مهدی صاحبی در بی باک نوشت:
دیروز نامه به اصطلاح سرگشاده ی از آیت الله حجتی کرمانی خطاب
به علامه مصباح یزدی در برخی رسانه های داخلی منتشر شد که رسانه های
ضدانقلاب و بیگانه هم از آن استقبال گرمی به عمل آوردند.
بگذریم
از اینکه معیار حضرت امام (ره) پیرامون شادی دشمنان از عملکرد و سخنان
افراد و احزاب و گروهها، چه بوده است امّا آنچه در آن نامه پر واضح بود
اینکه متن این نامه و نوع ادبیات و چینش مقدمات و نتیجه گیری آن کاملا
تکرار همان سناریوهای قبلی مریدان یک خاندان خاص را تداعی می کند.
نکاتی پیرامون این نامه قابل توجه و تذکر است که در ادامه می آید:
1-
اصولا نامه سرگشاده زمانی نوشته می شود که نویسنده از تذکرهای متعدد و
تکرار نامه های مرسوم خسته شده باشد و نتیجه ای نگرفته است. امّا حقیقت
ماجرا از چه قرار است که آقای حجتی بعد از سکوت مستمر در قبال فتنه گران و
ایادی استکبار در سالهای اخیر و همچنین سکوت معنادار در برابر تلاشهای
دولتهای اصلاحات در براندازی نظام و انقلاب، به یکباره به خروش آمده اند و
بدون هیچ گفتگویی با حضرت علامه مصباح یزدی برای شنیدن نظرات ایشان، چنین
نامه ای را منتشر می نمایند.
2- کسانیکه این روزها با دلی سوزان و
چشمی گریان و حالی پریشان و به اعتراف مکتوب خود "شتابان" نامه می نویسند؛
آنهم با قید " امید که به سود نظام اسلامی و مردم گرفتار ما باشد "، لطف
کنند و صریحا به مردم پاسخ دهند که تا همین چندی پیش که در روز حزن و اندوه
حضرت صاحب الزمان(عج)، علمهای حضرت سیدالشهدا و ابالفضل العباس (علیهما
السلام) در خیابانهای پایتخت توسط عده ای اوباش اجیر شده خاندان قدرت و
استکبار جهانی، به آتش کشیده می شد و به ناموس و شرف مومنین اهانت می گردید
و اموال عمومی و شخصی مردم تخریب می شد و منافقین داخلی هم صدا با ایادی
کفر و نفاق، بارها نظام مقدسمان را در رسانه هایشان زیر سئوال می بردند و
در انظار بین المللی علیه نظام و انقلاب سیاه نمایی می کردند، این حضرات
نامه نویس از نوع سرگشاده و بدون سلام و ... کجا بودند؟ آیا آن روزها که
اشک مومنین و ملت انقلابی مان از مظلومیت نظام و رهبر عزیزمان، جاری بود و
صدای " این عمار" امام امت بلند گریده بود، اوضاع کاملا بر وفق مراد این
آقایان پیش می رفت که با توجیه کسب علم و دانش و استمرار فعالیتهای علمی،
سکوت پیشه کرده بودند و راه را برای جسارتهای ضدانقلاب و معاندین باز
نمودند.
3- حضرت علامه مصباح یزدی و تمام بزرگان شیعه طبق شریعت
مقدس اسلام، قصاص قبل از جنایت را جایز نمی دانند و اگر در برهه ای شخصی
نسبت به دیگران اصلح باشد از او حمایت خواهند کرد و میزان برای آنان، حال
فعلی افراد است. اکنون آیا امثال این بزرگواران و ملت بصیر ایران، مرتکب
تخلف شده اند که در برهه ای که معاندین و مخالفین نظام با نقاب دین، قصد
ذبح نظام مقدسمان را داشتند؛ در مقابل آنها ایستادند و از کاندیدای اصلح
حمایت کردند و زمانیکه انحرافاتی را در بدنه دولت مشاهده نمودند، بدون هیچ
اغماض و چشم پوشی، شدیدترین مواضع را علیه آن اتخاذ کردند؛ یا برخی به
ظاهر خواص که در برهه ای که عموم مردم برای نجات انقلاب و اسلام از دست
دشمنان پلید، یک صدا و یک رنگ شده بودند، آنها بر خلاف فرمایشات رهبری و
خواست ملت، از فتنه گران و معاندین و منافقین حمایت می کردند و هیچگاه به
توصیه دلسوزان نظام و انقلاب گوش فرا ندادند و امروزه نیز بجای نقد علمی
جریان انحرافی و تجلیل از حسن درایت و ایمان بزرگان و مردم، سعی در انتقام
گیری از حامیان دولت خدمتگزار را دارند.
4- ای کاش یک هزارم شجاعت و
تقوای حضرت علامه مصباح یزدی را کسانی داشتند که خود از موسسین و حامیان
اصلی جریانات انحرافی در کشورند و امروزه برای پوشاندن افتضاحات پیاپی خود،
سعی در تخریب بزرگان نموده اند. قابل ذکر است که حضرت علامه مصباح یزدی از
همان کسی که تا دیروز حمایت می کرد امروز نیز حمایت می کند چون اعتقاد
دارد شخص او با وجود برخی اشتباهات، تا کنون از فسادهای اقتصادی و اخلاقی
دامنگیر برخی اشخاص در دولتهای قبلی، بدور بوده است و صرفا نسبت به شرارت و
انحرافات برخی اطرافیان رئیس جمهور انتقاد دارند. البته این بدان معنا
نیست که اگر خدائی نکرده خود رئیس جمهور زمانی مرتکب خطا و انحرافاتی شوند،
حضرت علامه صرفا بخاطر حمایتهای گذشته اش از وی، اشتباهت احتمالی آتی او
را لاپوشی کند و این بزرگترین سند بر میزان حق طلبی و حق محوری علامه مصباح
یزدی می باشد.
امّا رفتارهای کسانیکه هزاران فتنه و شرارت را از سران
فتنه و برخی دوستانشان، با چشم خود دیده اند امّا جز تقویت و حمایت آنها
کاری ننمودند و حتی بعد از آنکه برای نوجوانان و کم بصیرت ترین ها نیز فساد
و عناد فتنه گران و سران فتنه همچو روز روشن شد، آنها در اوج سیاسی کاری و
در قالب پیام تسلیت سرکرده فتنه و مهره دست استکبار و رژیم صهیونیستی را
"خدوم" معرفی نمودند، چگونه قابل توجیه و تحلیل می باشد.
لذا
از عجایب روزگار است که برخی بر شجاعت و تقوای مشهود حضرت علامه مصباح
یزدی خورده می گیرند با اینکه وی صرفا بنابر اصل ملاک حال فعلی افراد است و
اینکه قصاص قبل از جنایت مذموم شرع مقدس اسلام است، رفتار نموده اند و
بعدها با مشاهده اولین نشانه های انحراف و زاویه گرفتن برخی اشخاص در بدنه
دولت با اصول و ارزشها، بدون تعارف و صرفا بر اساس منش یک انسان الهی، در
مقابل آن موضوع گرفتند و هیچگاه به شیطان اجازه ندادند تا مانع انتقاد از
دولتی شود که خود از حامیانش بوده است. حال آیا رواست که به اوج شرافت،
شجاعت و تقوای الهی ایشان خورده گرفت و در عوض از عده ای که ملاک حامیتشان
از افراد، فسق فعلی آنها بود و امروز نیز ملاک تخریب و هجمه شان علیه
افراد، شجاعت و تقوای فعلی شان می باشد، اسطوره ساخت و به تعریف و تمجید از
آنها پرداخت.
از همین رو ای کاش آقای حجتی کرمانی این شجاعت را داشتند
تا در قبال هزاران فتنه نزدیکان هاشمی رفسنجانی و مطرودین سبز، در ایام
فتنه و زمانی که نظام مقدس جمهوری اسلامی و مردم سلحشور کشورمان نیاز به
ورود شجاعانه و مدبرانه خواص را داشتند، اگر حال نوشتن نامه سرگشاده بر
علیه فتنه گران با دلی سوزان و چشمی گریان و حالی پریشان را نداشتند، لا
اقل سکوت مشکوک خود را می شکستند و از رندان روزگار اعلام برائت می نمودند.
4-
امیدواریم عاشقان نامه های سرگشاده و بدون سلام، سر از لاک خود برون کنند و
در دورانی که غولها و نظام های بزرگ اقتصادی دنیا به فلاکت افتاده اند و
در بسیاری از کشورها وضعیت نابسامان اقتصادی منجر به تظاهرات های پیاپی
خیابانی و چالشهای بزرگ گردیده است، خدمات قابل تقدیر و کارشناسانه و زیر
ساختی دولتمردان را که رضایت عمومی را به همراه داشته است، نظاره گر باشند و
از خود بپرسند که سر و سامان دادن به وضعیت معیشتی اقشار مستضعفی که تا
قبل از دولت جناب اقای احمدی نژاد، حقوقشان نادیده گرفته شده بود، ساخت و
سازهای مسکن مهر و ... برای اقشار کم در آمد، تسهیلات ازدواج آسان برای
جوانان، راه سازی و عمران و آبادانی شهری و... از دست آوردهای کدام دولت
بوده است. البته نباید از برنامه های تشویقی دولت آقای هاشمی برای تولید
فرزند بیشتر و عدم تدبیر برای مسکن و وضعیت زندگی آتی آنان، غافل ماند و
اینکه بنابر اذعان همگان، دولت خاتمی صرفا شعاری و سیاسی و در راستای خواست
دشمنان اسلام و انقلاب بوده است که حتی قادر به کسب تک نمره مثبت دولت
هاشمی نیز نمی باشد.
5- چه خوب و نیکوست که علما و حوزویان از
مسائل اقتصادی و تاثیر واردات بی رویه بر اقتصاد کشور آگاه باشند امّا چه
ناپسند و مذموم است که عده ای با لباس دین از حرمت شکنان عاشورای حسینی و
توهین کنندگان علیه نظام و انقلاب حمایت نمایند و حتی نسبت به تخلفات آشکار
فرزندان و نزدیکان خاندان قدرت و ثروت بی تفاوت باشند و حداقل بصیرت و
جسارت دینی را در مبارزه با تخلفات مشهود خاندان قدرت و ثروت نداشته باشند.
6-
دیگر نکته ای که در اینجا عجیب و جای تامل دارد، اینکه بنابر روش استدلالی
آیت الله حجتی، اگر در نظام مقدس جمهوری اسلامی فردی مرتکب خطا و اشتباهی
شود، باید نامه سرگشاده ای به حضرت امام(ره) نوشت و از اینکه وی در مقابل
هزاران فساد و جنایات رژیم گذشته ایستادگی کرده و مردم را به قیام دعوت
نموده است، (نعوذ بالله ) اعتراض نمود. و بگویند اگر شما برعلیه رژیم شاه
قیام نمی کردی و انقلاب مردم را به سرانجام نمی رساندی؛ امروز شاهد خطای یک
فرد نبودیم! واقعا اگر این سیاسی کاری نیست نامش چه می تواند باشد؟ کجای
شرع و اسلام که حضرات مدعی آن هستند اجازه داده است تا بخاطر انحرافات یک
شخص یا گروه، اصل و اساس دولتی خدمتگزار را نادیده بگیریم. البته تنها
توجیهش همان است که فردوسی پور در آخرین قسمت از برنامه نود، خطاب به
نماینده اصلاح طلب مجلس گفت: " اسفندماه بسی نزدیک است!"
7-
البته حرف اصلی را آیت الله حجتی به وضوح تصریح کرده اند که "به پندار من،
درد اصلی ما تنازع و تخاصم بوده است" آری همگان می دانند که امروز تخریب
حضرت علامه مصباح یزدی از روی دشمنی و کینه است. اگر عمار زمانه همچون برخی
ستونهای پیش ساخته انقلاب برای خود و نزدیکانش بساط عیش راه می انداخت و
این روزها بجای کارهای علمی و دفاع از ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی، در
ویلاهای داخلی و خارجی اش گرم دنیا بودند، به قطع او نیز همچون عده ای
دیگر ، محبوب خاموشان دروان نیاز و هیاهوکننده گان روزهای بی نیازی بود
امّا عمار کارش بصیرت دهی و ایستادگی در مقابل انحرافات است ولو آن شخص کسی
باشد که برای بر روی کار آمدنش، آستین ایمان و اخلاص بالا زده باشد.
8-
جا دارد تا امثال آیت الله حجتی کرمانی، نامه های سرگشاده خود را به کسانی
هدیه کنید که بعد از مدتها هنوز حاضر به برائت از نزدیکان مفسدشان نیستند.
آنها که هنرشان را در نامه بدون سلام می بینند. آنها که فرزندشان بعد از
فتنه گری و مدیریت اغتشاشات خیابانی ، در لندن به تحصیل علم(!) مشغول شده
اند. آنها که تا زمانی که بر سرکار بودند و دولتها حامی زیاده خواهی شان
بودند، املاک و زمینهایشان را وسیعتر و گسترده تر می کردند و هر کس
کوچکترین ساز مخالفی می نواخت، یک شبه در نطفه خفه می شد. نه نامه هایش را
خطاب به کسانی بنویسد که به موقع و بنابر وظیفه دینی و بدون هرگونه چشمداشت
دنیوی، صرفا بنابر دستور اسلام و امام راحل(ره) ازکاندیدای اصلح و خواست
محرومین و مستضعفین حمایت نمودند و در برهه ای دیگر، طبق رسالت و وظیفه
خویش، در مقابل کژیها و انحرافات در بدنه دولت موضع گرفته اند.
سفارش می کنیم که وی، کنیه شکست در
مناظرات
سال 78 در مقابل حضرت علامه مصباح را فراموش کنند و فریاد شان را بر سر
روسای جمهوری بزنند که دستشان در دست دختران جوان ایتالیا چفت می شد و
عبایشان رنگ و بوی شکلات می داد و حامیانش روزی قصد تظاهرات بر علیه خدا
داشتند و روزی دیگر وجود امام زمان(عج) را انکار نمودند و تا توانستند
ارزشهای اسلامی را به تمسخر گرفتند؛ نه رئیس جمهوری که با وجود چند خطایش
هنوز هم با خاکیان و مردم مستضعف و محروم جامعه می باشد و خستگی را خسته
کرده و در ولایتمداری نسبت به بسیاری از مدعیان، جلودارتر است.
9-
ما آنقدر شجاعت و جسارت داریم که اگر خدایی نکرده، روزی منتخبمان گرفتار
خطا و اشتباهی شود و در مقابل خواست مردم و آرمانهای انقلابمان بایستد، خود
اولین کسانی باشیم که قبل از دیگران او را به نقد بکشیم و سرجایش بنشانیم و
ما نیز با دلی سوزان و چشمی گریان و حالی پریشان، این جمله را نه شتابان
بلکه با عمق اندیشه و تفکر، به مریدان هاشمی و حامیان فتنه می نویسیم که
کرمان و یزد، زمینش کویری است و ماهیگیری در کویر کاری عاقلانه نمی باشد و
عمار را عماریون می شناسند و محبتش از دلها برون رفتنی نیست.
10-آقای
حجتی در بخشی از نامه شان نوشته اند: "من در یادداشتی که در انتخابات ۸۴
به عنوان «تنها گزینه» در برتری غیرقابل مقایسه آقای هاشمی نسبت به آقای
احمدینژاد نوشتم، آقای هاشمی را راننده ماهری معرفی کردم که علیرغم
تخلفات سهوی و عمدی از مقررات رانندگی قادر است ماشین سیاست را از پیچ و
خمهای خطرناک داخلی و خارجی سالم به درد ببرد اما آقای احمدینژاد، علیرغم
صداقت و مردمدوستی، راننده کمتجربهیی است. او سختکوش و پرتلاش و مردمی و
مردمدوست است اما نه سیاست میداند و نه اقتصاد و با عرف و ادبیات رایج
آشنا نیست و با ادبیات عوامانه در داخل و خارج سخن میگوید." وی در ادامه
همچنین نوشت: "باری- وقایع این شش ساله نظر مرا اثبات کرد و امثال
جنابعالی هم با تعابیر متفاوت، سخن گذشته مرا تصدیق میفرمایید."
این
از افتخارات حضرت علامه مصباح یزدی است که ماهیت کسانیکه قصد فتنه گری را
داشتند قبل از ایام فتنه برملا کرد و قطعا بخاطر حمایت و به قول حضرتعالی
"روی کار آوردن" کسی که کمترین اشکال را نسبت به دیگران داشته است، در نزد
خدا و مردم ماجور خواهد بود. امّا همین که آقای حجتی اعتراف نموده اند که
جناب آقای دکتر احمدی نژاد دارای صداقت و مردم دوستی می باشد خود نکته ای
قابل تامل در تعارض با تمامی صحبتهای دیگرشان می باشد امّا اینکه نوشته
اند: " وقایع این شش ساله نظر مرا اثبات کرد و امثال جنابعالی هم با
تعابیر متفاوت، سخن گذشته مرا تصدیق میفرمایید." خود انتساب تعابیر و
سخنانی کذب و دروغ به حضرت علامه مصباح یزدی می باشد.
11- حجتی
کرمانی در بخشی دیگر از نامه سرگشاده شان نوشته اند: "حضرت آقای مصباح!
اشکال مهم و صعب العلاج دیگر که شاید ام المشکلات باشد، این است که طبق
یک خصلت دیرینه و نهادینه شده، ما در بسیاری از مسائل خودسانسوری میکنیم و
خلوت و جلوت ما، گاهی ۱۸۰ درجه با هم تفاوت دارد و از این رو، بسیاری از
حقایق و واقعیتهای جامعه از دید بزرگان و مسوولان مملکتی مخفی میماند یا
به صورت معکوس جلوه داده میشود. یا از باب مصلحتاندیشی یا از باب تقیه و
ترس یا از باب ملاحظات رفاقت و رودربایستی و بسیاری هم به خاطر دغدغه زندگی
و امرار معاش حرف دلمان را نمیزنیم و با آنکه در محافل خصوصی و خانوادگی
و جاهای امن لاینقطع از اوضاع شکایت داریم و این و آن را مقصر میدانیم
ولی چون به «عرصه» میآییم، لب فرو میبندیم. گویی در شهر هیچ خبری نیست."
حال
جای سئوال دارد؛ آیا پیشگامی و شجاعت حضرت علامه مصباح یزدی در افشاگری
علیه جریان انحرافی، خودسانسوری تعبیر می شود؟! امّا تسامح و تساهل عده ای
در قبال هزاران فساد و مشکل دولتهای قبلی و فعالیتهای ضدنظام دست نشانده
های فعلی استکبار، صداقت و شفافیت محسوب می شود؟!
12- جناب آقای
کرمانی! اگر امثال حضرتعالی قدرت نوشتن نامه سرگشاده به آقای هاشمی
رفسنجانی را پیدا کردید تا طی آن از ایشان بخواهید فرزند متهم خود را به
ایران بازگرداند و به دستگاه قضائی تحویل دهد و شخص اقای هاشمی در قبال
هزاران پروژه ناقص و ناتمام و غیرکارشناسی شده دوران ریاست جمهوری اش که
برخی از آنان هنوز هم افتتاح نشده است، پاسخ بدهد و از اینکه در سالهای
گذشته مقابل خواست ملت و قانون ایستادگی نموده است و از فتنه گران حمایت
نمودند و سرکرده فتنه را فردی خدوم شمردند، از مردم عذری خواهی بکند و توبه
بنماید، آنگاه با افتخار نامه های سرگشاده متعدد و مکرر بنویسید که به طبع
برداشت سیاسی کاری و تخریب نخواهد شد.
13- امثال حضرتعالی که
چشمتان را به هزارن کوتاهی دولتهای قبلی بسته اید که سالها دین و فرهنگ و
زندگی مردم را به تباهی کشیده و زیر ساختهای کشور را به کلی نابود کرده
است، چگونه خدمات دولتمردان خدوم نهم و دهم را زیر سئوال می برید که همواره
مورد تایید مقام معظم رهبری بوده اند؟! و امروزه باید علاوه بر حل کردن
مشکلات روز کشور، بار کوتاهی های بیشمار دولتهای قبلی را نیز به تنهایی
بکشد.
در پایان جا دارد تا برخلاف مواضع سیاست زدگان و حامیان
خاندان قدرت و ثروت، اظهارات و دیدگاه مقام معظم رهبری، حضرت امام خامنه ای
را پیرامون تقوا، بصیرت و علم حضرت علامه مصباح یزدی را که معظم له در سفر
سال گذشته شان به قم و در منزل ایشان مطرح نمودند، بار دیگر بازخوانی و
تامل نماییم، تا قضاوت با مردم باشد و برای تخریب کنندگان شخصیت وی جز
روسیاهی چیزی باقی نماند.
رهبر فرزانه انقلاب در
دیدار با حضرت علامه مصباح یزدی
در بهمن ماه سال گذشته اظهار داشتند: بنده هم به سهم خودم قدر آقای مصباح
را می دانم. واقعا می دانم که ایشان در کشور و برای اسلام چه وزنه ای هستند
و حقا و انصافا ما امروز نظیر ایشان را – حالا به این تعبیر بگوییم – خیلی
نادر نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد با این وزانت علمی و عمق
علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و صفا.
حضرت امام خامنه
ای تصریح کردند: این سه جهت در ایشان جمع است هم علم هم بصیرت به معنای
حقیقی کلمه و هم صفا. این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است
خداوند متعال انشاء الله وجود ایشان را برای ما و انقلاب محفوظ بدارد و
وجود ایشان را سالم بدارد تا همه بتوانند از برکات ایشان استفاده نمایند.
خداوند کسان ایشان را، آقازاده های ایشان، همسر محترم، عروس ها و دامادها
همه را مشمول لطف و هدایت خودش قرار دهد.
متن نامه سرگشاده آیت الله کرمانی به علامه مصباح یزدیبا
دلی سوزان و چشمی گریان و حالی پریشان، این نامه را شتابان برای آن برادر
دیرینه گرامی مینویسم بدین امید که به سود نظام اسلامی و مردم گرفتار ما
باشد: اجازه بدهید از اینجا شروع کنم که در ماههای اخیر حضرتعالی مانند
بسیاری از خطبا و گویندگان و نویسندگان، از جریان انحرافیای سخن میگویید
که آقای احمدینژاد را احاطه کردهاند و او به این جریان وابسته و دلبسته
است... من بیمقدمه و خیلی صریح و بیپرده از شما سوال میکنم مگر شما و
امثال شما نبودید که آقای احمدینژاد را تا بدان حد بالا بردید تا امروز از
گریبان خود شما سربرآورد.
در عدالتمحوری و مهرورزی ایشان هم با
رفتاری که در دولت اول و دومش با نزدیکترین همکاران یعنی وزرای کابینهاش
داشت و دارد، به هیچوجه جای شک و شبههیی باقی نمانده است!
گذشته
از سلسله انتصابات و عزلهایی که عمدتا عجولانه و بر مبنای درگیریهای شخصی
و بدون رعایت مصالح عمومی انجام گرفته و میگیرد، فعلا به مخالفت صریح
ایشان با نظر رهبر انقلاب در مورد وزیر اطلاعات و اخیرا برکناری وزیر نفت و
نصب سرپرست جدید برای این وزارتخانه کلیدی اشاره میکنم با توجه به نقش
کلیدی و حساس وزارت اطلاعات در امنیت کشور و نیز وزارت نفت در شریان حیاتی
کشور که چون خون در رگهای اقتصاد است.
آیا تفسیر یکی از دوستان
صاحبنظر ما قابل تامل نیست که میگفت: یک خط مرموز، پشت سر تصمیمات سیاسی -
اقتصادی این دولت است که احتمالا بدون اینکه خود آقای احمدینژاد متوجه
بشود کشور را به ورطه ناامنی، ورشکستگی و سقوط اقتصادی سوق میدهند. اینها
را بگذارید کنار معاملات نفتی تهاتری و نابودی صنعت و کشاورزی با واردات
بیرویه انواع میوهها و صدها قلم کالای چینی و غیره حتی دستساختهای
کشورهای خارج که صنایع دستی ما را هم در کنار صنعت و کشاورزی تهدید به
نابودی میکند.
این دوست صاحبنظر خبره سیاست و اقتصاد، بر این باور
است که: انحلال سازمان برنامه و بودجه کشور که در حکم حافظه مدیریتی کشور
بود، تغییر محل خدمت مدیران، «قمار» قلمداد کردن بورس که یکی از شریانهای
اقتصادی کشور است، حمله به سیستم بانکی به عنوان یکرقمی کردن سود بانکی،
انحلال شوراها از جمله شورای عالی پول و اعتبار (که بعدا به صورت ناکارآمدی
برقرار شدند)، خالی کردن بانکها به عنوان پروژههای زودبازده، چهار برابر
شدن پول در گردش و ایجاد تورم، مجموعه سیاستهایی بوده است که واحدهای
تولیدی را رو به کاهش برده و باغات و مزارع را کساد کرده و بیکاری را
افزایش داده است.
او مینویسد: «در مدت شش سالی که دولت آقای
احمدینژاد برسر کار است، درآمدهای نفتی ما افزایش یافت، بهگونهیی که طبق
گفته کارشناسان، درآمد حاصل از یکصد سال استخراج نفت با درآمد شش سالی که
آقای احمدینژاد بر کرسی ریاستجمهوری ایران هستند، برابری میکند، اما
حاصل آن برای ملت چیزی نبوده است. البته هر یک از این موارد احتیاج به
کارشناسی دارد و باید هیأتهای کارشناسی مجلس شورای اسلامی و کارشناسان
دیگر با جدیت این موضوعات را در دستور تحقیق خود قرار دهند و کشور و نظام
را برهانند».
وی میافزاید: «فساد اداری هیچگاه به وسعت امروز
نبوده است. از زمان دولت آقای هاشمی و آقای خاتمی، سیاست تعدیل و حذف 10
درصدی یارانهها در بودجه هر سال مطرح بود که با آن مخالفت شد. اما آقای
احمدینژاد در شرایط حصر اقتصادی که واحدهای تولیدی ما تاب و توان خود را
از دست داده و بهرهدهی بسیار پایین آمده است، این کار را به نام هدفمند
کردن یارانهها با شتاب زیاد و بدون در نظر گرفتن پیامدهای آن انجام داد که
طبعا فاجعهبرانگیز خواهد بود چراکه طبقه زحمتکش مزدبگیر با حداقل دستمزد
370 هزار تومان در ماه نمیتواند در برابر افزایش لجامگسیخته تورم تاب
بیاورد و به زندگی همراه با کرامت انسانی خود ادامه دهد.
ارباب
اطلاع میگویند: در آلمان دولت اقتصاد یارانهیی ندارد اما به دلیل
بهرهدهی بالای واحدهای تولیدی، حداقل حقوق مزدبگیران چیزی حدود دو میلیون
تومان در ماه است در حالیکه کالاهای سبد مصرفی مزدبگیرانه آن کشور
ارزانتر از کالاهای مصرفی مزدبگیران ایرانی است. تازه میگویند هنوز
تورمهای مهار نشده بیشتری در راه است. آیا این تخریب کشور نیست؟
به
پندار من، درد اصلی ما تنازع و تخاصم بوده است. ما برخلاف آیه مبارکه «ولا
تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم» پیوسته «تنازع» کردهایم و «فشل» شدهایم و
هیبت و باد و بروت ما از بین رفته است. امیرالمومنین (ع) فرمود: «ولا
یستطیع ان یتق الله من یخاصم»؛ کسی که از در خصومت وارد میشود (اگر هم
بخواهد) نمیتواند تقوای الهی داشته باشد.
در اینجا از تحلیل کلی
حوادث و وقایع صرفنظر میکنم که درخور نگارش کتابی قطور است و به وقایع
این سالهای از سال 84 تاکنون بخصوص انتخابات
سال 88 اشاره میکنم و
از آن برادر گرامی میپرسم که با توجه به نقشی که حضرتعالی در این جریانات
داشتهاید، اکنون تا چه حد خود را مسوول میدانید؟
اجازه بدهید
سوالم را صریحتر و عینیتر مطرح کنم و از موضعگیریهای مثبت و منفی شما و
امثال شما در دولتهای آقای هاشمی و آقای خاتمی و آقای احمدینژاد بپرسم:
سوال من این است آیا شما همچنان به موضعگیریهای گذشته خود در دولتهای
سهگانه نامبرده، صحه میگذارید؟ (دولتهای قبلتر را نمیگویم چون شما در
آن سالها، وارد عرصه سیاسی نشده بودید...) آیا جانبداریهای بیدریغتان
را از آقای احمدینژاد در سالهای 88 و 84 درست و صحیح میدانید؟ آیا با
مقایسه با سالهای ریاستجمهوری آقای هاشمی و آقای خاتمی که البته اشکالات و
ایرادات درست و نادرستی بر آنها وارد شده است و میشود...، جو سیاسی،
اقتصادی، اخلاقی و بینالمللی سالهای اخیر را بهتر از آن سالها ارزیابی
میکنید؟
به پندار من، مجموعه این ذهنیتها و واقعیتهای منفی همراه
با «تیپ» آقای احمدینژاد، مردمیبودن و صداقت او در همدردی با محرومین و
مستضعفین جامعه، باعث شد که وی برنده انتخابات 88 و 84 شود.
من در
یادداشتی که در انتخابات 84 به عنوان «تنها گزینه» در برتری غیرقابل مقایسه
آقای هاشمی نسبت به آقای احمدینژاد نوشتم، آقای هاشمی را راننده ماهری
معرفی کردم که علیرغم تخلفات سهوی و عمدی از مقررات رانندگی قادر است ماشین
سیاست را از پیچ و خمهای خطرناک داخلی و خارجی سالم به درد ببرد اما آقای
احمدینژاد، علیرغم صداقت و مردمدوستی، راننده کمتجربهیی است. او
سختکوش و پرتلاش و مردمی و مردمدوست است اما نه سیاست میداند و نه اقتصاد
و با عرف و ادبیات رایج آشنا نیست و با ادبیات عوامانه در داخل و خارج سخن
میگوید. ایشان در این مدت نشان داده است که بسیار تند و عجول و لجباز و
رفیقباز است و این شما و امثال شما بودید که او را بر سر کار آوردید.
باری- وقایع این شش ساله نظر مرا اثبات کرد و امثال جنابعالی هم با تعابیر متفاوت، سخن گذشته مرا تصدیق میفرمایید.
حضرت
آقای مصباح! اشکال مهم و صعبالعلاج دیگر که شاید امالمشکلات باشد، این
است که طبق یک خصلت دیرینه و نهادینه شده، ما در بسیاری از مسائل
خودسانسوری میکنیم و خلوت و جلوت ما، گاهی 180 درجه با هم تفاوت دارد و از
این رو، بسیاری از حقایق و واقعیتهای جامعه از دید بزرگان و مسوولان
مملکتی مخفی میماند یا به صورت معکوس جلوه داده میشود. یا از باب
مصلحتاندیشی یا از باب تقیه و ترس یا از باب ملاحظات رفاقت و رودربایستی و
بسیاری هم به خاطر دغدغه زندگی و امرار معاش حرف دلمان را نمیزنیم و با
آنکه در محافل خصوصی و خانوادگی و جاهای امن لاینقطع از اوضاع شکایت داریم و
این و آن را مقصر میدانیم ولی چون به «عرصه» میآییم، لب فرو میبندیم.
گویی در شهر هیچ خبری نیست.
این خصلت نکوهیده که در مواردی هم معلول
جو سیاسی و کمتحملی مسوولان حکومتی است، بخصوص در محافل دانشگاهی و علمی
موجب وقفه و ایستایی و جلوگیری از خلاقیت و نوآوری میشود و بسیاری از
فرهیختگان و صاحبنظران را از اظهارنظر صریح باز میدارد و آنها را به
اضطرار و اجبار یا ملاحظه و تقیه وامیدارد که همسوی با ما روحانیون بخصوص
روحانیون دستاندرکار حکومتی سخن بگویند و از ابراز نظر کارشناسی و علمی
بخصوص در مقولات سیاسی و جامعهشناسی پرهیز کنند.