صرف نظر از بازیهای بی کیفیت و گرانی بلیت، باید به این نکته اشاره شود که تماشاگران وقتی نه بازیهای جذابی میبینند و نه ستارهای در تیمها، برای چه باید به استادیوم بیایند؟
فوتبال باشگاهی در سال 1392 با بازی تیمهای پرسپولیس و صبای قم به پایان رسید و حالا تیمها تا فروردینماه سال 93 این فرصت را دارند تا برای ادامه لیگ، تجدید قوا کنند.
ستاره بود؛ چرا به بازیکنان پا به سن گذاشته امید داریم؟لیگ 92_93 اما نکات جالبتوجهی در خود داشت که کم هم نبودند اما شاید باید مهمترین نکته را به حضور بازیکنانی با میانگین سنی بالا دانست که همین موضوع به خودی خود باعث شده تا چرخه تولید بازیکن جوان در فوتبال کشورمان با رکودی کم سابقه مواجه شود. روزگار فوتبال باشگاهی در ایران آنقدر تلخ شده که بازیکنان جوان جایی در فوتبال ندارند و امید هواداران به بازیکنان با سن بالا شده است که البته حق هم دارند؛ وقتی که علی کریمی هنوز برای تراکتورسازی مهره کارآمدی است و هواداران پرسپولیس هم امید دارند او به این تیم باز گردد و یا وقتی فرهاد مجیدی از فوتبال خداحافظی میکند هواداران استقلال برای او گلو می درند این نشان می دهد که امید هواداران فوتبال هم به بازیکنان پا به سن گذاشته است.
در این میان باید این را پرسید که نقش بازیکنان جوان کجاست؟ چرا تیمها کمتر به بازیکنان جوان میدان میدهند؟ چرا مربیان از بازی دادن به بازیکنان جوان هراس دارند؟ پاسخ به این سوال شاید خیلی راحت باشد؛ هواداران عملکرد بازیکنان سن بالاتر را بیشتر میپسندند. نمونه هم در این زمینه زیاد است. به طور مثال یکی از بازیکنان پرسپولیس در هر بازی عملکرد ناموفقی داشت اما کسی صدایش در نمیآمد اما بازیکن جوانی مثل سامان آقازمانی آنقدر با واکنش هواداران تیمش روبرو شد که بالاخره از این تیم رفت. از این دست نمونهها در فوتبال باشگاهی ما متاسفانه زیاد است.
نقش تیمهای پایه چیست؟داشتن آکادمی برای تیمهای باشگاهی یکی از ملزومات است اما وقتی به تیمهای لیگبرتریمان نگاه میکنیم شاید به جز یکی دو باشگاه که البته به کار آنها هم انتقاد وارد است سایر تیمها هیچ کاری در این زمینه نمیکنند و تاسفبار تر این که بعضی از مدیران اینگونه باشگاهها، آکادمیهای شان را به افراد دیگری اجاره میدهند و بدون اینکه نظارتی روی کار آنها داشته باشند شاهد مسائلی میشویم که حتی نمیتوان آنها را نوشت. باید دید از اینگونه تیمها چه انتظاری میتوانیم داشته باشیم. مگر جز این است که تیمهای پایه تغذیه کننده تیمهای بزرگسالان باشند تا هزینه های نجومی در فوتبال کاهش یابد؟ وقتی بذری نمیکاریم چرا انتظار درو کردن آن را داریم؟ متاسفانه سالهاست که چرخه بازیکن سازی در فوتبال ایران متوقف شده و اگر هم شاهد هستیم بازیکنان بزرگی مثل علی دایی و علی کریمی در فوتبال متولد میشوند فقط و فقط به دلیل نبوغ خودشان است نه چیز دیگر. روزگاری که دور هم نبود زمینهای خاکی و فوتبال محلات بازیکنان زیادی را به فوتبال معرفی کرد اما وقتی به جای زمینهای خاکی شاهد ساخت هایپرها و برجها بودیم باید فکری هم برای چرخه معیوب بازیکنسازی فوتبال کشورمان میکردیم.
ستاره هست؛ چرا اقبال از فوتبال کم شده؟در همه جای دنیا این همه هزینه در فوتبال می شود که تماشاگران به ورزشگاه بیایند اما در ایران با این که هزینه های خوبی می شود اما میبینیم که حضور تماشاگران در فوتبال روز به روز کمتر میشود. صرف نظر از بازیهای بی کیفیت و گرانی بلیت، باید به این نکته اشاره شود که تماشاگران وقتی نه بازیهای جذابی میبینند و نه ستارهای در تیمها، برای چه باید به استادیوم بیایند و مشقت سرما و گرما را تحمل کنند؟ روزگاری برای دیدن بازیهای عابدزاده، خداداد عزیزی، فرهاد مجیدی، مهدی مهدوی کیا و ... چند ده هزار تماشاگر به استادیوم میآمد اما الان تماشاگر برای کدام بازیکن بیاید؟ برای بازیکنی که در هر بازی به جای استفاده از پاهایش بیشتر از دستهایش برای زدن حریفان استفاده میکند و در روزگاری که مردم کشورش از فشارهای متعدد اقتصادی رنج میبرند با افتخار بگوید ماهی 15 میلیون تومان هزینه لباسهایش میکند؟! باید قبول کرد که فوتبال ما (شاید بتوان گفت صرف نظر از علی کریمی که هنوز هم میتوان او را تنها ستاره باقی مانده فوتبال دانست) خالی از ستاره شده و هواداران هم رنج حضور در استادیوم را به جان نمیخرند. هنوز یادمان نرفته که وقتی علی کریمی بعد از سالها بازی کردن در خارج از کشور به پرسپولیس بازگشت در بازی این تیم مقابل داماش در ماه رمضان نزدیک به 100 هزار نفر به استادیوم آمدند تا حضور مجدد او را جشن بگیرند.
چرا به بازیکنان جوان میدان نمیدهیم؟تا کی باید دل خوش کنیم به بازیکنانی با ساقهای پیر؟ چرا به جوانان بها نمیدهیم؟ چرا به فکر پوست اندازی فوتبال کشورمان نیستیم؟ وقتی در فوتبال ما کاوه رضایی، پیام صادقیان، محسن مسلمان، سجاد شهباززاده، کریم انصاریفرد، علیرضا بیرانوند، محمدرضا خانزاده، مهرداد بایرامی، افشین اسماعیلزاده، روحالله سیفالهی، علیرضا جهانبخش، سردار آزمون، بختیار رحمانی، سعید عزتالهی، مهدی شریفی و ...داریم چرا به آن ها بها نمی دهیم؟ به نظر می رسد با بها دادن به این بازیکنان میتوان آینده فوتبال کشورمان را بیمه کرد؛ همانند همان کاری که ژاپنیها بعد از هر تورنمنت انجام میدهند. باید امیدوار بود که بعد از جامجهانی شاهد پوستاندازی فوتبال کشورمان باشیم تا بتوانیم تیمی جوان اما در عین حال باتجربه برای جامملتهای آسیا در استرالیا و جامجهانی در برزیل باشیم. برای ستاره سازی باید اعتماد کرد؛ همان اعتمادی که به امثال عابدزاده، مهدویکیا،باقری، مجیدی، میناوند، عزیزی و ... شد و آنها در مرز 20 سالگی همگی جزو ستارههای فوتبال ما بودند. نباید در سن 25،26 سالگی به دنبال ساخت ستاره بود؛ هر چند که به چرخه ستارهسازی هم انتقادهای اساسی وارد است.
چرا ستارهسازی بلد نیستیم؟ ستاره چیست؟ ستاره کیست؟ در عالم هنر، ستاره به کسی میگویند که مخاطبان برای دیدن او به سینما بروند و گیشه موفقی را برای آن فیلم رقم بزند. در فوتبال هم ستاره میتواند باعث حضور بیشتر مردم در استادیومها بشود و هر چند که بعضی از تیمها ادعای ستارهسازی دارند اما باید دید در عمل چقدر با گفتارشان هماهنگ هستند. شاید خیلیها امثال صادقیان، مسلمان، انصاریفرد، بایرامی، جهانبخش، آزمون و ... را ستارههای فوتبال بدانند اما باید توجه کرد که این بازیکنان در محیطی که رشد میکنند راه ستارهشدن و ستارهماندن را هم یاد میگیرند یا نه؟! باید دید این بازیکنان زندگی حرفهای را هم میآموزند یا نه یا فقط به عملکرد آنها در زمین بازی توجه میشود؟! باید قبول کرد که ستاره سازی در فوتبال را همانند خیلی از کارهای دیگر در فوتبال بلد نیستیم و باید طرحی نو در این زمینه در انداخته شود.
بازیکنان خارجی در فوتبال ما چه میگویند؟به این اسامی دقت کنید: سامبوجوچی، اسکهپانوویچ، لاوره، ویلیام ردی، رودریگو توزی، ولید علی، جاسم کرار، هوار ملامحمد، گوران، الونگ، ریکاردو سانتوز، آندره لوییز، فابریتسیو، برازیلیا، سکوبرت، ممدوتال، گومز و ... از این بازیکنان چه در ذهن دارید؟ گلهای دیدنی و حرکات فوقالعاده یا حاشیه سازی و نیمکتنشینیهای محض؟ کدامیک؟! چرا کسی به روی حضور بازیکنان خارجی در فوتبال نظارت نمیکند؟ این میان چه مسائلی وجود دارد که این بازیکنان بدون فیلتر و خیلی راحت وارد تیمهای باشگاهی بزرگ میشوند، قراردادهای خوب میبندند، جای بازیکنان جوان ایرانی را تنگ میکنند و سپس خیلی راحت و درحالی که به ریش فوتبال خنده میکنند ایران را ترک میکنند؟!
به نظر میرسد حالا که فدراسیون فوتبال میخواهد به روی حضور مربیان خارجی در فوتبال نظارت بیشتری کند باید این اتفاق هم شامل حال بازیکنان خارجی هم بشود چرا که با حضور این گونه بازیکنان هم ارز خیلی راحت از کشور خارج میشود و هم بازیکنان جوان عرصه کمتری برای خودنمایی در فوتبال دارند؛ حالا از شکایتهای گاه و بیگاه این بازیکنان که آبروی فوتبال ایران را در جوامع بینالمللی خیلی راحت میبرند نمیپردازیم!
چه باید کرد؟«برای به دست آوردن چیزهایی که تا به حال نداشتهای، کسی باش که تا به حال نبودهای.» برای ستاره سازی در روزهای بی ستاره در فوتبال، باید به بازیکنان جوان اعتماد کرد. باید به آن ها بها داد و باید پایشان ایستاد تا فوتبال بتواند از این مرحله گذار به خوبی گذر کند.
چرا کمی وسیع تر به مقوله کم جمعیت شدن حضور مردم در ورزشگاهها نگاه نمیکنیم ؟
در دهه های قبل ، مثلاً بیست سال قبل ، عمده مردم و ورزشکاران از نظر فرهنگ و سواد در یک سطح بودن
اما امروز عمده ی فوتبالیستهای ما تقریباً کم سواد یا بیسواد ، بی ادب و پر ادعا و خود بزرگ بین هستند.
تعارف ها ، تعصبات شهری و قومی و همچنین هوچی گری آنها و رانت رسانه ای هم باعث میشه که اصولاً به این مقوله پرداخته نشه و اون را کتمان کنیم !
اما واقعیت اینه که جوانان امروز ایران ، سطح سواد و فرهنگ بالاتری نسبت به عمده ی بازیکنان فوتبال دارند و دیگه نمیتوانند به هر چیزی کورکورانه دل ببندند و پول و وقت عزیز را به پای خود بزرگ بینی این فوتبال به هدر بدهند.
فوتبالی که مردمش با صبر و خون جگر ، فلان بازیکن را به فلان آمار گل زنی میرسونه ، اما در جواب فقط شاهد توهین ها ، ادعاها و ناسپاسی آنها از دریچه قاب تلویزیون میشه !