خصوصاً به جامعه نخبگانی حوزه و دانشگاه پیشنهاد می شود که این مطالب را به دقت مورد بررسی، واکاوی و پیگیری قرار دهند! ... اگر تنها یک نفر بعد از خواندن این سطور ، تحولی در فکر و عمل او در جهت پیگیری مطالبه مقام معظم رهبری پیرامون "عدالت اجتماعی " بوجود آید، نگارنده به هدف خود رسیده است !
گفتمان نخبگانی !
۱- بحث عدالت بايستى به يك گفتمان نخبگانى تبديل شود. بايد اين مسئله را دنبال كنيم و پيگيرى اين بحث را رها نكنيم؛ چون زمينه خيلى زياد است، نياز خيلى شديد است
دغدغهى هميشگى و تاريخى بشر!
۲- عدالت دغدغهى هميشگى و تاريخى بشر بوده ، بنابراين از قديمترين دورانهاى تاريخ تا امروز دربارهى عدالت و عدالت اجتماعى به همين معناى عام، بحث شده، نظريه داده شده؛ ليكن نقش اديان استثنائى است. يعنى آنچه كه اديان در طول زمان راجع به عدالت گفتند و خواستند و اهتمام كردند، بىنظير و استثنائى است. در نظرات حكما و انديشمندان، آن اهتمام اديان مطلقاً مشاهده نميشود.
عدالت هدف ادیان !
۳- اولاً به شهادت قرآن، اديان هدف خودشان را عدالت قرار دادند:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبيّنات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم النّاس
بالقسط» قطعاً اين آيه حكم ميكند بر اينكه هدف ارسال رسل و انزال كتب و
آمدن بيّنات - يعنى حجتهاى متقن و غير قابل ترديدى كه پيغمبران ارائه
ميدهند؛ كتاب، يعنى منشور اديان در مورد معارف، احكام و اخلاقيات؛ ميزان،
يعنى آن سنجهها و معيارها - قيام به قسط بوده است؛ «ليقوم النّاس بالقسط».
عبودیت هدف خلقت !
۴- البته شكى نيست كه قيام به قسط و همهى آنچه كه مربوط به زندگى دنيائى، اجتماعى و فردى افراد است، مقدمهى آن هدف خلقت است: «و ما خلقت الجنّ و الانس الّا ليعبدون»؛(2) يعنى عبوديت. اصلاً هدف خلقت، عبد خدا شدن است؛ كه بالاترين كمالات هم همين عبوديت خداست. ليكن در راه رسيدن به آن هدف، هدف نبوتها و ارسال رسل است؛ كه از جملهى آن، آن چيزى است كه اين آيه به آن تصريح ميكند پس هدف شد عدالت. هدف نظامسازى، هدف تمدنها، هدف حركت بشر در محيط جامعه، شد عدالت. در هيچ مكتب ديگرى اين وجود ندارد؛ اين مخصوص اديان است.
انبیاء در کنار مظلومان !
۵- خصوصيت ديگر اديان اين است كه انبياء در طول تاريخ در كنار مظلومان قرار گرفتهاند؛ يعنى براى عدالت عملاً پيكار كردند. بنابراين پيغمبران در معارضهى بين ظالم و مظلوم، هميشه در طرف مظلوم قرار گرفتند؛ يعنى براى عدالت وارد ميدان شدند و جنگيدند؛ اين هم بىنظير است.
فاصله حرف تا عمل !
۶- حكما دربارهى عدالت حرف زدند؛ اما خيلى اوقات مثل بسيارى از روشنفكرانِ گوناگون حرفهائى ميزنند، ولى در مقام عمل وارد ميدان نميشوند. ما اين را در دوران مبارزات هم ديديم، بعد از مبارزات هم در دوران دفاع مقدس ديديم، تا امروز هم كم و بيش مىبينيم. انبياء اينجور نبودند؛ انبياء وارد ميدان ميشدند، سينه سپر ميكردند
دوران استقرار دین کامل !
۷- همهى اديان متفقند در اينكه پايان اين حركت عظيم تاريخى، يك پايانِ اميد به عدل است. يعنى قاطعاً ميگويند كه يك دورانى خواهد آمد كه دوران عدل خواهد بود، كه آن دورانِ استقرار دين كامل است... پس در مبدأ، در مسير و در منتها، نبوتها تكيهشان بر روى عدل است؛ اين بىنظير است.
شعار صلح عادلانه !
۸- در دوران دفاع مقدس كه هى مىآمدند فشار مىآوردند و شعار صلح را مطرح ميكردند براى اينكه جمهورى اسلامى را از ميدان خارج كنند، آنجا جمهورى اسلامى شعار «صلح عادلانه» را مطرح كرد.
صلح ارزش نسبی ، عدالت ارزش مطلق !
۹- صلح يك ارزش مطلق نيست، يك ارزش نسبى است؛ يك جائى صلح خوب است، يك جائى صلح بد است، جنگ خوب است. اما عدالت اينجور نيست؛ عدالت يك ارزش مطلق است؛ يعنى هيچ جا نداريم كه عدالت بد باشد.
عدالت حداکثری !
۱۰- در بخش اجراى عدالت، انصافاً كارهاى زيادى هم انجام گرفته؛ ليكن راضى كننده نيست...آن چيزى كه ما نياز داريم، آن چيزى كه ما دنبالش هستيم، عدالت حداكثرى است؛ نه صرفاً در يك حد قابل قبول؛ نه، ما دنبال عدالت حداكثرى هستيم؛ ما ميخواهيم ظلم در جامعه نباشد. تا اين مرحله خيلى فاصله داريم.
عدالت مسئله اصلی نخبگان، مسئولان، مردم بطور دائم !
۱۱- ...این بدين معنا نيست كه در طول سالهاى متمادى، ما عدالت را نشناختيم يا نظام جمهورى اسلامى مطلقا تعريفى از عدالت نداشته و حركتى نكرده؛ نه، يك تعاريف اجمالى و كلى و يك قدر متيقنهائى هميشه وجود داشته؛ همه هم با آنها آشنا بودند، كارهاى زيادى انجام گرفته. ليكن امروز كه ما اين را داريم مطرح ميكنيم، اولاً به اين دليل است كه ميخواهيم گفتمان عدالت، يك گفتمان زنده و همواره حاضر در صحنه باشد. در ميان نخبگان، در ميان مسئولان، در ميان مردم، بخصوص در بين نسلهاى تازه، بايد عنوان عدالت و مسئلهى عدالت، به عنوان يك مسئلهى اصلى، به طور دائم مطرح باشد.
شیوه های کاربردی عدالت !
۱۲- بايد بدانيم شيوههاى كاربردى عدالت چه چيزهائى است؛ يعنى زمان آزمون و خطا را سپرى شده بدانيم... ديگر صلاح نيست ما اينجور عمل كنيم. بايد بنشينيم روشهاى متقن و مبتنى بر تعاريف متقن را پيدا كنيم، تشخيص بدهيم، روى آنها مستقر شويم و حركت كنيم.
حرکت های جهشی، تصمیمات بزرگ و عدالت !
۱۳- امروز كشور در مسير پيشرفتهاى جهشى است؛ اين يك واقعيتى است... در موقعيتى كه يك چنين حركتهاى جهشى به وجود مىآيد، احتياج به تصميمگيرىهاى بزرگ است؛ بايد تصميمگيرىهاى بزرگى انجام بگيرد، اگر چنانچه در اين تصميمگيرىهاى بزرگ، عنصر عدالت مغفولٌعنه باقى بماند، آن وقت ضررها و ضايعاتش غير قابل محاسبه خواهد بود. لذا امروز بخصوص بايد توجه به عدالت زياد باشد؛ بخصوص رابطهى پيشرفت و عدالت مشخص شود.
نظریه ی ناب اسلام در باب عدالت !
۱۴- در مرحلهى نظرى، آنچه كه ما ميخواهيم به آن برسيم، رسيدن به نظريهى اسلامىِ ناب در باب عدالت است. البته بايد با نگاه متجددانه، با نگاه نوآورانه، به منابع اسلامى مراجعه كرد و آن نظريه را از متن منابع استخراج كرد... در مرحلهى نظرى و نظريهسازى، بايد از منابع اسلامى و از متون اسلامى، نظريهى ناب اسلام در باب عدالت به دست بيايد.
لغزش در مرداب التقاط !
۱۵- من تكيهام در اين نكته اين است كه نميخواهيم از مونتاژ
و كنار هم چيدن نظريات گوناگونِ متفكرين و حكمائى كه در اين زمينه حرف
زدند، يك نظريه به وجود بياوريم و توليد كنيم. يعنى در اين قضيه بايد جداً از التقاط جلوگيرى كرد، بايد پرهيز كرد. در موارد متعددى ما دچار اين اشتباه شديم.
بدون اينكه بخواهيم، در مرداب التقاط لغزيديم. بيرون آمدنش خيلى سخت خواهد
بود. نه، حقيقتاً بايد در منابع اسلامى جستجو كنيم. اين منابع، فراوان هم
هست. در قرآن، در حديث، در نهجالبلاغه، در نوشتههاى فقهى، كلامى و حِكمى
بحثهاى زيادى وجود دارد كه همهاش ميتواند منبع مورد استفادهى ما در پيدا
كردن نظريهى ناب اسلامى باشد.
تفاوت رویکرد اسلام و غرب به عدالت !
۱۶- اساساً رويكرد نگاه اسلامى به عدالت، با رويكرد نظامهاى غربى و نظريههاى غربى متفاوت است. در اسلام، عدالت ناشى از حق است، در عدالت «بايد» وجود دارد؛ يعنى از نظر اسلام، عدالتورزى يك وظيفهى الهى است؛ در حالى كه در مكاتب غربى اينجور نيست. در مكاتب غربى به اشكال مختلف عدالت
مطرح ميشود - در سوسياليسم يك جور، در ليبراليسم يك جور - با همهى تطورات
و شكلهاى گوناگونى كه اين مكاتب داشتهاند. در هيچكدام از اينها، نگاه به عدالت، يك نگاه بنيانى و اساسى و مبتنى بر ارزشهاى اصولى مثل دين و مثل اسلام نيست.
تضارب آراء در نظریه و شیوه های اجرا !
۱۷- تضارب آراء لازم است؛ ليكن در نهايت ادارهى كشور نياز دارد به اينكه به يك جمعبندى قوى و متقن و مستدل در باب عدالت اجتماعى
برسد كه بتواند بر اساس آن جمعبندى، برنامههاى بلندمدت را طراحى كند...
بعد از آنكه ما به يك نظريهى متقن و جمعبندى شدهاى در باب عدالت
رسيديم، تازه براى پيدا كردن شيوههاى اجرا و تحقق آن در جامعه، به بحثهاى
كاربردى نياز داريم؛ كه اين خودش پژوهشهاى فراوانى را دنبال خواهد كرد. آن
وقت در اينجاست كه ما ميتوانيم از تجربيات بشرى استفاده كنيم.
لزوم بهره برداری از تجربیات دیگران !
۱۸- در زمينهى بانكدارى يا در هر زمينهى ديگرى در مسائل اقتصادى، يا در بحثهاى اجتماعى به يك شكل ديگرى، يا در بحثهاى قضائى
به يك صورت ديگرى، تجربهاى را يك ملتى انجام داده و با آن تجربه مدتى را
گذرانده، آثارش هم مشخص است؛ خب، از اين ميشود استفاده كرد؛ اين هيچ اشكالى
ندارد. بنابراين از تجربههاى ديگران بايستى بهره برد.
نه در حوزه وجود دارد نه در دانشگاه !
۱۹- يكى از مهمترين كارها در عرصهى نظرى اين است كه ما عدالتپژوهى را در حوزه و دانشگاه به عنوان يك رشتهى تعريف شدهى علمى بشناسيم، كه اين امروز وجود ندارد؛ نه در حوزه وجود دارد، نه در دانشگاه.
حوزه و عدالت !
۲۰- يعنى هيچ اشكال ندارد فرضاً در حوزه يكى از موضوعاتى كه محل بحث قرار ميگيرد، يك فقيه با روش فقيهانه بحث ميكند، مسئلهى عدالت باشد... چه اشكالى دارد كه در حوزهى علميه يكى از بخشهائى كه يك فقيه در درس فقه استدلالىِ خودش دنبال ميكند، مسئلهى عدالت باشد؛ «كتاب العدالة»؟ ..در باب عدالت اجتماعى بحث شود؛ بحث فقهىِ قوى.
دانشگاه و عدالت!
۲۱- در دانشگاه يك دانشِ ميانرشتهاى به وجود بيايد و تعريف شود؛ بحث شود، كار شود، روى آن به طور مستقل سرمايهگذارى شود. به نظر من، اين در عرصهى نظرى يك كار لازمى است؛ هم نظريهپردازى را گسترش ميدهد، هم نيروهاى توانمندى را در اين عرصه تربيت ميكند.
شاخص های استقرار عدالت !
۲۲- یک کار مهم دیگر تعيين شاخصهاى عدالت است... امروز شاخصهائى كه در غرب مطرح است، به طور مشروط قابل قبول است؛ بعضىاش مطلقاً شاخص نيست، بعضى شاخصهاى ناقصى است، بعضى در شرائطى ممكن است شاخص باشد. ما بايد بنشينيم مستقلاً شاخصهاى عدالت را، استقرار عدالت در جامعه را پيدا كنيم؛ يكى از بخشهاى مهم كار اين است.
قابل توجه نمایندگان محترم مجلس و شورای نگهبان !
۲۳- در
عرصهى عمل هم خيلى كارها بايد انجام بگيرد كه يكى از آنها اين است كه
عدالت را يك معيار و يك سنجهى اساسى در قانونگذارى بدانيم. اين نكته، قابل
توجه نمايندگان محترم مجلس و شوراى نگهبان است كه در قانونگذارى بالخصوص
به مسئلهى عدالت و همچنين رصد دائمى آن توجه شود.
مسئله عدالت و معاد !
۲۴- در مسئلهى عدالت، اعتقاد به مبدأ و معاد، يك نقش اساسى دارد؛ ما از اين نبايد غفلت كنيم. نميتوان توقع داشت كه در جامعه عدالت به معناى حقيقى كلمه استقرار پيدا كند، در حالى كه اعتقاد به مبدأ و معاد نباشد. هر جا اعتقاد به مبدأ و معاد نبود، عدالت يك چيز سربار، تحميلى و اجبارى بيش نخواهد بود.
طرح های به ظاهر قشنگ غربی !
۲۵- علت اين هم كه بعضى از طرحهاى قشنگ غربى در باب عدالت مطلقاً در عمل تحقق پيدا نميكند، این است که پشتوانهى اعتقادى ندارد. حرف قشنگ است ، ليكن در عمل، در جوامع غربى، در زندگى غربى مطلقاً از آن خبرى نيست؛ اصلاً انسان تحقق آنها را مشاهده نميكند؛ بىعدالتى مطلق در آنجا وجود دارد. علت همين است كه پشتوانهى اعتقاد به مبدأ و معاد در آن نيست. اعتقاد به معاد، اعتقاد به تجسم اعمال، اعتقاد به تجسم ملكات در قيامت، خيلى تأثير دارد. ما عادل باشيم، عدلخواه باشيم، عدل را ستايش كنيم، براى عدل تلاش كنيم؛ اينها در قيامت تجسم پيدا خواهد كرد
عدالت نسبت به خودمان !
۲۶- نكتهى پايانى ، عدالتى است در رابطهى با خود، كه ربطى به عدالت اجتماعى ندارد. در قرآن، ظلم به نفس در آيات متعددى تكرار شده. خب، ظلم، نقطهى مقابلش عدل است... گناهان، لغزشها، رفتن به دنبال شهوات، رفتن به دنبال اهواء، دور شدن از توجه و تذكر و خشوع در مقابل پروردگار، ظلم به خود است. اين هم يك عرصهى مهمى است. ما وقتى كه در باب عدالت بحث ميكنيم - عدالت در روابط اجتماعى، عدالت در تشكيل نظام اجتماعى - نميتوانيم از عدالت نسبت به خودمان غفلت كنيم. به خودمان هم بايد ظلم نكنيم. به خودمان هم بايستى عدل بورزيم. نقطهى مقابلِ اين «قد جرت على نفسى»، همان عدل است. جور نكنيم، عدل داشته باشيم. اگر خداى متعال توفيق بدهد كه ما از اين ظلم اجتناب كنيم، بنده اميد فراوانى دارم كه توفيق خواهد داد كه در محيط جامعه هم انشاءاللَّه بتوانيم عدل را برقرار كنيم.
و اما ...!
۲۷- بنظر می رسد مطالبه بحق مقام معظم رهبری از حوزه و دانشگاه برای ورود جدی به عرصه نظریه پردازی در بحث عدالت و تبدیل آن به یک گفتمان زنده و همواره حاضر در صحنه ، که شاخص های مهم آن در دومین نشست اندیشه های راهبردی(۲۷/۰۲/۱۳۹۰) توسط ایشان تبیین شد، بارسنگینی است که دلسوزان و پیشتازان این عرصه (خصوصاً دانشجویان و طلاب جوان و انقلابی) باید به آن اهتمامی ویژه و برنامه ای دقیق داشته باشند!