آنچه در پي مي آيد نگاهي است به نمايشنامه «روز حسين» كه توسط يكي از عناصر معاند نوشته شده است. پيشاپيش از حضرات اهل بيت عليهم السلام و همچنين مخاطبان دلسوخته و عاشق آل الله به دليل آوردن نمونه توهين هاي اين نمايشنامه موهن عذرخواهي مي كنيم.
«روز حسين» نام نمايشنامه اي است كه درخواست مجوز چاپ آن توسط نشر چشمه از
وزارت ارشاد گناه ديگري افزود بر كارنامه سياه اين انتشاراتي و باعث ابطال
مجوزش شد.
سخن بر سر فعاليت هاي نشر چشمه بسيار است. در آينده به
بررسي عملكرد اين انتشاراتي كه مأمني شده بود براي فعاليت هاي سكولارها و
شبه روشنفكران، خواهيم پرداخت. اما آنچه در پي مي آيد نگاهي است به
نمايشنامه «روز حسين» كه توسط يكي از عناصر معاند نوشته شده است. پيشاپيش
از حضرات اهل بيت عليهم السلام و همچنين مخاطبان دلسوخته و عاشق آل الله به
دليل آوردن نمونه توهين هاي اين نمايشنامه موهن عذرخواهي مي كنيم.
نمايشنامه
«روزحسين» تلفيقي است از دور و نزديك تاريخ و از هجو و طنز و جد. موضوع
علي الظاهر زندگي و قيام حضرت سيدالشهداء است و نگاهي هم به وقايع انقلاب
اسلامي سالهاي 57 تاكنون دارد. در اين مختصر تلاش شده است صرفا آن بخش از
نمايشنامه هدف بررسي قرار گيرد كه در آن ضمن اسائه ادب به ساحت اهل بيت(ع)،
تاريخ تشيع نيز هدف تحريف قرار گرفته است. بررسي وجوه سياسي امروزين اين
نمايشنامه بماند تا فرصتي ديگر ، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!
دشمنان
اسلام و مستكبران عالم دريافته اند كه تا وقتي تشيع اشك چشمانش را با خون
به ناحق برزمين ريخته شده حسين بن علي عليه السلام آميخته است و چشم و دل
بر اين چراغ هدايت و كشتي نجات سپرده است، فتحي براي آنان رقم نخواهد خورد.
اين را بارها و بارها در پروتكل ها و مانيفست هايشان نوشته اند و متفكراني
همچون فوكوياما گفته اند و تأكيد نموده اند پس كمرنگ كردن خون آل الله، بي
اهميت جلوه دادن سلوك ائمه هدي و بي خاصيت نشان دادن قيام عاشورا راهي است
براي سست كردن تفكر و آيين بزرگ شيعي تا آنجا كه به خيال خام خود بنيانش
را بر باد دهند تا شيعه نيز چون برخي مذاهب و اديان ديگر تبديل به تفكري
زميني و سترون شود.
يكي از تحركاتي كه بر اين مبنا در جامعه ما
صورت گرفت انتشار برخي مقالات ساختارشكن و موهن بود. مقالاتي طي دوره
ولنگار اصلاحات در جرايد زنجيره اي به چاپ مي رسيد كه در آن زمان هم هدف
اعتراض شديد مردمي قرارگرفت. اين جريان اما بعد از اصلاحات نيز به كار خود
ادامه داد و توسط كساني همچون سعيد حجاريان، عبدالكريم سروش ، محسن كديور و
اكبرگنجي خصوصا درخارج از كشور پيگيري شد. اما به دليل اينكه اين افراد
ديگر جايگاهي در بين مردم نداشتند و ماهيت شان آشكار شده بود و توسط جامعه
طرد شده بودند، بايد چهره هاي جديدي معرفي مي شدند كه راه پليد آن ها را در
تحريف و تخريب سيره و شخصيت اهل بيت(ع) و تاريخ اسلام پي گيرند.
نمايشنامه روز حسين ثمره و حركتي همسو با جريان هاي خارج نشين در ضديت و معاندت با اهل بيت(ع) است.
دراين
نمايشنامه جنگ هايي كه توسط اميرالمؤمنين علي عليه السلام، امام حسن مجتبي
عليه السلام و امام حسين عليه السلام صورت گرفته است با هدف كسب خلافت
توصيف شده است. فاطمه كلابيه (حضرت ام البنين) درجايي مي گويد: روزگارش به
جنگ مي گذرد و جنگ... من اين خليفگي نخواهم يا علي!
درجايي ديگر امام حسن مجتبي(ع) را اين گونه پند مي دهد:
«خلافت
را چون تكه استخواني پيش پايشان بينداز و به مدينه بيا كه دلتنگم براي
پسرانم.» دلايل به وجودآمدن جنگ ميان امام علي عليه السلام و معاويه توسط
حضرت عباس عليه السلام و برادرانش نيز صرفا در فساد مالي معاويه خلاصه شده
است و حتي نويسنده به آن رنگ و بوي سهم خواهي نيز داده است.
همزمان
با آغاز محرم درسال 1378 مقاله اي از اكبرگنجي در روزنامه صبح امروز به
صاحب امتيازي سعيد حجاريان چاپ شد با عنوان خون به خون شستن محال آمد محال!
دراين يادداشت نويسنده دلايل رخ دادن واقعه كربلا را انتقام گيري جنگ هاي
صدر اسلام عنوان مي كند و جالب اينكه اين خط دقيقا در نمايشنامه «روز حسين»
پيگيري مي شود.
راوي مي گويد: «جنگ تمام شد و حالا مي تونين منتظر
جنگ بعدي بشينين. بچه هايي به دنيا بيارين براي انتقام و اونها بچه هايي
به دنيا بيارن براي خونخواهي و بچه هاي بچه هاي اونا بكشند بچه هاي بچه
هايي كه پدرانشونو كشته بودن.»
وارونه نشان دادن اهداف مبارزاتي اهل بيت(ع) بزرگترين خيانتي است كه مي توان در حق آنها روا داشت.
در
بخش ديگري نويسنده تلاش مي كند نه تنها واقعه عاشورا را بي ثمر و بي نتيجه
ارزيابي كند بلكه آن را باعث انحراف جامعه شيعي و سوءاستفاده هاي مسلمانان
مي خواند.
پيامبر اكرم صلوات الله عليه وعده داده است:« ان لقتل
الحسين حراره في القلوب المؤمنين و لاتبرد ابدا» در شهادت حسين(ع) آتشي در
قلوب مؤمنين است كه تا ابد سرد نمي شود.
اما گويا نويسنده «روز
حسين» نظري غير از اين دارد و با ناديده گرفتن اين حديث و شعار بزرگ شيعه
«كل يوم عاشورا و كل عرض كربلا» تلاش مي كند قيام عاشورا را نقطه پايان
نشان دهد چنانكه تمام حركت ها و قيام هاي پس از آن را كه با نام امام حسين
عليه السلام برپا شده است انحرافي مي خواند و وقاحت را تا آنجا پيش مي برد
كه به تطهير شمر، خولي و سنان مي پردازد.
در نمايشنامه يادشده، ابن
زياد خطاب به امام حسين عليه السلام مي گويد: «بدبخت شدي رفت قربونت! نه
الآن كه تا هميشه ي اين دست خر، چي مي گن، تاريخ! از مظلوميتت پرچمي مي
سازند و مي دهند دست يك مشت قلدر يالانچي كه به اسم تو همچين بزنن، ملت رب و
ربشونو ياد كنن... خون آلوده به ويروس HIV خودشان را ثار مي خوانند
تاآبروي ايثار را همه ببرند... همه سندلوم «خود حسين بيني» مي گيرن در اين
ملك، مي خوابن و پا مي شن مي گن حسينيم و انگشت در جهان كرده يزيدي مي
جويند! جنگ ما آخرين جنگ مردانه حق و باطله حسين جون! از فرداي عاشورا همه
خودشونو كس و كارشون حسيني ان و بقيه جماعت يزيدي! از پس فرداي عاشورا،
حسيني فقط با حسيني مي جنگه و از پس اون فرداي عاشورا حسين و يارانش ديگه
به هيچ دردي نمي خورن جز واسه مصادره به مطلوب! آقا من متأسفم واسه شما و
اهل بيتت ولي بلايي كه امتت فردا و پس فردا سرت مي آرن در مقابل پخ پخ ما،
هيچي نيست... من و اين شمر بدبخت و حكيم طفيل و حادث و ابن سعد و خولي در
مقابل امتي كه بعد ما مي آن هيچي نيستيم جز چارتا طفل معصوم كه فرداي قيامت
روسفيديم به جدت!»
در اين سطور ايجاد انحراف در نتايج قيام حسيني
چنان واضح و مبرهن است كه نيازي به توضيح آن وجود ندارد.نكته قابل توجه اين
است كه اين نمايشنامه هم زمان با ايام فتنه نوشته شده است.
در جاي
ديگر از زبان امام حسين عليه السلام گفته مي شود: «بايد امشب بيعت از
ياران بردارم... يك خون كمتر ريخته شود به نفع مسلمين است!»
همين
جمله كوتاه تمام قيام حضرت امام حسين(ع) را زير سؤال مي برد و گويا امام
معصوم به زبان ديگر بي فايده بودن حركت خود را يادآوري مي كند حال آنكه
ايشان در بين راه خصوصاً از مكه تا كوفه از بسياري افراد براي پيوستن به
خود دعوت كرده است و اگر در شب عاشورا بيعت از ياران برداشت دليل آن ريخته
شدن خون كمتر نبوده است.
در اين نمايشنامه به ندرت با كلمه شهيد و
شهادت برخورد مي كنيم. درباره شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها حضرت علي
عليه السلام و امام حسن مجتبي عليه السلام و امام حسين عليه السلام نويسنده
از به كاربردن واژه شهادت پرهيز مي كند. الا در پايان نمايش و وقتي مي
خواهد خبر شهادت اصحاب امام حسين عليه السلام را بدهد صرفاً در آنجا از
واژه شهادت استفاده مي كند و بلافاصله پس از آن با بيان تاريخ مرگ برخي از
شخصيت هاي هم عصر ما سعي مي كند آنها را نيز به شهداي كربلا متصل كند. در
اين جا از افرادي همچون: بزرگ علوي (از سران حزب توده) گروه 35 نفر اراني و
سهراب شهيد ثالث، صادق چوبك (مبتذل نويس ملحد)، حميد مصدق (كه داراي
تفكرات چپگرايانه بود)، نادر نادرپور (شاعر مبتذل سرا) احمد شاملو (نويسنده
سكولار و وابسته به دربار پهلوي) فريدون فروغي (بهايي) و كاوه گلستان
(فرزند جاسوس انگليسي ابراهيم گلستان) ياد مي كند و جالب اينكه براي كاوه
گلستان از لفظ شهيد نيز استفاده مي شود. در واقع از نگاه محمد رحمانيان،
افراد نامبرده شده كه هيچ نسبتي با دين و فرهنگ عاشورا ندارند، ادامه
دهندگان راه حسين(عليه السلام) هستند!
نويسنده براي اينكه دست خود
را براي تحريف تاريخ و توهين به اهل بيت(ع) باز بگذارد و توجيهي براي فحاشي
هايش داشته باشد دست به دامن عالم خيال مي شود. ابن زياد در جايي مي گويد:
عالم خيال از اون عالماس كه توش هر غلطي مجازه من مي شوم ابن زياد تو مي
شي ]...[ اين دو تا خاله خان باجي مي شن ]...[ اين چارتا چلغوز مي شن ]...[
حالي مي كنيم تو اين عالم خيال.»
رحمانيان تصور مي كند با سوارشدن بر محمل خيال و از زبان شخصيتي چون ابن زياد جواز هرگونه توهين و فحاشي به اهل بيت(ع) صادر مي شود.
در
اين نمايشنامه بدترين توهين ها به حضرت فاطمه كلابيه همسر فداكار
اميرالمؤمنين و مادر بزرگوار حضرت قمربني هاشم عليه السلام روا داشته شده
است و از ايشان شخصيتي منفي ترسيم شده است. اين بي حرمتي ها درمورد مادر
بزرگوار حضرت ام البنين نيز صورت گرفته است. اين درحالي است كه تاريخ به
شجاعت و دانايي حضرت ام البنين و عشيره اش شهادت داده است. وي از بي حرمتي
به حضرت اباعبدالله نيز پروايي نداشته است. به دليل جلوگيري از تكرار اين
بي حرمتي ها از بيان بسياري از نمونه ها معذوريم اما براي روشن شدن ذهن
خوانندگان به يك مثال بسنده مي شود:
حسين: آه از شما دختران علي! پيري بر من شتاب كرده
زينب: (با اشاره به محاسن و موي برادر) پس اين سياهي ها...
جعفربن علي بن ابيطالب: (مخفيانه) خضاب كرده!
زينب/ ام كلثوم/ زنان: چه كرده؟!!
جعفر: حنا بسته! خضاب كرده خودم ديدم! در منزلگاه بطان
حسين: (گوشش را مي گيرد) باز تو دخالت بي جا كردي ته تغاري؟!
اين گفت وگو ميان فرزندان اميرالمؤمنين صورت گرفته است كه شخصيتي سطحي و نازل از آنها ترسيم مي كند.
داستان
پردازي وقتي ريشه در تاريخ دارد بايد با واقعيت سازگار باشد و براساس
مستندات تاريخي پي ريزي شود خصوصاً آنكه تاريخ به مهم ترين و با ارزش ترين
شخصيت هاي يك ملت و بااهميت ترين رخدادهاي تاريخ يك جامعه در ارتباط باشد.
نويسنده روز حسين با زيرپا گذاشتن اين بديهيات بنا دارد تصوير مخدوشي از
تاريخ تشيع ارائه دهد.
جالب است بدانيد محمد رحمانيان در نامه اي
كه براي يكي از روزنامه ها فرستاده است، آورده: «مشغول تحقيق و نگارش براي
نوشتن نمايش نامه «صدام» هستم... در طول پژوهش هايم به دورنمايي دست يافته
ام از خون ريزترين حاكم مستبد همه دوران ها، اما در طي نگارش نمايشنامه با
خود عهد بسته ام كوچك ترين توهيني به اين شخصيت و همفكرانش روا ندارم.»
اما
رحمانيان توضيح نمي دهد به قول خودش وقتي با خود عهد مي بندد كه درباره
«پرسوناژي كه نيم ميليون نفر از مردان و زنان سرزمينش را به خاك و خون
كشيده است بي هيچ پرخاش و توهيني و اسائه ادبي نمايشنامه بنويسد.» بر چه
اساس و استدلالي حاضر شده نمايشنامه اي سراسر توهين و بي احترامي را درباره
پاك ترين و زلال ترين افراد بشر بنويسد؟!
و در همين نامه بي
شرمانه مدعي شده كه قصدش ستودن اهل بيت(ع) بوده است! و سوگند ياد كرده كه
هرگز پس از اين نمايشنامه اي با موضوع مذهب ننويسد كه البته اين جاي شكر
بسيار دارد.
رحمانيان در نامه خود آورده است:
اگر روز حسين
و ديگر نمايشنامه هاي من، كسي يا كساني را آزرده، خاطري را مكدر كرده و
دلي را پريشان، رنجشي را فراهم آورده و سوء تفاهمي را سبب شده بسيار
متأسفم.
اما گويا فراموش كرده برخي خطاها را هميشه نمي توان با يك
ابراز تأسف روزنامه اي پاك كرد برخي جرم ها حكمشان سنگين تر از ابراز تأسف
است و به همين راحتي ها تبرئه شدني نيست.
جناب رحمانيان نمايشنامه «روز حسين» اگر به چاپ مي رسيد تاكنون نام و نشاني از شما باقي نمي ماند كه بخواهيد ابراز تاسف كنيد.
مردم،
همان مردمي كه اهانت امثال شما را در روز عاشوراي سال فتنه تاب نياوردند و
جوابشان را با مشت محكم 9دي بر دهانشان كوبيدند در صورت چاپ شدن اين
نمايشنامه موهن قطعاً جواب سهمگيني به شما و نشر چشمه مي دادند تا ديگر هوس
نكنيد
گند آب هاي روشنفكرانه تان را بر چهره خورشيد بپاشيد. برويد و دعا به جان وزارت ارشاد بكنيد كه جانتان را خريد.
"عليرضا آل يمين، روزنامه كيهان"