استادیار دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز در گفت و گویی به تشریح الگویی برای توسعه استان خوزستان پرداخت؛ مشروح این گفت و گو در سه بخش بر روی خروجی خبرگزاری قرار می گیرد.
دکتر سیدمرتضی افقه اظهار کرد: پیش از ارائه الگوی توسعه استان خوزستان، بیان تعریفی عینی و سازگار با شرایط فعلی کشور و استان خوزستان از توسعه ضروری است، زیرا معمولاً سیاستگذاران، تصمیم گیران و مجریان جامعه بر اساس نگاهی که به مسائل دارند برنامه ریزی می کنند و بر آن اساس وقت و بودجه دولت را صرف می کنند. به عنوان مثال اگر تعریف توسعه را اینگونه بیان کنیم که "فرایندی است که منجر به افزایش درآمدملی (یا سرانه) می گردد"، در این صورت تمام همّ مجریان دولتی صرف هدایت بودجه به سمت پروژه های عمرانی خواهد شد؛ همانند آنچه در دهه های گذشته در کشور و بسیاری از استان های کشور از جمله خوزستان اتفاق افتاد. چنین فرایندی منجر به رشدی ناپایدار و موقتی و وابسته به سرمایه های فیزیکی و غیرانسانی (از جمله نفت در ایران) خواهد شد و با تغییر میزان و قیمت فروش این سرمایه ها تغییر خواهد کرد و نتیجه چنین وضعیتی، بی ثباتی در همه ابعاد اقتصادی اجتماعی و سیاسی کشور خواهد بود.
وی افزود: اگر توسعه را فرایندی انسانی تعریف کنیم که در آن انسان توسعه نیافته به انسان توسعه یافته ارتقاء یابد، در این صورت وقت و بودجه دولت و نهادهای رسمی و غیررسمی و تأثیر گذار در کشور صرف پرورش افراد جامعه با این ویژگی خواهد شد و بنابراین تا زمانی که افراد در این جامعه زنده و فعال اند توسعهای پایدار و بی انتها حاصل خواهد شد.
افقه تصریح کرد: آنچه در دهه های گذشته در کشور اتفاق افتاده حاکمیت نگاه اول بر بینش ها و تصمیم گیری ها بوده است. من این نگاه را نگاهی مهندسی و سخت افزاری به موضوعاتی انسانی و نرم افزاری می دانم که مسئول بخش وسیعی از ناکامی ها و شکست ها و نیز حرکت های زیگزاگی، عمدتاَ متأثر از نوسانات درآمدهای حاصل از نفت، طی سه دهه گذشته در کشور است، لذا پیش از شروع هر استراتژی توسعهای در سطح کشور و استان ها، لازم است نگاه به مفهوم توسعه بر اساس واقعیات موجود کشور و جهان اصلاح شود و بر اساس تعریفی سازگار با شرایط زمانی و مکانی، تخصیص منابع کشور صورت پذیرد.
استادیار دانشگاه شهید چمران اهواز با اشاره به مفهوم توسعه اقتصادي، خاطرنشان کرد: اگرچه توسعه اقتصادي در قرون 18 و 19 به صورت ساده و صرفاً بر اساس افزايش توليد كل يك جامعه ارزیابی ميشد، ولي امروزه اين برداشت ناکافی و قادر به تبيين واقعیات موجود نخواهد بود؛ اما مطالعه توسعه اقتصادي، همچون سایر شاخههاي علوم انسانی تحولات قابل توجهي در شناخت ابعاد اجتماعی-اقتصادی جوامع در حال توسعه به خود ديده است. روند تاريخی مطالعات توسعه حاکی است كه دانشمندان علوم اجتماعي اين علم را از نگاه های مختلفي بررسي کرده اند، اما از میان شاخه های مختلف مطالعات توسعه ای، بررسی مفهوم توسعه اقتصادي نقش محوری را ایفاء کرده است. وجود طيف وسيعي از مطالعات دانمشندان و محققین علم توسعه اقتصادي با تنوع گرايشات علمي و ديدگاهي منجر به مجموعه گستردهاي از تعاريف توسعه و بنابراين تئوريهاي توسعه شده است.
وی ادامه داد: براي انتخاب تعريفی مشخص از توسعه، مروری كوتاه بر ادبيات موجود پيرامون مفهوم توسعه سودمند خواهد بود. مفهوم رشد یا توسعه، که در بدو پیدایش علم توسعه به یک معنی بودند، با جملاتی ساده مانند "افزايش مستمر در ظرفيتهای توليدي يك جامعه" آغاز شد. با این وصف در همان دوره تعدادی از اقتصاددانان توسعه اقتصادي را صرفاً محدود به تغييرات آشكار در نهادهاي اقتصادي ندانسته معتقد بودند كه توسعه اقتصادي متضمن تحولات عميق و اساسي هم در ساختارهاي اقتصادي و هم در ساختارهای اجتماعي جامعه است. به عنوان نمونه، هوزليتز در پاسخ به این سئوال که "آيا توسعه اقتصادي صرفأ محدود به تغییر در ابعاد مشخص و ظاهری رفتار است؟" بيان ميكند كه "من تصور ميكنم كه توسعه اقتصادي، به يك فرآيندی سريع و به نوعي انقلابي گفته ميشود كه اگر قرار است در جامعه ريشهدار شود بايد به طور گسترده و عميق نفوذ کرده و بنابراين بر ساختارهای اجتماعي و فرهنگي آن تاثيرگذار باشد. به عبارت ديگر، توسعه اقتصادي نه تنها شامل تغير در تكنيك های توليد بلكه شامل تغير جهتگيري در هنجارها و ارزشهاي اجتماعي نيز می شود.
افقه گفت: "پاول استرتين" نیز معتقعد بود که "توسعه هم به عنوان يك هدف و هم به عنوان يك فرآيند شامل تحول اساسي هم در ديدگاه نسبت به زندگي و كار و هم در نهادهاي اجتماعي، فرهنگی و سياسي است. بسياري از اقتصاددانان معتقدند كه توسعه فرآيندي است كه طي آن دامنه انتخاب انسان افزايش مييابد. آرتورلوئيس جمله معروفي دارد كه مرجع بسیاری از اقتصاددانان بعدی شده است و ميگويد: "نكته مهم در مورد رشد اقتصادي آنست كه به انسان قدرت كنترل بيشتري بر محيط پيرامون او ميدهد و با اين تسلط، دامنه آزادي او وسيعتر ميشود". والتر اِلكان نيز توسعه را چنين تعريف کرده که "توسعه فرآيندي است كه با افزودن دامنه انتخاب انسان، او را در وضعيت مرفهتري قرار ميدهد".
وی افزود: تعدد و تكثر تعاريف توسعه ممكن است نتيجه اين تفكر غالب باشد كه توسعه مقوله ای ارزشي است كه در برگيرنده تغيراتي مطلوب و ارزشمند در جامعه است، اما مطلوب و ارزشمند واژه هایی ارزشی هستند که ممکن است در جوامع مختلف تعاریف متفاوت و یا حتی متضادی داشته باشند، به همین دلیل بسياري از اقتصاددانان و جامعهشناسان معتقدند كه اينگونه قضاوتهاي ارزشي مانعي براي نيل به يك تعريف فراگير و جهاني براي توسعه است؛ اما عليرغم نقش ارزشها در تعيين جهت جوامع، بسياري از متخصصين علوم اجتماعي تلاش کردهاند تا مشخصات مشتركي در بين جوامع را استخراج و بر اساس آن يك هدف واحد براي فرآيند توسعه در كل جوامع تعريف کنند. در واقع مطالعات به سمتی رفته است که ویژگی هایی ذاتی و طبیعی انسان به عنوان وجوه مفهوم توسعه بیان شوند. نتیجه آنکه نقش ارزش های عرضی در مفهوم توسعه کمرنگ شده و در مقابل ارزش های ذاتی انسان وجه غالب مفهوم توسعه شده است. یکی از اولین تلاش ها در جهت تمرکز بر ارزش های ذاتی انسان به عنوان مفهوم توسعه، تعریفی است که "دادلي سيرز" ارائه کرده است. وی سه ويژگي اساسي توسعه را به صورت سؤال طرح کرده که معتقد است علیرغم تنوع در دين، سنت، نژاد و ... در بين همه جوامع مشترك است؛ بنابراين سوالي كه بايد درباره فرایند توسعه يك كشور پرسيد این است كه "چه اتفاقي براي فقر افتاده است؟ چه اتفاقي براي بيكاري افتاده است؟ چه اتفاقي براي نابرابري افتاده است؟ اگر در همه اين سه مورد كاهش رخ داده باشد بدون ترديد بايد گفت كه در جامعه مورد نظر توسعه اتفاق افتاده است، اما اگر يك يا دو مورد از اين سه مشكل اساسي بدتر شدهاند، به خصوص اگرهر سه مورد بدتر شده باشند، عجيب خواهد بود كه نتيجه این فرایند را توسعه بناميم حتي اگر درآمد سرانه نيز افزايش يافته باشد.
استادیار دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز اظهار کرد: با اين حال، تفسير "دنيس گولت" از توسعه زمينه را براي ارائه تعریفی جامعتر از توسعه فراهم کرد که پایه تعاریف امروزی از مفهوم توسعه است. تعريف او از توسعه نه تنها اهداف اقتصادي را در بر ميگيرد، بلكه شامل جنبههاي غیر اقتصادی جامعه نيز می شود. "گولت" سه جزء اساسي يا سه ارزش محوري را به عنوان معيار هر فرآیند توسعه بیان کرده است؛ اين سه ارزش محوري كه تمایل به نیل به آنها به عنوان اهدافي اساسي در ذات همه انسان ها وجود دارد عبارتند از معيشت، اعتماد به نفس و آزادي. به نظر ميرسد اين نوع نگاه به توسعه باعث تحولي در تعريف توسعه و ورود عوامل غير اقتصادي به اين تعريف شده باشد. به عبارت ديگر، اين تعريف از توسعه نه به عنوان يك تحول صرف اقتصادي بلكه به تحول در همه ابعاد و جهات زندگي توجه ميكند. در واقع در این تعریف برخوداری همه افراد جامعه در حدی که تأمین نیازهای اساسی دغدغه کسی نباشد دیگر هدف نیست، بلکه جزء بدیهی و جدایی ناپذیر هر تعریف و فرآیندی از توسعه است که وجود آن لازمه نیل به اهداف عالی تر توسعه یعنی ارضاء نیازهای معنوی است. بديهي است بدون وجود يك رشد مستمر و خود افزا در سطح فردي و اجتماعي، تحقق توانایي و قابليت بشر امكانپذير نخواهد بود؛ بنابراين، افزايش درآمد سرانه، محو فقر مطلق، ايجاد فرصتهاي شغلي بيشتر و كاهش نابرابري درآمدي تامين كننده شرايط لازم و نه كافي براي توسعه خواهند بود.
افقه تصریح کرد: دومين ارزش محوری در تعریف توسعه، نیل به اعتماد به نفس در میان افراد جامعه است. همه مردم و جوامع به دنبال نشان دادن عزت نفس و اعتماد به نفس هستند، هرچند با نامهاي هويت، مقام، اعتبار، منزلت، افتخار و استقلال از آن ياد کنند. بخش قابل توجهی از این هدف با نیل به قدرتی قابل حصول است که به وسیله آن بتوان بخش وسیع تری از نیازهای مادی و معنوی را رفع کرد. شاید مهمترین ارزش محوری در تعریف ارائه شده برای توسعه آزادی باشد. آزادي در این تعریف به معني "احساس رهائي از شرايط از خود بيگانه كننده زندگي مادي و بندگي طبيعت، جهل، انسان های ديگر، مصيبت، نهادها و اعتقادات متحجرانه است. آزادي شامل دامنه وسيعي از انتخابها براي جوامع و اعضاي آنها به همراه حداقل شدن موانع خارجي براي نيل به اهدافي كه به توسعه معروفاند ميشود." همانگونه که ملاحظه می شود آزادی در اینجا هر آن چیزی است که مانع از استفاده انسان ها از استعداد هایشان برای نیل به حداکثر برخورداری در جهت رفع نیازهای مادی و معنوی است. در واقع ابزار مهمی که دامنه انتخاب انسان را گسترش می دهد، آزادی ثروت است. در مقایسه با فقر، ثروت به انسان قدرت بیشتری برای تسلط بر طبيعت و محيط مادی می دهد. ثروت همچنين به افراد آزادي انتخاب رفاه بيشتر و يا برخورداري از كالا و خدمات بیشتر ميدهد يا به او اختيار ميدهد تا همه خواستهاي مادي را انكار نموده و به يك زندگي كاملا معنوي بپردازد. اين برداشت از توسعه خود را به اقتصاد محدود ننموده، بلكه حوزه هاي غيراقتصادي را نيز دربرگرفته است. به علاوه این نوع نگاه به اثرات متقابل حوزههاي اقتصادي و غيراقتصادي نيز به طور واضح اشاره نموده است. ويژگي دیگر اين تعريف آن است كه گام مهمي در جهت جهاني شدن مفهوم توسعه برداشته است.
وی ادامه داد: همانگونه که ذکر شد آزادی مهمترین رکن از مفهوم توسعه در ادبیات رایج توسعه مطرح است. بر پایه آزادی بود که "آمارتیا سن"، توسعه دان برجسته هندی و برنده جایزه نوبل سال 1998 اقتصاد، کتاب ارزشمند "توسعه به مثابه آزادی" را به رشته تحریر درآورد و در آن توسعه را برابر با آزادی دانست. در واقع از نظر "سن"، توسعه فرآیندی است که موجب گسترش آزادی هایی خواهد شد که مردم از آن نفع می برند. توسعه باید منجر به محو عواملی شود که آزادی انسان ها را محدود می کند. این عوامل عبارتند از فقر و ستمگری، نبود فرصت های اقتصادی و محرومیت های اجتماعی نهادینه شده، غفلت از بودجه های عمومی و انتقاد ناپذیری و یکه تازی دولت های سرکوبگر. در واقع تعریف "آمارتیا سن" از توسعه چکیده 50 سال تحول و تکامل مفهوم توسعه است که همه مفاهیم پیشین را در خود جای داده است.
افقه گفت: با مقایسه مطالعات مربوط به مفهوم توسعه به عنوان شاخهای از علوم انسانی با مفاهیم علوم تجربی می توان به این نکته اذعان کرد که محققین علوم انسانی نیز به دنبال شناخت ویژگی ذاتی انسان در زمینه های مختلف هستند. به طور طبیعی تفاوتی بین ویژگی های ذاتی انسان در زمانها و مکانهای مختلف وجود ندارد. به همین دلیل تعریفی که در حوزه مطالعات اجتماعی از مفهوم توسعه بیان می شود اگر منعکس کننده ویژگی های ذاتی انسان باشد می تواند یک مفهوم علمی، به معنی جهانی بودن، باشد و بنابراین تحت تأثیر ارزش های فرهنگی، دینی، اجتماعی و سیاسی جوامع قرار نمی گیرد. به نظر می رسد تعریفی که در ادبیات توسعه طی سال ها تکامل یافته است می تواند تعریفی بر اساس ویژگی های ذاتی انسان، فارغ از ارزش های عَرَضی باشد و بنابراین همچون قوانین علمی در علوم تجربی، برای همه جوامع مصداق دارد و قابل به کارگیری است.
وی افزود: در مجموع می توان گفت که مهمترین ویژگی مفهوم توسعه در ادبیات موجود، نيل به آزادیای است كه دامنه انتخاب جوامع را افزایش میدهد. ثروت و برخورداری، ابزار مهم نیل به این آزادی است، به همين دليل بيان مجدد اين جمله از آرتورلویس مفید خواهد بود كه "ثروت به انسان آزادي بيشتري در انتخاب ميدهد تا رفاه بيشتري داشته باشد و يا با نفي اهميت تمايلات مادي خود، به انتخاب يك زندگي معنوي پرداخته و تلاشهاي خود را مصروف پاسخ به اين نيازها كند.
استادیار دانشگاه شهید چمران اهواز تصریح کرد: بدون تردید پیش نیاز دستیابی به قابلیت فوق الذکر، برخورداري از دانشي عميق و وسیع در همه سطوح جامعه است. به عبارت ديگر، از آنجا كه توسعه يك امر انساني است نيل به اين توانائي كه انسان تسلط بيشتري بر طبيعت داشته و برموانع اجتماعي بيشتري غلبه و در نهايت به رتبه ای از آزادي كه انسان را قادر به گزينش تمايلات مادي يا معنوي يا تركيب مناسب آنها بنمايد تنها و تنها از طريق دستيابي به سطوح عالي علم و تحقیق ميسر است. اين نكته نيز قابل تاكيد است كه نيل به موقعيت بهتر اقتصادي محصول تغيير و تحول و تاثير متقابل عوامل اجتماعي، سياسي، فرهنگي و تاريخي يك جامعه در فرآيند توسعه طي يك زمان معين است.
افقه گفت: از مقایسه مطالب فوق با نگرش اسلام در مورد توسعه می توان استنباط کرد که وجوه مشترک زیادی در مبانی مفهوم توسعه در اسلام و ادبیات موجود توسعه وجود دارد؛ هر دو دیدگاه محور توسعه را انسان می دانند و هم عامل توسعه و هم هدف توسعه، انسان است. دیدگاه دینی معتقد است که انسان با توسل به نعمت عقل و از طریق علم قادر به تسلط بر جهان و محیط پیرامون خود است تا بتواند با بهره برداری از آنها و رها شدن از نیازهای مادی و پرداختن به نیازهای روحی و معنوی به قرب الهی و رستگاری اخروی دست یابد. با تسلط بر جهان، انسان به آزادی در انتخاب خواهد رسید و می تواند مسیر خود را گزینش کند. در ادبیات موجود توسعه نیز سیر تکامل مفهوم توسعه به نقطه ای رسید که آزادی از همه عوامل محدود کننده انسان در رفع نیازهای مادی و روحی خود و افزایش دامنه انتخاب جوامع مهمترین وجه تعریف توسعه شد.
وی افزود: از آنجا كه انسان هدف و دليل خلقت اين جهان و جانشين خداوند در روي زمين است، خداوند هر آنچه در آسمان و زمين است به خاطر او خلق نموده است. اين بدان معني است كه هر آنچه آفريده شده می تواند تحت فرمان و اراده انسان باشد. از اين آيات مي توان نتيجه گرفت كه انسان توانایي و قابليت به خدمت گرفتن همه مخلوقات را در جهت خواست خود دارا است. اين توانائي و قابليت يك امر عام و مربوط به همه انسان ها بوده و بنا بر اين همه افراد بدون توجه به تفاوت هایشان در نژاد، گرايش هاي ديني، تاریخ و ساير وابستگي ها، مشروط به اينكه آماده پرداخت هزينه آن باشند، قادر خواهند بود كه به اين هدف نايل آيند. به عبارت ديگر هر جامعه اي كه وجود چنين قابلیتی را در انسان كشف نموده است از ميوه هاي آن در زندگي بهره مند خواهد شد. جوامع اسلامی نيز مي توانند اين قابليت را كه در متون دینی به آن اشاره شده درك نموده و مشروط به پرداخت هزينه هاي نيل به آن، از منابع طبيعي و ساير مخلوقات در جهت هدف غائي خود استفاده نمايند. این توانايي و قابليت تنها از طريق به كارگيري عقل كه منحصراً در اختيار بشر قرارگرفته، حاصل خواهد شد. به عبارت ديگر، علم و دانش نقش اصلي را در به فعليت در آوردن چنين قابليتي ايفا مي کنند، بنا بر اين جوامعي كه در سطوح بالايي از علم و دانش قرار دارند منطقاً جزو كشورهاي پيشرفته بوده و متقابلاً، كشورهاي پيشرفته به دليل آگاهي از اهميت علم و دانش، قادر به سرمايه گذاري هاي وسيع در گسترش مرزهاي آن است.
استادیار دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز توضیح داد: از آنجا که از دید اسلام هر آنچه آفريده شده متعلق به خداوند است و اماناتی هستند در دست انسان، مردم موظف به استفاده از آنها به طور صحيح شده اند. بنابراين هيچ فرد يا جامعه اي مجاز به صدمه زدن و اتلاف يا استفاده نامطلوب و نامناسب از منابع طبيعي نیست. تخریب محيط زيست به هر نحو و از بين بردن منابع و مواهب خدادادي در اسلام به شدت نهي شده است. به بیان ديگر لطمه به محيط زيست و منابع طبيعي كه متعلق به همه جوامع در زمان ها و مكان هاي مختلف است، از ديد اسلام گناه محسوب مي شود. تداوم رشد با در نظر گرفتن سلامت محيط زيست موضوعي است كه در ادبیات توسعه امروز به رشد يا توسعه پايدار مشهور شده است.
وی ادامه داد: هیچ جامعه ای به توسعه نخواهد رسید، مگر آنکه به تغییر و تحولات عمیق و ساختاری در جهت نیل به توسعه اقدام کند. آنچه از ديدگاه اسلام نسبت به توسعه قابل برداشت است اينكه هيچ جامعه اي به توسعه نخواهد رسيد مگر آنكه اولاً آن را بخواهد و به عنوان يك هدف داراي اولويت به دنبال آن باشد و ثانياً براي نيل به آن تلاش و كوشش کند. بر اين اساس خداوند به هيچ جامعه اي كمك نخواهد کرد مگر اينكه خود تلاش کند و این مفهوم در آیه هایی از قرآن کریم نیز آمده است. بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه وضعيت فعلي و موجود هر جامعه اي حاصل خواست، عمل و كردار مجموعه افراد به خصوص افراد تأثیرگذار آن در گذشته و حال بوده است. بر اساس آيات قرآن، حتي اگر مسلمانان نيز قصد تغيير و تحول در جامعه خود را داشته باشند لازم است ابتدا خود را تغيير دهند. يكي از مظاهر اين تغيير، تحول در ديدگاه نسبت به حيات دنيوي و پذيرفتن تبعات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي آن است. تنها در چنين شرايطي است كه مي توانند از خداوند طلب ياري در جهت تغيير وضعيت نامطلوب اقتصادي اجتماعي خود کند.
استادیار دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز در گفت و گویی تفصیلی به
تشریح الگویی برای توسعه استان خوزستان پرداخت؛ مشروح این گفت و گو در سه
بخش قرار می گیرد که آنچه در زیر آمده، بخش دوم این گفت و گو است.
سیدمرتضی
افقه اظهار کرد: نتیجه توسعه یافتگی، فراهم شدن زمینه های رشد و گسترش
فضائل اخلاقی مانند نظم و انظباط، وفای به عهد، راستگویی، وقت شناسی و... و
از بین رفتن زمینه های رذایل اخلاقی مانند غیبت، تهمت، سرقت، ظلم، اتلاف
منابع و مواردی مشابه در جامعه خواهد بود. توسعه یافتگی همچنین عامل اصلی
ایجاد امنیت، افزایش بهره وری و در مجموع آسایش مادی و معنوی و رفاه در
جامعه خواهد بود. با این فرض، برای گسترش فضائل اخلاقی و کاهش زمینه های
رذائل اخلاقی در جامعه، نیل به توسعه باید به عنوان یک ارزش مهم دینی تلقی
شود و در برنامه ریزی های دولت های اسلامی از اولویت بسیار بالایی برخوردار
باشد.
وی افزود: از نظر اسلام، توسعه بطور اعم به موقعيتي اطلاق مي
شود كه در آن افراد در بالاترين قابليت خود به مقام قرب الهي، یعنی
رستگاری اخروی، دست يابند. رستگاري از نظر اسلام به سعادت و خوشبختي در
آخرت اشاره دارد؛ اما براساس همين ديدگاه، دستيابي به چنين هدف مهمي از
طریق زندگی دنیوی حاصل خواهد شد. اين بدان دليل است كه انسان موجودي دو
بعدي است؛ تركيبي از جسم و روح كه تكامل روح به نحوه بهره برداري مادي جسم
بستگي دارد. بنابراين، مي توان استنباط کرد كه در اسلام رشد و توسعه
اقتصادي به معنی نیل به نقطه ای که نیازهای دنیایی مانعی برای ارضاء
نیازهای معنوی و در نهایت رستگاری اخروی نشود، اهميت فوق العاده دارد. تنها
در چنين شرايطي است كه مسلمانان در آزادی و فارغ از تنگناهاي مادي قادر به
انجام فعاليت هاي معنوي خود و در نتيجه نيل به رستگاري اخروي خواهند بود.
یعنی رشد و توسعه اقتصادي در اين جهان پيش نياز رستگاري اخروي مسلمانان
خواهد بود.
استادیار دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز تصریح
کرد: با استفاده از مباحث فوق ميتوان پيشنيازهايی را براي هر فرآیند
توسعه ای رتبه بندی و پيشنهاد کرد؛ اولين پيشنياز فرآيند توسعه در جامعه
وجود خواست توسعه در بين مردم و به خصوص در بین رهبران و تصمیم گیران جامعه
است. اگر جهتگيري يك جامعه به سمت يك زندگي غيرمادي در مقایسه با
جامعهاي كه به دنبال حداکثر بهره مندی از يك زندگي مادي است باشد، نتیجه
ای کاملاً متفاوت به دست می آید. ممكن است جوامعي توجه به زندگي غيرمادي
داشته باشند، اما نيل به آن را منوط به بهرهمندي تعریف شده و معقولی از
زندگي مادي بدانند. بديهي است اين گروه از افراد در مقایسه با جامعهاي كه
توجه صرف به زندگي غيرمادي دارد از قابلیت بیشتری براي توسعه برخوردار است.
دستيابي به اين مرحله كه خواست توسعه در بين مردم و به خصوص تصمیم گیران
گسترش يافته و موجب توسعه شود، يك تحول غیر اقتصادی است. به عبارت ديگر،
اولين تحول در فرآيند توسعه تغيير خواست و نگاه جامعه به زندگي مادي و
معنوي و ارتباط بين اين دو و اولویت و اهمیت هر كدام در فعاليتهاي افراد و
جامعه است. بنابراین قرار دادن برخورداری از يك زندگي مادي و معنوي مطلوب
در اولويت اصلی زندگی، پيشنياز اولیه فرآيند توسعه است كه بدون اين تحول
ساير فعاليتها و اقدامات براي نيل به توسعه بي نتيجه يا كم اثر و با
هزینه و زمان بيشتر همراه خواهد بود.
افقه گفت: پيشنياز دوم،
آمادگی جامعه برای پرداخت هزینه های توسعه است. به عبارت دیگر، قرار گرفتن
خواست توسعه در اولویت اصلی زندگی باید همزمان باشد با آمادگی جامعه در
پرداخت هزينه هاي نيل به این هدف. گذشت از برخی تعلقات فرهنگي و سنتي و
وابستگيهای بازدارنده توسعه از جمله این هزینه ها است. در این مسیر ممکن
است ساختارهاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي، سنتي فراواني نياز به حذف، تغيير
اساسی و یا اصلاح داشته باشند. اگر جامعه در مقابل اين تحولات مقاومت كند،
تلاش در نيل به توسعه بی اثر یا کم اثر خواهد بود. پيشنياز سوم، تجهیز
جامعه به ابزار دستیابی به توسعه است. بدون تردید عقل انسان عامل منحصر به
فرد جوامع در تسلط بر طبیعت و محیط پیرامون و نهایتاً توسعه است؛ بنابراین
جوامع باید بیشترین تلاش را برای بهره مندی از خردمندان و دانشمندان جامعه
در گسترش مرزهای دانش در همه ابعاد نموده تا از طریق بکارگیری یافته های
علمی و حل مجهولات موجود در طبیعت و جامعه زمینه تسلط بر آنها را برای رفاه
بیشتر و رفع نیازهای مادی و معنوی جامعه فراهم کنند.
وی افزود: با
توجه به این توضیحات به نظر می رسد که اهمیت علم و دانش در فرآیند توسعه به
حدی باشد که بتوان تعریفی از توسعه با محوريت علم و دانش به این صورت
پیشنهاد کرد؛ توسعه فرآیندی است که در آن جامعه با بهره گیری از اندیشمندان
و خردمندان خود به نقطه ای از توان علمی دست یابد تا با شناخت بیشتر طبیعت
و محیط پیرامون خود به ابزار بیشتری برای رفع نیازهای مادی و معنوی خود
برسد؛ یا به طور خلاصه توسعه فرآیندی است که جامعه با نیل به توان علمی
مناسب و تسلط روز افزون بر طبیعت و محیط پیرامون خود، نیازهای مادی و معنوی
بیشتری را ارضاء نموده باشد. بنابراین، تفاوت در رتبه و توان علمي-پژوهشی
منجر به تفاوت درجه توسعهيافتگي جوامع شده و اين تفوق علمي باعث تفوق
تكنولوژيك و به دنبال آن تفوق اقتصادي، اجتماعي، سياسي و ... يك جامعه بر
جامعه يا جوامع ديگر خواهد شد.
افقه خاطرنشان کرد: این سه پيشنياز،
تحولاتي غيراقتصادياند؛ یعنی براي نيل به توسعه قبل از اقدامات صرفا
اقتصادي بايد از تحولاتي كه منجر به تغير نگرش در ديدگاهها، خواستها و
تمايلات شده و تحولات لازم براي پذيرش هزينه توسعه را فراهم نماید، مطمئن
گرديد و آنگاه اقدامات اقتصادي را انجام داد، در غير اين صورت اقدامات صرفا
اقتصادی منجر به اتلاف سرمايههاي مادي از طريق بهرهبرداري غيركارآ و
استفاده نامناسب خواهد شد. هر چند اقدامات صرفا اقتصادي نیز ممکن است
زمينههاي لازم براي تحولات غیر اقتصادی ضروری برای توسعه را فراهم آورد
اما برنامهريزي در اين زمینه بايد آگاهانه و با هدف ايجاد تحولات
غيراقتصادي لازم براي رشد اقتصادي و تسلط بيشتر بر طبيعت و محيط پيرامون
براي نيل به درجه آزادي بالاتر در انتخاب نوع زندگي مطلوب صورت گيرد. در
مجموع از مطالعه فوق می توان نتیجه گرفت که از آنجا كه مفهوم امروزي توسعه
بر ارزش هاي ذاتي و مشترك انسان ها تاكيد نموده، سازگاري نسبتا كاملي با
ديدگاه اسلام پيرامون هدف زندگي دنيوي انسان (الگوي اسلامي توسعه) دارد و
تفاوت هایی که گاه بیان می شود و یا مشاهده می شود عمدتا بر روش های نیل به
این اهداف است و یا تفاوت در اولویت هایی است که جوامع مختلف ممکن است
اتخاذ کنند. همچنين نتيجه گرفته شد که نقطه شروع پيشرفت و توسعه در همه
جوامع، به خصوص جوامع عقب مانده یا در حال توسعه، تحول در نوع نگاه به
دنيا، انسان و جايگاه انسان در اين دنيا است؛ بنابراين تلاش براي رفع عقب
ماندگي پيش از آنكه فعاليتي اقتصادي باشد، تلاشي است در ايجاد تحول در
بينش، اعتقادات و ارزش های افراد. به عبارت دیگر، توسعه یعنی تغییر نگاه به
دنیای مادی، به انسان و به جایگاه انسان در این دنیا، به محیط زیست، به
توانایی انسان در رشد تا بی نهایت، به جایگاه فکر و اندیشه و عقل، به تحقیق
و پژوهش و بنابراین به خردمندان و اندیشمندان و به نخبگان.
استادیار
دانشگاه شهید چمران اهواز ادامه داد: توسعه فرایندی است که انسان توسعه
نیافته (انسان با بینش غیر توسعهای یا ضد توسعهای) را به انسان توسعه
یافته (انسانی با بینش توسعه یافته) ارتقاء دهد. انسان توسعه یافته منبع و
مبدأ رشد و پیشرفت در همه ابعاد از جمله رشد اقتصادی است. انسان توسعه
یافته یعنی انسانی که برای حیات مادی اهمیت قائل است، به انسان به دلیل
انسان بودنش احترام می گذارد، به توانایی رشد او تا بی نهایت اعتقاد دارد و
منبع این رشد را عقل می داند. همچنین تنها سرمایه و ثروت بشر را عقل او می
داند، سرمایه هایی غیر از عقل (منابع طبیعی مثل نفت و طلا و ...) را
بالقوه می داند و وقتی به فعل در می آیند که از عقل استفاده شود، به کمیابی
منابع اعتقاد دارد و تلاش می کند که این منابع را هدر ندهد. بر این اساس
بهره وری به شاخص مهمی در تفکر توسعه تبدیل می شود.
افقه با اشاره
به پیش نیازهای توسعه استان خوزستان، گفت: آنچه بیان می شود، طرحی است برای
توسعه به طور اعم و قابل به کار گیری برای کشور و استان های آن؛ اما به
طور اخص به مشکلات و عقب ماندگی استان خوزستان نسبت به امکانات و
استعدادهای موجود در آن پرداخته می شود و متناسب با این مشکلات و بر اساس
آنچه در بخش اول برای مفهوم توسعه ارائه شد، الگویی برای خروج از عقب
ماندگی استان ارائه می شود. خوزستان سرزمین عجیبی است؛ پر از تناقضات، پر
از قابلیت ها و فرصت ها، تهدید ها، ضعفها. اگر چه تاریخی کهن و تأثیرگذار
داشته، اما از حدود صد سال پیش خود را به جهان امروز نمایانده است. کشف نفت
در 1287 در مسجد سلیمان وضعیت این استان و جهان را دگرگون کرد و شگفت آنکه
خوزستان و ساکنانش بسیار کمتر از آنچه تصور شود بهره بردند، چرا؟ و برای
رفع عقب ماندگی استان خوزستان چه باید کرد؟ این سؤال بزرگ سال هاست که
ترجیع بند بیانات بسیاری شده است.
وی افزود: برای دلیل عقب ماندگی
استان در مقایسه با اغلب مناطق کشور نه جهان پیشرفته کنونی، علیرغم بیشترین
برخورداری و ثروت های خود، پاسخ های فراوان اما عمدتا سطحی و غیر عالمانه
داده شده است. پاسخ ها عمدتا خود ناشی از نگاه غیر توسعه ای است و بنابراین
هیچگاه کمکی به تغییر وضعیت استان تا کنون ننموده بلکه بدتر هم شده است.
در واقع به دلیل تشخیص نادرست مشکل، نسخه اشتباه تجویز شده و نتیجه وخیم تر
شدن اوضاع بوده است. بخشی از تشخیص نادرست به خاطر فقدان دانش لازم توسط
بررسی کننده بوده است که در جایگاه محقق قرار گرفته یا قرارش داده اند. با
این توضیحات شاید بتوان گفت که بخش قابل توجهی از وجود عقب ماندگی استان و
بعضا تشدید آن به این دلیل است که بسیاری از ساکنان به خصوص نخبگان استان
توسعه نیافته اند (با نگاه فوق)، یا اگر توسعه یافته اند یا منزوی اند و
نقشی ایفا نمی کنند و یا هجرت کرده اند و از این طریق امکان تأثیر گذاری
ندارند.
استادیار دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز اظهار
کرد: در برخی از اظهاراتی که معمولا به عنوان دلیل عقب ماندگی استان توسط
افراد غیرکارشناس نقل می شود، جنگ 8 ساله در استان دلیل عقب ماندگی ذکر می
شود؛ اما بیش از 24 سال از پایان جنگ گذشته است. "ماهاتیر محمد" به فاصله
20 سال کشوری عقب مانده را به یک کشور توسعه یافته تبدیل کرد. بسیاری از
مناطق در تعدادی از کشورهای جهان در همین مدت بارها ویران شد و خیلی زود به
مناطق آباد اولیه تبدیل شد.
وی ادامه داد: برخی اظهار می کنند که
"دلیل عقب ماندگی استان، مسئولان غیربومی است". اغلب استان های برخوردار
فعلی، استانداران غیربومی دارند؛ به علاوه، از زمان انقلاب تاکنون چند
استاندار بومی در استان مدیریت کرده اند و وضعیت استان اگر بدتر نشده
بهبودی هم نداشته است. با توجه به توضیحات بخش اول، باید اذعان کرد که یک
استاندار توسعه یافته (صرف نظر از بومی و غیر بومی بودن او) می تواند ظرف
مدت معقولی استان را به پیشرفته ترین منطقه کشور تبدیل می کند. برخی نیز می
گویند که "دلیل عقب ماندگی استان بی توجهی مسئولین مرکز نسبت به استان
است" و یا "دلیل عقب ماندگی استان تأثیر مسئولین پر نفوذ استان های دیگر در
تصمیم گیری های کلان کشور است"؛ اما استان خوزستان نیز تاکنون افراد
تأثیرگذار فراوانی در همه سطوح مدیریتی و تصمیم گیری کشور داشته است.
افقه
گفت: در برخی اظهار نظرها، دلیل عقب ماندگی استان نگاه امنیتی به استان
ذکر می شود؛ اگر این عامل وجود داشته باشد باز هم به دلیل کوتاهی
خوزستانیهایی است که تأثیر گذارند و نتوانسته اند این نگاه را عوض کنند.
"دلیل عقب ماندگی استان بودجه های استان است که محدود است و به تهران یا
استان های با نفوذ دیگر تعلق گرفته است"؛ به گواهی اسناد و مدارک موجود،
بودجههای استان در اغلب سالها از متوسط بسیاری از استان های برخوردار
بالاتر بوده است: وجود عوامل کند کننده توسعه در استان باعث استفاده ناکارآ
از بودجه های استان بوده است که خود عاملی برای هدر رفتن سرمایه های ملی و
استانی بوده است.
وی افزود: برخی دلیل عقب ماندگی استان را انتقال
آب های استان از سرچشمه ها به استان های دیگر و یا گرمای هوا و معضل
ریزگردها می دانند؛ خوزستان همیشه همین آب و هوا را داشته است، اما در
گذشته یکی از استان های پیشرفته کشور بود. به علاوه با این استدلال کشورهای
حوزه خلیج فارس و بسیاری از مناطق کشورهای پیشرفته که اقلیمی به مراتب
بدتر از استان خوزستان دارند باید از عقب ماندگی رنج ببرند. اگر چه این
موارد می توانند بخشی از موانع توسعه استان باشند، اما شاید نکتهای که
"فرانسوا پرو"، اقتصاددان مشهور فرانسوي در توضیح نظریه معروف قطب توسعه
ارائه داد عمیق ترین پاسخی است که تاکنون به این سؤال داده شده است. وی در
تشریح نظریه قطب توسعه، از خوزستان به عنوان منطقه ای نام برده که نتوانست
امواج توسعه ایجاد شده از کشف نفت را جذب کند و لاجرم امواج آن را مناطق
دیگر جذب کردند. از آنجا که بسیاری از ویژگی های اقتصادی-اجتماعی موجود
خوزستان با آنچه پرو در ارتباط با این استان در بیش از 60 سال پیش بیان
کرده تطابق دارد، نظریه این دانشمند فرانسوی در ارتباط با خوزستان و جایگاه
آن در نظریه قطب توسعه به صورت مستقيم از كتاب "زندي حقيقي" نقل مي شود:
"نمو و توسعه در هيچ جامعه اي هماهنگ نيست، حتي در جامعه هاي مترقي نيز
وقتي عوامل توسعه و ترقي در ناحيه اي متمركز مي شود امواجي كه توسعه و ترقي
اقتصادي را در آن ناحيه يا در مرز اقتصادي آن ناحيه منتشر مي كند دير يا
زود با موانعي مواجه مي شود. در حقيقت در كانون انتشار توسعه و ترقي عو
املي موجود است كه ممكن است امواج توسعه و ترقي را تحت الشعاع قرار دهد. به
نظر "پرو" اين عوامل گاهي مانع انتشار امواج توسعه و ترقي مي شود. ولي
گاهي عده اي از اين عوامل در كانون انتشار توسعه اقتصادي آثاري به وجود مي
آورند كه در نتيجه امواج توسعه و ترقي با شدت و سرعت بيشتري رهبري و منتشر
مي شوند.
افقه تصریح کرد: در واقع وقتي توسعه و ترقي اقتصادي به
عللي در يك كشور توسعه نيافته كانوني ايجاد مي كند عوامل بطئي كننده توسعه
گاهي در نواحي اطراف كانون توسعه و ترقي به قدري شديد و در حد وفور است كه
امواج توسعه و ترقي به خارج از نواحي كانون توسعه منتقل می شود و در اطراف
كانون توسعه اغلب از نظر اقتصادي ايجاد خلاء مي شود؛ لذا سياست توسعه
اقتصادي در كشور هاي توسعه نيافته بايد با توجه به عدم هماهنگي عوامل بطئي
كننده و سريع كننده انتشار امواج توسعه صورت گيرد، در غیر این صورت توسعه
اقتصادي در ناحيه اي شروع مي شود و بي آنكه بتواند نواحي اطراف خود را تحت
تاثير قرار دهد در نقطه اي متوقف و راكد می شود، يا اينكه اصولا همانطوري
كه گفته شد، آثار خود را به خارج از كشور مورد نظر توسعه اقتصادي منتقل مي
سازد. از اين نظر است كه در كشورهاي توسعه نيافته گاهي به عللي مثل كشف
منبع انرژي قدرت اقتصادي قابل ملاحظه اي ايجاد شده است، ولي نظر به اينكه
تراكم عوامل بطئي كننده توسعه به حدي بوده كه مانع انتشار توسعه اقتصادي در
نواحي اطراف منبع انرژي شده، لذا قدرت اقتصادي آثار ترقي و توسعه را به
خارج از ناحيه منبع انرژي منتقل كرده است و نواحي اطراف منبع انرژي كه به
علت پيدايش اين منبع باید از آثار توسعه و ترقي برخوردار شوند در خلاء واقع
شده و نتوانسته اند در بسط توسعه ترقي شركت كنند.
استادیار دانشکده
اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز ادامه داد: به نظر "فرانسوا پرو" گاهي
اختلاف سطح در توسعه و ترقي از اين حد نيز تجاوز كرده و منبع و منشا انرژي
در كشور توسعه نيافته نه فقط نواحي اطراف خود را نتوانسته است توسعه دهد،
بلكه كشف منبع انرژي اين نواحي را براي زمان هاي نسبتا طويل در خلاء عدم
توسعه و گاهي در انحطاط و ركود اقتصادي گذاشته است. تكيه كلام پرو در اين
مورد "نفت خوزستان" است كه به عنوان يك منبع انرژي نواحي اطراف خود را در
سابق نه فقط در خلاء توسعه نيافتگي قرار داده بود، بلكه ركود و انحطاط
اقتصادي همان سيستم قديمي متداول را نيز در آن نواحي موجب گرديده بود، به
طوري كه نواحي اطراف مراكز نفت حتي از بهره برداري از طريق سيستم معمول خود
نيز محروم شده بودند. علت را پرو در پيوستگي دو منبع انرژي جستجو مي كند؛
يكي منبع انرژي نفت خوزستان و ديگري منبع انرژي كار حاصل از ظرفيت انساني
اين منطقه است كه در اثر بهره برداري از منبع اول يعني نفت، انرژي دوم يعني
انرژي كار از دهات و مزارع خوزستان ريشه كن شده و نقاط آباد قديم كه سابقا
در آنها با سيستم اقتصادي كهنه بهره برداري مي شده، در اثر گذشت يك ربع
قرن به بيغوله هائي تبديل شده بود. لذا اختلاف سطح شديد از نظر توسعه و
ترقي بين آبادان و ساير مراكز استخراج و تصفيه و نواحي اطراف مشاهده مي شد.
در واقع مراكز نفتي آبادان به صورت قطب هاي توسعه امواج توسعه و ترقي را
به خارج از كشور توسعه نيافته منتقل مي كرد و ساير نواحي را كه با هدف
توسعه و پيشرفت آنها مقارن و هماهنگ بود برخوردار مي ساخت.
وی اظهار
کرد: با استناد به توضیحات فوق، برخی عوامل کند کننده توسعه استان خوزستان
را می توان نام برد: ساکنین و به خصوص نخبگان (روشنفکران، دانشگاهیان،
روحانیون، ...) بومی نگاهی غیر توسعه ای به مقوله پیشرفت دارند. به دلایل
مختلف، واحدهای ملی که بالقوه می توانند عامل پیشرفت استان باشند، به مانعی
برای پیشرفت استان تبدیل شده اند. وجود مسئولین ضعیف یا بسیار ضعیف در همه
سطوح مدیریتی استان در اغلب سال های پس از جنگ و همچنین بی ثباتی مدیریتی و
تغییر مکرر موجب بی ثباتی برنامه های اقتصادی شده است و غیر توسعه ای بودن
نگاه بسیاری از استانداران و مسئولین و تأثیرگذاران تاکنون از جمله این
دلایل است.
افقه گفت: نگاه رانتی (کام جویانه) به مسئولیت ها و
تشدید آن به دلیل بافت قومی استان باعث شده است که نخبگان استان به جای
توجه به شایستگی های افراد، به قومیت آنها توجه کرده و بعضا به کشمکش و
اتلاف انرژی و زمان برای تعیین مسئولین اصلی استان از قوم و گروه خود
بپردازند و در نتیجه مرکزنشینان تصمیم گیر، کمتر به انتخاب اصلح تن داده
اند. به نظر می رسد دلیل این کشمکش آن است که در ذهن بسیاری از افراد
مسئولیت ها و موقعیتهای اجرایی، امتیاز و رانت تلقی می شوند، نه مسئولیت،
به این معنی که افراد در مقابل عملکرد خود مورد سؤال قرار گیرند. هر قوم و
گروه به دنبال آن است که فردی از خودی ها را منصوب کند تا بعد از مزایا و
رانت های قومی و گروهی بیشتر استفاده کند؛ اگر چه این نوع نگاه عام است و
منحصر به استان نیست، اما به دلیل بافت قومی استان و بی تدبیری های صورت
گرفته در جهت همگرایی این بافت، این ویژگی در استان احتمالا پررنگ تر و
تأثیرگذارتر بوده است. ساکنین استان های برخوردار نسبت به بومی بودن
مسئولین استانشان حساسیت کمتری نشان می دهند و عمدتا عملکرد مناسب و خوب را
دنبال می کنند.