به راستی در کجای منطق و استدلال می توان برای کاهش تمرکز و توزیع قدرت، عمل معکوس کرد و دست به تمرکز بیشتر زد؟ اگر توزیع قدرت با سازمان اداری 31 استان قابل اجرا نیست، چطور می شود که با ایجاد یک لایه واسطه یعنی با 5 منطقه که خود در حکم یک لابیرنت دیگر برای سیستم اداری وزرات کشور است، مسیر ناهموار موجود را هموار کرد؟
خوزنیوز/ هوشنگ رادمنش: حتما شما هم مثل من آن کارتون زیبا را بیاد می آورید که سه خیاط ماهر به
شهری درآمدند تا زیباترین جامه روزگار را برای حکمرانی مغرور و خودرای فراهم
کنند. آنها برای ساعت ها در یک اتاق خود را حبس کردند تا معجزه قرن را دور
از چشم خلایق آماده کنند. سپس شاه همه مردم را فراخواند تا لباس جدید را
رونمایی کند. خیاطان لباس شاه را بروی طبقی که جیزی بر روی آن نبود،
آوردند. شاه پرسید لباس من کو؟ آنها گفتند: این لباسی است که با نخ نامرئی
دوخته شده و فقط با چشم بصیرت دیده می شود! خب، حکمران هم که سرآمد بصیرت بود و
نمی توانست خود را ضایع کند، پس شروع کرد به به به و چه چه زدن و از
لباس تعریف کردن. مابقی خدم و حشم هم که تکلیف شان معلوم بود.
سپس، وقتی همه مردم در انتظار شاه بودند تا لباس جدید را ببینند، جارچیان
جار زدند که زیبا ترین لباس جهان بر قامت شاه را فقط با چشم بصیرت می توان
دید و اگر کسی این چشم را ندارد، چشمانش کور می شوند! توجه بفرمائید که این
تهدید بزرگی بود وکسی دوست نداشت که به خاطر لباس شاه، چشمان خود را ازدست
بدهد. پس وقتی شاه لخت و عریان آمد، همگی تعجب و تمسخر را از ترس کور شدن
فراموش کرده و هورا کشیدند: براوو، براوو.
شاه عریان بود اما کسی را یارای این تذکر نبود جز کودکی که می خندید و
فریاد می زد که شاه ما لخت است، شاه ما لباس ندارد! با فریادهای کودک بی
ملاحظه بود که سیل خنده و قهقه در مردمان آمدن گرفت و شد آنچه نباید می شد.
در دولتی که همه با چشم بصیرت به طرح ها و لوایح می نگرند و از ترس اینکه
مبادا کسی به آنها بگوید: شما نمی فهمید، سواد ندارید، تخصص تان کافی نیست
و از این قبیل، البته باید کار هم به جایی برسد که طرح هایی از اتاق های
فکر! آن بیرون بیاید که در ساده ترین نظر، نقض غرض می کنند و به قول علمای
منطق و ریاضی، پارادوکسیکال هستند یعنی مقدمه شان چیزی را استوار می کند که
در نتیجه گیری، نفی و ویران می شود!
خب، آقای وزیر کشور می گوید طرح منطقه ای کردن کشور برای آن است که تمرکز
قدرت از نقطه ای که اکنون، دولت است به طرف مناطق که مرکب از چند استان
اند، برود. بسیار خب، بیایید مسئله را ساده کنیم. دولت کالایی به نام قدرت
دارد. اکنون که 31 استان دارد، سهمی مناسبی از این کالا به آنها نمی دهد.
بعد او می آید این 31 استان را به 5 منطقه تقلیل می دهد تا از این طریق
بتواند کالا را توزیع کند. جالب است نه! متوجه شدید؟ این همان نخ نامرئی
است که قرار است لباس باشکوهی از آن دوخته شود.
دولت می خواهد از قدرت تمرکز زدایی کند ولی برای این هدف، متوسل به ایجاد
تمرکز می شود. اگر معنی ایجاد 5 منطقه در برابر 31 استان، تمرکز بیشتر
نیست، پس چه معنی می توان از این جمع و تفریق ساده به دست داد؟ به راستی در
کجای منطق و استدلال می توان برای کاهش تمرکز و توزیع قدرت، عمل معکوس کرد
و دست به تمرکز بیشتر زد؟ اگر توزیع قدرت با سازمان اداری 31 استان قابل
اجرا نیست، چطور می شود که با ایجاد یک لایه واسطه یعنی با 5 منطقه که خود
در حکم یک لابیرنت دیگر برای سیستم اداری وزرات کشور است، مسیر ناهموار
موجود را هموار کرد؟
بنظرم تنها دلیلی که چنین طرح هایی در دولت به تصویب می رسند، این است که
دولت کنونی مانند همه دولت های پیشین، فاقد قدرت ساخت و عرضه درست و منطقی
مسائل مهمی مانند چگونگی ساختار قدرت در ایران و یافتن پاسخ مناسب برای
تغییر آن است. یعنی دولت نمی تواند برای موضوعات موجود کشور، یک، مسئله
بسازد و آنها را در قالب یک پرسش درست و منطبق با آنچه موجود است، جای دهد و
دوم، به واسطه طرح درست مسئله، بتواند پاسخ مناسب و روش های درست رابرای
تغییر وضعیت پیدا کند.
نخ های نامرئی دست اندرکارانِ طرح یاد شده، اگر چه در چشمان پُر بصیرت وزیر
و معاونانش، لباس زیبا و فاخری فراهم کرده است، اما برای ما که از بصیرت
کافی برخوردار نیستیم، همچنان همان عریانی و لخت و عوری معنی می دهد. بله،
این طرح بطور خنده آوری عریان است!