رئیس جمهور داده میشد نامه نرسید و به دست شما رسید و شما هم نامه مذکور را به فردی که باید این اقدام را انجام می داد ندادید و بسیاری از افرادی که به دنبال سوال از رئیس جمهور بودند بر روی همین نکته تاکید می کردند که هیئت رئیسه تعمداً به دنبال مطرح کردن طرح سئوال از رئیس جمهور نیست یا در مواقع دیگر و در موضوع طرح شکایت از رئیس مجلس که توسط برخی از اعضای فراکسیون اصولگرایان مطرح میشد برخی میگویند که هیئت رئیسه مانع از مطرح شدن این موضوع در صحن شد.
- همه اعضای هیئت رئیسه در مجلس و میان نمایندگان حوزه نفوذ رای دارند؛ به همین دلیل است هنگامی که موافق و مخالفان طرح یا لوایح در مجلس صحبت میکنند آثار سخنانشان متفاوت است. ممکن است فردی به عنوان مخالف صحبت کند و نتواند حتی یک نفر را با خود همراه کند. اما در مقابل فردی با اقدامی مخالفت کند و بتواند مجلس را با خود همراه کند و لذا حوزه نفوذ رای با موضوعاتی که توسط این دست از منتقدین مطرح میشود بسیار متفاوت است.
اقلیت درون فراکسیون اصولگرایان تنها صدای بلندی دارد
ممکن است عدهای از نمایندگان مجلس به من محبت داشته باشند و استدلالهای من را راحتتر بپذیرند و بتوانم در نظراتشان تاثیر بگذارم. مثالهایی که توسط شما زده شد و به نوعی همه حرفهایی که در رسانهها زده میشود توسط اقلیت 4 یا 5 نفره درون فراکسیون اصولگرایان مجلس که علاقهای به افرادی مانند باهنر ندارند مطرح میشود. همه تلاششان را هم انجام می دهند که باهنر نایب رئیس نشود و یا حتی در شورای مرکزی اصولگرایان هم حضور نداشته باشد. البته در بعضی مواقع هم موفق عمل کرده اند. عمده این گونه سخنان توسط همین 4 یا 5 نفر گفته میشود. البته معتقدم این موضوع اشکالی ندارد اما این موضوع به گونهای نشود که رسانهها باورشان شود که سخنان این افراد باور عمومی در مجلس است چرا که اگر این باور عمومی درون مجلس نسبت به بنده وجود داشت من نمیتوانستم 180رای در انتخابات هیئت رئیسه مجلس کسب کنم. اگر اکثریت مجلسیها باورشان این بود که باهنر به قانون عمل نمیکند وی را به سرعت از هیئت رئیسه مجلس بیرون میکردند. بنابراین باید گفت فریاد این 4 یا 5 نفر بسیار بلند است و صدای آنها بسیار پرهیجان است اما مرکز تولید آن بسیار محدود است.
در مورد بحث سوال از رئیس جمهور و شکایت از هیئت رئیسه مجلس؟
به هیچ وجه این گونه نیست که مسئول تحویل سئوال در هیئت رئیسه من باشم. ساختار مجلس به گونهای است که رئیس مجلس اختیارات خود را در میان اعضای هیئت رئیسه توزیع کرده است و اشکال ساختاری در مجلس هم همین است و لذا اگر رئیس حضور نداشته باشد تمامی اختیارات به صورت خودکار به نایب رئیس منتقل میشود و رئیس نمیتواند تصمیم بگیرد که آیا اختیارات خود را به نایب رئیس دوم بدهد یا به نایب رئیس اول. اگر رئیس مجلس حضور نداشته باشد اختیارات وی به صورت خودکار به نایب رئیس اول منتقل میشود و خود رئیس هم حق دخل و تصرف در این موضوع را ندارد. بنابراین اینکه مطرح میشود مسئول سئوالات برخی منشیهای هیئت رئیسه هستند، صحت ندارد و تا هنگامی که من به عنوان نایب رئیس اول حضور دارم تنها من مسئولیت دریافت و طرح سئوالات را بر عهده دارم.
در این خصوص باید بگویم طرح سوال از رئیس جمهور امر پنهانی نیست و سوال همین الان هم بر روی میز من است. اما کسانی که می گویند سوال را به من تحویل دادند در این خصوص نظر سئوال کنندهها باید برایشان جالب باشد. رئیس سئوال کنندگان یعنی علی مطهری در حضور بنده و دکتر دهقان سئوال را به من داد چرا که خودش می دانست سئوال را باید به نایب رئیس مجلس تحویل دهد. هنگامی که سئوال به بنده تحویل داده شد تعدادی از امضا کنندگان نامه به بنده مراجعه کردند و عنوان داشتند که ما این سئوال را در زمان «دورکاری» رئیس جمهور امضا کرده بودیم و به دلیل اینکه در حال حاضر مشکل حل شده است ما ارادهای برای انجام سئوال از رئیس جمهور نداریم و لذا در ادامه، نامه انصراف خود را به ما تحویل دادند.
اگر 73 امضا آماده شود تعللی در وصول سوال از رئیس جمهور نمی کنیم
در حال حاضر با صراحت اعلام میکنم که هر زمانی که 73 نفر از نمایندگان مصمم شوند طرح سئوال از رئیس جمهور را مطرح کنند ما یک روز هم معطل نمیکنیم. ممکن است به صورت مشورت به طراحان سئوال بگوییم که این کار به مصلحت نیست اما سئوال در هیئت رئیسه مطرح خواهد شد.
در مجلس کارهایی که می خواهیم انجام نشود، میشود
این را به شما بگویم، در مجلس کارهایی که بخواهیم انجام نشود، میشود اما طرحها و لوایحی که نمیخواهیم تصویب شود توسط نمایندگان تصویب میشود. ممکن است ما سئوال 100 نفره نمایندگان را چند روز هم معطل کنیم اما نمیتوانیم 100 نفر را وادار به امضای سئوالی بکنیم. در سابقه تاریخی وجود دارد که در مجلس ششم رهبری دستور دادند که مجلس وارد اصلاح قانون مطبوعات نشود و امر حکومتی هم به حساب میآمد اما امر حکومتی هم در موضع انجام ندادن میشود و در تصویب طرحها نمیشود و امکان ندارد به مجلس امر حکومتی شود که شما به برخی قوانین رای دهید.
* عملکرد اصلاح طلبان مجلس هشتم را چگونه ارزیابی می کنید؟ اصلاح طلبانی که علی الظاهر رابطه خوبی با شما دارند و حتی گاهی نوعی هماهنگی هم میان رفتار آنها با نظرات شما و هیئت رئیسه دیده می شود.
- من یک بار در پشت تریبون مجلس واژهای را به کار بردم و گفتم که اصلاح طلبان مجلس هشتم «گوشت تلخند» نیستند.
یکی از اختلافات اساسی ما با برخی از افراد تندرو در میان اصولگرایان همین بود، یعنی ما در میان اصولگرایان نباید اصلاح طلبان درون مجلس را تحریک کنیم و در مقابل آنها مرگ بر فتنه گر بگوییم و یا آنها را از مجلس بیرون کنیم. چرا که این افراد پس از انتخابات ریاست جمهوری 88 اعتراضاتی داشتند اما ما در مجلس نطقهای تند و آتشین چالشدار و ساختارشکن از سوی اصلاح طلبان نداشتیم و اگر هم بود بسیار محدود و کم بود. مثلاً ما در مجلس افرادی را داشتیم که افراد نزدیک آنها را در حوادث فتنه دستگیر کردند اما این موضوع وجود نداشت که این افراد بخواهند در مجلس جنجال به پا کنند و در طرفداری از نزدیکان خود سینه سپر کنند.
اصلاح طلبان درون مجلس را مدیریت کردیم
ما مدعی هستیم که دو عامل موجب این موضوع شد اولین آن این بود که این اصلاح طلبان گوشت تلخ نبوده و دوم اینکه ما به خوبی آنها را مدیریت کردیم. در مقابل برخی اصولگرایان تندرو معتقدند که چرا مرگ بر فلانی نگفتیم و هنگامی که ما این استدلال خود رامطرح میکنیم آنها در جواب میگویند شما به دلیل اینکه به رای آنها نیاز دارید با آنها درگیر نمیشوید. معتقدم ما باید مجلس را مدیریت کنیم. اگر در دولت یک اصلاح طلب پیدا شود رئیس جمهور میتواند دستور دهد که آن فرد دیگر در هیچ مقامی به کار گرفته نشود اما ما اگر 6 اصلاح طلب هم در مجلس وجود داشته باشد نمیتوانیم به آنها بگوییم که در مجلس نباشند بلکه ما باید با آنها به گونهای تعامل کنیم که تندروی نکنند و حرفهای بیربط نزنند.
در مقابل اگر این مدیریت در دست برخی اصولگرایان تندرو بود فضا را به گونهای مدیریت میکردند که چند نفر از همین اصلاح طلبان در مجلس عصبانی شوند و از سمت خود استعفا دهند و حتی بعدها کار به تحصن هم بکشد. اما ما به هیچوجه این امر را به مصلحت نظام نمی دانیم ولی متاسفانه باید گفت که این طیف تندرو این موضوع را به مصلحت نظام می داند. برخی از افراد در همین مجلس وجود دارند که میگویند هرچه زودتر اصلاح طلبان از کلیت حکومت حذف شوند بهتر و همین موضوع اختلاف جدی ما با افراد تندرو در میان اصولگرایان مجلس است.
* در چند هفته اخیر مباحثی در خصوص مواضع جنابعالی در حوادث پس از انتخابات 88 مطرح شده است با توجه به این که شما از چهره های باسابقه و به نوعی کلاسیک در جناح موسوم به راست هستید و به نوعی یکی از چهره های محوری جریان اصولگرا هم به حساب میآیید، منتقدان شما معتقدند که در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری آن طور که از شما انتظار می رفت موضعگیری صریح به نفع جریان اصیل انقلاب و رهبری نکردید و حتی برخی مطرح می کنند که شما به میرحسین موسوی پیشنهاد دادهاید که در فیلم انتخاباتی وی شرکت کرده و در آن رسما از وی حمایت کنید. اگر امکان دارد پاسخ صریح و شفاف به این موضوع بدهید. تاکید من بیشتر بر مواضع جنابعالی در ابتدای شکلگیری فتنه 88 و چند هفته ابتدایی انتخابات ریاست جمهوری دهم است و انتقاد اصلی بدنه اصولگرایان به برخی از نخبگان جریان اصولگرا هم بیشتر به همین ایام باز میگردد.
تندروهای اصولگرا به دنبال محو رای دهندگان به موسوی هستند
- برخی از این سخنان حرفهای بسیار سبک و غیراخلاقی و زشتی است و انسان نباید وقت خود را به این حرفهای بیربط صرف کند. اگر من بخواهم بحث کنم یکی از اشکالاتی که با این افراد تندرو در میان اصولگرایان داریم این است که این افراد در به در به دنبال این هستند که 13 میلیون نفری که به میرحسین موسوی رای دادند را پیدا کنند و آنها را از صفحه روزگار محو کنند. من این برخورد را به هیچوجه قبول ندارم . رهبر معظم انقلاب در اولین موضعگیریشان صحبت از 40 میلیون رای کردند و رای مردم را به هیچوجه تقسیم نکردند در مقابل عدهای به دنبال کشف این 13 میلیون هستند. حتی در برخی مواقع پا را از این هم فراتر گذاشتند و افرادی را هم که به آقای احمدینژاد هم رای داده بودند متهم میکنند که دروغ میگویید شما به آقای احمدی نژاد رای نداده اید.
در انتخابات 88 به محسن رضایی رای دادم
البته من همواره گفتهام که به احمدینژاد و میر حسین موسوی رای ندادهام، بلکه به محسن رضایی رای دادم با وجود اینکه قاطعانه میدانستم وی رای نمیآورد. من خودم در مجلس شاهد این موضوع بودم که این تندروها به سراغ افرادی رفتند که آنها قسم یاد کردهاند که به احمدینژاد رای دادهاند اما قاطعانه در مقابل آن فرد گفتهاند که تو دروغ میگویی. ما معتقدیم مسئولین نظام با عملکرد و هدایت آگاهی بخش خود می توانند 12 میلیون نفر از 13 میلیون نفری که به میرحسین موسوی رای دادند را از راهی که رفتند بازگردانند. من به هیچوجه و در هیچ زمانی به دنبال میرحسین موسوی نبودم و نمی خواستم او رای بیاورد.
علاقه نداشتم در انتخابات 88 احمدی نژاد رای بیاورد
البته علاقه نداشتم که احمدینژاد هم رای بیاورد. بنابراین این گونه حرفهای سخیف سیاسی که از زبان اقلیت درون فراکسیون اصولگرایان مطرح میشود بسیار روشن و آشکار است و متاسفانه بحثهای آنها همواره ادامه دارد.
برای مثال هنگامی که در مجلس هشتم ما به این دلیل که نمی خواستیم اصلاح طلبان را تحریک کنیم مجلس را به شیوه ای که به مصلحت می دانستیم مدیریت کردیم، این افراد این موضوع را به نزدیکی ما به اصلاح طلبان ترجمه کردند. در حالی که 220 فرد اصولگرا در مجلس حضور دارند و ما اگر بخواهیم رای جمع کنیم این تعداد کافی است. اینها عدهای بودند که فشار آوردند که میرحسین موسوی و مهدی کروبی باید اعدام گردند و همین فشارها موجب شد تا آیتالله آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه مجبور شود در مصاحبهای عنوان کند من به دنبال دستگیری سران فتنه هستم اما مقامات عالیرتبه نظام به دنبال این نیستند. باید بگویم این یک مرض است که این افراد به آن مبتلا هستند. یعنی ما به تمام راههایی که وجود داشت به آنها گفتیم که نظام صلاح نمیداند این افراد بازداشت شوند ولی آنها در پاسخ به ما گفتند اگر شما هم در مجلس علیه سران فتنه شعار دهید نظام مجبور به پذیرش حکم بازداشت خواهد شد.
* در مورد تعامل با نمایندگان به موضوعات مهمی اشاره کردید. اما شما آقای باهنر! به عنوان یکی از چهره های شاخص جریان اصولگرا که چشم امید بدنه اصولگرایان به سخنان چهره هایی چون شما بود در موضع اثباتی دفاع از انتخابات چه اقدامی انجام دادید؟ در هفتههای ابتدای انتخابات مردم به رسانههای عمومی چشم دوخته بودند تا چهرههای شاخص کشور در خصوص فتنه پس از انتخابات موضعگیری صریح و قاطع کنند.
- من در ابتدای حوادث پس از انتخابات در مذاکرات بودم و از شورای نگهبان پیغام و پیامها را به برخی از کاندیداهای معترض به انتخابات میرساندم و در پشت جریانات رسانه ای تلاش فراوانی برای بازگشت این آقایان کردم.
* سوال من در خصوص ظهور و بروز رسانه ای برای ایجاد آرامش و اطمینان در میان عموم مردم و به خصوص بدنه جریان اصولگرایی است.
- تا مدتهای مدید بالاترین مقامهای کشور هم به سران فتنه توصیه میکردند که از راه طی شده برگردند و به آغوش ملت باز گردند. اما برخی از این تندروهای اصلاح طلب قبل از انتخابات عنوان کردند اگر میرحسین موسوی رای نیاورد مردم به خیابانها بریزند و مردم را تحریک کردند. از سوی دیگر عدهای دو ماه قبل از اجرای انتخابات گفته بودند که میرحسین موسوی به دنبال انقلاب مخملی است و شورای نگهبان اشتباه کرده که وی را تایید صلاحیت کرده است و لذا این افراد هم افراط کردند.
بصیرت دقیق این است که افراد هم زمان شناس و هم دوست شناس باشند. یک عده به ما ایراد میگیرند که چرا قبل از انتخابات نگفتید میرحسین موسوی آمریکایی است و اگر به آنها رو می دادیم میگفتند که شورای نگهبان بیخود کرده است که صلاحیت آنها را تایید کرده. اما در مقابل رهبر معظم انقلاب تا دو ماه پس از انتخابات این افراد را به بازگشت به آغوش نظام توصیه کردند و بارها گفتند که از راه قانونی اعتراضات خود را دنبال کنند و این از تفاوت نگاه رهبری و برخی افراد تندرو است.
* برخی از فعالان سیاسی معتقدند مهم ترین عامل پیروزی جریان اصولگرایی در سالیان اخیر عبور از سنت های پیشین اصولگرایانه به سنت های نوین بوده است و معتقدند یکی از مهم ترین ضعف های جناح راست سنتی ساده انگاری در مسائل سیاسی و منحصر کردن سیاست ورزی در جریان نخبگی و احزاب بوده و به نوعی به جریان اجتماعی و توده های مردم در دوره سنتی بی توجهی شد. اصولا آیا جنابعالی مرز و تفاوتی میان جریان اصولگرایان سنتی و دیگر اصولگرایان قائل هستید یا خیر؟
تقسیم بندی اصولگرایان به سنتی و جدید درست نیست
- این تقسیم بندیها تقسیمبندیهای درستی نیست. بالاخره کار که جلو می رود، تجربیات هم تغییر پیدا میکند و رویه ها هم به تبع آن عوض میشود و هیچکس در این مورد تردیدی ندارد و حتماً روشهای 20 سال گذشته در حال حاضر جواب نمیدهد. من حتی معتقدم انتخابات دوم خرداد هم باعث شد که یک شوک جدی به جریان اصولگرایی وارد شد و موجب شد تا اصولگرایان در بخشی از ادبیات سیاسی خود تغییراتی را ایجاد کنند. برخی معتقدند که اصولگرایانی که در گذشته فعالیت کردند باید از صحنه کنار روند. اگر بخواهیم سرنوشت روسای جمهور و مجالس قبلی را دنبال کنیم و وضعیت فعلی آنها را ببینیم اوضاع نمیتواند این گونه باشد چرا که متاسفانه هر رئیس جمهور و رئیس مجلسی که بر سر کار میآید می خواهد گذشته را به کلی پاک کند. معتقدم به هیچوجه کشور را نمیتوان این گونه اداره کرد. این بسیار بد است که رئیس جمهور ما مدعی باشد که قبل از دوران نهم ریاست جمهوری هیچ کاری در مملکت صورت نگرفته است. برای من به عنوان نماینده مجلس هفتم هم بد بود که میگفتم همه مجالس قبل از این مجلس بد عمل کردند و این روش، روش بسیار بدی است. در کشورهای عقب افتاده هم وضعیت به این گونه نیست.
* بحث اصولگرایانی که جریان راست سنتی را نقد و بر شیوه های نوین در این جریان که حالا نام اصولگرایی به خود گرفته مطرح می کنند بیش از آنکه نفی گذشته باشد، نقد گذشته برای پرهیز از درافتادن در ورطه ای است که یک بار در مقطع انتخابات خرداد 76 و اسفند 78 گرفتار آن شدند. شکست سنگین جناح راست سنتی در انتخابات ریاست جمهوری هفتم و مجلس ششم مطلبی نیست که بتوان آن را به سادگی کتمان کرد.
- نه موضوع به هیچوجه این گونه نیست در حال حاضر افرادی که ادعای جانشینی نیروهای قدیمی را دارند ادعاهای بزرگی دارند. برخی از آنها مدعی هستند که ما 30 میلیون رای داریم در مقابل عدهای معتقدند که از این 30 میلیون 25 میلیون آن بعد از دورکاری رئیس جمهور فروپاشیده است. این افراد این گونه نمی توانند با هم کنار بیایند. بزرگترها که به صحنه آمدند میگویند که شما با یکدیگر کار کنید.
آیات مهدوی کنی و یزدی به دنبال سهم خواهی نیستند
افرادی مانند آیتالله مهدوی کنی و آیتآلله یزدی به هیچوجه به دنبال سهم نیستند و من به عنوان عضو شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان تا به حال نشنیدم که این دو بزرگوار افرادی را برای حضور در لیست اصولگرایان توصیه کنند.
آنها معتقدند که تمام آرزوی ما این است که اصولگرایان با یکدیگر کار کنند و
به وحدت برسند و بارها به شوخی عنوان کردند که حتی اگر شما رای هم آوردید
نیازی نیست برای تشکر پیش ما بیایید. برخی از اعضای اقلیت فراکسیون
اصولگرایان معتقدند که سهم ما در جبهه متحد اصولگرایان داده نشده است و بعد
هم حرفهایی را بر علیه ما مطرح میکنند و هنگامی که به صورت طبیعی
نمیتوانند به نتیجه برسند میگویند باهنر با اصلاح طلبان ائتلاف کرده است.