به گزارش خبرنگار مهر، بسمالله الرحمن الرحیم. هرشب با روایتی درباره همین آیه آغاز میشود و بعد از مخاطب می خواهد: " باز کن دکان که وقت عاشقی است".
اینجا شهروندان بالای بام بزرگی هستند ولی هیچکس از بالا نگاه نمیکند؛ قرار بر همین است؛ از زاویهای نزدیک میآیند و به موضوعات نقب میزنند. در واقع به موضوعات هم نقب نمیزنند بلکه با نوع و جنس خاص مواجههشان با موضوعات دینی مانند میهمانی، صدقه، صله رحم و... به دل مخاطب نقب میزنند.
این مخاطب است که برای سازندگان برنامه تلویزیونی "شبهای روشن" اهمیت دارد، مخاطبی که حق دارد برنامهای داشته باشد برای موضوعات زندگی همین امروزش، همین امروزی که گیر کرده و نمیداند چهطور با خودش، با مشکلات و پارادوکسهایی که در اطراف خود میبیند کنار بیاید. تمام همت برنامه بر ارائه همین سبک زندگی اسلامی و ایرانی است ولی نه در قالبی خشک با حرفهایی پر طمطراق.
آیتم این برنامه آدمهایی هستند که به امامزادههای شهر پناه بردهاند برای برگرداندن آرامش به دلها. شنیدن حرفها و راز و نیازهای مردمی که چهرهشان معلوم نیست. آیتمی که هربار در یکی از امامزادههای شهر فیلمبرداری میشود با تنها سجادهای که پهن است، رو به قبله، «کمی مایل به او».
آیتم دیگر «شبهای روشن» یک بام و دو هواست؛ خانوادهای بر بام منزلش گرد هم میآید و بعد از معرفی اعضا، گفتگوی دوستانهای انجام میشود بین آدمهایی که از خود ما هستند. قسمتی از هر آنچه که ممکن است در یک خانواده ایرانی اتفاق بیفتد و درد دلهایی که شنیدنشان خالی از لطف نیست.
در این برنامه آدمها از جلوی هم رد میشوند، حرف میزنند، پچپچ میکنند، میخندند و بعد کات. اینها پشت صحنه برنامه است و هرشب قسمتهایی از آنچه که در پشت صحنه یعنی قبل از فیلمبرداری شب گذشته اتفاق افتاده، در خلال برنامه نشان داده میشود. یک جور زنگ تفریح برای قبل از شروع بحث کارشناسی.
بحثهای کارشناسی این برنامه دوتا 15دقیقه زمان دارند؛ در این 15دقیقهها در خلال پرسشوپاسخهایی که بین مجری و اهالی درمیگیرد، کارشناس برنامه تعبیر و فهم درستی از روایات مربوط به موضوع آن شب را بیان میکند.
دوست دارم دانشگاه قبول شوم، دوست دارم ماشین مدل بالا بخرم، دوست دارم با همسرم به سفر حج بروم... اینها بخشی از دوستداشتنیهایی است که مردم هرشب در جواب سوال «100 کاری که دوست دارید تا زندهاید انجام بدهید چیست؟» برای برنامه میفرستند. طرح این سؤال تا پایان ماه مبارک رمضان یعنی تا پایان برنامه، به قوت خود باقی است.
"شبهای روشن"به خستگی نمیرسد. به جمع شدن کل حواس روی یک بخش همین طور و قرار هم نیست غیر از این باشد چرا که فیلمبرداری این کار با 6 دوربین صورت میگیرد. انتخاب 6 دوربین برای کار هم با آگاهی کامل دستاندرکاران به اینکه متمرکز شدن بر یک موضوع سخت میشود انتخاب شده است.
کارشناس روحانی برنامه روی مبل سنتی دونفرهای مینشیند و کنارش چند کتاب است برای معرفی. به اینجای برنامه که رسید، متوجه می شوید «حرف ما بسیار و وقت ما اندک و آسمان هم که بارانی است» یعنی چه!
و اما «الله لا اله الا هو» پایان برنامه 70 دقیقهای شبانه است. برنامهای که با همکاری و همراهی تیم محتوایی چندیننفرهای سامان پذیرفته که هر روز چندین ساعت پیش از برنامه دور هم جمع میشوند و درباره موضوع هر روز و شیوه ورود به آن موضوع بحث میکنند.
ساده میآید. روبهروی ما مینشیند، کودکیمان را بهیادمان میآورد، یادمان میآورد یک زمانی گل سرخ چه موجود عجیبی بود برایمان و وقتی کودکی وسط صحبتهای کارشناس و مجری برنامه راه میافتد تا گلاش را نشان پدرش دهد، فکر میکنیم چقدر این صحنه نزدیک است، انگار خود ما. که چه زود سفارشهای پیدرپی و مکرر بزرگترمان را فراموش میکردیم و یادمان میرفت چه قولهایی دادهایم. «دادهایم»؟ این فعل گذشته است یا مضارع استمراری؟ هنوز هم که قول میدهیم و یادمان میرود! «شبهای روشن» آمده است که همین را یادمان آورد. که قولهای کوچک و بزرگ انسان بودنمان، مسلمان بودنمان، ایمان داشته و نداشتهمان را یادمان آورد. با زبانی ساده و نزدیک، نرم و ملایم و البته خودمانی.