ملت ما سال 88 را در مقابله با فتنهگران سپري كرد و انتظار داشت آيتالله هاشمي رفسنجاني كه بهحق از اركان نظام هستند مردم را در اين مقابله همراهي كنند. اما اين ركن را در كنار رهبري نديد / آنها ظاهرا در آنچه نفي ميكردند همصدا بودند. اما پس از فرمان مشروطه در آنچه بهعنوان تصوير مطلوب در ذهنشان بود به راههاي متفاوت رفتند
روزنامه رسالت در سرمقاله خود با عنوان "خطاي تاريخي! " به قلم محمد كاظم انبارلويي آورده است:
ديروز سالروز صدور فرمان مشروطيت بود. آيتالله هاشمي رفسنجاني در
پايگاه خبررساني خود يك يادداشت خوب به مناسبت سالگشت مشروطه نوشته است. وي
در اين يادداشت آورده است: "روحانيت نبايد خطاي تاريخي خود را تكرار كند و
برنامه اختلاف افكني دستهاي پنهان ولي فعال استعمار را در داخل كشور
همراهي نمايد ".
خطاي تاريخي روحانيت در دوران مشروطه چه بود؟ برنامه اختلاف افكني دستهاي پنهان ولي فعال استعمار چه مشخصاتي داشت؟
آقاي هاشمي رفسنجاني در مقاله خوب خود به اين دو سؤال پاسخ نميدهد اما
هشدار ميدهد: "طراحان نقشههاي شوم عصر مشروطه امروز به ميدان آمدهاند
تا با سوءاستفاده از اختلاف سليقههاي داخلي و ادبيات به ظاهر ارزشي،
برنامه روحانيت ستيزي خود را كامل كنند. اين گروه تلاش ميكنند مردم را از
روحانيت جدا كنند و ميان روحانيون اختلاف بيندازند كه متاسفانه اين روزها
شاهد آنيم ".
طراحان نقشههاي شوم عصر مشروطه چهكساني بودند؟ كدام گروه امروز تلاش ميكند مردم را از روحانيت جدا كند؟
آقاي هاشمي رفسنجاني در نوشتار خود به اين دو سؤال هم پاسخ نميدهد.
اما انديشيدن به سؤالات مطرح در نوشتار ايشان خالي از لطف نيست. ميشود با
بازخواني حوادث مشروطه به تك تك اين سؤالات از اين باب پاسخ گفت كه عبرتي
باشد براي آينده كه به تعبير ايشان خطاي دوران مشروطيت تكرار نشود.
تقريبا تا آنجا كه حافظه تاريخ اجازه ميدهد مشروطه از شكل گيري
كميتهاي 9 نفره در باغ ميكده در خيابان گمرك در سال 1284 شمسي با سوگندي
كه حضار ياد كردند شكل گرفت. حضرات آيات شيخ فضلالله نوري، سيد عبدالله
بهبهاني و سيد محمد طباطبايي از جمله شخصيتهاي برجسته و روحاني در رأس اين
كميته بودند و از كساني چون سيد جمالالدين واعظ اصفهاني، ملك المتكلمين و
دولت آبادي نيز در اين كميته ياد ميشود.
آنها ظاهرا در آنچه نفي ميكردند همصدا بودند. اما پس از فرمان مشروطه
در آنچه بهعنوان تصوير مطلوب در ذهنشان بود به راههاي متفاوت رفتند.
جريان روشنفكري غربي و نيز مداخلات روس و انگليس در امور انقلاب مشروطه
آنها را به بيراهه كشاند. اصلاح طلبان آن روز با گفتمان "عدالت " و
"شورا " به ميدان آمده بودند اما به تعبير شيخ فضلالله نوري آنها دستور
عدل را از پاريس و نسخه شورا را از انگليس آورده بودند طبيعي بود كه علما و
فقهايي چون آيتالله شيخ فضلالله نوري نميتوانستند آن دستور و نسخه را
بپذيرند.
اگر علماي آن روز دست روشنفكران غربي را ميخواندند رضاخان از وسط آتش و
خون و كشت و كشتار مشروطه همانند ناپلئون پس از انقلاب فرانسه بيرون
نميآمد. اگر مكتب "سامرا " و "مكتب نجف " در تئوري پردازي گفتمان مشروطه
و نزديك كردن فهم خود از فلسفه سياسي اسلام به يك صراط ميرسيدند، در روز
روشن يك فقيه مجاهد همچون آيتالله شيخ فضلالله نوري را در ميدان توپخانه
تهران به دار نميآويختند.
اگر علما سياستهاي روس و انگليس را سناريو خواني ميكردند و براي هر
سناريو برخورد عالمانه، شجاعانه و مجاهدانه داشتند رهبران روحاني مشروطه
يكي به دار، ديگري با گلوله كشته نميشد و سومي در انزواي سياسي و گمنامي
به ملاقات خدا نمي رفت.
اگر رهبران مشروطه ميدانستند قدرتهاي جهاني در قراردادهاي 1907، 1915 و
1919 چه خوابهايي براي نابودي ملت و دولت ايران ديدهاند اين قدر بيپروا
به روي هم چنگ نميزدند.
ماموريت جريان روشنفكري وابسته در آن دوره پديده دوقطبي پروتستان و
كاتوليك ميان روحانيت بود تا در اين شكاف بنشيند و به تعهدات خود در
وابستگي به اجانب عمل كنند.
جريان روشنفكري ميخواست استبداد بسيط قاجاري را به استبداد مركب
رضاخاني تبديل كند و اين را از روي ترجمه و تجربه انقلاب فرانسه به صورت
آرماني دنبال ميكرد و اين دگرديسي را ما در كارنامه سياسي تقيزادهها به
خوبي ميتوانيم ببينيم.
اين يك سؤال كليدي است كه چرا با اينكه در راس جنبش تنباكو و جنبش
مشروطه و نهضت مشروطه علما و مراجع عاليقدر بودند كار به جايي رسيد كه
روشنفكران ضددين وارث آن شدند، اما در انقلاب اسلامي اين اتفاق نيفتاد.
به نظر ميرسد مردم عصر امام خميني(ره) اين تجربه را داشتند كه هرگز به
جريان روشنفكري اعتماد نكنند و لذا آنها را در غائله بنيصدر و غائله 18
تير و غائله خرداد 88 تنها گذاشتند. اما برخي علما هنوز اين تجربه تاريخي
را به كار نميبرند گاهي به قدرتهاي خارجي و نيز جريان روشنفكري اعتماد
ميكنند و خسارتهايي را به بار ميآورند.
فتنه سال 88 كه ميرفت اقتدار ملي را مخدوش كند از همين جنس بود. جنگ
نرم آمريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي در فتنه 88 نظير همان مداخلات روس و
انگليس در نهضت مشروطه و نهضت ملي در امور داخلي ايران بود.
همراهي روشنفكران با افسران و ژنرالهاي جنگ نرم در راديوها و رسانههاي
غربي با جنگ نرم آمريكا نظير همان همراهي روشنفكران وابسته با دولتهاي
غربي در به دار كشيدن آيتالله شيخ فضلالله نوري در جريان مشروطه بود.
مردم خوب اين را حس ميكردند. نظام، رهبري و ولايت فقيه هدف اصلي دشمن و روشنفكران و فريب خوردگان بود.
ملت ما سال 88 را در مقابله با فتنه گران سپري كردند و انتظار داشتند
آيتالله هاشمي رفسنجاني كه بهحق از اركان نظام هستند مردم را در اين
مقابله همراهي كنند. اما اين ركن را در كنار رهبري نديدند و گلايههايي
داشتند كه در 9 دي و 22 بهمن در تظاهرات سراسري بيان كردند.
اگر خطاي تاريخي روحانيت را در مشروطه بخواهيم رصد كنيم آن است كه آنها
در همراهي با آيتالله شيخ فضلالله نوري -كه به تعبير جلال آل احمد نعش
او بر دار علامت استيلاي غربزدگي در ايران است- كوتاهي كردند. اكنون هم
اگر برخي علما در حمايت از رهبري و ولايت فقيه و مراجع عظيم الشأن كوتاهي
كنند ممكن است ما به همان سرنوشت مشروطه دچار شويم.
البته يك تفاوت هم اينجا وجود دارد و آن اينكه مردم در نهضت امام
خميني(ره) عليرغم بيمهري شمار اندكي از علما به نهضت و رهبري نهضت با
هوشياري تمام در حمايت از انقلاب و رهبري آن كوتاهي نكردند و همين سِّر
پايداري و استمرار نهضت امام خميني(ره) است.