عبداله فرجی پور: سه ماه پس از آنکه مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب خوزستان به دلیل بازنشستگی، کناررفت، جدال بی سرانجامی برای تعیین مدیرعامل جدید آغاز شد که هنوز ادامه دارد.
این درحالیست که موضوعات حوزه فعالیت این شرکت، از مهم ترین مسائل مردم خوزستان بوده و شهرهای کوچک و بزرگ آن درگیر مشکلات هستند. گزارش می رسد که به دلیل نداشتن مدیرعامل، طرح اساسی شرکت، راکد شده و همه چیز به آمدن مدیرعامل جدید، مشروط گردیده است.
در یک سوی این جدال، شرکت مهندسی آب و فاضلاب کشور قرار دارد که علیرغم ادعای هماهنگی با استانداری خوزستان، بر روی گزینه خود اصرار دارد. این شرکت که نیمه دوم سال گذشته را با سر و صدا و دوندگی زیادی در خوزستان به پایان رسانید، همچنان برای تامین اساسی ترین نیاز خوزستانی ها یعنی آب آشامیدنی سالم، در خم همان کوچه قدیم مانده است.
سیاست های این شرکت در یک دهه گذشته نشان داده است که در میان مسولان عالیرتبه آن، یک استراتژی که بتواند در جهت تامین آب آشامیدنی سالم برای سال های آینده کشورمان، کارساز و مفید باشد، وجود ندارد. نمونه روشن و آشکار این فقدان را نباید در استان های کم آب بلکه در یکی از پُر آب ترین مناطق ایران، یعنی خوزستان جستجو کرد. با وجود پنج رودخانه بزرگ در این استان، شرکت ابفا استان و اهواز هنوز نتوانسته اند تا مردم شهرهای مجاوراین رودخانه ها را از آب آشامیدنی سالم برخودار کنند.
این سیاست ها در خصوص انتقال آب از سرچشمه های دز و کارون نیز به چشم می خورد. در حالی که امروزه مهم ترین دغدغه کشورها تامین آب آشامیدنی سالم است، بهترین آب های این کشور را به جهت مصارف صنعتی و کشاورزی با صرف میلیاردها ریال به مناطق مرکزی انتقال می دهند و آن وقت مردم همین مناطق و از جمله خوزستان باید در حجمی از بیماری های مربوط به نبودن آب شرب سالم و بهداشتی، غوطه بزنند.
در خصوص ایجاد شبکه فاضلاب، موضوع خیلی پیچیده تر است. کلان شهر اهواز که در همان شبکه های قدیم و زهوار دررفته اش دست و پا می زند، درمهم ترین طرح موجود، یعنی تصفیه خانه فاضلاب شرق اهواز درمانده است. متاسفانه بقیه شهرهای استان حال و روزی به مراتب بدتر از اهواز دارند.
اکنون جای این پرسش باقی است که شرکتی که در سیاست های کلان دچار مشکل است می تواند مدیری را در استان بر سرکار گمارد که این فقدان را جبران نماید؟ آیا مدیرعامل آینده آبفای استان می تواند برای تامین حداقل انتظار مردم، یعنی آب آشامیدنی سالم، کاری از پیش ببرد؟
در ضلع دیگر، نمایندگان خوزستان هستند که مانند همیشه درگیر با موضوع انتصاب های استانی، شهری و روستایی اند. کار به جایی رسیده که برای این موضوع لطیفه هم ساخته اند. یعنی گفته می شود که حتی برای انتصاب سرایدار یک شرکت یا سازمان، باید سفارش یا موافقت فلان نماینده را به دست آورد! اما به راستی چرا نمایندگانی که کارشان وضع قوانین و نظارت بر دولت است، اینگونه در کار اجرا وارد می شوند و بر سر اینکه چه کسی باید مدیر یا رئیس شود، پیراهن چاک می کنند؟
شاید یک دلیل این باشد که کار تخصصی مجلس، حوصله برخی از نمایندگان را سر برده و اینان را به وادی اجرا می کشاند. یا اینکه کار اجرا اینقدر شیرین و جذاب است که نماینده را از سر صندلی سبز خود به حاشیه اجراکشانده و او را درگیر جزئیات امور می کند. البته شاید هم دلسوزی بی حد و حصر برخی از نمایندگان است که آنان را وادار می کند تا بر انتصاب افراد، نظارت کرده و حتی پیشنهاد افراد شایسته بدهند.
دلایل هرچه باشند، ورود نمایندگان به حوزه اجرا، دخالت در کار یک قوه دیگر محسوب می شود. بر اساس قانون، حوزه کار سه قوه از یکدگر جدا بوده و دخالت به هر نحوی، عدول از قانون است. نمایندگان فقط می توانند از مجرایی که قانون برای آنها تعیین کرده است، به نظارت و اعمال قدرت قانونی شان مبادرت کنند.
اما ضلع سوم و جالب ترین آنها، استانداری خوزستان است. ستادی که گسیختگی و وارفتگی آن بیش از آن است که به چشم نیاید. کار به جایی رسیده است که زمزمه های خستگی و دلزدگی استاندار مقتدایی از جایی که در آن است، به گوش هم می رسد.
استانداری که قرار بود در این استان تغییراتی در خور و شایسته بدهد، اکنون در اطراف خود و در اتاق های مجاورش نیز زمزمه خستگی، بی انگیزه بودن و نداشتن تدبیر و امید! برای حل مشکلات استان احساس می شود. استانداری که شور زائد الوصفی در سخنرانی هایش داشت اکنون حتی نمی داند که در کجای کار قرار گرفته است.
بیش از 20 مشاور برای کسی که می خواست موتورتغییر را در استان روشن کند، البته شروع خوبی بود اما مسئله کوچکی وجود داشت و آن این بود که اصولا مقتدایی اهل مشورت نیست! حال این مرد نخست استان که بسیار هم اهل مزاح و خنده های خودمانی در جلسات جدی و خشک استان است، کار را به جایی کشانده که حتی نمی شود گمانی زنی کرد که این استان تا یک سال آینده چه برنامه ای دارد!
در اینجا شاید بتوان فهمید که چرا دولت مردان تهران نشین از این استاندار و ستادش دیگر حساب نمی برند وچرا پیشنهادهای این استاندار با درنگ های طولانی و اکنون دیگر با مخالفت از سوی مرکز روبرو می گردند؟ پاسخ ها زیادند ولی بی گمان، ضعف در اقتدار استانداری خوزستان، مهم ترین آنها است.
ستاد استانداری از آنچه در دوره استاندار حجازی هم بود، ضعیف تر شده است. اکتفا کردن به جلسات و صدور بخشنامه و از این قبیل، به یک استانداراقتدار نمی دهد. اقتدار یک استاندار و معاونین او در کارایی و ایده هایی است که دارند تا به بواسطه آنها بتوانند به مسائل استان پاسخ داده و بر اجرای آنها نظارت دقیق و قوی بکنند.
ستاد استانداری، محل آزمون و خطا نیست. یک استاندار زمانی می تواند تشخیص دهد که چه کسی برای چه اداره یا سازمانی در استان مناسب است که ابتدا به ساکن، تشخیص دهد که کدام فرد برای چه منصبی در ستاد استانداری مناسب می باشد. اما تغییرات داده شده در ستاد استانداری تاکنون نتوانسته است موتور ایجاد تغییر را در خوزستان روشن کند.
جدالی که بر سر انتصاب مدیرعامل آبفا استان در جریان می باشد مدل و نمونه کوچکی بوده از آنچه در استان و کل کشور درجریان است با این تفاوت که هر جا اقتدار استانداری وجود داشته باشد، استانها نفع بیشتری برده اند.