روزنامه کیهان نوشت:
يك عضو مركزيت مجمع روحانيون، 2 سال پس از رو شدن
دست جريان فتنه گر و آشوب طلب مدعي شد اصلاح طلبان طرفدار جمهوري اسلامي و
مخالف «جمهوري ايراني» هستند.
موسوي خوئيني ها اين موضع را در
وبلاگ خود و در پاسخ به سؤال يكي از مخاطبان ارائه كرد. پرسش از موسوي
خوئيني اين بود كه «بنده يكي از نيروهاي اصلاح طلب معتقد به نظام جمهوري
اسلامي و خط امام هستم. اگرچه حوادث بعد از انتخابات حوادث تلخي بود اما
برخي رويدادها و اتفاق ها از سوي جريان اصلاحات و يا بخشي از آن صورت گرفت
كه بعضا تلقي ايستادگي در برابر نظام از آن مي شد. مانند شعار جمهوري
ايراني يا شعار عليه رهبري نظام. بخشي از اين شعارها يا توسط عناصري طرح مي
شد كه كينه ديرينه با نظام داشتند يا همان كساني كه عكس امام را به آتش
كشيدند اما به اسم معترضان تمام كردند. سؤال بنده اين است چرا نيروهاي
اصلاح طلب خود را در مظان اتهام قرار مي دهند. آيا راهي نبود و نيست كه
هركس هزينه خود را بدهد؟»
مرد خاكستري مجمع روحانيون در پاسخ ادعا
كرد: بدون ترديد بنده و دوستان و هزاران مثل ما و نيز حداقل چهارده ميليون
نفر مخالف شعار جمهوري ايراني در برابر جمهوري اسلامي هستيم و نيز مخالف
شعار عليه رهبري هستيم ولي چرا اين شعارها و يا آتش زدن عكس امام و امثال
اين امور را به پاي جريان اصيل اصلاح طلب مي گذارند و چرا امكان هرگونه
تكذيب و دفاع را از اصلاح طلبان سلب مي كنند؟
وي مي افزايد: شگفتا
كه به دور از عدل و انصاف ابتدا تهمت مي زنند و هرگناه ناكرده را به اصلاح
طلبان نسبت مي دهند و آنگاه بدون هرگونه فرصت و مجالي براي دفاع و تكذيب،
آنان را زير رگبار فحش و ناسزا و چوب و چماق در هر كوي و برزن مي گيرند و
سپس در همين حال از آنان مي خواهند كه با اين شعارهاي ساختارشكن مخالفت
كنند، اين جماعت در پي آن نيستند كه به حقيقت بدانند آيا اصلاح طلبان مخالف
اين شعارهاي ساختارشكن هستند يا نه، آنان در پي آن هستند تا هرگونه مجال
دفاع اصلاح طلبان از خود را بگيرند تا بهتر بتوانند آنان را سركوب كنند؛
چرا؟ تنها و تنها براي اينكه اصلاح طلبان تسليم محض و مطيع بي چون و چرا
نيستند و اصلاح طلبان اينگونه زيست سياسي را مغاير عزت و كرامتي مي دانند
كه امام براي خدمت در زير پرچم جمهوري اسلامي به آنان آموخته است، اصلاح
طلبان نه تنها به آتش زدن عكس امام (كه احتمالا ساخته دست بهانه جويان بوده
است) راضي نيستند كه جانشان از اين رفتار پليد آتش مي گيرد، اصلاح طلبان
نه تنها آتش زدن قرآن را (كه عملي به شدت مشكوك بود) برنمي تابند كه اقدام
كنندگان را شايسته حداقلي از همكاري و همراهي نمي دانند...
درباره
اظهارات تازه موسوي خوئيني ها چند سؤال جدي وجود دارد: 1-چرا اعلام موضع
عليه شعار انحرافي «جمهوري ايراني» با 2 سال تاخير و پس از آن كه معلوم شد
فتنه سبز به هيچ وجه زنده نمي شود، صورت مي گيرد؟ آيا اين ماجرا بي ارتباط
با اظهارات برخي عناصر همسو نظير خاتمي در محافل خصوصي است كه گفته اند
موسوي و كروبي هزينه سنگيني روي دست اصلاح طلبان گذاشتند و ضمن بر باد دادن
سرمايه اجتماعي اين مجموعه، باعث بسته شدن راه حضور در حاكميت شدند؟
2-
به يقين قاطبه آن 14ميليون مورد اشاره طرفدار جمهوري اسلامي بودند چرا كه
هم در انتخابات نظام شركت كردند و هم حاضر نشدند- يا از همان ابتدا و يا با
روشن شدن هويت داخلي فتنه گران- سياهي لشكر آشوب طلبان به شمار آيند بلكه
بسياري از آنها در راهپيمايي دشمن شكن 9 دي عليه حرمت شكنان عاشورا حضور
داشتند. اما جريان سازمان دهنده فتنه و هتاكي به اسلام و انقلاب و ارزشها
چگونه مي تواند خود را با 14 ميليون نفر مذكور جمع ببندد؟ مگر وقتي نهادهاي
ذيربط تشخيص دادند ارتباطات موسوي و كروبي را محدود كنند، ادعاي فتنه گران
مبني بر اينكه ايران را قيامت مي كنند، كمترين صورت واقعيت به خود گرفت كه
بشود آن 14ميليون را خرج فتنه گري طيف تندروي مدعي اصلاح طلبي كرد؟
3-
چرا نبايد خط كشيدن روي نام جمهوري اسلامي يا آتش زدن عكس امام(ره) و حرمت
شكني روز عاشورا را پاي مدعيان اصلاح طلبي و نامزدهاي آنها گذاشت؟ مگر
آقاي موسوي (نامزد مجمع روحانيون) حرمت شكنان روز عاشورا را مردمان خداجو
توصيف نكرد؟ بالاخره مجمع روحانيون و امثال آقاي موسوي خوئيني، عوامل
ميداني گروهك هايي نظير منافقين و بهائيت و سلطنت طلبان را منافق و محارب
مي داند يا اينكه مردم خداجو تلقي مي كند؟ اگر محارب و منافق و براندازند،
چرا پس از دو سال، هنوز از سوي مجمع روحانيون موضع صريحي اتخاذ نشده و اگر
مردمان خداجو تلقي مي شوند كه بنابراين طبيعي است اصلاح طلبان و «مجمع»
بايد مسئوليت اين نگاه انحرافي را بپذيرند و ادعاي اينكه «امكان هرگونه
تكذيب و دفاع از اصلاح طلبان سلب شده»، محلي از اعراب نخواهد داشت.
4-
حركت انحرافي حاشيه روز قدس سال 88 را كه ضمن آن شعار «جمهوري ايراني» و
«نه غزه نه لبنان» سر داده شد و مورد استقبال آمريكا و رژيم صهيونيستي
قرارگرفت، عناصري چون خاتمي، موسوي و كروبي ترتيب داده بودند. آيا مجمع
روحانيون و امثال موسوي خوئيني ها توانستند از رفتارهاي قبيله اي و خيانت
آلود فاصله بگيرند و ماجرا را محكوم كنند يا اساسا خود صحنه گردان 8 ماه
فتنه و آشوب بودند؟
5- موسوي خوئيني چنان از مخالفت اصلاح طلبان با
شعارهاي ساختارشكن سخن مي گويد كه گويا حوادث تلخ پس از سال 76 (به ويژه
ماجراي تيرماه 78 كه روزنامه فتنه گر آقاي موسوي خوئيني- سلام- باني آن
بود) و نيز اتفاقات سال 88، در كره مريخ رخ داده و اين اصلاح طلبان مريخ
بوده اند كه علي الدوام در نشريات و سخنراني هاي خود دم از ختم انقلاب،
پايان جمهوري اسلامي، حذف ولايت و... مي زده اند! اينكه ادعا شود جان اصلاح
طلبان از آتش زدن عكس امام آتش گرفت، وقاحت تام و منحصر به فردي مي خواهد
چه آن كه اولين و آخرين حرمت شكني از اين دست نبود. مگر سال 1379 هنگامي كه
مهره كم خردي مانند اكبر گنجي در آلمان خيال آشفته مدعيان اصلاح طلبي را
عليه حضرت امام بر زبان آورد، به آقاي موسوي خوئيني ها برخورد؟ خود وي كه
از مدت ها قبل در روزنامه سلام مشغول امام زدايي و دشمني با ميراث آن حضرت
بود و اساسا مگر باني اغتشاش هاي زنجيره اي از روز قدس تا 13 آبان و 16آذر و
6 دي (عاشورا) جز همين منافقين مدعي اصلاح طلبي بودند؟ آيا عجيب نيست كه
هر جا سروكله اوباش سياسي، ساختارشكنان و عوامل گروهك ها پيدا مي شد، همان
جايي بود كه دست بر قضا ميدان و موقعيت و فضايش را همين منافقين متظاهر به
اصلاح طلبي تدارك كرده بودند؟! به راستي چرا برخي دستياران نزديك آقاي
موسوي خوئيني ها در سلام، (نظير مراد-و، رجب- م، سراج-م و...) هم اكنون
همكار راديو فردا (ارگان رسمي سازمان سيا) و بي بي سي و راديو زمانه و...
هستند؟ آيا اين همه هماهنگي با بيگانگان و گروهك ها تصادفي يا صحنه سازي
است؟! معلوم است كه خون شهيدان زنده و جاويد است كه اگر جز اين نبود فتنه
گران خيانت پيشه و لانه كرده در برخي گروه ها نظير مجمع روحانيون و حزب
مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب تا كنون بارها كشور و انقلاب و ملت را به
دشمنان فروخته بودند. اما اين هم زرنگ بازي! مضحكي خواهد بود كه خائنان به
خون شهدا وقتي قافيه را تنگ يافتند، يادي از شهدا بكنند. اين فريبكاري، رسم
منافقين است.